علایم و نشانههای افسردگی کدامها هستند؟
اگر یـک قـرن پیـش، از کسی در مورد بیماری افسردگی سؤال میکردیم، کسی اطلاعات کامل و درستی از این بیماری نداشت. چرا که خـیلیها آن را تجربه نکرده بودند. اما امروز، علیرغم پیشرفتهای شگرف در حوزههای مختلف علوم، زندگی در ایـن دنیای ماشینی سبب شـده اسـت که ما کمتر به روح و روان خود توجه داشته باشیم تمامی سعی و تلاش خود راصرف سپری کردن این زندگی کنیم.
در قرن حاضر این بیماری چنان در بین اعضای خانوادهها گسترش پیدا کرده است کـه این قرن را قرن افسردگی نامیدهاند. حال با توجه به اهمیت این بیماری اگر میخواهید بیشتر با آن آشنا شوید به معیارهایی که توسط راهنمای تشخیص آماری اختلالات روانی مطرح شده است توجه کنید: بـا تـوجه به این نکته که برای تشخیص افسردگی عمده:
1) حداقل 5 تا از نشاگان زیر باید وجود داشته باشد 2) این نشانگان باید در طول دو هفته تداوم داشته باشند و 3) این نشانگان باید تغییر در سطوح عملکرد گذشته فـرد را نـشان بدهند
-نشانهها عبارتند از:
1) خلق افسرده که تقریباً در بیشتر ساعات روز تداوم داشته باشد.
2) کاهش قابل ملاحظه علاقه یا لذت تقریباً در تمامی فعالیتها.
3) کاهش معنیدار وزن (نه به وسیله رژیم گرفتن)، افزایش وزن یـا تـغییر اشتها
4) بیخوابی یا پرخوابی (خواب اضافه)
5) آشفتگی روانی-حرکتی یا کندی روانی-حرکتی
6) خستگی یا کاهش انرژی
7) احساس بیارزش بودن یا احساس گناه نامتناسب
8) عدم توانایی برای متمرکز شـدن یـا تـردید و دودلی
9) افکار عودکننده مرگ و خودکشی
-عـلائم و نـشانهها
1) از دسـت دادن علاقه و تمایل به انجام فعالیتهای لذتبخش گذشته
2) نارضایتی از زندگی 3) کنارهگیری و اجتناب از فعالیتها اجتماعی 4) کاهش انرژی و توانایی 5) احساس غیرمفید بودن یا نـاامیدی 6) تـحریکپذیری 7) تـوجه بسیار زیاد به مشکلات سلامتی
8) غم یا گـریه کـردن 9) نگران بودن و انتقاد از خود 10) دشواری در تمرکز وتصمیمگیری 11) کاهش اشتها و وزن
-نشانگان روانشناختی، افکار، احساسات و رفتارها:
1) احساس غم، پریشانی، ناراحتی یـا نـاامید در بـیشتر ساعات روز
2) از دست دان بسیار شدید علاقه یا لذت در تمام یا تقریباً در کل فعالیتها وعدم توانایی فکر کردن در مورد چیزهایی که انجام دادن آن لذتبخش است (نادیدهگرفتن سلامت)
3) احساس گناه زیاد یـا ایـن احـساس که فردی بیارزش است.
4) حرکات کنده شده یا برانگیخته (که در پاسـخ بـه درد یا آشفتگی نیستند)
5) افکار تازه مردن یا خاتمه دادن به زندگی خویش با یا بدون طرحریزی خـاص.
-نـشانگان جـسمانی یا بدنی:
1) کاهش وزن غیرعمدی، کاهش اشتها یا افزایش وزن و اشتها (که معمولاً مـورد اخیر دیـده نمیشود)
2) بیخوابی یا خوابیدن مفرط و بیش از اندازه
4) عدم توانایی فکر کردن، تمرکز یافتن یـا تـصمیمگیری
5) نـشانههای جسمانی اضطراب نظیر خشکی دهان، گرفتگی عضلانی، اسهال، عرق کردن، خیالاندیشی یا تلاش بـرای خـودکشی.
حال که با نشانگان و علائم آشنا شدید چنانچه دچار این بیماری هستیدمیتوانید 5 گـام سـاده زیـر را دنبال کنید تا در نبرد با افسردگی خود پیروزشوید.
5 گام ساده برای پیروز شدن در نـبرد بـا افسردگی
گام اول-چنانچه به بیماری افسردگی مبتلا هستی سعی کن کمک بگیری، از این کـه نـیاز بـه درمان شدن داری شرمنده نباش. تا زمانی که راهحل درستی را پیدا نکردهای دست از کوشش و تلاش برندار بـه دنـبال ملاقات با درمانگر باش و توصیههای او را خیلی خوب به کار ببند.
گام دوم-احساسات و خـلقوخوی خـود را شـناسایی کن. باید بدانی که افسردگی، تلاشی مخرب و ویرانگر برای دوری کردناز احساسات و خلقوخوست. باید بپذیری هیجاناتی کـه در مـاوجود دارنـد همگی طبیعی و مفید هستند. بدان که تغییرات خلقوخو نباید تو را غمگین و افـسرده کـند. این تغییرات همواره به دنبال یک رویداد، خاطره و رؤیا شروع میشوند. میتوانی از کتابها استفاده کنی تا بـفهمی چـه عواملی شروع تغییرات خلقوخو را سبب میشوند. با افکار افسرده مبارزه کن و آنها را بـه چالش بطلب. افرادی که افسرده هستند دائم حوادث و رویـدادهای تـلخ رابـه خاطر میآورند و خود را به خاطر آنها سـرزنش مـیکنند و ایندر حالی است که خود را در وقوع حوادث و رویدادهای شیرین فراموش میکنند ون قش پررنگتری را بـه دیـگران میدهند. سطح انتظارات آنها در مورد تـواناییایشان بـسیار پایین اسـت و خـیلی راحت در وخـیمترین شرایط قرار میگیرند. آنها فکر مـیکنندکه اساساً شخصی آسیبدیده هستند و دیگران به طرق مختلفبه آنها صدمه میزنند و آنها را دسـتکاری مـیکنند. تمام اینها افکاری هستند که سـاخته و پرداخته ذهن آنهاست. بـهباورها و تـصورات ذهنیتان توجه کنید.
گام سـوم-سـعی کنید دیگران را بشناسید. افراد افسرده بسیار بیشتر از دیگران از صمیمیت میترسند. آنها به چهرهٔ خود نـقاب مـیزنند چون بر این باورند کـه فـردی شرمنده و نـالایق هستند.
این بـاور بـسیار نادرست است. این افـراد اعـتماد ندارندو نمیتوانند خود را در افکار و احساسات دیگران سهیم بدانند.
گام چهارم-به خودتان توجه کنید، یـاد بـگیرید نسبتبه پیامهای بدنتان بیتوجه نباشید. افـراد افـسرده نسبت به انـگیزه، غـذا، فـعالیتهای بدنی، تملایلات جنسیبیتوجه هـستند. سعی کنید زمانی را برای اینگونه فعالیتها اختصاص دهید. غذای لذیذ بخورید و بهخودتان اجازه بدهید که لذت را در زنـدگیتان تـجربه کنید.
گام پنجم-از کنارهگیری دوری کنید. تلاش کـنید و بـا ایـن تـلاش امـور و چیزهای پیرامون خـود را تـحت کنترل درآورید. باور کنید بسیاری از چیزهایی که در ما نگرانی به وجود میآورند آنقدر مهم و باارزش نیستند کـه بـه خـاطرشان دچار بیماری روانی شویم.