زندگینامه مهاتما گـاندی و آشنایی با اندیشههای او
در این سوی جهان، ما سـعی کـردیم تا پلی میان دو جهان بزنیم که بتوان از آن بالا رفت و به آرامش رسید، آرامشی کـه شـما نـتوانستید در جهان برقرار کنید. ما میدانیم که چنین چیزی تنها با حقیقت ممکن است، بـا آگـاهی و ارتباط میان زندهگان و مردهگان. رهایی جهان در این نهفته است.
سیام ژانویه 2009 شصت و یـکمین سـالروز تـرور مهاتما گاندی توسط یک هندوی افراطی است که فکر میکرد گاندی نسبت به مسلمانان بـه دلیـل تز «وحدت روح» ادیان، بیش از حد تساهل و مدارا به خرج میدهد.
مـوهنداس کـرم چـاند گاندی در تاریخ 2 اکتبر 1869 در پوربندر هند به دنیا آمد. پدرش کارمند دولت و مادرش زنی نجیب و فداکار بود. گـاندی بـه پیـروی از خانواده، به آیین هندو-بودایی «جین Jains» گروید. گاندی تا زمان دانشگاه در هـند بـود و هنوز سیزده سال بیشتر نداشت که ازدواج کرد. در حالی پا به 19 سالهگی گذاشت که با چهار فرزند راهـی انـگلستان شد و در رشتهٔ حقوق ادامهٔ تحصیل داد. در 24 سالهگی مدتی بعد از فوت مادرش به آفـریقای جـنوبی رفت و بعد از سه سال تجربهٔ روزنامهنگاری و وکـالت، بـا انـدیشهٔ مبارزه با ظلم و بیعدالتی به هند بـازگشت. او در ایـن دوران مقالههایی در مورد آنچه استعمار به جهان سوم تحمیل میکند نوشت که باعث شـد بـارها به زندان برود و خشم اسـتعمارگران اروپایـی را برانگیزد.
در سـال 1921 رهـبری کـنگره ملی هند را به دست گرفت. او در ایـن دورانـ توانست اندیشهٔ مبارزه بدون اسلحهٔ خود را به مردمش بیاموزد و اسلحهٔ استقلال و خـودکفایی در سـایهٔ حقیقت را به جامعهاش هدیه دهد. یـک سال بعد اولین نـشانههای انـدیشهٔ مبارزاتی خویش را که تحریم کـالاهای خـارجی بود را بروز داد و در برابر همهٔ اتهاماتی که به او وارد بود، سکوت اختیار کرد و با در پیـش گـرفتن مقاومت منفی، محکوم به شـش سـال زنـدان شد.
هرچند بـیماری آپانـدیس او باعث آزادیاش در سال 1924 گـشت ولی ایـن دوره طولانی در زندان باعث شد تا گاندی آثار اندیشمندان بزرگی همچون بیکن، کارلایل، راسکین، امـرسون، تـورو و تولستوی را در یک برنامهٔ منظم مطالعه کـند. خـلقیاتی همچون دوری از زنـان و گـیاهخواری در هـمین ایام شخصیت گاندی را بـه سمت و سویی برد شخصیت سیاسی او را در آینده شکل میدهد.
در سال 1925 اولین روزه سیاسی خود را که هفت روز بـه طـول انجامید در اعتراض به همپیمانانش که نـافرمانی مـیکردند، آغـاز کـرد. نـقطهٔ عطف مبارزات او در سـال 1930 روز 12 مـارس بود که مردم هند را دعوت به اعتراض برای انحصار نمک توسط بریتانیا کرد. قدرت مردم هـند اولیـنبار در ایـن روز که راهپیمایی 200 مایلی تا ساحل دریا بـود، بـرای جـهانیان بـه نـمایش درآمـد. گاندی و تعداد زیادی از متعرضین در این روز دستگیر شدند.
اولین سنگ بنای شخصیت گاندی را مذهبی بنا نهاد که او از نیاکانش به ارث برده بود. او به رسم آئین هند و بودایی، گوشت و زن و شـراب را بر خود حرام کرد تا مبادا اسیر جاذبههای زندگی شود
در ژانویهٔ 1930 پس از آزادی از زندان راهی انگلستان میشود تا در یک کنفرانس شرکت کند. این سفر باعث ملاقات او با رومن رولان و موسولینی شد. دو سـال بـعد از آن او با روزههای طولانی مدت که ضعف بدنی او را باعث شدند، کوشید تا نگاه نجس بودن که نسبت به”کاستها” در هند وجود داشت را از اجتماع کشورش بزداید. چون او معتقد بود که اسـتقلال سـیاسی و تغییر روش زندگی مردم بدون تغییر دادن ذهنیات و روحیه و اخلاق آنان ممکن نخواهد شد. او همزمان در اجتماع خویش نیز با افکار منحط و عقبمانده مبارزه میکرد. در لابـهلای هـمین مبارزات اجتماعی او بارها توسط بـریتانیاییها دسـتگیر و زندانی شد.
تا سال 1948 او بارها با انگلیسیها در مورد استقلال هند به مذاکره نشست و بالاخره توانست در 15 اوت 1947 استقلال هند را به دست آورد ولی در همین روزگار بود کـه اخـتلافهای درونی برای تقسیم کـشور بـه دو بخش هند و پاکستان آغاز گردید. در پی کشته شدن هزاران نفر و آواره شدن تعدادی بیشتر این تچجزیه صورت گرفت و او نتوانست مردمی که دوستش داشتند را با هم آشتی دهد.
سرانجام مهاتما گاندی که او را روح هـند مـیخواندند در سیام ژانویه 1948 در معبد بیرلا به قتل رسید.
بعضی از آثار گاندی بدین شرح است:
@تجربیات من با راستی
@صددرصد ساخت هند
@وحدت جماعت و فرقهها
@برنامهٔ خلاقه
@خاطرات دهلی
@کلید بهداشت
@عـدم تـشدد در صلح و جـنگ
@کفّ نفس
@بانوان و ظلم اجتماعی که به ایشان روا میشود
اولین سنگ بنای شخصیت گاندی را مذهبی بنا نـهاد که او از نیاکانش به ارث برده بود. او به رسم آئین هند و بودایی، گـوشت و زنـ و شـراب را بر خود حرام کرد تا مبادا اسیر جاذبههای زندگی شود. احترام به توازن و نظم طبیعت، نوعی مـبارزه مـنفی را در وی پرورد که او با سکوت و روزههای پیاپی آن را نشان میداد.
ازدواج زودرس او و مرگ پدرش در زمانی که گـاندی در بـستر زنـاشویی بود باعث شد که او یک باره دل از زن بکند و تجرد اختیار کند. این ضربهٔ سخت باعث شـد که او همیشه در پی لذتهای معنوی که حتا بیشتر اوقات انتزاعی مینمودند، برود.
او در برخورد با غـرب دو نوع نگاه را تجربه کرده است. نگاه اول او به دلیل جوانی و ناپختهگی، یک سره مبتنی بر تقلید و تجمل است و نمیتواند در برابر تفاوتهای غرب نسبت به جامعهاش نگاه تحلیلی داشته باشد. جاذبههای غرب در ایـن دوران او را شـیفته میکند و حتا رفتار و کردار گاندی را نیز تغییر میدهد.
اما عهنگامی که به بلوغ فکری میرسد و مطالعاتش در زمینههای ادیان و فرهنگ شرق آغاز میشود، از قالب یک انسان معمولی خارج و به یک تـئوریسسین زنـدگی انسانی تبدیل میشود که میتواند برای وجوه مختلف زندگی حرفهای تازهای داشته باشد.
نگاه گاندی به غرب دو سویه است از سویی غرب را بدینگونه تعریف میکند: «تمدن جدید اروپا، تمدنی بیگمان مـبتنی بـر مادیگری محض و استوار بر تولید صنعتی در کارخانهها و سربرآوردن شهرهای بزرگ است که معیارهای آن را تراکم ثروت تعیین میکند. چنین تمدنی، طبیعت حقیقی بشر و هدف او را با القای خواستهای کاذب و کمک بـه افـزایش ظـرفیت مصرف افراطی، تهدید میکند. در عـین حـال تـوزیع نابرابر ثروت و نظام تولید انبوه، ناگزیر منجر به رقابت و خشونت میان انسان و همنوعان او میگردد» و از سویی دیگر جوهر پیشرفت غرب را به خـوبی مـیشناخت. مـاشین ساده نخریسی نماد صنایع کوچک و غیر متمرکز بـود کـه همیشه و در همهجا حتا زندان و سفر به همراه داشت. او حتا نظم و قانون حاکم بر غرب را به درستی درک میکرد و آن را قـبول داشـت. هـرچند آخرین رأی او به نحوی در مورد غرب صادر شد که آن را محکوم مـیکرد و این شاید به دلیل ضعف بورژوایی گاندی است که نوعی حقارت طبقاتی آن را باعث میشد.
او رسالهٔ «هند سـواراج» را بـه انـتقاد از غرب و مصرفگرایی نوشت. او همچنین مبارزهٔ نفسگیری با ماکیاولیسم و ابزارهای ناپاک سـیاسی بـرای رسیدن به قدرت انجام میداد و در صدد بود تا عنصر صداقت و پاکی را به سیاست و مبارزه بیامیزد.
مـعروف اسـت کـه او در زمانی که برای شناختن مردم کشورش با قطار درجهٔ سه درون کشورش مـسافرت مـیکرد، بـه خاطر بیرون کردنش از قطار به دلیل هندی بودن توسط یک مأمور سفیدپوست، مبارزه بـا تـبعیض نـژادی را آغاز کرد. او ریشهٔ همهٔ این تبعیضها و خشونتها را ترس میدانست. برای همین الگوهای مـبارزاتی او بـه نوعی برای تخریب روانی دشمن ترسو تدارک دیده میشد. (روزه سکوت، نپوشیدن لباس و…) او سـیاست را عـین صـداقت و درستی میدانست و آن را هرگز با دین و باورهای مذهبیاش نیامیخت و از زندگی همراه با درستکاری و پاکـی دفـاع میکرد. او بدون به کارگیری خشونت و با ایمان به حقیقت و درست کاری، زندگی و مـبارزه کـرد. مـردم هندوستان به او مهاتما،”روح بزرگ”میگفتند و او را به عنوان نماد آزادی و مقاومت در برابر استعمار ستایش میکردند.
مـبارزات مدنی هندیان، اولین جنبش مدنی برای حقوق انسانی است که آن روز برای دسـتیابی بـه عـدالت شکل گرفته بود. او روح خودکفایی را به جامعهٔ هندوستان تزریق کرد و این تأثیر چنان شگرف بود کـه هـمهٔ لبـاسهای خارجی به نشانهٔ اعتراض در خیابانها به آتش کشیده شد و این آغاز اسـتقلال و خـودکفایی هندوستان بود.
با این همه او در کتاب خاطراتش میگوید: «گاندی ایسم در کار نیست؛ نمیخواهم پس از من فرقهای درسـت شـود. به هیچ وجه مدعی نیستم آموزه نوینی را ابداع کردهام فقط میخواستم بـا شـیوه خود به مسائل زندگی روزمره و اصول زنـدگی ابـدی خـودمان بپردازم. هیچ چیز تازهای ندارم که بـه دنـیا بیاموزم. حقیقت و عدم خشونت، بیسن و سال است. فقط سعی کردم این دو خصلت را تـاحد مـمکن هرچه گستردهتر به تـجربه درآورم.»
او تـأثیر معنوی زیـادی از مـطالعهٔ دو کـتاب”نور آسیا”نوشتهٔ ادوین آرنولد و انـجیل پذیـرفت و نگاه رحمانی او بر عرصهٔ سیاست از همین مطالعات نشات گرفته است. مضامین او پانـیشادها نـیز تأثیر زیادی بر روحیهٔ او گذاشت. بـخشهای مربوط به پیامبر اسـلام در کـتاب «قهرمانان» اثر کارلایل او را با روحـیات پیـامبر اسلام آشنا ساخت. خواندن «زندگانی محمد و جانشینان او» اثر واشنگتن ایروینگ او را شیفتهٔ محمد کـرد و رد پای زهـد و شجاعت او از همین آشناییها آغاز شـده اسـت. هـم چنین آیین «آهـیمسا»(آزار نـدادن موجودات زنده) یا تـز عـدم خشونت را به عنوان مدلی برای مبارزه به کار برد.
«گاندی پایبندی به حقیقت خـویشتن را”سـاتیاگراها”(واژهای هندی متشکل از “ساتیا”: حقیقت و”اگـراها”: بـه دنبال چـیزی بـودن) مـینامید و آن ر ا با آیین هندی قـدیم”آهیمسا”(“آ”: بدون،”هیمسا”: خشونت) پیوند میداد.»
«او همیشه به روش satyagraha که در آفـریقای جـنوبی کشف کرده بود پایبند ماند و بـه بـسط و گـسترش چـیزی پرداخـت که «دانش جـدید عـدم خشونت» و «جراحی و درمان روح» مینامیدش که در نظرش بزرگترین یاریها را به اندیشهٔ اخلاقی و عمل سیاسی میرساند». «به عـقیده او تـقرب بـه «وجود مطلق» (absolute) و معصومیت کودکی ممکن است».
گـاندی در مـقدمهٔ کـتاب زنـدگینامهٔ خـود مـینویسد: «آنچه من در طول زندگیام همواره در جستوجویش بودهام رسیدن به شکوفایی و کمال وجودی و دیدار خداوند است، رسیدن به رهایی و رستگاری (Moksha). او تا پایان عمر حتا در گرمترین میدانهای مبارزه خـود را فراموش نکرد و حتا خوردن جوش شیرین و آب گرم در دورانی که بیشتریم محبوبیت را در بین مردم خود داشت، به عنوان نمادی برای مبارزه و مصرفگرایی برگزید. او اولین مجری طرحهای نافرمانی مدنی خود بود؛ گـواه ایـن مدعا روزههای سیاسی و غذای سادهٔ او است که بن مایههای حرکت سیاسی یک رهبر مقتدر اجتماعی را برایمان به تصویر میکشد.
در راجقات بر سنگ یادبود گاندی نوشته شده است: «مایلم هـند را آزاد و نـیرومند ببینم تا او بتواند خود را به عنوان قربانی راغب و نابی برای بهتر کردن دنیا عرضه کند. فردی که ناب است خود را قربانی خانواده مـیکند، خـانواده قربانی دهکده، دهکده قربانی بـخش، بـخش قربانی استان، استان قربانی ملت، و مـلت قربانی همه میشود. من خواهان «کلودایی راج»، سلطنت خداوند بر روی زمین، هستم.»
مایلم هند را آزاد و نیرومند ببینم تا او بتواند خود را به عنوان قربانی راغب و نابی برای بـهتر کـردن دنیا عرضه کند. فـردی کـه ناب است خود را قربانی خانواده میکند، خانواده قربانی دهکده، دهکده قربانی بخش، بخش قربانی استان، استان قربانی ملت، و ملت قربانی همه میشود. من خواهان «کلودایی راج»، سلطنت خداوند بر روی زمین، هـستم
آخرین یادداشتهای بهجامانده از او که عمری استراتژی سیاست عدم خشونت اصرار ورزید، بزرگترین سرمایهای است که جهان امروز از او به یـادگار دارد. اواخـر عمر گـاندی صرف تربیت نوهاش آرون گاندی شد و همهٔ حکمتهای عملی خود را برای برچیدن بساط خشونت در هفت نکته خلاصه کـرد:
1-ثروتاندوزی بدون کار
2-لذتجویی بدون وجدان
3-دانش بدون شخصیت
4-تجارت بـدون اخـلاق
5-عـلم بدون انسانیت
6-پرستش فاقد ازخودگذشتهگی
7-سیاست بدون قانون و قاعده
این هفت نکته آن هم در پایان زندگی مردی کـه سـرنوشت جهان سوم را تغییر داد بدین معنی است که او خیلی پیشتر از آنکه قدرت را برای ارضـای نـفس خـویش بخواهد تنها وسیلهای برای برقراری آرامش و سعادت انسانها میدید. نگاه اخلاقی به انسان و رحمت و مـهربانی در همهجای زندگی گاندی مشهود است.
وقتی از گاندی در دورانی که جهان، چشم به حـرفهای او دوخته بود، خواسته شـد کـه پیامی برای جهان بفرستد، او گفت: «زندگیام پیام من است».
این نوشتهها را هم بخوانید