تنها روش یادگیری مهارتهای جدید (قسمت دوم)

در قسمت قبلی از ۵ پیشنیاز مهم برای مهارت یافتن در هر زمینه تازهای صحبت کردیم. گفتیم که باید «شیفته» آن کار باشید، دربارهاش مطالعه کنید، با تلاش و کوشش آموختهها را عملی کنید، از راهنماییهای یک مربی کمک بگیرید و تاریخچه موضوع و وضعیت کنونی آن را بررسی کنید.
در این قسمت پایانی از چند مرحله دیگر حرف میزنیم که در نهایت ما را به شکوفایی و نوآوری در حوزه موردنظرمان راهبر خواهند شد.
از پروژههای آسان کار را شروع کنید
تونی رابینز میگوید اولین باری که به عنوان مدرس در جلسهای وارد شد از شدت ترس قالب تهی کرده بود. در آن جلسه قرار بود که به یک دسته از تفنگداران نیروی دریایی فنونی را یاد دهد که هدف گیری خود را بهبود دهند و این در حالی بود که خودش تا کنون حتی یک تیر شلیک نکرده بود. او برخی از تکنیکهایی که حرفهایها به کار میبردند را مطالعه کرده بود، اما در نهایت به تکنیکی رسید که نتایج کلاسش را بالاتر از هر کلاس دیگری قرار میداد: او هدف را نزدیکتر آورد!
او هدف را در فاصله ۱.۵ متری تیراندازان قرار داد و مسلما همه دقیقا به دایره مرکزی شلیک کردند. سپس او هدفها را به تدریج عقبتر برد تا به فاصله استاندارد رسید و تیراندازان هنوز هم مرکز هدفها را میزدند.
ریچارد چارلز نیکولاس برانسون کارآفرین و سرمایهگذار بریتانیایی پیش از آن که خطوط هوایی خود را راهاندازی کند، کار خود در سن ۱۶ سالگی با انتشار مجلهای تحت عنوان دانشآموز آغاز کرد و اکنون رئیس و بنیان گذار گروه شرکتهای ویرجین است که عنوان بیش از ۴۰۰ شرکت در سراسر دنیا را از آن خود کرده است. در فهرست ثروتمندترین افراد جهان در مجله فوربز در سال ۲۰۱۲، برانسون چهارمین شهروند ثروتمند بریتانیایی است. با رویکردی مشابه بیل گیتس پیش از آن به کمک تیمش ویندوز را بنویسید، BASIC را نوشت. ال جیمز پیش از نوشتن «۵۰ سایه خاکستری» کتاب فانتزی Twilight را نوشت و ارنست همینگوی پیش از آنکه رمان نویسی مطرح شود داستانهای کوتاه مینوشت.
برنامهنویسان همواره پیش از نوشتن موتورهای جستوجو و نرمافزارهای پیچیده برنامههای سلام دنیا (Hello World!) را مینویسند. بسیاری از استادان بزرگ شطرنج هم پیشنهاد میکنند که شما در ابتدا انواع مختلف پایان بازی را مطالعه کنید. جایی که تنها تعداد کمی مهره در صفحه باقی مانده است و کار به نسبت سادهتر است.
مزیت شروع کردن کار با پروژههای کوچک آن است که موفقیت و به پایان رساندن این پروژهها نه تنها برای شما آموزنده است و پیچیدگیهای کار را به شما نشان میدهد همچنین موجب افزایش اعتماد به نفس شما میشود. شما در مسیر موفقیت و بهبود قرار میگیرید و احساس و انگیزه بهتری نسبت به خود در انجام کارها دارید.
کارهایی که انجام دادهاید را بررسی کنید
نویسنده این مقاله میگوید: تصمیم گرفتم از شر همه چیز راحت شوم. کتابهایم را اهدا کردم، لباسهایم را دور انداختم، کامپیوتر قدیمی را دور انداختم، ملحفههایی که هرگز استفاده نکرده بودم، مبلمان قدیمی، تلویزیون و مقالات قدیمی را دور انداختم. به یک پاکسازی کامل احتیاج داشتم و انجامش دادم. در این بین رمانی را پیدا کردم که سال ۱۹۹۱ نوشته بودم. دقیقا ۲۴ سال پیش. وحشتناک بود. برای اولین بود در مدت این ۲۴ سال مجدد آن را خواندم و اشتباهاتم را دیدم.
حقیقت آن است که کسب تجربه و شکستها زمانی شما را قدرتمند میکند که اشتباهات خود را شناسایی کنید و از آنها درس بگیرید. در هر مرحله از کار که هستید، یک برگشت به عقب کنید و آنچه را تا کنون انجام دادهاید مجدد بررسی کنید تا بتوانید آگاهتر مراحل را طی کنید. اشتباهات خود را با وسواس دنبال کنید و از خود بپرسید که چرا این اشتباه را مرتکب شدهاید؟ چگونه میتوانم آن را جبران کنم و چه کنم که بعد از این مجدد این اشتباه را تکرار نکنم؟ زمانی که به طور مداوم خود را با سوالات مرتبط با کار مورد چالش قرار دهید قطعا خود را در مسیر پیشرفت قرار دادهاید.
امی شومر، کمدین محبوب پس از هر اجرا نوار ویدیویی اجرا را به اتاق خود میبرد و ثانیه به ثانیه آن را دوباره و چندباره میدید. عملکرد خود را به دقت بررسی کرده و مثلا میگفت اینجا باید نیم ثانیه دیگر مکث میکردم. هدف او این بود که در حرفه خود بهترین باشد.
زمانی که بازی شطرنج انجام میدهید و بازنده میشوید بازی را با کامپیوتر تکرار کنید. حرکتها کامپیوتر به شما نشان میدهد که کدام فرصت را از دست دادهاید و چه حرکت جایگزینی میتوانست شما را به پیروزی برساند.
اگر بواسطه اشتباهاتی که انجام دادهاید ناراحت نمیشوید، به اندازه کافی کاری که میکنید را دوست ندارید. سوال اشتباه این است که «چرا من خوب نیستم؟» اما سوال مفید آن است که «چه کار اشتباهی انجام دادم و چگونه میتوانم بهتر شوم؟»
شما متوسط پنج فردی هستید که اطراف شما هستند
به هر فرمی از تجارت، هنر هر چیز دیگری نگاه کنید. افراد معمولا به تنهایی پیشرفت نمیکنند. گروه است که باعث پیشرفت میشود. برنامهنویسها و فعالان صنعت کامپیوتر را ببینید: پل آلن، گیتس، جابز، وزنیاک و بسیاری دیگر از کلوپ کامپیوتری هومبرو بیرون آمدند.
یوتوب، لینکداین، تسلا و تا حدی فیسبوک از چیزی که «مافیای پیپال» نامیده میشد بیرون آمدند. همه میتوانند به تنهایی کارهایی انجام دهند اما انسان ذاتا موجودی جمعی است. ما برای بهتر شدن باید با گروهی از افراد کار کنیم.
بهترین گروه را بیابید و تا میتوانید با آنها وقت صرف کنید و به اصطلاح با «در صحنه» بودن به جزیی از صحنه تبدیل خواهید شد. در یک گروه هر کدام از شما دیگری را به چالش میکشد، با دیگران رقابت میکند، از کارهای دیگران لذت میبرد و حتی به آنها حسادت میکند و در نهایت از دیگران در یک زمینه خاص سبقت میگیرد.
کارتان را دایما انجام دهید
کاری که شما هر روز انجام میدهید بسیار مهمتر و موثرتر از کاری است که هر از گاه به آن میپردازید. دوستی داشتم که میخواست در نقاشی پیشرفت کند، اما فکر میکرد که حتما باید در پاریس باشد و همه شرایط هم مهیا باشد تا بتواند کار را شروع کند. احتمالا حدس میزنید که هیچگاه به پاریس نرفت و البته به یک کارمند دونپایه تبدیل شد.
هر روز بنویسید، هر روز بنوازید، هر روز سلامت زندگی کنید. زندگیتان را با تعداد دفعاتی که یک کار را انجام دادهاید اندازه بگیرید. آیا هنگام مرگ سنتان به اندازه «دو بار نوشتن» است یا «پنجاه هزار بار نوشتن»؟
نقشه نهایی را بیابید
در نهایت هر هنرآموزی از استادش پیشی میگیرد. اولین کسی که به من تجارت را آموخت اکنون از من متنفر است چرا که من کسبوکار خودم را راه انداختم و کسبوکار او از رده خارج شد. نقشه نهایی من این بود که در نهایت از او بهتر شوم. اما چگونه؟
بعد از همه کارهایی که در بالا گفتیم، شما صدای خودتان را مییابید. و زمانی که با آن صدا صحبت کنید، تمام دنیا چیزی را خواهد شنید تا آن زمان نشنیده بوده است. دوستان و معلمان قدیمی شما ممکن است نخواهند آن صدا را بشنوند. اما اگر در میان افرادی باشید که شما را دوست دارند و به شما احترام میگذارند، حتما این صدای جدید را تشویق خواهند کرد.
هیچ ایده جدیدی وجود ندارد! درست است، اما همان ایدههای قدیمی با شما ترکیب میشوند و چیزی جدید و زیبا از دل آن بیرون میآید.
آنگاه نوبت شماست که آموزش دهید، خلق کنید، نوآوری کنید و دنیا را تغییر دهید. زمان آن است که چیزی بسازید که هیچکس تا کنون ندیده است و به احتمال در آینده هم هیچ گاه دوباره آن را نخواهد دید.
منبع (+)
باز هم سپاس از پست خوب تون سرکار خانم شریف پور!
فوق العاده بود
بسیار عالی بود.برای من که انسان ناموفقی هستم،شاید تلنگری باشد.
آموزنده بود. ممنون که هستین.
عالی بود … ممنون
عالی بود…ممنون
با نکته اول و آخر این بخش به شدت موافقم
ممنون
مطلب خوبی بود
واقعآ عالی بود.ممنونم.امیدوارم کمکی برای موفقیت همه مون باشه…
با تشکر از مقاله خوبتون
موفق باشید