یک داستان غمانگیز: پسرک هفت ساله در حال مرگی که جان مادرش را نجات داد

«چن ژیائوتیان» تنها هفت سالش بود که پزشکان تشخیص دادند تومور مغزی کشندهای دارد. این خبر به اندازه کافی برای خانواده بد بود، ولی اوضاع این خانواده وقتی بدتر شد که مادر او – «ژو لو»- چند ماه بعد مبتلا به بیماری کلیوی شد. حالا مادر و پسر باید برای زنده ماندن تقلا میکردند.
سالهای آن دو با بیماریشان مبارزه کردند تا اینکه بیماری «چن» پیشرفت کرد، او در نتیجه تومور، نابینا و فلج شد.
پزشکان میدانستند که چن خواهد مرد. در عین حال میدانستند که کلیه او با مادرش «جور» است و میتواند به مادرش کلیه بدهد. اما مادر قبول نمیکرد.
تا اینکه پسر اصرار بیشتری کرد، او میخواست جان مادرش را نجات بدهد.
سرانجام مادر با این فرض که با این کار دستکم «بخشی» از پسرش در داخل کالبدش زنده خواهد ماند، قبول کرد.
حدود دو هفته پیش «چن» درگذشت و کلیهاش به مادرش پیوند زده شد. حالا مادر میتواند به زندگیاش ادامه بدهد.
قبل از شروع جراحی پزشکان به احترام او لحظهای سکوت کردند، علاوه بر مادر، بافتهای بدن او به دو بیمار دیگر هم اهدا شد.
واقعا سخته ، آدم تا تو اون شرایط قرار نگیره نمی تونه درک کنه
در کل اهدای عضو عزیز آدم و خداحافظی برای همیشه باهاش خیلی سخته و در این جا هم که قضیه خیلی شدید تره
مادر و فرزند
ممنون دکتر
چه شکنجه ای شده مادر…
بخاطر مادر کلی گریم گرفت 🙁
در مرگ یک عزیز هیچ کس یه اندازه یه مادر عذاب نمی کشه دیگه چه برسه به این مادر که خودش بخشی از ماجراست ..
با اینکه هر روز در گوشه گوشه دنیا اهدا و پیوند عضو رو شاهد هستیم بازم شنیدن هر مورد باعث گریه ام میشه .. هنوز هم می بینم که انسانهایی به خاطر انسانها از عزیزانشون می گذرند … شاید بخشی از این گریه به خاطر عزیزانیه که رفتن و بخشیش به خاطر محبتهایی که اونها باعث می شن و به جا می گذارند
:'( :'( :'(
سلام.یکی از غم انگیزترین صحنه های زندگیم رو دیدم.اینها عشقهای جاودانه هستن که انسانها باید به همنوعشون داشته باشن.
من مطمئنن عضو گروه اهداء عضد خواهم شد که پس از مرگم اعضایم به تک تک انسانها بخشیده بشه با این کار من همیشه جاودانه میشم.موفق باشین.
چه شاخ
اشکم درومد..
چ دردناک
خیلی دردناک بود اما بسیار تحت تاثیر ادب پزشکان قرار گرفتن با اون طرز ایستادن مودبانه و غمگنانه عاشق ادب این نژآد هستم