کاربری سطح بالای اینترنتی چطور به دست میآید؟ چطور میشود جلوی اوباش سایبری را گرفت؟
چرا مدخلهای ویکیپدیای فارسی اینقدر در مقایسه با مدخلهای انگلیسی، کم هستند؟
چرا در بسیاری از زمینهها، ما وبلاگهای قوی و قابل اعتنایی نداریم؟
چرا وبلاگها و سایتهای فارسیزبان، اینقدر کامنت توهینآمیز و بیمحتوا میگیرند؟
چرا در فیسبوک، کاربران اینترنت ایران، اینقدر رفتاری نامحترمانه دارند؟
چرا درصد محدودی از مردم ما که امکان تهیه گجتهای برتر را دارند، نوع کاربریشان خجالتآور است و گجتها را فقط برای فخرفروشی استفاده میکنند؟
چرا اینقدر سایتهای زرد در ایران بازدیدکننده دارند؟
چرا مطالب خوب وبلاگها خوانده نمیشوند و به آنها بیاعتنایی میشود؟
چرا مخاطب ایرانی دوست دارد که همه چیز برایش لقمهشده در دسترس باشد؟ چرا مطالب را بسط نمیدهد و متوجه ایما و اشارهها و مطالب انتزاعی و تمثیلها نمیشود؟
اینها سؤالاتی هستند که خیلی روزها از خودم میپرسم، برای پاسخ دادن به این سؤالات باید دهها پست نوشت، اما در اینجا میخواهم از یک مقدمه ساده، به چیزهای مهمتر برسم و خیلی کوتاه و فهرستوار، گریزی به پاسخ این سؤالات آزارنده بزنم:
سایت mobileunlocked دست به کار بسیار جالبی زده است، این سایت در نمودارهایی نشان داده است که:
1- قیمت تمامشده یک آیفون 5s شانزده گیگ در کشورهای مختلف چقدر است، انتظار نداشته باشید که در کشورهای مختلف بهای آیفون یکسان باشد، چرا که مثلا نرخ مالیات محصولات الکترونیک در کشورهای مختلف، متفاوت است.
آیفونی که در آمریکا و امارات 707 دلار برای یک مشتری تمام میشود، در اردن، برزیل یا ترکیه بیشتر از هزار دلار قیمت دارند. (البته بر اساس آمار و اطلاعات این سایت)
2- اما کار جالبتر این سایت که بیشتر توجه من را جلب کرد، نموداری است که نشان میدهد، یک فرد در هر یک کشورهای دنیا، چقدر از درآمد سالانه را خود باید بدهد تا به آیفون برسد.
بر این اساس یک شهروند آمریکا با صرف تنها 1.37 درصد از درآمد سالانه خود به آیفون میرسد، در صورت که یک هندی باید یک چهارم (22.7 درصد) درآمد سالانه خود را فدا کند و یک چینی 10 درصد (9.59 درصد) درآمد سالانهاش را.
کمی تلاش کردم تا آماری در مورد ایران پیدا کنم، اما به دلیل پیدا نکردم آمارهای دقیق و نیز تفاوت زیاد قیمت آیفون در فروشگاههای مختلف، بهتر دیدم، درصدی ارائه نکنم.
اما در هر صورت، وقتی ما صحبت از فناوری میکنیم، نمیتوانیم فناوری را بدون دسترسی شهروندان به گجتهای برتر (خواه آیدیوایسها یا وسایل اندرویدی یا لپتاپها) تصور کنیم.
درست است که با یک گوشی هوشمند ارزان یا تبلت ارزان هم میشود، خیلی کارها کرد، مثلا کتاب الکترونیک خواند، اما لذت فناوری وقتی به دست میآید که تکتک شهروندان یک کشور بتوانند با صرف هزینهای معقول گجتهای مورد نیاز خود را تهیه کنند و بتوانند از اینترنت با سرعتی مناسب بهرهمند شوند.
بر این اساس یک هندی را نمیشود با یک آمریکایی مقایسه کرد، پیش خودتان فکر کنید که صرفنظر کردن یک درصد از درآمدتان چقدر ساده است، اما مگر میشود شما نیازهای اولیه خود را کنار بگذارید و مثل یک هندی، یک چهارم از درآمدتان را صرف خرید یک گجت کنید؟!
البته دسترسی به گجتهای «های اند» یا اینترنت پرسرعت، اصلا تضمینکننده کاربری عمومی سطحبالای شهروندان یک کشور نمیتواند باشد.
اجزای مهم دیگر اینها هستند:
– وبسایتها و وبلاگهای محتواساز و خلاق: این وبلاگها و سایتها باید آزادی عمل داشته باشند، بتوانند آگهی جذب کنند و با اتکا به آن نویسنده جذب کنند، استمرار داشته باشند تا بتوانند مثل در طی یک دهه، یک خردهفرهنگ دیجیتال ایجاد کنند. حمایت لازم هم باید از آنها صورت بگیرد و دستکم مانعی در راهشان ایجاد نشود.
– آزادی نسبی در سایبرژورنالیسم: تا بتوانید بدون دغدغه پروانه تخیلتان را پرواز دهید، از زندگی بنویسید، مقایسه کنید، انتقاد سازنده کنید، مخاطب خاص جمع کنید. در چنین شرایطی از یک زن خانهدار تا یک استاد دانشگاه، هر یک به فراخور دانش و نیازهای خود، وارد چرخه محتواسازی میشوند، یکی در مورد رموز خانهداری مینویسد و دیگری سعی میکند که راههایی برای توسعه دانش در کشورش پیشنهاد کند.
– رونق تجارت الکترونیک: بدون وجود یک تجارت الکترونیک خوب، سهم خوبی به وبسایتها و وبلاگها از محل تبلیغ شرکتها بزرگ نمیرسد.
– امکان عرضه دیجیتال فرهنگ: تا بشود کتاب و شعر و موسیقی را در قالبها و پوستههای مختلف به سادگی به فروش رسانید.
– وجود جو ثبات سیاسی و فرهنگی و اقتصادی: نباید انتظار داشته باشید که در محیطی که پیوسته باید و نبایدهای آن تغییر میکنند و خطوط قرمز و عرصههای مجاز تعریف نشده یا نامعقول و تنگنظرانه هستند، امکان رشدی وجود داشته باشد.
بدون یک اقتصاد پویا هم اصولا مردم، اولین چیزی را که محدود میکنند، متأسفانه سبد فرهنگیشان است.
– توسعهدهندگان نرمافزاری خلاق که بتوانند متناسب با نیاز داخلی محصولات نرمافزاری بنویسند و در عین حال در سطح جهانی، فرهنگ داخلی را تبلیغ کنند.
بنابراین اگر کشوری واقعا به دنبال یک کاربری سطح بالای اینترنتی است، بدون همه اینها، به گمان من، به جایی نمیرسد، شما یک کشور ثروتمند نفتی را تصور کنید که تجارت آزاد جهانی دارد، اما اصلا فرهنگ قابل عرضهای ندارد که بتواند دیجیتال کند، پس بدیهی است که کاربری موبایل و اینترنتیاش، متمرکز میشود، روی ظواهر.
کشور دیگری را تصور کنید که از حمایتی از صاحبان فرهنگ و تولیدکنندگان بیادعای محتوا نمیکند، باز هم در این کشور هر قدر گجت-حتی رایگان- بین مردم توزیع کنید، به نتیجه نخواهید رسید.
بنابراین اگر میبینید که کاربران ایرانی، در نهایت تأسف، در فیسبوک، به مانند نسخه دیجیتال اوباش حاشیه شهرها، عمل میکنند (با خودمان که تعارف نداریم؟ داریم؟!)، چرایی این امر را در گسسته بودن یا نبود مواردی باید جستجو کنیم که در بالا ذکر کردم.
این نوشتهها را هم بخوانید
این مسئله (فرهنگ) به خیلی چیزا بستگی داره.
اما به نظرم بیشترش به مسائل مادی ربط پیدا میکنه و البته بعضی هم به مدارس و دانشگاه ها و محیط زندگی..
ولی این کار به همین سادگی نیست و باید خیلی وقت صرف بشه
اره والا رفتن پیج مجری قرعه کشی و لیونل مسی رو به گند کشیدن
واقعا متاسفم که همیشه فقط ابروی ایران رو میبردند
منظورتون افتضاحی است که ایرانی ها در فیس بوک لیونل مسی به بار آوردند. در این مورد آدم چی میتونه بگه؟ هیچی، جز اینکه ما بی فرهنگیم، بی فرهنگ.(با خودمان که تعارف نداریم؟ داریم؟!)
بلاخره یه نفر، درست و حسابی در این مورد نوشت. خدا کنه ملت همه بخونن بفهمن چه گندی میزنن به اینترنت!
علاوه بر موارد فوق،
به نظرم یک عامل خیلی مهم، …، تقریبا همگی در مقابل غربیها بدترین لحنها را بکار بردهاند و میبرند،…
آن شود که شهروند معمولی نیز مشابه آنها، در ناخودآگاه خود خیال میکند با اوباشگری میتواند برتری بجوید.
…
آموزش ما از زمان ابتدایی مشکل داره من از خیلی ها که دارای مدرک دیپلم هستم برای آزمایش پرسیدم که ماه چطور نور میده جوابی برای گفتن نداشتند حتی زمانی که برای کوه نوردی با دوستان که دارای مدرک حداقل لیسانس بودن به کوه رفته بودیم و در مسیر من به -آنها گفتم که اینجا یک زمانی بستر دریا بوده من را مسخره کردن تنها درمان مشکلات آموزش کامل زبان انگلیسی در مدارس آن موقه دیگر در فضای مجازی محدودیتی نیست در ضمن به نظرمن به علت محدودیت در ابراز عقاید در زندگی مردم از فضای مجازی برای تخلیه عقده های خود استفاده میکنند که در سایتهای اجتمایی شاهد آن هستیم !!!!
موافقم
متاسفانه هیچ بویی از فرهنگ نبردیم، حتی از نوع اسلامیش.
در کل جهان کی از فرهنگ مدِّ نظر شما بو برده و ترقی کرده؟ آن را به من نشان بده
در کل جهان کی از فرهنگ مدِّ نظر شما بو برده و ترقی کرده؟
ما دچار یک حلقه ی بسته ی نادانی شده ایم و به جای پاره کردن این بند و زنجیر در یک مسیر مدور حرکت میکنیم و باز میرسیم سر خونه اول!
وقتی به یک نفر یه هفته غذا ندی به محض اینکه بوی غذا به مشامش برسه دیگه قاشق و چنگال و ادب و نزاکت رو فراموش میکنه…
این دقیقا مشکل کشور ماست: ایزوله بودن
امریکا 1/7 درصد
قطر 0/7 درصد
:O :O
“کاربران ایرانی، در نهایت تأسف، در فیسبوک، به مانند نسخه دیجیتال اوباش حاشیه شهرها، عمل میکنند ”
البته نه همه کاربران ایرانی٬ عدهای که عقده توجه دارند شاید
فقط عقده نیست.
بلکه در فضای مجازی مفاهیمی مانند: احترام، حریم خصوصی و سایر موارد اخلاقی و حقوقی برای خیلی از مردم ما تعریف نشده است
بازم یه تحلیل عالی دیگه
اتفاقا امشب مصاحبه ای دیدم در ب ب سی در مورد موسسین سایت زوسک(همسر یابی) که دو ایرانی بودن و به سطح درآمدی عالی رسیده بودن جوری که در میزان رشد سالانه از وب سایت مچ هم پیشی گرفته بودن هر چی با خودم فکر میکنم واقعا اگر اینها در ایران بودن واقعا در این سطح پیشرفت میکردن همون اول فیلترینگ و تمام از حق هم نگذریم ما انسانهای سخت کوش غربی و شرق آسیا نیستیم که دلایلیش به خاطر
شرایط جامعه و کشور هستش که ما ایرانی ها کرخت شدیم نا امیدیم دائم در رویا زندگی میکنیم کم حوصله شدیم چون انگیزه ای وجود نداره
اول از همه تشکر میکنم بابت این پست که مصادف شد با همگروهی تیم ملی کشورمون با تیم ملی آرژانتین و حماسهآفرینی دوباره اوباش در صفحه فیسبوک (اینبار) مسی! واقعاً این پست لازم بود.
واسم جالب بود عدهای دیگه رفته بودند زیر همون کامنتها عذرخواهی کرده بودند بخاطر رفتار هموطنانشون! غافل از اینکه این رفتار هم خودش نوعی نشان از کم شعوری داره. (ببخشید از این واژه استفاده میکنم، ولی اگه فقط مقدمه کتاب بیشعوری، نوشته محمود فرجامی رو بخونید بسیار به من حق خواهید داد)
دوم هم تجربه شخصی خودم رو در خرید گجت اینطور میبینم که حدود یک چهارم درآمد سالیانه خودم رو در اوج گرانیها با راهنمایی گرفتن از دکتر عزیز (که واقعاً ممنونم از پیشنهادش) صرف خرید گجتی به قیمت $ هزار تومن کردم و البته رضایت کامل رو دارم. ولی رئیس من دو برابر این مبلغ رو صرف خرید گجتی دیگر کرده که یک هزارم درآمد سالینهش هم نیست! با این حال حتی در درک ناتیفیکیشنهای دستگاه هم دچار مشکل است!
تا وقتی فرهنگ جامعهای ساخته نشه و ارزشها مشخص نباشند، هیچ آمار و ارقامی بیانگر ضریب نفوذ یا قدرت خرید متناسب با بهرهگیری موثر از گجت در اون کشور قابل استخراج نیست. و تعجب نمیکنم چرا سایت مربوطه نتونسته از خیلی کشورها آمار ارایه بده.
این تجربه من از محیطی که باهاش در ارتباطم بود. لطفاً دوستان هم تجربه خودشون رو بنویسند.
ممنون بابت پست خوبتون.
یعنی با تک تک کلماتتون موافقم دکتر ….
طبیعی است که فرهنگ ما اینجوری باشد …
فرهنگ از کجا میآید ؟
1 — از کتاب که با تیراژ 1000 نسخه هر جلدش دست کم 50000 ت است ؟ که یعنی دو جلد کتاب در ماه = 1/4 درآمد ماهانه مردم ؟
یا از کتابخانه هایی که چقدر مجهزند و پذیرای مردم … زمانی که در رشت دانش آموز بودم باید برای عضویت در کتابخانه دانشجو میبودم … تازه چه کتابخانه ای !! …. قوی ترین کتابخانمون هم که کتابخانه ملی باشه باید ارشد باشی … یعنی کلا کتاب تعطیل تو این مملکت ..
2 — از مدرسه و جاهای اجتماعی ؟ والا منی که دبیرستان خوب غیر انتفاعی با امتحان ورودی خوب میرفتم .. ملتی را میدیدم که به علت محدودیت هایی در ارتباط با جنس مخالف تمام فکر و ذکرشان این شده بود … و یا ابتدایی که ناظمش با چوب و شلنگ گاز میزد و بچه هایش هم تفریحشون دعوا بود !!!! و معلم بی سوادش هم که حوصله بچه نداشت از تکنیک خودکار لا انگشت بهره میبرد …
3 — از اینترنت ؟ …
خلاصه اینکه … بعله .. فرهنگ کشور همین بوده هست و میماند .. بیخودی هم نمیخواد بگیم که ایرانی ها فلان اند فلان اند .. چون وقتی هنوز تو نان شب مانده ایم … خیلی مانده تا به مرحله بعد برسیم .. نمیخواهم هم الکی خوشبین باشم …
—
از وقتی … را دیدم .. واقعا درک میکنم چرا کامنت من سانسور خواهد شد … میدونم …. یک پزشک با کامنت های کمتر بهتر از یک پزشک توی خاطره هاست … و دکتر جان واقعا واقعا واقعا خدا هر چی میخوای رو بهت بده .. خدا خیرت بده … خدایی اگر تو نبودی منی که نه انگیسی بلدم نه وقت گشتن سایت های خارجی دارم اصلا نمیتونستم با دنیا آشنا بشم … اینشاالله خدا هر چی میخوای رو بهت بده .. !! ….
هر چقدر هم که خواستی این کامنتو سانسور کن نوش جونت ..
بازم خیلی خیلی ممنون بابت همین مطلبات .. بابت مقاله هات … بابت همین تحلیل هات … بابت همین که تو این گرونی ، تو این بی اسپانسری .. تو این سرعت اینترنت .. آپ هستی ..
خدا خیرت بده
:دی
نمی دونم چرا ما وقتی می خوایم حرفمون رو به کرسی بنشونیم از این رکب سانسور کن یا حذفش کن و.غیره استفاده می کنیم. اگه اصلا قرار بر سانسور باشه با این حرفا پزشک مثلا دلش به رحم میاد سانسور نمی کنه چه طرز فکر بچگانه ای :)
زشته این کارها ما چند صباحی با هم زندگی میکنیم بعدش هم میمیریم و دوباره با هم اون دنیا زندگی می کنیم زشته
با این تفاسیر کشوری همچون عربستان که از لحاظ آزادی های مدنی و بالتبع آزادی های اینترنتی از ایران عقب مانده تر است، باید کاربران بی ادب تری داشته باشد!!
که البته اینطور نیست.
به نظر من عواملی که معرفی کردید، اهمیت دارند ولی همه ماجرا نیستند.
در مورد اتفاقات اخیر در فیسبوک، به نظر من بحث استفاده از الفاظ رکیک یک قسمت ماجرا هست و اینکه ناگهان هزاران نفر بدون هماهنگی قبلی شروع به انجام دادن کار مشترکی در اینترنت میکنند یک بحث دیگه. و قسمت دوم مهمتر از قسمت اول هست. شاید کمبود فعالیتهای گروهی در اجتماع و در دنیای واقعی باعث ایجاد این رفتارها در اینترنت شده. طوریکه مردم فضاهای مجازی رو به عنوان جایی میبینند برای تخلیه هیجانات سرکوب شده. البته این فقط نظر من هست.
فرهنگ یک مساله عمومی است و از عموم جامعه منشا می گیرد. یعنی برای اینکه فرهنگ یک پدیده جا بیفتد باید اول مشارکت در آن پدیده (در اینجا مثلا اینترنت) همگانی و عمومی باشد و بعد بتوانیم در مورد صیقل دادن آن فرهنگ صحبت بکنیم.
زمانی که یک دید منفی در مورد عرصه ارتباطات دیجیتال رواج دارد، زنگ خطرهای مختلفی در مورد آن به صدا در می آید، ارتباط پایدار و بی دغدغه فراهم نیست و سرویسهای محبوب هم به راحتی در دسترس نیستند، عموم کاربران فقط ناظر خواهند بود.
در همین شبکه های اجتماعی بسیاری از کاربران بیشتر از آنکه چیزی بگویند یا منتشر کنند، ترجیح می دهند در پروفایل و مطالب و تصاویر دیگران جستجو کنند.
آنها معمولا مشارکت کننده نخواهند بود، تنها زمانی ممکن است مشارکت کننده شوند که بار هیجانی یا موج کوتاه مدتی آنها را به سوی تولید محتوا یا ابراز نظر سوق بدهد. طبیعی است در چنین شرایطی هیچ تضمینی وجود ندارد که بار هیجانی بوجود آمده در جهت مثبتی پیش برود.
پس تکلیف شعور فردی، عذاب وجدان یا تربیت خانواده چی می شه؟ من هم تو این مدارس درس خوندم، با اینترنت بزرگ نشدم خانواده ام هم کاملا عادی بودند با وضع متوسط اما هیچوقت دلم نخواست که کسی رو آزار بدم چون همیشه خودم رو گذاشتم جای طرف یا چون دلم نمی خواسته با من اون رفتار بشه اون کار رو نکردم یا چون اندوهی که از این حرکات در چهره فرد مظلوم دیدم هیچوقت از یادم نرفته. نمیگم بی شعور نبودم اما تا میشه سعی کردم عمدی نباشه.
من فکر میکنم یک عده یک توجیه برای کارهاشون پیدا می کنند یک حس زرنگ بودن و با اون توجیه پیش میرن. اگر هم به ذات انسان بخواهیم فکر کنیم خوب همه دنبال نقش هستند مثل آزمایش زندانبانان و زندانیان (اسم آزمایش خاطرم نیست) که شما هم در وبلاگتون نوشتید و وای به اون روزی که نقش ما زندانبان باشه. دوماً اینکه اینترنت بی صورت هست.
پس چه چیزی می تونه جلودار ما باشه اگر جلوی ندای وجدان رو بگیریم؟ بیشعور بودن فردیه و با بودن در میان “نظاره گر ها” و جمع همفکر ده ها برابر تشدید می شه. مثل رد شدن از چراغ قرمز، زباله دان کردن جنگلها چون من بهتون قول میدم اکثر افراد تو خونه هاشون رو زباله دانی نمی کنند، تنه زدن به افراد، جلوی کسی در صف رفتن و می بخشید از مثالم اما آیا جامعه باید فرهنگ دستشویی رفتن رو هم آموزش بده؟ آیا کسی وسط پذیرایی خونش هم این حرکت رو انجام میده؟
کلاً اینکه من نهایتاً 20% قبول دارم که جامعه مقصره اون هم به خاطر همصدا شدن با فرد بیشعور، بقیه همه توجیح ما و دروغ گفتن به خودمان و خود رو به نفهمی زدن و حس زرنگ بودن هست.
رابطه قیمت گجت و گجت های به روز با اوباش گری سایبری را قبول ندارم. این گفته شما مثل این می ماند که من بگم رابطه قانون شکنی افراد و رعایت نکردن قوانین راهنمایی رانندگی با قیمت خودرو و کیفییت نازل این خودروها اما اجزای مهم دیگر که معرفی کردید بسیار خوب بودند.
به نظر من بیشتر نکته در جمله ای که زایتسف والیبالیست ایتالیایی بعد از حمله به پیج اش گفت نهفته است ” متاسفم که بزرگترین تفریح ایرانی ها توهین به دیگران است”
سلام آقای دکتر
من هم بارها سوالاتی نظیر آنهایی که در ابتدای نوشته تان را گفتید از خود پرسیده ام
من اسم آنچه شما گفته اید را می گذارم رفاه فناورانه، به این معنی که مردم در استفاده و دسترسی به فناوری دچار مشکلات و موانع مادی نباشند
بدون شک این رفاه فناورانه در فرهنگ استفاده از فناوری موثر است، اما فقط یکی از اجزاء این فرهنگ است
به نظرم فرهنگ مجازی بازنمایی از فهنگ وقاعی مردم است و یشه در زندگی روزمره مردم دارد
به همان نسبت که مردم ما بی ادب، پرخاشگر یا عصبی هستند در اینترنت هم خود را نشان می دهند
ممنون از مطلب خوبتون
شاد باشید
من هم با حرف شما موافقم
این یه جور تفریح واسه مردم ایران اصلا هم براشون وجه ملی یا هر چیزی دیگه ای مهم نیست
این تفریح از همون زمان مدرسه بوده تا الان (مسخره کردن و توهین کردن به همکلاسی ها و معلم ها در مورد هر چیزی که بشه دست اویز قرار داد)
وقتی به راحتی حرمت بزرگان کشور خودمون که یعنی افتخارات و محترمین افراد جامعه هستند (دکتر شریعتی یا سعدی و حافظ و از جدید ها ورزشکاران و بازیگرها) با ربط دادن اراجیف به این ها و شعارهای میدند که بدتر از توهین های به مسی است چطور میخواید حرمت قهرمانان کشورهای دیگه را نگه دارند.
این مشکل فرهنگی جامعه ایران مشکل خود فرده نه مشکل جامعه
نمونه های زیادیش را همه تو جامعه می بینم و ناخوداگاه باهاشون همراه میشیم که تو ایام محرم اکثر در موقع نذری دادن و گرفتن افراد خیلی دیدم
متاسفانه تو جامعه و خانواده ها ایرانی به جای گذشت و ایثار ، زرنگی و دودره بازی را یاد میدند و تشویق به انجامش می کنند . به جای آموزش احترام به حق دیگران ، اینکه اصلا بقیه حقی ندارند و همیشه حق باتو یاد داده میشه . به جای بخشش و کمک ، دو رویی و فرار از کمک به عنوان الکی گرفتار شدن را یاد میدند . به جای مسئولیت پذیر و قبول عواقب کاری که کردی گردن دیگران انداختن و فرار از صحنه را یاد می گیریم و خیلی چیزهای دیگه
عالی بود
سلام آقای مجیدی. راستی من با ایمیل یک مطلب فرستاده بودم. البته اصراری ندارم که حتماً استفاده کنید، ولی چون جواب ایمیل نیومد گفتم شاید نرسیده به دستتون.
اول از همه ممنون از مطلبتون دکتر جان، همچنین بهتون تبریک میگم که 2باره نگارش مطالب چالش برانگیزتون رو شروع کردین،…
سوم اینکه بهتر دیدم این مطلبو اینجا شیر کنم که در مورد وقایع روز حرکات هموطنان در صفحات اجتماعیه، خیلی خوب توضیح داده: “عنوان مطلب:توالتنویسی یا همان سنت مستطاب مستراحنگاری فرهنگی ”
لینک مطلب:
http://polefiruzeh.blogspot.com/2013/12/blog-post.html
با احترام
جز بهترین مطالبی هست که خوندم تا حالا تو نت منم همیشه راجع به این مسئله فکر می کنم به نظرم نداشتن این فرهنگ اینترنتی (چیزی که تو ایران هستش ) از داشتنش سختره ایرانیا همیشه دنبال انجام کارای سختن.