مشهورترین کسانی که به دروغ تظاهر به فراموشی کردند

مورد آنا اندرسون: کمی پیش از فروپاشی شوروی، زنی که خود را آناستازیا معرفی میکرد و میگفت یکی از دختران تزار است و در شب حادثه با کمک یک افسر کمونیست توانسته فرار کند و از مرگ بگریزد، باعث شد دولت فدراسیون روسیه به محققان خارجی اجازه دهد در این مورد تحقیق کنند.
این داستان در یکی از مراکز رواندرمانی شهر برلین آغاز گردید:
یک بیمار زن مبتلا به اختلال حواس و آشفتگی درمانی در یکی از روزهای فوریه سال 1920 در پی یک خودکشی نافرجام به بیمارستان انتقال داده شد، اما او به علت فراموشی قادر به یادآوری و بیان نام خود نبود. بالاخره وی با انتخاب و اظهار نام آناستازیا نیکولایونا رومانوا برای خویش، ادعا کرد که کوچکترین دختر آخرین تزار روسیه است.
شاهزاده خانمهای پیر خانواده رومانوف او را به جا نمیآوردند، اما او اصرار داشت دختر تزار است. عدهای شباهتهایی بین او و آناستازیا یافتند. به این ترتیب این ادعا به سرعت و به شدت به صورت یک داستان پایانناپذیر از خون، زوال یک امپراطوری و شکوه از دست رفته تزار و خاندان او خودنمایی نمود و حدود یک قرن موجبات گرمی بازار نشریات و مباحثات بسیار فراوان در آنها شد.
در سال 1956 فیلمی از ماجرای آناستازیا با شرکت اینگرید برگمن در نقش آناستازیا و یول براینر در نقش افسر بلشویک که او را فراری داده بود، به وسیله هالیوود تهیه شد که فروش خوبی داشت.
مدعی دختر تزار، خود اصلا زبان روسی بلد نبود و هرگز به این زبان سخن نگفته بود. البته باید دانست که که حکام و دولتمردان روسیه کمونیستی پس از دستیابی به قدرت، نهتنها تمام افراد خانواده تزار، بلکه خدمه آنان را نیز قلع و قمع کردند و یا دستکم تلاش در نابودی همه آنها داشتند، شاید این زن بازمانده از خانواده تزار در چنین وضعیتی آگاهانه از تکلم به زبان مادری خودداری میکرده است.
معلم زبان فرانسه آناستازیا و پرستار مخصوص او نیز از شناختن این زن به عنوان آناستازیا ناتوان بودند و این امر را تأیید نکردند. شگفت اینکه خدمه و زیر دستان شاهزاده خانم آناستازیا میگفتند که بلشویکها هنگام کشتن آناستازیا با وارد آوردن ضرباتی به وسیله ته قنداق تفنگ، چانه او را شکستهاند.
به هر ترتیب از 1920 تا 1984 که آناستازیای قلابی مرد، حقیقت ماجرا پنهان ماند. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق دستیابی به آرشیوها و گورستانها برای افرادی که در تلاش کشف کردن اسرار و حقایقی در این زمینه بودند امکانپذیر شد. پانزده سال پیش یک گروه تحقیقاتی بینالمللی موفق شد در یک گور جمعی 9 اسکلت مربوط به خانواده سلطنتی را شناسایی کند که تردیدی در صحت تعلق این استخوانها به خانواده تزار وجود ندارد. این گور در ایکاترینبورگ واقع شده بود. شهری که خاندان رومانف در آن قتل عام شده بودند.
مشکل اینجا بود گه آناستازیای دروغین نیز در سال 1984 مرده و جسدش در ناحیهای در ایالت باواریای سفلی سوزانده شده بود و به این ترتیب کمترین اثر و بقایای قابل ارزشیابی و تحقیق از او به جا نمانده بود. البته در بیمارستانی، یک قطعه از روده او که به علت وجود تومور مورد جراحی قرار گرفته بود، وجود داشت.
به علاوه نزد یک پزشک متخصص هماتولوژی در شهر اشتوتکارت یک قطره خون خشک شده از آناستازیای دروغین پیدا کردند که به صورت دست نخورده روی شیشه آزمایشگاهی باقیمانده است. به منظور دقت در تحقیقات و صحت نتایج حاصل شده از بررسیهای علمی، کارشناسان مجربی به کمک فراخوانده شدند.
آزمایش خون آنا اندرسون نشان داد هرگونه وابستگی نسبی و فامیلی او با خانواده تزار قتلعام شده به کلی منتفی است. با مقایسه اثرخون تزار و آناستازیای قلابی معلوم شد موضوع از ابتدا دروغ و خدعه بوده و آناستازیای قلابی با کمک یک شیاد درصدد بوده با ادعای اینکه تنها دختر تزار معدوم است، ثروت احتمالی او را در بانکهای اروپا تصرف کند و گذشته از آن با نوشتن یک کتاب مجعول و داستانهای ساختگی بر اساس آنچه در جراید چاپ شده بود و مصاحبههای فراوان با خبرنگاران به ثروت و شهرت زیادی برسد و حتی در مقابل صدور اجازه تهیه فیلم از زندگیاش و ماجراهایی که مدعی بود بر او گذشته، پول کلانی به جیب بزند.
مورد مشهور دیگر سییپرین اسکید بود که زمانی ملقب به آقای هیچ کس بود. اسکید در سال 1999 زخمی و مجروج به بیمارستانی در تورنتو رفته بود، او ادعا میکرد که دچار فراموشی شده است، او لهجه بریتانیایی متقاعدکنندهای داشت و قصد داشت پاسپورت کانادیی تهیه کند، اما این تقاضا رد شد، در سال 2007، مجله GQ مصاحبهای با او ترتیب داد، در این مصاحبه او اعتراف کرد که فراموشی ندارد و اهل رومانی است.
مورد جالب دیگر مورد دوگ بروس بود که دستمایه یک مستند به نام مرد سفیدپوست ناشناس هم قرار گرفت، روزی بروس به ایستگاه پلیس جزیره کانی رفت و ادعا کرد دجار فراموشی پسگستر کامل است، تنها شواهدی به نفع صحبت ادعای او، مرگ اخیر مادر و وحود توموری در غده هیوفیز بود که البته تأییدکننده نبودند. از آنجا که فراموش پسگستر کامل بسیار نادر است، پلیس مشکوک شد و بررسیها نشان دادند که او دروغ میگوید.
پستهای دیگر پرونده فراموشی «یک پزشک» که تا این لحظه منتشر شدهاند:
«فراموشی» در هالیوود و دنیای سینما: از احمقی در آکسفورد تا جدایی نادر از سیمین
هدیه «یک پزشک» به مناسبت روز وبلاگستان فارسی: پروندهای برای «فراموشی»
نمی دونم این کلمه پس گستر ترجمه شماست یا کسی دیگه. اما به نظر خیلی گوش نواز ومنطقی میاد. دست سازنده ش درد نکنه:)
هیچ مدرکی نشون نداده انا اندرسون دروغ میگفت،او زمانی ک زنده بود ازمایش دی ان ای ی وجود نداشت اما تمام نشانه های بیماری اناستازیا در او بود وزمانی که انا تلاش کرد ومدارک جدیدی تهیه کرد جهان درگیر جنگ جهانی دوم بود و ب اظهارات او توجهی نشداما درمورد ازمایشات پس از مرگش باید گفت از روی یک قطره خون نمیشه قضاوت کرد…ب هر حال این مطلب هنوز نامعلومه و نمیشه نظر قطعی داد