دره سیلیکون؛ جهنم زنان شاغل در حوزه فناوری
جمعیت زنان فناوری نسبت به حوزههای دیگر بسیار کمتر است. این موضوعی است که طی سالهای اخیر بیشتر بدان توجه شده و مقالات تحلیلی و مطالعات میدانی زیادی صورت گرفته است تا شاید چالشهای عدم حضور زنان بررسی و مشخص شود. به خصوص، کوچ زیاد زنان از دره سیلیکون امریکا که قلب فناوری این کشور محسوب میشود، سروصدای زیادی برانگیخته است. دره سیلیکون نماد کارآفرینی و گردش چرخ کار است و اکنون مشاهده زنانی که دارند محل کارشان را ترک میکنند و ترجیح میدهند در شهرها و شرکتهای دیگر مشغول باشند، جای تعجب دارد.
در یکی از تحقیقاتی که به تازگی انجام شده است، مشخص شده که زنان فناوری که در شهرهای دور از دره سیلیکون و مشخصاً کالیفرنیا کار میکنند، به مراتب بهتر و موفقتر از زنانی هستند که در شرکتهای این منطقه فعالیت میکنند. در این تحقیق جدید که موسسه SmartAsset انجام داده است، اطلاعاتی از مرکز آمار ایالات متحده درباره وضعیت زنان شاغل فناوری در سراسر کشور جمعآوری و تجزیه و تحلیل شده است. نتایج نشان میدهند که دره سیلیکون برای زنان فناوری بهشتگونه نیست و کمتر زمینه ارتقاء شغلی و شکوفایی تواناییشان را مهیا میکند. در این نتایج مشخص شده است شهر نیویورک سه برابر دره سیلیکون زن شاغل در حوزه فناوری دارد و بهشت زنان فناوری است؛ برخلاف دره سیلیکون که کانون نوآوری در فناوری محسوب میشود.
نتیجه دیگر جالب توجه استخراج شده از این تحقیق جدید این است که میانگین درآمد زنان در دره سیلیکون یک سوم مردان است در حالی که در دو مرکز فناوری دیگر این میانگین بسیار بالاتر بوده و تقریباً با مردان برابر است. SmartAsset ده شهر برتری که زنان فناوری در آن فعالیت میکنند را فهرست کرده است. مبنای این رتبهبندی درصد اشتغال زنان در صنعت فناوری، اختلاف جنسیتی در حقوق، میانگین دستمزد زنان فناوری و رشد اشتغال سه سال اخیر زنان در بخشهای فناوری است. در هیچیک از این شهرها نیروی کار زن در بخش فناوری بیشتر از 37 درصد نیست، همچنین وضعیت اشتغال زنان در شهرهای شرقی امریکا مانند واشنگتن بهتر از شهرهای سواحل غربی است. SmartAsset روی وضعیت اشتغال مردان در حوزه فناوری هنوز نتایج مطالعاتش را منتشر نکرده است ولی درباره کارگران شاغل در این بخش میگوید که شهر اوهاما بهترین است و پس از آن کلرادو قرار دارد.
میانگین ملی کار در آمریکا 25 درصد(زنان) به 75 درصد(مردان) است. در شهری مانند واشنگتن میانگین حضور زنان در مشاغل فناوری بالاتر از میانگین ملی و 37 درصد است. به همین دلیل، واشنگتن بهترین شهر برای زنان فناوری است ولی نکته بسیار حائز اهمیت، وضعیت دره سیلیکون است. شهر سنخوزه رتبه یازدهم را در این تحقیق با تنها 23 درصد زن شاغل در حوزه فناوری دارد و در شهر سانفرانسیسکو وضعیت به مراتب بدتر است و تنها 21 درصد زنان حضور دارند.
درباره علت عدم حضور زنان در حوزه فناوری و به خصوص شرکتهای اصلی و جریانساز فناوری دلایل زیادی را میتوان مطرح کرد. یکی از دلایل حضور موفق زنان در شهرهایی مانند نیویورک و واشنگتن، شرکتهای بیشتر اپراتور و خدماتی فناوری هستند در حالی که در دره سیلیکون شرکتهای نوآور و خالق فناوری حضور دارند. آیا میتوانیم اینطور نتیجه بگیریم که زنان اپراتورهای بهتری نسبت به مردان و برعکس مدیران ضعیفتری هستند؟ هنوز هیچ تحقیقی پاسخ شفافی به این موضوع نداده است. تحقیقات دیگر هم نشان میدهند زنان تمایل کمتری برای مشاغل فناوری دارند و البته نباید بسترهای رشد و فعالیت زنان در شرکتهای فناوری را نیز بررسی کرد. به طور حتم، در جایی مانند دره سیلیکون دهها فاکتور دست در دست هم دادند تا زنان را فراری بدهند.
این دیدگاه مبتنی بر آمار و ارقام همیشه بر بحث برابری جنسیتی حاکم بوده است. منشا آن هم سیاستمدارانی هستند که از طریق این اعداد و ارقام به دنبال بدست آوردن رای زنان هستند. متاسفانه جریان غالب فمینیسم هم این دیدگاه رو هرچه بیشتر تقویت کرده و به زنان می قبولاند که حق شما تنها وقتی حاصل می آید که حداقل 50 درصد از هر منابع و فرصتهای موجود در دست زنان باشد. در این میان آنچه همواره نادیده گرفته می شود علاقه و گرایش خود زنان و آن چیزی است که واقعا آنها را در زندگی خوشحال می کند. در مدارس تبلیغات وسیعی انجام می دهند تا به هر ترتیبی دختران را به رشته هایی که بطور معمول کمتر به آن علاقه نشان می دهند (مانند IT) ترغیب کنند. با آموزشهای فوق برنامه در مدارس و دانشگاهها و حتی با اجبار شرکتها در استخدام زنان در این زمینه ها تنها به دنبال این هستند که در نهایت آن سیاستمدار بتواند در کمپین تبلیغاتیش اعلام کند توانسته درصد حضور زنان را در فلان زمینه بالاتر ببرد و بدین ترتیب رای زنان را برای خود بخرد. حاصل تمام این پروسه معیوب زنانی هستند که هرچند همواره بهشان تلقین می شود که شما در جایگاه مناسب خودتان قرار گرفته اید ولی خودشان می بینند مسیری رو در زندگی در پیش گرفته اند که برایشان انتخاب شده است و مسلما فرد در این حالت نه از شرایطش رضایت خواهد داشت و نه می تواند به رشد و ارتقاء برسد.
یک علت می تواند فرهنگ مردسالارانه ای باشد که حتی در غرب هم هنوز رگه هایی از آن قابل مشاهده است. مردان در تمام کشورها تفوق محسوسی دارند که سهم عمده ای از آن به سنت های جوامع مربوط می شود. این فرهنگ به طرز آشکاری قوانین و مقررات را به نفع مردان طراحی می کند و شرایط را برای زنان سخت و دفع کننده می سازد.
علت دوم این است که زنان تمایل کمتری به رهبری جوامع دارند. در حوزه های علوم و فناوری هم این عدم تمایل به وضوح خود را نشان می دهد. سهم زنان در تولید علم بسیار کمتر از مردان است. حال آنکه در شرایطی برابر با مردان تحصیل کرده اند. اما نوبت بازدهی علمی که می رسد دوست ندارند خود ر ا به اندازه مردان درگیر حل مسائل کنند. زیرا زنان کمتر تمایل دارند مسئولیت اساسی در توسعه علم را بر عهده بگیرند.
این تمایل را بگذارید کنار نقش زنانگی و مادرانگی این گروه. علت سوم همین است. زنانی که بیرون از خانه کار می کنند در حقیقت دو جا کار می کنند و طبیعتاً نمی توانند بازدهی مرد همکار را داشته باشند. در نتیجه اگر شاکله نظام اقتصادی را کاپیتالیسم ساخته باشد، کارفرما ترجیح خواهد داد از کسانی استفاده کند که فکر متمرکزتر و انرژی بیشتری دارند. کمتر در نوبت های ماهانه دچار افت می شوند و هرگز به بهانه هایی مثل مرخصی زایمان عملکرد سیستم را مختل نمی کنند. اگر هم قرار به استخدام زن باشد همین موراد بهترین بهانه است برای کارفرمای بخش خصوصی تا حقوق کمتری را بپردازد و از این رهگذر سود بیشتری را به جیب بزند.
چیزی که تو این مقاله برام جالب بود،تحقیقاتی است که صورت گرفته تا به همچین نتایجی برسند.
مسالهی مرتبط اخیر همین قانون سهمیه بندی کرسیهای شواری نظارتی شرکت های آلمانی بود؛ خود خانم مرکل مخالف این قانون بوده چون فکر می کنه زنان باید خودشون خودشونو بکشن بالا نه اینکه اجبار قانونی اونا رو بکشه بالا؛ در هر حال موافقان این قانون یک اعتقاد قدیمی دارند که فرهنگ جامعه مثل یک تودهی بی شکله که باید شکلش داد به هر طریقی. یعنی مثلا با تصویب قوانین و ایجاب یکسری چیز ها فرهنگ مردسالاری کمرنگ بشه تا فرهنگ جامعه یک شکل دلخواه نهاد قانون گذار رو بگیره. جدا از دید تحقیر آمیز و سرکوبگر این قانون به فرهنگ افراد جامعه، جالب این بود که از نظر فعالان حقوق زنان، سهمیه بندی جنسیتی در دانشگاه های ایران نشان از تحجر ه ولی سهمیه بندی جنسیتی در آلمان میتونه پیشرو باشه.