معرفی کتاب: «وزیری امیرحسنک» اثر محمود دولتآبادی

خوانندگان «یک پزشک» میدانند که من بیشتر دل در گرو ادبیات داستانی فرنگی دارم تا فارسی، زمانی یکی از دوستان از من پرسیده بود که چرا اینگونه هستم، آن زمان حال حوصله پاسخ مشروح را به وی نداشتم، ولی میتوانم برای شما دلایلی را ذکر کنم:
– خواندن بعضی از رمانهای فارسی جدید گاهی آدم را بدبین میکند، وقتی میبینیم که نویسنده به خاطر رعایت ملاحظات و مصالحی، داخل بعضی از حوزهها نمیشود و شاخ و برگ داستان را در قسمتهایی میزند، با خودمان میگوییم چه بهتر که رمانهایی مطالعه کنم که به سبب وقوع رخدادها در جایی به غیر از ایران، این ملاحظات را نداشته باشند.
– تبلیغ و نقدهای پررنگ و شورانگیز حتی در مورد رمانهای فارسی خوب را در مطبوعات و رسانههای دیداری نمیبینیم، اما اینترنت پر است از اطلاعاتی در مورد رمانهای خارجی.
– خیلی وقتها هم عاشق آشنایی با دنیاها و فرهنگهای متفاوت هستیم و از اینکه در اوقات فراغت هم تصویری از همان جامعه محل زیستمان را ببینیم، خسته میشویم.
همه اینها اما توجیهی برای این رویکرد نیستند، پس چه عذری در مورد آثار ادبی فاخر فارسی میتوانیم بتراشیم؟!
من سبک عجیب و غریبی در انتخاب کتابها دارم، گاهی پیش میآید که میخواهم از دل یک کتاب، یک برداشت شخصی را بیرون بکشم و یک مصادره به مطلوب ذهنی انجام دهم.
در همین راستاست که در عین تعجب وقتی سری کتابهای عطش مبارزه سوزان کالینز را میخوانم یا هنگامی که مثلا سرزمین عجایب بیرحم و ته دنیا هاروکی موراکامی را میخوانم، پیش خودم مدام مجسم میکنم که شاید اگر این نویسندههای در کشوری دیگر میزیستند، این کتابها بسیار بهتر نوشته میشدند. پیش خودم و در ذهنم، کتابها را بازنویسی میکنم، دنیاهای پادآرمانشهری بهتری درست میکنم و دیوار تخیلی این نویسندهها را با گستاخی بالاتر میبرم!
به عبارتی من در حین خواندن کتابها در پی پیدا کردن گمگشتهای هستم که در کتابهای فرنگی پیدا نمیکنم و در ادبیات خودمانی نیز.
اما آیا من در اشتباه نیستم؟! آیا آنچه را خود داریم، از بیگانه تمنا نمیکنم؟!
شاهد این تردید را چند وقت پیش در گزیده کتاب وزیری امیرحسنک پیدا کردم، این کتاب در واقع گزیدهای از داستان حسنک وزیر در تاریخ مسعودی است با انتخاب استاد محمود دولتآبادی است و قسمتهایی از کتاب هم به صورتی صوتی، با صدای استاد و در قالب یک کتاب گویا به صورت یک سی دی ضمیمه کتاب شده است. کتاب را که باز کردم، یاد یک کلاس ادبیات خالی از هرگونه روح در زمان دبیرستانم افتادم.
در آن زمان دو سه صفحهای از این داستان بیهقی در کتاب ما درج شد، ماهایی که تنها به موفقیت در آزمون کنکور فکر میکردیم، خیلی خشک و فیزیکی هر صفحه کتاب ادبیات فارسیمان را که ورق میزدیم، همه چیز را در هیئت تست میدیدیم.
ذهن ما خالی از هرگونه شور ادبی، تخیل، تفسیر و زیباییشناسی بود و البته آموزگاری داشتیم که این حالت را تشدید میکرد.
با لطف خاص انتشارات فیروزی، ابتدای هفته کتاب، کمی قبل از رونمایی رسمی، در اختیارم قرار گرفت، کتاب را که صفحه به صفحه ورق میزدم و میخواندم، یاد همان روزها افتادم و به این فکر میکردم که با گذشت این همه سال، چقدر نوع نگاهم تغییر کرده است.
حسنک وزیر نثر سادهای ندارد، یک کتاب آسانخوان نیست، اما اگر حوصله کنید و کتاب را بخوانید، پیش خودتان وارد روایت یک بازی پیچیده سیاسی- اجتماعی میشوید که فیلمنامه فیلمها و داستانهای هالیوودی در مقابل آن کمرنگ مینمایند!
شما وارد دنیایی غریب اما آشنا میشوید، دنیایی پر از سیاسیبازی، تزویر، بازیهای آشنای قدرت، آدمهای لایق و بیرحمی که میخواهد هر طور شده نردبان ترقی را بپیمایند و در این راه از ابزار کارای بدنام کردن رقیبان، ابایی ندارند.
همان طور که گفتم نثر کتاب سنگین است، اما اگر قدری تحمل کنید، برایتان بسیار شیرین میشود، خاصه اینکه خود محمود دولتآبادی در این راه به شما کمک میکند و با صدایی گرم، راه درست خواندن متن را به شما میآموزد.
در انتظار فعلا بیفرجام ما برای «کلنل»، انتشارات فیروزی، کتاب «وزیری امیر حسنک» را در قالب یک مجموعه نفیس چاپ کرده است که شامل خود کتاب در قطعی جیبی، بعلاوه یک سیدی صوتی و نیز تابلویی کوچکی از پرتره استاد دولتآبادی است.
نثر بیهقی یکی از بهترین نمونههای نثر دوره غزنوی است. پیش از انقلاب، دکتر زهرا خانلری و دکتر ذبیحالله صفا در مجموعه ارزشمندی با عنوان «شاهکارهای ادب فارسی» داستان حسنک وزیر از مجموعه تاریخ بیهقی را با شرح برخی واژگان منتشر کرده بودند. این کتاب را انتشارات خوارزمی در اختیار خوانندگان کتاب و ادبدوستان قرار داده بود. اما این بار در تجربهای و شکلی جدید، ما شاهد انتشار منتخب کتاب از سوی انتشارات فیروزی بودهایم.
شخصا امیدوارم، این تجربه به صورتهای دیگر برای سایر کلاسیکهای فارسی تکرار شود، ما نیازمند بازخوانی این آثار به صورت گزیدهها، کتابهای گویا یا حتی تبدیل متون منظوم به نثرهای ساده یا نسخههای سادهخوان هستیم.
اگر صنعت فیلمسازی یا سریالسازی ما توان و شایستگی لازم را داشت، شاید پیشنهاد اقتباسهای دیداری را میکردم، اما تصور میکنم بهتر است فعلا فقط به خواندن بسنده کنیم!
این کتاب را میتوانید از اینجا به قیمت 29 هزار تومان تهیه کنید.
در همین صفحه میتوانید به قسمتی از کتاب با صدای دولتآبادی گوش کنید.
من که اصن طرف نویسنده های ایرونی نمیرم
هستند توشون خوب و خیلی خوب. همچنین مترجمهای خوب.
مترجم هامون بهتر کار کردن تا نویسندهها، متأسفانه وقتی یه کتاب وطنی دست میگیری نخوانده تا تهشو متوجه میشی بدون هیچ خلاقیت خاصی
دوست عزیز استاد دولت آبادی در این برهوت کنونی یک دریای پهناور هستند که نباید آثارشون رو با ابتذال حاکم مقایسه کرد.
بسیار ممنون از معرفی این کتاب… چه خوب توانسته اید از ابعاد مختلف و البته شخصی و با نیم نگاهی خود انتقادی، مطلب روشن، زیبا، درست و قابل دفاعی بنویسید… اما به نظر شخصی ام، سانسور و دیگر موانع ساختاری که سد راه نویسندگان ادبیات مان قرار دارد ( دقت فرمایید که آقای دولت آبادی، کتاب “زوال کلنل” شان چند وقت است که در انتظار مجوز (؟!!) نشر است) هم نباید مانع از گسست مان از ادبیات فارسی شود، بی آنکه اهمیت، جایگاه و شور_شخصی رمان های خارجی با زبان اصلی یا ترجمه شده را مورد تردید قرار دهیم یا اینکه – دلایلی چون – مسولیت استقبال از آثار ادبی وطنی را به میان بیاوریم…
لذت بردم از این معرّفی زیبایتان. حتماً این مجلّد را تهیه میکنم. حتی آن را به کسانی که دوستشان دارم هم هدیه خواهمکرد.
بعد از خواندن پستتان و دیدن عکس دولت آبادی یک حسی خاصی به من دست داد. من هم مانند شما با نویسندگان معاصر داخلی الفت چندانی ندارم اما هستند امثال دولت آبادی هایی که هنوز هم از خطوط ژرف و پرچین صورتشان میتوان به آن فرهنگ و زبان شیرین و زاینده و کهن نگریست و غرق لذت شد…
ممنون که به ما تلنگری زدید تا از کنار گنجینه هایی که در خانه داریم بی تفاوت رد نشویم
ا حسنک وزیر رو داشتیم تو کتابامون.خیلی خوب بود..
این هم حتما کتاب خوبی باید باشه
دوستان عجولانه نظر ندید تو این آب و خاک نویسندگان بسیار قدر داریم آقا امید ایران ما امثال هدایت و سعیدی سیرجانی و … خیلی داره کتاباشونو بخونید ببینید چه قلم توانایی دارند الیبته اکثرند به دلیل نداشتن مجوز باید زیر خاکی پیدا کنی
راستش من دبیرستان بودم همه داستان هارو با عشق میخوندم
اواسط شهریور که کتابارو مبخریدیم تا قبل از شروع مدرسه همه داستانا و شعرا تموم میشد خیلیاشم بچه تر بودم از رپی کتاب خواهر بزرگترم میخوندم
دوران قشنگی بود