استارتآپ ویکند تبریز: رفاقت، ایده، شادی

فرانک مجیدی: حدود دو ماه پیش، آقای «احسان دیاری» از طریق توییتر به من پیغامی داد: آیا میتوانم به استارتآپ ویکند تبریز کمکی کنم؟ آن روزها، بسیار درگیر بخشی از کارهای آزمایشگاهی پایان نامهام بودم و برایم روشن بود که توان ارائهی مطلبی را نخواهم داشت. بنابراین تقریباً حضور خود را در این رویداد بیحاصل میدانستم. کمتر از یک ماه به مراسم ماندهبود که ناگهان نظرم تغییر کرد. این میتوانست فرصتی برای من باشد تا بعد از مدتها، در دنیای واقعی دوستان وبلاگنویس و سرشناسم در دنیای مجازی را ببینم و بعلاوه، با مخاطبان وبلاگ خودمان ملاقاتی داشتهباشم. خیلی دیر اعلام امادگی کردم و شکر خدا، نظر آقای دیاری و دوستانش دربارهی حضور من تغییر نکردهبود.
استارتآپ ویکند تبریز، برای معرفی برنامه و اعضای فعال در آن سایت مناسبی داشت که میشد تمام اطلاعات مورد نیاز را از روی آن یافت. مدیریت رویداد و اجرای آن با «آرش میلانی» بود و «احسان دیاری» بهعنوان مسئول هماهنگکنندهها فعالیت میکرد. برای این مراسم، آقایان «روزبه منیری»، «عطا خلیقی سیگارودی»، «سالار کابلی»، «فرید دهقان»، «داوود ترابزاده»، «وحید کشیپور»، «امیرحسین صادقی»، «پیام صادری»، «وحید حلاجی» «بهروز بختیاری»، «علی نعمتیشهاب»، «فرزام خجستهنیا»، «خلیل رضوی»، «اسد صفری» ، «نیما عبداللهزاده» و «خلیل رضوی» بهعنوان مربی در این همایش بهعنوان مربی (mentor) حضور داشتند. نمایندهی جهانی هم «جانی لی» بود. مراسم در روز 29 آبان اغاز شد و تیمهای شرکتکننده بایستی ایدههای خود را ارائه میدادند تا 10 ایدهی برتر برای ادامهی مسابقه باقی بمانند. گروههایی که انتخاب شدند، daily، مهارتسنج، Live on air، ششدانگ، میرزا حکیم، مدیریت فروش شهری، فرشتگان محلی، قزلچی، globe و کادو میخوام، گروههایی بودند که ایدههایشان به مرحلهی نهایی مسابقه راه یافت. من طبق قولی که دادهبودم، روز 30 آبان از 8 صبح در رویداد شرکت کردم. بنابراین آنچه که در ادامه روایت خواهم کرد، ماجرای دو روز پایانی استارتآپ ویکند تبریز است.
برای رسیدن این روز، هیجان زیادی داشتم. اینکه رفقای دنیای مجازی در دنیای حقیقی چطور میتوانند باشند، برایم عجیب و غیرقابل تصور بود. من در دنیای مجازی آقایان کابلی و نعمتیشهاب را بهعنوان دوستانی ارزشمند میشناختم ولی هیچ تصوری نداشتم که برخورد ما در دنیای واقعی چگونه خواهد بود. تقریباً جزو اولین نفرهایی بودم که پنجشنبه به «سالن دکتر مبیّن» رسیدم. اولین چهرهی آشنا، آقای دیاری بود که شاد و پرانرژی در حال آمادهسازی بساط صبحانه برای شرکتکنندگان بود. احوالپرسی گرمی داشتیم و از سراغ آقایان کابلی و نعمتیشهاب را از ایشان گرفتم. آقای دیاری برایم گفت که باید منتظر دیدن جانی باشم و اینکه چقدر آدم جالبی است.
در انتظار دیدن بچهها، آقای روحالله معماری را هم ملاقات کردم. رأس ساعت 8:10 دقیقه صبحانه خوشمزهی استارتآپیها آماده بود. گرم صحبت دربارهی طراحی لوگوی «یک پزشک» با آقای معماری بودم که آقای دیاری، دو دوست عزیز مجازی را که بسیار در انتظارشان بودم، نزد من آورد. دیدن آقای نعمتی درست همانجوری بود که تصور میکردم، اما آقای کابلی بسیار صمیمیتر و پرانرژیتر از آنچه بود که در ذهن داشتم، در حقیقت، بمب انرژی بود! بساط صبحانه را با بچهها به ساختمان نزدیک محل همایش بردیم که اتاق منتورها و دو اتاق برای تیمها در آن قرار داشت. آنجا بود که برای اولین بار جانی را دیدم و چیزی که نظرم را بسیار جلب کرد، استیکرهای فراوان فانتزی بود که پشت مکبوک ایرش را عملاً پوشاندهبود!
بعد از آمدن بقیهی مربی ها، برای دیدن ارائهی عطا خلیقی به آمفیتئاتر رفتیم که به اصول کسب درآمد اختصاص داشت. بعد از آن، تیمها به ادامهی فعالیت خود پرداختند و مربیان به تیمها برای پیگیری کارها سر زدند. بعد از بازگشت مربیان، دربارهی تکتک گروهها بحث شد. منتورها بین خود، اشکالات گروهها را بررسی میکردند و این نقایص را با مطرح کردن سئوال، به گوش گروهها میرساندند و در عین حال، نباید راهحلی ارائه میدادند. برای ناهار، در اتاق منتورها بودم که جزو آن ناهارهای بهیادماندنی من خواهد ماند. جوّ بسیار شاد، صمیمی و پرانرژی آنها، بسیار بیش از آنچه بود که میشد از مفهوم استارتآپ ویکند انتظار داشت. روند بررسی کار و پیشرفت گروهها، بعد از ناهار هم پیگیری شد.
حوالی عصر، مربیان به این نتیجه رسیدند که گروهها عموماً در دریافت مفاهیم اساسی تعریف جامعهی هدف و کسب درآمد، دچار مشکلات غیرقابل انکاری هستند. بنابراین قرار شد آقایان منیری، نعمتیشهاب و ترابزاده به ارائهی دوبارهی این مفاهیم بپردازند. اما گروه برگزارکننده، یک سورپرایز خوشمزه داشتند: کیکهای استارتآپ ویکند! در عکس، فقط یکی از آنها را میبینید.
عکس از بخش پوشش زندهی استارتآپ ویکند تبریز
یک عکس دستهجمعی هم گرفتیم!
مربیان اول به صحبتهای خود برای توضیحات مفاهیم پرداختند و بعد نوبت کیکخوران بود. قرار بود من تنها در مراسم پنجشنبه شرکت کنم و داشتم به آقای دیاری توضیح میدادم که برای مراسم فردا، در بهترین حالت تنها از صبح تا ظهر میتوانم حضور یابم. آقای دیاری هم از سورپرایزهایی که فردا رونمایی میشود گفت، وقتی معلوم شد من هنوز مُصِر به نیامدن هستم، پیشنهادی کرد که نمیتوانستم ردش کنم: روز جمعه، جادی میرمیرانی مهمان ما میشد تا یکی از داوران این رویداد باشد. جادی، دوست عزیز نادیدهای بود که از صراحت قلم و لهجهاش و همینطور پادکستهای بینظیرش بسیار لذت بردهام و آموختهام. حضور من در روز پایانی، شانس دیدن او را به من میداد که همواره مشتاق دیدار و سخن گفتن با او بودم. حالا دیگر میدانستم حضور من در روز پایانی، قطعی است! متاسفانه سروِر سایت استارتآپ ویکند، در ساعات پایانی روز پنجشنبه مشکل پیدا کرد و این مشکل، تا بامداد صبح جمعه ادامه داشت.
روز جمعه، مثل سکانسهای پایانی یک فیلم لذتبخش بود و هیجان دانستنِ آخرِ داستان. مجدداً از دقایقی مانده به 8 صبح، به سالن دکتر مبیّن آمدم و منتظر بچهها ماندم. احسان دیاری خسته، اما هنوز پرانرژی و فعال بود. اول از همه، نیما عبداللهزاده از بین منتورها آمد و بعد، جانی، شوخ و شیطان، مثل چیزی که پنجشنبه دیدهبودم! دور دوم صبحانه با منتورها، در اتاق منتورها صرف شد. فکر نمیکنم هیچیک از ما، جوّ پرانرژی و فوقالعادهی این صبحانه را فراموش کنیم. بعد از صبحانه، با چند گروه شرکتکننده حرف زدم تا در جریان تغییراتی که در ایدههایشان دادهبودند، قرار بگیرم. در این حسین، ماگهایی با نشان استارتآپ ویکند تبریز و همین طور یک پک برنامه آویرا تقدیم شرکتکنندگاند شد. برخی از گروهها چندین و چند بار ایدههای خود را تغییر کلی دادهبودند. مثلاً میرزا حکیم که قرار بود امکان مشاوره و درمان سالمندان را توسط پزشکان، بهصورت آنلاین برای خانوادهی سالمندان فراهم آورَد، حالا میخواست در قالب یک بازی، مراقبت از اعضای پیر خانواده را به کودکان و نوجوانان 5 تا 15 سال آموزش دهد. گروه فروش جامع شهری هم، روی بازار میوهی بدون واسطه تمرکز کردهبود. مهارتسنج تغییرات کلی بسیاری را تجربه کرده بود تا به ایدهی استخدام افراد ماهر، با آزمونی آنلاین رسیدهبود. پیش از ناهار، سئوالات یک مصاحبهی طنزآمیز را هم با منتورها طراحی کردیم و بخشی از سئوالات را از شرکت کنندگان پرسیدیم.
جادی و دوستش، آقای پیام معینافشاری ، مدیرکل فناوری اطلاعات شرکت مبیننت، –حامی طلایی استارتآپ ویکند تبریز- درست موقع ناهار رسیدند. بعد از ناهار، جادی و منتورها برای دیدن ارائهی نهایی تیمها به آنها سر زدند. اختتامیه از ساعت 17 آغاز میشد و تیم ها 5 دقیقه فرصت داشتند چرایی رسیدن به این ایده، مزایای ایده و راههای درآمدزایی ایدهشان را توضیح دهند. داوران هم 5 دقیقه فرصت داشتند تا از ارائهدهنده، سئوالاتشان را بپرسند. مربیان، آخرین راهنماییهای لازم را به شرکتکنندگان ارائه دادند و مراسم درست ساعت 17 در آمفیتئاتر آغاز شد. اجرای اختتامیه بر عهدهی جانی و آرش میلانی بود. آقای میلانی حرفهای جانی را برای جمعیت ترجمه میکرد. اما قبل از شروع مسابقه، یک سورپرایز دیگر هم در راه بود: فیلم کوتاه و خاطرهانگیزی از آنچه در سه روز اخیر اتفاق افتادهبود.
داوران علاوه بر جادی، آقایان دکتر رسول محمدرضایی و رسول خالقی بودند و آقایان کابلی و خلیقی، نمایندگی منتورها را برای پرسش و پاسخ بر عهده داشتند. ارائهی گروهها درست به همان ترتیبی بود که در ابتدا نامشان آمدهاست. بعضی از گروهها نتوانستند تنظیمی درست روی زمانشان انجام دهند و درست جایی که باید دربارهی پیشبینیهای درآمدی و توجیه آن توضیح میدادند، 5 دقیقهشان به اتمام میرسید. بعضی از گروهها هم در لحظهی اجرا، آنچه را که به گروه منتورها گفته بودند، 180 درجه تغییر دادند و ما را متحیر ساختند!
بین ارائهها، یک زمان استراحت 10 دقیقهای اعلام شد و در این حین، سرتیفیکیتهای گروهها به سرگروهها تقدیم شد. بعد از آن، گروههای باقیمانده از ایدههای خود دفاع کردند. پس از آن، داوران برای شور به اتاق منتورها بازگشتند. قرار بود سه تیم برتر از دیدگاه شرکتکنندگان و سه تیم برتر از دیدگاه داوران انتخاب شود. روی تعرفههای شرکتکنندگان، نام گروهشان نوشتهشده بود تا امکان رأی دادن تیمها به خود را از بین ببرند! دو تیم اول از نگاه داوران، مستقیماً وارد حلقهی گوگل میشدند. حدود 20 دقیقه بعد، داوران بازگشتند. جادی روی سن آمد تا حرفی مهم بزند: «برندهشدن در این مسابقه بیمعنیه، همونطور که بازنده شدن بیمعنیه. چیزی که مهمه، اینه که این ایدهها رو بیرون از اینجا به کار بگیرید و در اون موفق باشید!» لیست برندگان را، احسان دیاری با خود به سالن آورد.
از دید شرکتکنندگان، تیم سوم Poppi Family (میرزا حکیم)، تیم دوم globe و تیم اول فرشتگان استارتآپ انتخاب شدند.
تیم فرشتگان استارتآپ
حالا نوبت تیمهای برتر از دید داوران بود. تیم سوم Live On Air ، تیم دوم globe و تیم اول Gifty Mifty (کادو میخوام) انتخاب شدند. البته یکی از اعضای گروه Gifty mifty در حرفهای خود حرف ناراحتکنندهای مطرح کرد که خانمهای حاضر را ناراحت کرد اول شدیم چون خانمی در گروه ما نبود!? امیدوارم این نظر زشت، متعلق به تمام اعضای گروه نبودهباشد.
در اینجا، نمایندهی مبیننت روی سن آمد و به اعضای گروه Live On Air بهدلیل نیازی که طرحشان به اینترنت پرسرعت داشت، جایزهای ویژه داد: یک مودم وایمکس مبیننت و یک سال اشتراک رایگان برای تکتک اعضای گروه.
پس از آن، تمام مربیان حاضر در این استارتآپ ویکند، روی سن آمدند تا سرتیفیکیتهای خود و جوایزی دریافت کنند.
از جانی هم با تقدیم هدایایی مخصوص، که در بین آنها موسیقی سنتی آذربایجان هم بود. آقای خلیل رضوی دو کتاب را که یکی ترجمه و دیگری به قلم خودشان بود، «42 قانون پرش بهسوی موفقیت حرفهای» و «نامها و نامآوران برتر ایران: دکتر سید محمد مبیّن»، به من هدیه دادند. شرکتکنندهها آخرین عکسهای یادگاری خود را گرفتند و مربیان، داوران و برگزارکنندگان برنامه، برای آخرین شام این رویداد با هم بیرون رفتند که من عذر خواستم و متأسفانه نتوانستم بیشتر در کنارشان باشم.
بودن در کنار دوستانم در استارتآپ ویکند تبریز، بیشک یکی از شیرینترین خاطراتم شد. رفاقت، یکدستی و صمیمیت بسیار میان مربیان، کیفیت بالای برگزاری و هیجان آن ثابت کرد که تبریز چه استعدادی برای برگزاری یک رویداد درجه یک در این سطح دارد. همه راضی و خوشحال بودیم، از بودن در کنار هم و از چیزهایی که یاد گرفتیم و این بزرگترین جایزهی استارتآپ ویکند تبریز برایم بود.
در این رویداد، افراد بسیار بیشتری هم بودند که ساعتها زحمت کشیدند تا برگزاری این استارتآپ ویکند را ممکن سازند و در تمام مدت برگزاری، لحظهای از تلاش دست بر نداشتند.
سوای تمام آنچه که گفتم، محبت خالص و بیشائبهی شرکتکنندگان، برگزارکنندگان، مربیان و جادی عزیزم را با هیچ کلمهی درخوری نمیتوانم ارج بگذارم. آنها که با شور و حرارت دربارهی «یک پزشک» نظرشان را به من گفتند و مهربانی خود را به من ارزانی داشتند.
به آنچه که دیدم و در آن حاضر بودم، افتخار میکنم. به تکتک کسانی که در این رویداد بهیادماندنی ملاقات کردم. به جرأت مطرح کردن ایدهها و ایستادن پای آنها. «یک پزشک»، این افتخار را داشت که حامی رسانه ای این رویداد بود. کاش این فقط یک شروع باشد. من منتظر رویدادها و استارتآپ ویکندهای دیگر تبریز خواهم ماند تا با افتخار، در آن حاضر باشم و روایت کنم، آن چه را که دیدهام.
خیلی خیلی ممنون خانم مجیدی، من خیلی وقته منتاظر مقاله ارزشمندتون بودم، البته خیلی دوست داشتم تو تبریز شما رو ملاقات کنم ولی خوب شرایطش جور نشد.
یه انتقاد هم از رویداد استارت آپ ویکند داشتم که هزینه ثبت نام برای هر نفر 125 هزار تومن بود و منو به کلی از ثبت نام منصرف کرد.
از فرصت استفاده میکنم و در تایید یادداشت دوست عزیز آقا یا خانم واحد عرض کنم استارت آپ واقعی اونی خواهد شد که افراد ساده تر بتوانند بدون نگرانی زیاد از هزینه شرکت کنند.شاید مدلی که مشتاقان بتوانند نظرات گرانبهایشان را به دیده و گوش دیگران برسانند و سود دوطرفه برسانندحالا چه شهر تبریز یا شهرهای دیگر.وجود سازمانهای غیر انتفاعی NGO و خیرین لازم بنظر میرسه.
و شاید راه حل سریع تر برای پر کردن جای خالی استارت آپ ها , قدم گذاشتن سایتهای حرفه ای از قدرت رسانه ایشان و جذب اسپانسر برای تامین هزینه باشد
مبلغ استارتاپ ویکند کاملا مناسب بود و حتی اگه 200 هزار تومن هم بود باز ارزش اون همه اجرای خوب و چیزهایی که از مربی ها یاد گرفتیم رو داشت
بنظر شما آیا همه کس قادر به پرداخت هست؟شما فقط خودتوتون رو نگاه نکنید
طومار بود !
سلام
نوشته عالی بود ، کلی خاطراتمون زنده شد ، من به عنوان ایده پرداز و هدایت کننده تیم Gifty Mifty همین جا اعلام می کنم ، نظر ایشان درباره خانم ها ، نظر هیچ یک از اعضای تیم نبوده است و تو وبلاگ جدیدم که دارم میسازم حتما به طور رسمی هم عذر خواهی خواهم کرد .
گزارشی کامل و عالی بود
مثل همیشه قلم بینظیر
پاینده باشی
شما وبسایتتون وجود خارجی نداره. ریدایرکت میشه. پس چرا لینک دادین بهش؟
میتونم خواهش کنم یکبار دیگه امتحان کنید؟
حداقل بدون پروکسی یا امثال اون
گرچه چیز خاصی برای عرضه در سایت نیست ;-)
بله، باز هم ریدایرکت میشه به: http://moreclosings.com/showthread.php?sid=148535
اوه، البته الآن بدون این که رو لینک کلیک کنم آدرس رو جداگانه و بدون www وارد کردم، وارد سایت شما شد، ولی با www ریدایرکت میشه.
برای من هم عجیب بود که چرا ریدایرکت میشد، ولی الآن مشکل کلاً حل شد. :)
البته که بازم میگم چیز خاصّی برای عرضه نیست ولی خب خدارُشکر که مشکل حل شد ;-)
ممنون از زحمات شما. گزارش جالبی بود.
یه جایی اسم منو البته تو تایپش عجله کردید و خلیل؛ خیلی افتاده!
و من شدم خیلی رضوی !
جالبه.
ممنون
حتی صرف حضور در میان جمعی این چنین نیز قابل باور نیست اما این افتخار شامل حال بسیاری از ما شد . دیدار و گپ با دوستان فعال وب بسیار شیرین و خاطره انگیز شد ، دوستانی که هر کدام دارای تخصص و تجربه هستند و اومده بودند تا اون را با بقیه به اشتراک بزارن و حضور در این جمع نشون داد که بسیاری از ایده ها تکراری هستند و نحوه نگاه و اجرای ما هست که تفاوت به اون میبخشه و مورد توجه همگان قرار میگیره .
خانم مجیدی برای من هم مصاحبت با شما موجب افتخار و سرور بود و بسیار مشتاق بودم که دکتر علیرضا مجیدی هم این فرصت رو داشتند تا در همایش حضور داشته باشند . حمایت و راهنمایی های شما از گروه ما Startup Angels هم موجب دلگرمی و اطمینان ما در این مسیر شد .
امیدوارم این حرکت همچنان ادامه داشته باشه و باز هم خیل دوستان صاحب ایده و مربیان و … رو در تبریز باز هم شاهد باشیم .
بازگشت دوباره شما را به عرصه وبلاگ نویسی تبریک عرض می کنم. گزارش بسیار خوبی بود.
امیدوارم که در نوشتن پایانامه هم موفق باشید.
کاش کمی هم در مورد گفتگویتان با جناب “جادی” می نوشتید!
سلام به همه،
من از تیم GiftyMifty هستم. خیلی ممنون از مطلبتون. گزارش جالب و کاملی بود.
مطلبی که یکی از اعضای تیم ما در اون مراسم گفتند با توجه به جو آن لحظه در سالن شوخی بود و ما این موضوع را بعد از رویداد با همه اعضای تیم چک کردیم.
تمام اعضای تیم GiftyMifty افتخار می کنن به حضور خانم ها در رویداد و در طول ۵۴ ساعتی که اونجا بودیم به حضور نداشتن خانم ها در تیم مون ناراحت بودیم.
به نظر خود من، که در شبکه های اجتماعی هم اون رو منعکس کرده ام، برنده اصلی این رقابت، خانم ها بودن و باید به حضور و جرات شان آفرین گفت.
این نظر اصلی تیم GiftyMifty هست. موفق باشید و لطفا ما را برای پیروزی ما در رقابت جهانی از طریق رای دادن حمایت کنین.
لینک های ویدئو های ما در رقابت جهانی برای رای دادن:
http://bit.ly/1ihnOLv
http://bit.ly/18pqZww
http://bit.ly/1dCJvn9
خطر دزدیده شدن ایده چقدر در چنین همایشهایی وجود داره؟
من هم در مورد این موضوع فکر و مشورت زیادی کرده ام. به این نتیجه رسیده ام که دزدی ایده (به قول شما) اتفاق نخواهد افتاد چراکه خود ایده مهم نیست بلکه اجرا کردن و درست اجرا کردن ایده مهم هست.
اگر خود ایده مهم نبود که این همه سازمان برای ثبت پتنت وجود نداشت!
سلام خانم مجیدی ممنون از قلم خوبتون
همون طور که ابولفضل فتاحی اشاره کرد حرف هایی که ان روز در مراسم در مورد خانم ها زده شد اصلا نظر ما نبود و نیست همه ما میدونیم که خانم ها چه نقش مهمی تو گروهاشون تو استارت اپ داشتن
من خودم شخصا از صنام خانم از اعضای گروه گلوب و ندا دوستم در گروه لاو ان ایر عذر خواهی کردم
من خودم دوست داشتم که توی گروهمون حداقل یک خانم وجود داشته باشه تا نظر خانم هارو که توی بیزینس ما خیلی مهم هستند جویا شویم
به هر حال من از طرف گروهمون از شما و از همه خانم ها محترم عذر میخوام واسه این اشتباه !!:)
من هم با این گفته ” البته یکی از اعضای گروه Gifty mifty در حرفهای خود حرف ناراحتکنندهای مطرح کرد که خانمهای حاضر را ناراحت کرد اول شدیم چون خانمی در گروه ما نبود!? امیدوارم این نظر زشت، متعلق به تمام اعضای گروه نبودهباشد.” موافق نیستم، اما نیاز نیست انقدر این موضع توسط خود اعضای گروه و دیگران برجسته بشه، و صد البته اینطور هم می شود نگاه کرد اگر روزی خانم ها هم همینطور در مورد آقایان نظر دادند ” که اون هم درس نیست” خانم های دیگر هم انقدر از درک و آگاهی بالای بر خوردار باشند، که زبان به عذر خواهی بگشایند.
یک نکته دیگر را هم در نظر بگیرید، متاسفانه در کشور ما از بچگی به هر دو جنس به غلط اینطور آموزش داده شده باید از هم جدا باشند، که چه هنگام تربیت و آموزش که در مدارس باشد، چه در محیط های اجتماعی، و چه حتی در بازی های کودکانه…
نکته دیگری که در اینجا جالب توجه بود این هست که خانم مجیذی به نمایندگی از خانم های که در آن مراسم حضور داشتند احساس آنها را این طور بیان کردند: ” خانمهای حاضر را ناراحت کرد” و بعد نظر شخصی خودشان را در ادامه آوردند” امیدوارم این نظر زشت، متعلق به تمام اعضای گروه نبودهباشد”. اما اینطور که از نظر ها پیداست آقایان گروه مذکور نیز از این حرف همانند خانم ها ناراحت شدند، اما اگر بحث احساسی و متاثر کننده این گفته را کنار بگذاریم، شاید بهتر باشد که ریشه ای به این گفته نگاه کنیم که چرا این شخص حتی اگر قصدش مزاح بوده این نظر شخصی خودش را بیان کرده؟
باز هم تکرار می کنم، این گفته ها مربوط به تربیت خانوادگی، یا شخصیت فردی نیست، اینها تماما از خود جامعه نشئت می گیرد، و مقصر هم مربوط به جنس خاص مثلا مرد ها نیستند. اگر در جامعه ما که از مردان و زنان تشکیل شده به صورت ریشه ای این موراد حل و فصل نشود، تا 100 سال دیگر هم همینطور این دعاوی ادامه خواهد داشت. جای مطرح کردن مباحث تبعیض های جنسیتی در اینجا نیست، اما باور کنید که تبعیض از هر دو جنس مرد و زن در حال اعمال شدن به طرفین می باشد.
به شخصه امیدوارم، که در هر کجا و هر زمان اگر رفتار ناشایستی چه از سمت آقایان و چه از سمت خانم ها در جای دیده شد، هر دو جنس مکلف هستند که در مقابل چنین رفتار های زبان اعتراض بگشایند. به این صورت اطمینان داشته باشید، کمتر شاهد اینگونه مسائل خواهیم بود.
اما در مورد ریشه ای حل کردن تاز مانی که از سنین کودکی همانند، بسیاری از کشور های دیگر دختران و پسران در کنار هم و با هم در یک محیط سالم رشد پیدا نکنند، این بد بینی ها و کج اندیشی ها ادامه خواهد داشت. این مسئله به هیچ عنوان نه با دین و نه با مذهب ما هیچگونه مقایرتی ندارد.
گزارش خوبی بود. امیدوارم بتونم تویکی از این همایشا شرکت کنم. حضور تو یه همچیم فضایی برای هیچی که خوب نباشه برای تغییر نوع نگاه دم به فضای کسب و کار و آینده بسیار تاثیر گذار خواهد بود.
موفق و شاد باشید
ممنون از حضورتون و گزارش خوب تون.
قطعاً که اظهار نظر اون شخص از گروه یک شوخی بیجا بوده ولی فکر می کنم قید این شوخی که همون لحظه خانم های حاضر در سالن پاسخ اش رو دادند در این گزارش لزومی نداشت!
به هر حال موفق باشید.
سلام و ممنون از گزارشتون.
فقط حیف، کاش این دوست ما اون شوخی رو نمی کرد.
و یک حیف دیگه، کاش ما ایرانی ها اینقدر فقط تو هر چیزی ایرادهاش رو نمیدیدیم. گیفتی میفتی تیمی بود که تمام مربیان و جانی عزیز روز اول گفتند: خیلی بزرگه! به مشکل میخوره! تیم ۱۲ نفره تیم بزرگیه و نمیشه مدیریتش کرد. اما به لطف خدا این تیم بزرگ، جزو صمیمی ترین تیمها بود.
کاش علاوه بر نقدی که از یک شوخی بی مورد شده بود، اشاره ای هم به این نکات مثبت می شد.
و کاش خود اون نقد هم با عبارات بهتری گفته می شد.
چیزی که من از جانی یاد گرفتم این بود: بلد بود یک ایراد رو چطور به طرف مقابلش بگه که هم متوجه ایرادش بشه هم ناراحت نشه! چیزی که ما ایرانیها زیاد بلد نیستیم.
موفق باشید…