چگونه فناوری منجر به شناسایی و دستگیری مظنون بمبگذاری بوستون شد؟

تا حالا باید مطلع شده باشید که پلیس آمریکا موفق شده است، مظنون دوم حادثه بمبگذاری بوستون –جوهر سارنایف– را دستگیر کند، او هماینک در بیمارستان بستری است، مظنون اول، برادر جوهر -تیمورلنگ- هم پیش از او در جریان درگیری با پلیس کشته شده بود.
در ادامه پستهای قبلی «یک پزشک» در مورد حوادث بوستون میخواهیم بررسی کنیم که فناوری چگونه به شناسایی این دو برادر چچنی و دستگیری یکی از آنها کمک کرده است.
آمریکا و مردان و زنان آژانسهای امنیتی این کشور تا دیروز، پنج روز پرالتهاب را سپری کردند، آنها در این پنج روز به کمک فناوری تلاش بسیاری کردند تا بتوانند آرامش را به شهر برگردانند.
گوشیهای هوشمند
بلافاصله بعد از انفجار بمب، «دیوید گرین» گوشیاش را بیرون آورد و عکسی از حادثه و و دود و آشوب گرفت، پس از آن گوشیاش را کناری نهاد و شروع به کمک به مجروحان کرد. عکسی که او گرفت، دقیقا این عکس پایین است:
گرین نمیدانست که چه عکسی مهمی گرفته است، عکس او واضحترین عکسی بود که از جوهر سارنایف 19 ساله در جریان ماراتون بوستون گرفته شده بود. همان طور که در سمت چپ عکس میبینید، جوهر سارانایف به آرامی در حال راه رفتن است، کلاه بیسبال سفید در این عکس او را متمایز میکند.
در تصویری که یک دوربین نظارتی پیش از گرفته شدن این عکس از او گرفته بود (عکس زیر)، او یک کولهپشتی حمل میکرد، اما در این ویدئو خبری از کوله پشتی نبود.
دوربینهای نظارتی
در ابتدای امر FBI هیچ سرنخی نداشت، پس در گام اول تا آنجا که توانست عکس و ویدئو از محل حادثه جمعآوری کرد تا بتواند با بررسی آنها سرنخی پیدا کند. گفته میشود که حجم اطلاعاتی که باید بررسی میشد، حدود 10 ترابایت بود.
در میان همه ویدئوها، این دوربین یک فروشگاه به نام فروشگاه Lord & Taylor بود که بیشترین کمک را به پلیس کرد، این دوربین نزدیک محل انفجار دوم بود و به سمت خیابان بود.
دقیقا همین دوربین بود که نشان داد سارانایف کولهپشتیاش را درآورده و سپس از آن دور میشود. وقتی این ویدئو کشف شد، FBI عکسهای دو بمبگذار را منتشر کرد و پس از آن، کار شناسایی آنها به سرعت پیش رفت.
ما گاهی از انبوه دوربینهای نظارتی که حکم چشمان «برادر بزرگ» دارند، متنفر میشویم، اما گاهی هم آنها مفید واقع میشوند!
نرمافزارها
اما سؤالی که به احتمال زیاد ممکن است برای شما پیش آمده باشد این است که پلیس و نهادهای امنیتی آمریکا چطور این حجم عظیم اطلاعات را دیدهاند. ما هنوز اطلاعات جزئی و دقیق در مورد نحوه پردازش اطلاعات نداریم، اما به احتمال زیاد پلیس از نرمافزارهای ویژهای برای جستجوی سریع اطلاعات استفاده کرده است.
از نرمافزارهای پیشرفته تحلیل ویدئو ما میتوانیم محصولات شرکت 3VR را مثال بزنیم. سازمان CIA یکی از سرمایهگذاران این شرکت امنیتی است. با استفاده از این نرمافزار میتوان چیزهایی مثل اندازه، شکل، رنگ، سرعت و جهت اشخاص را در ویدئوها به سرعت جستجو کرد.
بنابراین محتمل است که با نرمافزارهایی نظیر آن بشود، به سرعت دنبال شخصی بود که کلاه سفید بیسبال به سر داشته باشد، حتی اگر وضوح تصاویر خوب باشد، میتوان دنبال افرادی در محدوده سنی و جنسی خاص گشت.
رباتهای خنثیکننده بمب
بعد از انفجارهای بوستون جو وحشتی حکمفرما شده بود، در این میان مردم گریزان از محل حادثه، انبوهی از وسایل و کیف و کولهها را در محل باقی گذاشته بودند، پلیس چطور باید مطمئن میشد که کدام بسته خطرناک و کدام یک بیخطر است؟
یکی از وسایلی که نقش اساسی در بررسی بستهها داشت، رباتی به نام Telerob Explosive Ordinance Disposal بود، این ربات از سال 2000 در 40 کشور دنیا برای بررسی اشیای مشکوک مورد استفاده قرار میگیرد. این ربات یک بازو و چنگک شش محوری دارد و مجهز به یک جفت دوربین و ابزارهای خنثیکننده است. ارتفاع قابل دسترسی بازوی این ربات حدود 2.75 متر است.
دوربینهای فروسرخ
بعد از اینکه یکی از شهروندان، با مشکوک شدن به قایقی آغشته به خون، یعنی محلی که جوهر سارانایف در ان مخفی شده بود، مورد را به پلیس گزارش داد، پلیس برای مطئمن شدن از اختفای یک شخص در آن خطر نکرد و از یک هلیکوپتر مجهز به دوربین فروسرخ استفاده کرد.
این دوربین، حسگری دارد که میتواند هر تابش فروسرخی را شامل تابش فروسرخ ناشی از گرمای یک انسان را تشخیص بدهد، این هم عکسی که پلیس منتشر کرده:
فلشبنگها
وقتی پلیس قایق را احاطه کرد، هنوز مشخص نبود که جوهر سارانایف تا چه حد مسلح است. پلیس قبل از اقدام به داخل شدن به قایق برای بر هم زدن حواس او پلیس از وسایل مخصوصی به نام فلشبنگ استفاده کرد که وقتی به جایی انداخته شوند، صدای بسیار بلند و نور درخشانی از خود ساطع میکنند.
این فلشبنگها از دهه 1960 در عملیاتهای نظامی استفاده میشوند، اگر هم اهل بازیهای ویدئویی باشید، احتمالا با آنها آشنا هستید!
مزیت آنها این است که منجر به صدمه هدف نمیشوند، اما حدود پنج ثانیه هدف را کر و کور میکنند و تعادل شخص را به هم میزنند.
آخرین بخش این مقاله، در تکمیل مطلب قبلی است که در مورد نقش شبکههای اجتماعی در پیدا کردن مظنونان حادثه بوستون نوشته بودم:
باید گفت که شبکههای اجتماعی در این مورد خاص موفق نشدند که مظنون اصلی را شناسایی کنند و شخصی که با مقایسه کولهاش با کوله حاوی بمب معرفی کرده بودند، شخص بیگناهی بود.
نیت کاربران ردیت خیر بود، اما باید در نظر داشت که ضعف عمده همه شبکههای اجتماعی این است که در واقع یک جمعیت انبوه فاقد هر گونه سازماندهی هستند که ممکن است به هر سو کشیده شوند.
شبکههای اجتماعی میتوانند اخبار را به سرعت منتشر کنند، منجر به افزایش تعامل بین کاربران شوند، ما را متوجه آرزوها و نظرات مردم به صورت آنی و روز به روز کنند و میتوانند اطلاعاتی کمیاب را رو کنند.
اما آیا شبکههای اجتماعی واقعا به انجام دادن کارهای تخصصیتری مثل تحقیقات حساس پلیسی یا کارهایی مثل بررسی اعتبار مقالههای علمی و یا آموزش هم هستند؟
من احساس میکنم در چند سال اخیر در جو هیجانزدگی ناشی از عظمت فیسبوک و توییتر قرار گرفتهایم و این نکته را فراموش کردهایم که نظر جمع در همه موارد درست نیست. شما هیچ وقت برای اینکه تصمیم بگیرید در مورد بیمارتان چه شیوه درمانی مورد استفاده قرار بگیرد، نظر مردم عادی را در شبکههای اجتماعی نمیخواهید، بلکه به نظر یک پزشک قابل اعتماد تکیه میکنید.
به شیوه مشابه، شبکههای اجتماعی گرچه میتوانند با عکس و ویدئویی، پرده از حادثهای بردارند، اما کار خطیری مثل تحقیقات پلیسی و کارآگاهی را نمیتوانند انجام بدهند.
از زاویه دید دیگر، شبکههای اجتماعی گرچه میتوانند برآیند نظرات سیاسی و اجتماعی مردم را بروز دهند، اما نمیتوانند جایی برای تصمیمگیریهای حساس سیاسی و اجتماعی باشند.
شبکههای اجتماعی میتوانند مقالهها، بیانیهها و نظرات سیاسی یا مثلا نقدهای هنری و سینمایی را برجسته کنند، اما در کلیت خود جای نمیتوانند نقش یک حزب، جنبش، رهبر سیاسی خردمند یا یک منتقد معتبر ادبی را بگیرند.
خیلی عالی. و خیلی غم انگیز .
عالی بود دکتر
شاید حرف من به نظربی ربط و خام بیاید. درکنار این مردم وحشت زده نگاه کنیدبه پیاده روهاشون چقدر عرض اونها زیاده از خیابانهای ما بزرگتره.
معماری شهر هاشون کولاکه.
والا تو تهرانم کم از این خیابونا نیستا!!!!!
اینجام تو عکس ماله یه کوچه نیست که تو خیابون اصلی هستش.
چنتا میخای واست مثال بزنم
انتدر خود کوچک بینی نداشته باشیم.
اگه شما فقط میتونید چندتا مثال بیارید برای پیاده روهای بزرگ اونا همین چندتا رو هم برای پیاده روهای کوچیک نمیتونن بیارن.معماری شهری ما کجا اونا کجا.انقدر خود بزرگ بین نباشید.همین افکار افراطیمونه که باعث میشه مشکلات همچنان ادامه پیدا کنن.
نمیدونم با سریال POI اشنایی دارین یا نه ولی دقیقا دستگاهی اختراع میشه که میتونه جرایم رو درست قبل از وقوعشون شناسایی کنه و هشدار بده .
سریال جالبیه که کاملا مرتبط با این پسته!
«برادر بزرگ» رو خوب اومدی آقای دکتر. مرسی.
بدهم پدر پدرسوختهشان را در بیاورند؟!
جالب بود ، مرسی.
خیلی مفید بود
ممنون از وقتی که گذاشتین جناب دکتر. لذت بردم از خوندن مطلب.
به امید روزی که تمام مردم با آرامش در کنار هم زندگی کنند.
جالب بود ممنون
خدا رو شکر ایرانی نبودند! وگرنه معلوم نبود چه بلاهای دیگه ای رو باید تحمل میکردیم!
سلام آقای دکتر! چند وقتی است که در وبلاگ شما، یک نوار رنگی بسیار کم رنگ(ترام) روی تیتر نوشتههای شما را میپوشاند و قابل دید نیست. یعنی نوشته شما بدون تیتر برای من نمایش داده میشود. البته بنده ویندوز xp استفاده میکنم ولی مرورگرم فایرفاکس است آخرین نسخه. یعنی الان نسخه 20
طراحی نوار ناوبری مشکل داره. اصلاحش میکنم.
چجوریه که فلش بنگو انداختن ولی یارو رو آبکش هم کردن ?!!!
یاد فیلم Person of interest افتادم
وای تو call of duty هیچی فلش بنگ نمیشه…
باید من هم اضافه کنم که شبکه های اجتماعی خیلی هم ضعیف هستند در اطلاع رسانی مناسب و یا پیگیری مناسب یک هدف، خصوصا با جمعیت انبوهی از گروه های مختلف و هر چه بیشتر شدن استفاده کنندگان عادی که از نظر علمی و یا تخصصی در سطح متوسط و یا کمتر قرار دارند باعث شده که شبکه های اجتماعی در بطن خودشون دارای یک توده جمعیتی باشند که بیشتر احساساتی کار می کنه و حتی در ارسال و فوروارد خبرها اطلاع کاملی از صحت آنها نداره، بارها هم اتفاق افتاده که خبرهای کاملا کذب به شدت دست به دست شده و به عنوان موضوع مهمی مطرح شده.
یه فیلم خیلی کوتاهی رو یکی از این رسانه های انگلیس نشون داد که همین موضوع رو بیان می کرد، و قصه شنگول و منگول و گرگ ناقلا توسط جمعیت شبکه های اجتماعی دست خوش تغییر شد و نظرات نهایی غلط و غیر عقلانی شد.
دقیقا مثل سریال Person of interest شده :O
ولی دمشون هم دم تکنولوژی و هم پلیس بوستون (Y)
;)
واقعا جالب بود
امیدوارم این خبر رو هم پوشش بدی
http://www.seratnews.ir/fa/news/107414/%D8%B9%DA%A9%D8%B3%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A7%D9%81%E2%80%8C%D8%A8%DB%8C%E2%80%8C%D8%A2%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D9%88%D8%B3%D8%AA%D9%88%D9%86-%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%AF
آره اینارو پلیس ندید.هیچ حادثه ای تو آمریکا بدون اطلاع قبلی اتفاق نمی افته.
یک لحطه فکر کردم اگر سال 2001 موقع 11 سپتامبر هم همین امکانات یعنی شبکه های اجتماعی گسترده، گوشی ها و کلن ابزار الکترونیکی هوشمند رو داشتیم الان کجا بودیم؟ و اوصاع دنیا چقدر فرق کرده بود؟
ممنون جالب بود
ادم این متن رو میخونه یاد تونی آلمیدا و جک باور و کلوئی ابرایان می افته
خدمت ادمین محترم که تحت نام تکنولوژی ماجرایی از قبل طراحی شده ی سازمانهای امنیتی آمریکا را با آب و تاب بیان و آنرا صد در صد یک امر واقعی تروریستی جلوه داد، و ما بقی دوستان هم اکثر نظر مثبت داشتند، عرض شود که گول این ماجراها را نخورید اینها همه اش یک نوع سیاست است که آمریکا بطور غیر مستقیم و با ایجاد چنین واقعه های به مردم خود القأ میکند که اگر دولت آمریکا این همه نیرو و سرباز به کشورهای خاورمیانه میفرستد و در آنجا کشته میدهد و در عین حال این همه پول و ثروت آمریکا هزینه ی جنگ افروزی ها و ماجراجوییهای سیاست مداران خودش میکند بخاطر حفظ امنیت شما مردم آمریکاست که اگر ما چندین و چند هزار سرباز کشته در افغانستان، عراق و غیره ندهیم و یا هزینه های دیگر،و یا به قول آنها با ترورستان در لانه هایشان مبارزه نکنیم، مجبوریم که با آنها در خانه ی خودمان مبارزه، کشته ها و هزینه ها را باید در اینجا متحمل شویم. نکته ی دیگر اینکه عجب دروغهای شاخداری، گفتند حمله به برجهای دوقلو خلق سانحه بسیار بزرگ بیشتر از حد تصورکه باور نکردن آن برای اذهان عمومی غیر ممکن و ربط دادن آن به سازمان القائده افغانستان، گرفتن بن لادن و انداختن جسد او در آب و اینبار هم خلق انفجارهای بستون در شرایط و موقعیت حساس و هجوم لشکری از نیروی های ویژه ی امنیتی که بتوانند ماجرا را حساس، خطرناک و امنیتی جلوه دهند، و جالب از همه عکس گرفتن یک انسان معمولی از تروریست مشخص مرتکب این جرم ، جالبتر از همه کلاه سفید و مشخص شده ی تروریست، جالبتر جالبتر دوربین فروشگاه که نصب شدن آن هم تابلوست وهزاران دلیل دیگه……
آقای علی آقا …
خودتی