چرا درونگراها میتوانند رؤسای فوقالعادهای شوند

یک افسانه محبوب رایج این است که مدیران و رؤسای ارشد، حتما باید شخصیتهای برونگرایی داشته باشند. این عقیده از آنجا ناشی میشود که مقتضای تصدی این کارها این است که فرد بتواند در جلوی هزاران نفر سخن بگوید و با شهردارها و نمایندگان نشست و برخاست داشته باشد.
شاید از این دید، این مطلب درست باشد، اما باید دانشت که درونگراها هم میتوانند رؤسای خوبی باشند. توانایی این عده معمولا کمتر مشخص است، اما همین توانایی آنها را کارا میکند.
در اینجا ما با هم ویژگیهایی را مرور میکنیم که در آدمهای درونگرا به وفور پیدا میشود و میتواند آنها را مبدل به رؤسای خوبی کند:
1- پاسخهای سنجیده: درونگراها کمتر احتمال دارد که مثل برونگراها، تکانهای عمل کنند، آنها برای پردازش اطلاعات وقت صرف میکنند و فکر میکنند، آنها وقتی که نیاز به یک تصمیم راهبردی است، پاسخ احساسی صادر نمیکنند.
2- تحلیلگری: درونگراها بهتر میتوانند در میان انبوه دیتاها به اطلاعات اصلی برسند، آنها در سکوت، یک موضوع را از جوانب مختلف بررسی میکنند.
3- شنوندههای خوب: وقتی شما ذاتا آدم ساکتی هستید، طبیعی است که فرصت بیشتری برای صحبت به دیگران میدهید.
4- بیزار از خطر کردنهای بیجهت: یک خصوصیت خوب در یک مدیر پرهیز کردن از تصمیمهای فاجعهآمیز است. آنها وقتی که فاصله زیادی با یک مشکل وجود دارد، به فکر پیشگیری از آن هستند.
5- استدلال خوب: کاریزمای درونگراها برجسته نیست، اما عقلانی رفتار کردن آنها واضح است.
بله! ممکن است تمایل ذاتی درونگراها برای سخنرانی در جلوی جمع به انداز برونگراها نباشد، اما آنها میتوانند خود را برای این موقعیت آماده کنند، سنجیده عمل کنند و حتی اگر در واقع در ذهنشان سودای رفتن به خانه و کتاب خواندن را داشته باشند، این میل درونی را سرکوب کنند!
لری پیج (همونی که به خاطر گوگل پلاس هی بهش فحش میدیم!)، الگور (سیاستمدار امریکایی)، استیون اسپیلبرگ، استیو وزنیاک (یکی از بنیانگذاران اپل)، اینها همه درونگرا هستند.
http://www.forbes.com/pictures/lmj45ifjd/al-gore/
البته فکر می کنم که درونگرا ها برای مدیریت های سطح پایین (سوپروایزر) بسیار ناموفق خواهند بود چراکه این سطح از مدیریت نیاز به تعامل و برخوردهای زیاد اجتماعی را دارد.
یادمه زمان دانشجویی یکی از دوستان خیلی درونگرا بود ولی از توانایی علمی و عملی فوق بالایی برخوردار بود منتها تمایل و توانایی مدیریت یک تیم را نداشت و جالبه که در همان تیمی که کار می کردیم یکی دیگر از دوستان از تخصص پایین تری برخوردار بود ولی روابط عمومی خیلی خوبی داشت و برای همین همیشه اون را بعنوان سرپرست تیم معرفی میکردیم و بودجه های خوبی هم میگرفت و نهایتاً بعد از فارغ التحصیلی دوست درونگرا ما بعنوان سرپرست یک تیم تحقیقاتی روی یک پروژه مشغول بکار شد ولی اون یکی بعنوان مدیر یک قسمت از کارخانه ای مشغول کار شد
در نتیجه افراد درونگرا هرقدر هم توانایی بالایی داشته باشند بازهم به جایگاهی که شایسته آن هستند نخواهند رسید یا حداقل بعد مدت زمان زیادی به آن جایگاه می رسند
بسیار عالی :)
خب. حالا بعد از این چند پست کاش دیدگاه خودتون رو در مورد این پرونده از منظر اینترنت هم عنوان کنید. یک درونگرای همیشه آنلاین که اینترنت رو تنها مونس در خلوتش میدونه و برای فکر کردن به اون پناه میبره چه چیزی در اون میبینه؟ چرا یک ماشین تونسته به خلوت افراد درونگرا راه پیدا کنه؟ آیا افراد درونگرا باید در انتخاب خوراک فکری موجود در اون وسواس بیشتری به خرج بدند؟
مطلب رو چندهفته پیش در یکی از سایتهای فارسیزبان خواندم! فکر کنم این ترجمهی دیگری از همان مطلب بود
موافق این جمله نیستم که درونگراها لزوماً شنوندههای خوبی هم هستند برای من که صدق نمیکنه
عالی بود.
تا اینجا همه سلسله مقالات را خواندم. ظاهراً همچنان ادامه دارد و من هم منتظر هستم. از شما بابت این مقالات خوب و منسجم تشکر میکنم.
به زندگی و خودم بیشتر امیدوار شدم. ممنون.
آقای دکتر مجیدی بسیار عالی بود!!!
واقعا این روش انتشار موضوعی و سریالی را ادامه بدهید. شما تخصص خوبی در انتشار مطالب بصورت پرونده دارید.
یک پیشنهاد :
اگر ممکن است این سری مطالب را بصورت یک پرونده و فایل پی دی اف منتشر کنید تا بتوان آن را برای دوستان ارسال کرد و به اشتراک گذاشت.
با سپاس از تلاش شما
دکتر جان، فکر کنم خودتون یک درونگرا هستید و با این پست ها دارین خودتون رو آروم/توجیه و یا راحت میکنید.
به هر حال پست ها عالی هستند و با خوندنشون منم احساس خوبی از درونگرا بودن خودم پیداکردم
کاشکی یک پرونده درباره “اعتیاد اینترنتی” کار میکردید
آمارها میگه نزدیک 30٪ کاربرهای ایرانی اعتیاد اینترنتی دارند و این یعنی چند میلیون ایرانی اعتیاد اینترنتی دارند!
پست ها درنگرایی بسیار عالی بود اما خیلی از افراد نمی دونن درونگرا یا برونگرا هستند پیشنهادم این هست که اگه پستی مربوط به خصوصیات این افراد بگزارین به خیلی ها کمک کردین
با سپاس
خیلی عالی بود.
در کل موافقم. ولی چند تا نکته رو اشتباه میکنید. درون گرایی و برون گرایی دو تا فاکتورمستقل از احساسی و منطقی بودنه.به تست میرز برگرز مراجعه شود