کتابخانه بدون کتاب کاغذی در تگزاس افتتاح شد
دیروز یک کتابخانه دیجیتال، بدون هیچ کتاب کاغذی، در تگزاس در «بکسار کانتی» افتتاح شد. در این کتابخانه ده هزار کتاب رایگان الکترونیک قرار داده شده تا 1.7 میلیون ساکنان منطقه از آن بهره ببرند.
در وبسایت کتابخانه نحوه استفاده از کتابخانه توضیح داده شده است، مشترکان کتابخانه برای اینکه کتابها را در تبلتها و کتابخوانهای خود بخوانند باید یک اپلیکیشن مخصوص را نصب کنند، با امامنت گرفتن هر کتاب، مهلت امانت کتاب به صورت یک شمارشگر معکوس نمایش داده میشود.
البته پیش از این هم در سال 2002 در آریزونا یک کتابخانه دیجیتال افتتاح شده بود، ولی ساکنان منطقه بعدها درخواست کردند که کتابهای کاغذی هم در کتابخانه گذاشته شود و کتابخانه از حالت تمامدیجیتال درآمد.
کتابخانه مجهز به 600 کتابخوان دیجیتال و 48 ایستگاه کامپیوتر است و مشترکان علاوه بر دسترسی رایگان به اینها، میتوانند کودکان خود را برای برنامههای خواندن داستان بیاورند و یا در کلاسهای آموزش کامپیوتر شرکت کنند.
خب، خبر کوتاه بود، اما بعد از خواندن آن ایدهها و نکاتی به نظرم رسید:
– شخصا کتابخانه بدون کتاب کاغذی را دوست ندارم و اصولا همیشه بوی خاص مخزن کتابها را دوست داشتهام، یوی کهنگی کاغذ کتابها هم یکی از نوستالژیکترین تجربههای آدم میتواند باشد.
– شاید در آمریکا، کمی احداث کتابخانه دیجیتال غیرکاربردی به نظر برسد. چون وقتی شما امکان خرید بیدردسر کتابخوان و تبلت و خرید کتاب الکترونیک را از آمازون یا فروشگاههای دیگر دارید، لزومی ندارد، به صورت مجازی یا فیزیکی به یک کتابخانه بروید و کتاب اکانت بگیرید.
– اما به نظرم در شرایط کنونی در ایران، تجهیز همه کتابخانهها به بخش کتابهای الکترونیک لازم باشد، خصوصا که درصد محدودی از شهروندان ایرانی به کتابخوانها دسترسی دارند و دانلود کتابها، آن هم به صورت قانونی و با حفظ کپیرایت در ایران دشوار است. اما سؤال این است که ما فعلا تعداد بسیار کمی کتاب دیجیتال برای عرضه در این بخشها داریم و به نظر میرسد ناشران و مترجمان و نویسندگان هم اصلا به دیجیتال شدن کتابهای خود، روی خوشی نشان ندهند.
– همان طور که قبلا در یک پزشک در قالب دو پست توضیح دادهام، تلاشهایی برای انتشار قانونی کتابهای دیجیتال و مجلات در ایران با توسعه اپلیکیشنها و سامانههایی صورت گرفته است، اما متأسفانه مشکل اصلی این بوده است که ناشران و نویسندگان به حفظ حقوق خود در هنگام عرضه دیجیتال کتابها و مجلات مطمئن نبودهاند و متقاعد نشدهاند که این کار برایشان صرف مالی داشته باشد.
در یک نگاه خام و بدبینانه که زمزمه آن هم چند وقت پیش به گوش رسید، شاید راه چاره، ملتزم کردن ناشران به عرضه دیجیتال کتابهای خود به عنوان بخشی از فرایند مجوزدهی باشد، البته در یک سامانه فراگیر، امن و پویا!
اما مشکل اصلی این است که این سامانه، باید خصوصیات و ویژگیهای داشته باشد که به نظر نمیرسد، به یکباره بتواند ظهور کند.
البته از دید شخصی، من معتقد به بومیسازیهای کسلکننده و اختراع مجدد سامانهها و اپلیکیشنها نیستم و بیشتر میپسندیدم اگر شرایطی فراهم میشد که ناشران میتوانستند در گوگل پلی، فروشگاه اپل و آمازون، کتابها خود را قرار بدهند و زیرساختها فناوری، دانش کاربری مردم و شرایط اقتصادی چنان میبود که مردم میتوانستند سهل و ساده، هر کتابی را که خواستند خریداری کنند.
اما فعلا چنین شرایطی مهیا نیست و حتی بعضی از معدود نویسندگانی مقیم خارج کشور که امکان چنین کاری را دارند، چون به استقبال شهروندان ایرانی به خریدهای انلاین اعتماد ندارند، چنین کاری را نمیکنند.
تا آن هنگام اما، توصیه من به شما این است:
– کتاب بخرید و حتی اگر خودتان کتاب نمیخوانید، کتاب هدیه بدهید.
– در مورد کتاب بنویسید.
– تبلتها و کتابخوانهای قدیمی را اگر توانستید به نزدیکانتان هدیه بدهید.
– هر چند وقت یک بار به اعضای خانوادهتان که میانهای با فناوری ندارند، یک تبات بدهید تا بخشی از یک کتاب را با آن بخوانند.
این نوشتهها را هم بخوانید
دیروز رفتم کتابخونه نگهبان نذاشت برم تو گفت که به ما گفتن از ورود دانش آموزان جلوگیری کنیم فقط دانشجو ها حق ورود دارن!!!!!!!!!!!!
حلا فهمیدید چرا به ما میگن جهان سومی
حالا اینو بخونید ببینید یه ایرانی توی آلمان وقتی دانشجو دانش آموز نبوده و رفته عضو کتابخونه دانشگاه بشه چه اتفاقی واسش افتاده:
http://leiligermany.blogsky.com/1391/08/11/post-195/
یک تبات بدهید تا بخشی از یک کتاب را با آن بخوانند.—>
یک تبلت بدهید/..
به نظر من اینکه بری تو یه کتابخونه (حتی دیجیتال) و تو محیطی قرار بگیری که چندین نفر مثل شما مشغول مطالعه باشن خیلی کمک میکنه تا به مطالعه عادت کنیم و این رو نباید نادیده گرفت. انسان ذاتا به مطالعه کشش نداره و تو دوران کودکی و نوجوانی نیاز هست این عادت رو ایجاد کنه (یکی از دلایل اصلی پیشرفت خودم رو وجود کتابخانه مرکزی شهرستانم میدونم). تنهایی به مذاق خیلی ها خوش نمیاد و شاید فقط بخاطر فرار از اون خیلی ها به مطالعه تو تنهایی تمایلی نشون ندن. ولی اینکه کتاب و تبلت هدیه بدیم موثرترین راه تو ایجاد فرهنگ مطاله تو جامعه ما میتونه باشه… و آی گفتی دسترسی به امازون و گوگل پلیم ارزوست!
شنیدم در یکی از شهرهای ایران مادرها بچه هاشونو می برند کتابخونه تا مشقاشونو بنویسند و سر یک ساعتی میان و می برنشون . اینجوری ازهمان ابتدا به محیط کتابخونه عادت کرده و در بزرگسالی هم در کتابخونه فقط کتاب می خونند. نه خسته می شن نه چرت می زنند و نه برای رفع خستگی با دوستشون پچ پچ می کنند . اینها کاریه که متاسفانه ما گاهی انجامش میدیم .
هیچ چیز جای کتاب کاغذی رو نمیگیره. بخصوص لذت اون لحظه که مطلبی رو که چند سال پیش خونده بودی رو به محض دیدن شکل و شمایل کتاب ،بدون گشتن توی فهرست، با چند بار ورق زدن پیدا میکنی!!!
بله، متاسفانه هیچ جیز هم جای درختان قطع شده کهن رو نمیگیره.
وقتی آدم به سوی عتیقه ها کشیده می شه، تمام چیزهایی که حالا از عمرشون بیشتر از 50 سال گذشته براش عزیز و قیمتی می شن و در خصوص کتابها می بینه که کتابهای خطی یا اونهایی که جزو اولین تیراژ هستند چقدر با ارزشند تازه می فهمه که کتاب با کاغذ معنی و مزه ای دیگه داره. وقتی می رم کتاب یا رمان بخرم حتما دنبال اون نسخه هایی می گردم که دهه 60 یا قبل اون منتشر شدند ، چندساله اخیرمی گفتند یه تحریفهایی هم تو لغات بعضی کتابها دیده شده ولی من کتاب روی کاغذ رو بیشتر دوست دارم و برای نظر اولتون احترام بیشتری قائلم . ممنونم .
خواندن چند خط آخر این پست باعث میشه که به ادامه زندگی توی ایران امیدوار بشم…
مرسی دکتر که اینطور بدون چشم داشت دلسوز آدم های داخل این مرز هستید.
و ای کاش که این مرزها نبود…
مثه همیشه عالی
به خصوص توصیه های آخر
ولی من فک کنم اگه به خیلی از ماها تبلت هدیه بدن صرفا روش بازی کنیم :))