معرفی چهرهبلاگ و نقدی بر جشنوارهها و مسابقات وبلاگنویسی

چند روز پیش که بر و بچههای جشنواره وبلاگی «چهره بلاگ» با من تماس گرفتند، تا متنی در مورد این جشنواره به صورت رپورتاژ- آگهی بنویسم، ناگهان یادم آمد که در چه بازه زمانی هستیم!
من به کلی فراموش کرده بودم که 29 مرداد روز تولد «یک پزشک» است و از سوی دیگر هم از در کمال تعجب از یاد برده بودم که هفتهای که در آن به سر میبریم هفته وبلاگنویسی است، نهم شهریور، روز جهانی وبلاگ است و 16 شهریور -یعنی فردا- روز وبلاگستان فارسی.
یک پزشک فردا به مناسبت روز وبلاگستان فارسی، هدیهای برای شما دارد، هدیهای که من با وجود وقت بسیار کم تهیه کردم، این هدیه یک پرونده ویژه، شامل چند پست است که یک موضوع جذاب را از زوایای مختلف مورد بررسی دقیق قرار میدهند. پس فردا لطفا از حدود ساعت ۹ صبح تا آخر شب با «یک پزشک» باشید تا پستهایی را که پشت سر هم منتشر میشوند، بتوانید بخوانید.
خوشبختانه «چهره بلاگ» با پیشنهاد من، دستم را برای نوشتن یک متن آزاد در مورد مسابقههای وبلاگی و وبلاگستان باز گذاشت:
در سالها اخیر ما بسیار از رکورد وبلاگستان نالیدهایم، هر وقت روز وبلاگستان میشود و صحبت از رکورد میشود، من یاد سالها قبل میافتم، زمانی که تیم ملی فوتبال ما در یک مسابقه ورزشی مهم میباخت و بعد قرار میشد، کارشناسان و خبرگان دلایل باخت را به صورت ریشهای تحلیل کنند، در این میان چیزی که مشاهده نمیشد ارائه راهکار عملی بود و این مطلب که «دو صد گفته، چون نیم کردار نیست.»
در زمینه وبلاگنویسی هم به همین گونه هستیم، تصور من این است که دلایل متعددی را میتوان برای رکورد وبلاگستان آورد، در این میان یکی از دلایل، خالی شدن وبلاگنویسی از جذابیت و پرستیژ سالهای اول است.
حالا اینکه چرا وبلاگنویسی خالی از جذابیت و کشش شده است، دلایل مختلف دارد:
1- فاصله طولانی بین وبلاگنویسی تا جذب مخاطب ثابت – در مقابل محیط صمیمانه شبکههای اجتماعی و جذب آسان دنبالکننده با نوشتهها و اقدامات ساده.
2- تلقی نازل از وبلاگنویسی در جامعه: باید قبول کنیم که سطح کاربری شمار قابل توجهی از شهروندان ایرانی، بالا نیست، این دسته غالبا همه فعالیتهای آنلاین را همارز هم میدانند و از دید آنها بین کسی که بیهدف در شبکههای اجتماعی یا چترومها گردش میکند با یک تولیدکننده محتوا در ویکیپدیا یا وبلاگنویس تفاوتی چندانی نیست، چون ظاهر کار این است که هر دو ساعتها محو اینترنت میشوند.
3- عدم تکریم وبلاگنویسها از خودشان و وبلاگنویسی: در سالهای پیش پستهای وبلاگ در مورد وبلاگنویسی فراوان بودند. من یادم میآید که وبلاگهای مختلف مصاحبههایی با چهرههای برجسته وبلاگستان انجام میدادند، وبلاگنویسهای یکدیگر را نقد میکردند، لینکدونیها هم به راه بودند و لینکهای داخل متنی هم فراوان.
اما حالا چه؟ ما دیگر حتی روز وبلاگستان را فراموش میکنیم، در لینک دادن خست میکنیم و حتی وقتی من گاه و بیگاه در اینترنت جستجو میکنم، میبینم که ماه به ماه تعداد لینکها ورودی از وبلاگها به «یک پزشک» بسیار اندک است.
به عبارت دیگر گویا ما خودمان قبول کردهایم که وبلاگنویسی مهم نیست.
4- شرایط خاص جامعه و نگرش مادی به همه چیز: شما انتظار دارید که جامعه به وبلاگنویسی که به رایگان مینویسد چطور نگاه کند؟
بله! ممکن است نوشتههای خوب شما را کسی بخواند و از غنای اندیشهها و زیبای نثر شما تقدیر کند، اما در ناخودآگاه، وقتی مسائل مالی در جامعهای برجسته میشوند، همه شما را با توانایی مالیتان میسنجند، نه خلاقیت ذهنیتان!
خب! آیا این سؤال برایتان پیش آمده که چطور میشود دوباره وبلاگنویسی را مهم کرد؟ چطور میشود اعتبار از دسترفته را به روزنامهنگارهای آنلاین بگرداند؟
کافی است که در جهت مخالف هر یک از محورهای چهارگانه بالا حرکت کنیم، یعنی:
– هم خود قبول کنیم و هم دیگران را متقاعد کنیم که گرچه کاربری در شبکههای اجتماعی چیز بدی نیست، اما وبلاگ نوشتن مزیتهایی دارد که هیچ کاربر مشهور شبکههای اجتماعی نمیتواند به آنها دست پیدا کند. با وبلاگنویسی است که مهارتهای نوشتاری شما بیشتر میشوند، با وبلاگنویسی است که شما هویت مستقل آنلاین برای خود میسازید و به جای اینکه شما را کاربر توییتر یا فیسبوک بدانند، صاحب قلم درخشان فلان وبلاگ میشناسند، با وبلاگنویسی است که میتوانید مسائل را به صورت مشروح و دقیق شرح بدهید و حتی با وبلاگنویسی است که در درازمدت میتوانید به سود مالی اندکی هم دست پیدا کنید.
– رسانههای کاغذی، خبرگزاریها و صدا و سیمای ما باید چشمهای خود را بشورند و طور دیگری به وبلاگنویسی نگاه کنند. چرا باید خبرگزاریهای ما عارشان بیاید که منبع یک نوشته خود را یک وبلاگ اعلام کنند (چیزی که بارها زمان کپی شدن مطالب «یک پزشک» مشاهده شده). وقتی روزنامهها و خبرگزاریها ما به کرات به وبلاگنویسی احترام گذاشتند و اصلا وقتی اعضای هیئت تحریریه آنها در کنار وبسایت اصلی، وبلاگهایی راه انداختند، آن وقت است که مردم کاربرد وبلاگ را بیشتر درک میکنند.
– بیایید بیشتر از وبلاگستان و وبلاگنویسی بنویسم، بیایید وبلاگها هم را نقد کنیم، نترسیم و لینکدونیها را احیا کنیم. ترفندهای وبنویسی را به هم آموزش دهیم.
– تغییر ارزش چیزی نیست که به آسانی به آن دست پیدا کرد. ولی به صورت کوتاه باید اشاره کنم در صورت فراهم شدن یک سطح پایه آرامش اقتصادی و روانی در جامعه، نیازهای فرهنگی و ذهنی ایجاد میشوند که میتوان با برآورده کردن و توسعه خردمندانه (و نه محدودکننده و تنگنظرانه) آنها، ارزشها و علایق جدید را مطرح کرد.
بعد از این همه حرف و حدیث، نوبت میرسد به بخش اصلی این پست:
اینکه به گمان من آیا مسابقهها یا جشنوارههای وبلاگی میتوانند در اعتلای وبلاگنویسی مؤثر باشند یا نه.
به صورت کلی پاسخ به این سؤال مثبت است، اما من در سالهای اخیر نقاط ضعف فراوانی در اینگونه مسابقههای و جشنوارهها دیدهام و گرچه در «یک پزشک» طبق تصمیم شخصی قصد شرکت در هیچ مسابقه و رقابت وبلاگی داخلی یا خارجی را ندارم، اما از مدتها پیش دوست داشتم، مطلبی در مورد مسابقههای وبلاگی بنویسم.
1– رقابتی کردن و حذفی کردن به جای جشنوارهای برگزار کردن: یعنی اینکه ما بیاییم و به جای اینکه در یک فرایند چندماهه با انتخاب مردم و یک هیئت داوران خبره، در ده زمینه متفاوت، حدود پنجاه وبلاگ معرفی کنیم، بیاییم و با معیارهایی نامعلوم پنج وبلاگ را به عنوان وبلاگ برتر انتخاب کنیم و بعد دستآخر یکی را وبلاگ اول معرفی کنیم.
اول بودن، در زمینه وبلاگنویسی مفهوم خاصی ندارد، خیلی وقتها به خاطر متفاوت بودن زمینه کاری اصولا مقایسه وبلاگها با هم ممکن نیست، مثلا نمیشود یک وبلاگ مینیمال را با یک وبلاگ خودنوشت یا یک وبلاگ فناوری اطلاعات یا یک وبلاگ گروهی مقایسه کرد. مسلما یک وبلاگ خودنوشت، هرچقدر هم خوب باشد، نمیتواند با یک وبلاگ فناوری با چند نویسنده رقابت منصفانه داشته باشد.
این جاست که ما میتوانیم با جشنوارهای کردن رقابت، از این مشکل جلوگیری کنیم.
2- سلیقهای بودن و سیاسی بودن مسابقات: سیاست در زندگی همه ما مؤثر است، و دروغ است اگر کسی ادعا کند گرایش سیاسیاش حتی در کارهای روزمرهاش تأثیر نمیگذارند. اما میتوان با تمهیدهایی دخالت سیاست را جشنوارههای وبلاگی کم کرد.
الف- خود وبلاگنویسها عنان کار را در دست بگیرند و کارها را مدیریت کنند.
ب- افزایش آستانه تحمل و دعوت از داورهایی با دید گسترده.
ج- عدم وابستگی مالی یک جشنواره به نهاد، خبرگزاری یا تشکیلات دولتی و استفاده از اسپانسرهای مستقل برای تأمین مخارج و هزینهها.
3- یک جشنواره وبلاگی باید بتواند وسیلهای باشد برای مطرح کردن وبلاگنویسهای گمنام، وبلاگنویسها باید در هنگام ثبتنام ذکر کنند که چرا فکر میکنند وبلاگشان شایسته شرکت در مسابقه است،
4- یک جشنواره وبلاگی باید بتواند خود را تبدیل به یک برند معتبر کند. همان طور که میدانید برند شدن هم اصلا چیز سادهای نیست، یکی از لازمههای برند شدن، انجام کار به صورت دقیق و درست در طول زمان است. تا یک جشنواره برند نشود و وبلاگنویسهای معتبر حس نکنند که حتی بودن در فهرست پنجاه تایی این جشنواره هم بر اعتبار آنها خواهد افزود، نمیتواند به موفقیت لازم دست پیدا کند.
5- مشوقهای فرهنگی به جای جایزههای مالی: البته بسیار خوب است که یک جشنواره وبلاگی مثلا به وبلاگنویسان برترش یک دستگاه گوشی هوشمند هدیه بدهد، اما شاید بهتر باشد که به جای اینها از مشوقهای فرهنگی استفاده کرد، مثلا لینک شدن مطالب در چند سایت معتبر، استفاده از مطالب وبلاگ در چند روزنامه با تیراژ بالا، انجام یک مصاحبه وبلاگی و …
چهره بلاگ
بعد از همه اینها میرسیم به بررسی یکی از جشنواره وبلاگی به نام «چهره بلاگ» که در واقع اسپانسر این پست «یک پزشک» بوده است، امیدوارم که فرهنگ اسپانسری در فضای آنلاین ایران جا بیفتد و شرکتها و فروشگاهها و وبسایتها به جای تکیه بر آگهیهای مستقیم، با اسپانسر شدن به صورت نرم تبلیغ کنند!
چهره بلاگ، دو سال است که فعالیت خود را شروع کرده است، هدف از چهره بلاگ، همان طور که از نامش هم تا حدود زیادی برمیآید، معرفی کردن چهرههای برتر وبلاگنویسی و فراهم کردن محیطی برای محک زدن خود است.
آیا میخواهید بدانید که در استان شما چه وبلاگهای مطرحی نوشته میشوند و آیا دوست دارید با آنها رقابت کنید؟ در چهره بلاگ شرکت کنید!
با عضویت در چهره بلاگ هم میتوانید وبلاگ خود را در مسابقه شرکت بدهید و هم وبلاگهای دیگر رأی بدهید.
بعد از عضویت در سایت و نامزد کردن وبلاگتان، برای اینکه سیستم چهره بلاگ مطمئن شود که خودتان صاحب یک وبلاگ ادعایی هستید، کدی به شما میدهد که با درج آن در پوسته وبلاگتان میتوانید، کار احراز هویت نهایی میشود.
بیشک برای قضاوت محتوایی وبلاگها، باید هیئت داورانی وجود داشته باشند، این هیئت داوران در مرحله اول در چهره بلاگ خود شما هستید! البته در مراحل بعدی هیئت داورانی که شامل افراد برگزیده چهره بلاگ در سالهای پیشین هستند، در کار انتخاب وبلاگنویسها مشارکت خواهند کرد.
یک مشکل فنی و تکنیکی در مسابقههای وبلاگی، مسائل امنیتی و احتمال داده شده رأیهای تکراری است که تمهیدات خوبی برای جلوگیری از این امر، اتخاذ شده است.
فعلا چهره بلاگ سال 92، مراحل ابتدایی خود را طی میکند و تاریخ مراحل نهایی آن اعلام نشده است، اما انتظار میرود که در نیمه دوم دی ماه امسال، مراحل نهایی آن برگزار شود و از نفرات برتر، تقدیر شود.
خب، اینها اطلاعاتی کلی در مورد «چهره بلاگ» بودند، خوشبختانه همان طور که در ابتدای مطلب اشاره کردم، دست من برای نقد چهره بلاگ و همچنین دادن پیشنهاد هم باز گذاشته شده بود، بنابراین قسمت آخر پست را به این پیشنهادات و انتقادات اختصاصی میدهم:
1- پوسته وبسایت: گرچه یک پوسته ساده که خود حالتی شبیه وبلاگ را تداعی میکند برای یک سمابقه وبلاگی میتواند مناسب باشد، اما تصور میکنم، استفاده از المانهای گرافیکی بتواند پوسته را جذابتر کند.
2- یکی از مشکلات چهره بلاگ، جذب مخاطب و شرکتکننده در طیفهای فکری گوناگون است، در این بعد مشکل چهرهبلاگ را میتوان به دو بخش تقسیم کرد:
– مشکل تکنیکی: مثلا عدم استفاده از ظرفیت شبکههای اجتماعی، تبلیغ در وبلاگها
– مشکل کارکردی: خواسته و ناخواسته یک کاربر در همان ابتدای امر ممکن است به نظرش برسد که تنها وبلاگهایی با گرایشات فکری «استاندارد» و «تعریفشده» بخت حضور و انتخاب به عنوان منتخبان را در چهره بلاگ دارند.
گرچه میتواند در این مورد مثال نقض آورد، اما باید دید که اصولا چرا چنین تلقیای به صورت عمومی در مورد چهرهبلاگ در سطح وبلاگستان وجود دارد (همان طور که برای مثال باز هم در دید کلی آدم تصور میکند که در مسابقه وبلاگی دویچه وله، برای وبلاگ برتر شدن باید معیارهای متفاوتی داشت!)
به عبارتی چهره بلاگ با برداشتن گامهایی عملی و تغییر در سیاست کلی باید بتواند ثابت کند که ظرفیت پذیرش وبلاگ و وبلاگنویسهایی در طیفهای فکری گوناگون را دارد و میتواند در جامعه که این ماهها به میزان زیادی تمایل به «آرامش» دارد، به صورتی همهجانبهگر عمل کند.
اگر یک بانوی وبلاگنویس، یک بلاگر روزانهنویس، یک وبلاگنویس تحلیلگر مسائل اقتصادی یا یک وبلاگنویس سیاسی حس کند که حرفهای متفاوت، متضاد و یا احیانا شوخیها یا سبک زندگیاش باعث کمرنگ شدن وبلاگش در یک مسابقه وبلاگی نمیشود، قطعا تشویق میشود در یک مسابقه شرکت کند.
3- لازم است چهرهبلاگ تقویمی دقیق داشته باشد.
4- چهرهبلاگ باید بتواند مبدل به پلتفرم انتشار مطالب برتر شود: به باور من کافی نیست که شما یک سری وبلاگ را در یک سایت فهرست کنید، شما باید بتوانید حتی در همان مراحل ابتدایی هم با توجه به رأی کاربران یا گردانندگان سایت، روی وبلاگهای پرطرفدار زوم کنید و پستهایی را که حس میکنید با زاویه دید متفاوت نوشته شدهاند یا نثری زیبا دارند یا مطالبی متفاوت در آنها طرح شده است، در جایی در سایت در یک «تابلوی اعلانات آنلاین» بگذارید.
این کار قطعا به جذاب شدن وبسایت میافزاید و از سوی دیگر میتواند به دیگران نشان بدهد که این وبلاگستانی که صحبت از آن میکنیم، اصولا چیست و صاحب چه قلمهایی است؟!
میشود از شیوههای متعددی برای نمایش این پستهای برتر استفاده کرد، حتی میتوان به صورت جانبی در سایت یک سیستم لینکدهی جمعی هم راه انداخت.
5- یک جشنواره یا مسابقه وبلاگی نباید وبلاگها را بعد از معرفیشان رها کند، فرض کنید که در دی ماه امسال نفرات متخب اعلام شدند، آیا بعد از آن باید چهره بلاگ کارش را تعطیل کند؟
نه! همان طور که گفتم به دست آوردن یک اعتیار و تبدیل به برند شدن کار سختی است، وبسایت چشنواره باید فعال باقی بماند، با وبلاگنویسهای مصاحبه کند، اخبار وبلاگی را منتشر کند و به انتشار و بارتاب دادن پستهای برتر ادامه دهد.
مسابقهها و جشنوارههای وبلاگی برای وبلاگستان فارسی لازم هستند، ممکن است کسی تمایل به شرکت در یک مسابقه وبلاگی نداشته باشند، خود را بینیاز بدانند یا اصولا گمنامی را ترجیح بدهد، اما به گمانم هر چقدر تعداد این جشنوارهها بیشتر باشد و هر میزان که آنها به کمال مطلبوب نزدیکتر باشند، میتوانند در ایجاد یک تحرک در وبلاگستان مؤثر باشند.
من اصولا آدم ایدهآلگرایی هستم و دوست دارم که یک مسابقه دارای همه خصوصیات خوب باشد: جشنوارهای بودن، مستقل بودن، دارا بودن مشوقهای مالی و فرهنگی، همهجانبهگر رفتار کردن.
در عالم واقع اما همه محدودیتهایی داریم، از من وبلاگنویس گرفته که متأسفانه در وبلاگم تنها مطابق کسری از ایدهآلم میتوانم رفتار کنم تا یک مجموعه که میخواهد یک مسابقه وبلاگی را برگزار کند. همه ما باید سعی کنیم که ضمن قبول محدودیتهای خود و دیگران، برای بهتر شدن خود تلاش کنیم.
اگر فرصتی پیدا شود در روزهای آینده هم در مورد وبلاگستان به مناسبت روز وبلاگستان فارسی خواهم نوشت، وبلاگستانی که سخت دوستش دارم، مبدل به بخشی از هویت من شده است.
سلام آقای مجیدی
این فراموش کردن ها؛ عوارض پیری هست… ;-)
بابت هدیه ویژه… ما هنوز کاممون از اون مطالب ویژگی درون گرایی شیرین هست… حالا این یکی چه باشد…
راستی تولدتون چ روزی هست، بفرمایید ما فراموش نکنیم ;-)
ممنون از مطالب خوبتون
با سلام
این رکورد هست که نوشتین یا رکود؟
درود بر شما
همیشه 1پزشک رو بهترین وبلاگ فارسی دونستم،البته بیشتر به دلیل پست های خود شما.
فکر کنم خیلی ها با نظر من موافق باشند.امیدوارم در آینده شاهد وبلاگ های اینچنینی در میان ایرانیان باشیم.
یک جا در پستتون در مورد رسانه های کاغذی نوشته بودید یاد نحوه اشنا شدم با یک پزشک افتادم مجله دانستنی ها بود که فکر میکنم از اینکه در بررسی مطبوعات این مجله رو بررسی کرده بودید ازتون تشکر کرده بود و من هم کنجکاو شدم که یک سری بزنم ! تولد یک پزشک مبارک . روز وبلاگستان فارسی مبارک . روز جهانی وبلاگ با اینکه چند روز پیش بود مبارک . از پست خوبتون ممنون . امیدوارم روزی برسه که همونطور که گفتین بیشتر از این به وبلاگ ها ارزش داده بشه و این دومین باره تشویق شما برای داشتن یک وبلاگ رو میخونم به منکه شوق داشتنش رو میده ! شاید من هم روزی وبلاگی رو ساختم :)
قبل از هر چیز، از این نوشته خوبتون ممنونم.
چیزی که من رو در وبلاگنویسی آزار میدهد، نگاه اطرافیانم به وبلاگنویسی به عنوان یه کار بیهوده است. تقریباً هیچکدام از همکارانم در دانشگاه، وبلاگنویسی رو یه کار ارزشمند نمیدانند. شاید حق داشته باشند؛ چون هیچوقت شیرینی به اشتراک گذاشتن یک نوشته با دیگران را درک نکردهاند. نمیدانند وقتی یک نوشته را مینویسی و مثلاً ۲۰۰۰ نفر آن را میخوانند، چه لذتی دارد یا وقتی یک کد مینویسی و ۵۰۰۰۰۰ نفر از آن به صورت رایگان و متنباز استفاده میکنند، چه حس خوبی دارد.
این پیشنهادی که شما ارائه می کنید برای اینکه طیف وبلاگ های مسابقه بیشتر بشه عملاً باعث دردسر هست. و من فکر می کنم دلیل اصلی ای که این سایت و سایت های مشابه نمی تونن هر وبلاگی رو در مسابقه خودشون ثبت کنن و نهایتاً مسابقه رو بین وبلاگ های شناخته شده و شسته رفته ای که همه میشناسن برگزار می کنن این هست که دستشون برای ثبت هر وبلاگی واقعاً باز نیست! و گیرهایی در کار وجود داره. شما فکر می کنید جایگاه وبلاگی مثل جادی یا خرس (که تو مسابقه دویچه وله باهاشون آشنا شدم) توی این سایت هست؟ و اگر این وبلاگ ها رو تو لیستشون قرار بدن به سرنوشت جادی دچار نمیشن؟
آخه دکتر جون شما که اینقدر از رکود وبلاگستان می نالی،چرا خودت هیچ اقدامی نمیکنی؟
شما اگه واقعا می خوای به رفع این رکود کمک کنی،بیا یک قسمت از قالب وبلاگتو اختصاص بده به معرف وبلاگ های گمنام و هر هفته یک وبلاگ رو معرفی کن و بهش لینک بده.
از اون جایی که همه از وسواس و دقت شما در وبلاگنویس آگاهیم،مطمئنا وبلاگی رو که شما معرفی کنی همه ما تحسین خواهیم کرد.
چشمهای خود را بشورند نه آقای دکتر بشویند :)
چقدر خوبه اینجا
ممنون از زحمتی که واسه این سایت میکشید
سلام؛ مطلب بسیار جالبی بود!
امیدوارم شاهد جون گرفتن دوباره وبلاگنویسی فارسی باشیم. من هم در چهره بلاگ ثبت نام کردم؛ همین انگیزه ای شده که ساعتها روی وبلاگم فکر کنم و برای بهترشدنش تلاش کنم!
سلام پزشکِ عزیز.
دیدم شما هم در وبلاگهایِ برگزیدهیِ «چهره» هستید امّا اسمِ وبلاگِتان را «نامعلوم» نوشته اند. کاربرانِتان شما را میشناسند و به وبلاگِ خوب رأی میدهند اگرچه وبلاگِ خوب خود-اش ثبتِنام نکرده باشد و وبلاگهایِ «استاندارد» در مقابل رخنمایی کنند.