دستورالعمل جدید نیویورک تایمز برای محدود کردن نوع فعالیت کارکنانش در شبکه‌های اجتماعی و تحلیل این مطلب

در دستورالعمل جدید نیویورک تایمز که تاکید شده برای همه کارکنان اتاق خبر، لازم الاجرا است آمده: «روزنامه نگاران ما نباید در رسانه های اجتماعی نظرات سیاسی خود را منتشر کنند، از نامزدهای سیاسی حمایت کنند، اعتراض کنند و یا کاری انجام دهند که شهرت روزنامه نگاری تایمز را کاهش دهد. همچنین روزنامه‌نگاران ما باید توجه و دقت خاصی در مشارکت در بحث‌هایی داشته باشند که تایمز برای کنار آمدن با آنها با تردید عمل می کند. ما فعالیت روزنامه‌نگاران را در رسانه های اجتماعی دنبال می‌کنیم و با سیاست‌های جدید نیویورک تایمز می‌سنجیم. ممکن است کارکنان اتاق خبر ما فکر کنند صفحات‌شان در اینستاگرام، توییتر، اسنپ چت، فیس بوک یا سایر رسانه‌های اجتماعی، صفحات خصوصی آنهاست و از نقش آنها در تایمز جداست. اما در حقیقت آنچه ما در رسانه های اجتماعی «منتشر می کنیم» عمومی است و هیچ چیز خصوصی وجود ندارد. آنچه هر کدام از ما در رسانه‌های اجتماعی انجام می‌دهیم به نوعی به تایمز مربوط است».

‏ Nick Confessore، خبرنگار سیاسی نیویورک تایمز می‌گوید: واقعیت این است که حساب توییتر من حساب تایمز است، تایمز آن را کنترل نمی‌کند اما برای آنچه من منتشر می کنم به نوعی پاسخگو است. در واقع خواننده گاهی صفحات مرا در رسانه‌های اجتماعی به عنوان فرمتی از سیستم دیجیتال تایمز تفسیر می‌کند.
وی که یکی از افراد مشارکت‌کننده در تهیه دستورالعمل جدید نیویورک تایمز برای فعالیت کارکنان اتاق خبر در رسانه‌های اجتماعی است می‌گوید: «دلیل اینکه شما در رسانه‌های اجتماعی تاثیرگذار و صاحب نفوذ هستید این است که در تایمز کار می‌کنید.»

منبع


خب، اینکه یک رسانه بزرگ مثل یک روزنامه، یک شبکه رادیو تلویزیونی یا یک خبرگزاری، عملا وقتی شما را استخدام می‌کند، حاکم بخشی از زندگی خارج از محل کار ما نیز بشود، چالش‌برانگیز است.

در نگاه اول ما انتظار داریم که فقط در ساعات کاری یا در محیط محل کار، تعهد به مدیران و رؤسا داشته باشیم و خارج از آن بتوانیم زندگی شخصی خود را داشته باشیم و علایق خود را در پیش بگیریم. ما انتظار نداریم که به ما گفته شود که چون فلان کار پرستیژ اداره- کارخانه یا شرکت را پایین می‌آورد، در خارج ساعات کاری هم باید ضوابطی را رعایت کنید.

به عبارتی یک روزنامه‌نگار، کارمند یا ورزشکار حرفه‌ای تصور می‌کند که دستمزدی که دریافت می‌کند، فقط برای تعهد در ساعات کاری است و بس.

اما در مقام عمل، قضیه پیچیده‌تر از اینهاست. همان طور که در خبر مربوط به نیویورک تایمز خواندید، رفتار و اظهارنظرهای کارکنان می‌تواند دیدگاه رسمی روزنامه انگاشته شود و روزنامه را بی‌جهت وارد چالش‌های حقوقی کند.

در بقیه شغل‌ها هم کمابیش قانون نانوشته مشابهی وجود دارد. مثلا در همین قضیه رفتار خارج ساعات تمرین و مسابقه فوتبالیست‌های داخلی، گرچه رفتارشان خارج عرف این روزهای جامعه نیست و گرچه من شخصا ورود کمیته اخلاق را قانونی نمی‌دانم، اما خود باشگاه مسلما می‌تواند با این استدلال که رفتار و منش ورزشکارها حتی خارج ساعات تمرین و مسابقه می‌تواند روی عملکرد خودشان و نیز جو رسانه‌های تأثیرگذار باشد، دخالت کند.

البته مورد انتظار کارفرماها از کارکنانشان برای تبعیت از سیاست‌هایشان در خارج ساعات کاری، یک طیف است. گاهی انتظارها به‌جاست و گاهی بسیار سلیقه‌ای و غیرمنطقی می‌شود.

اما در مورد کار خاص رسانه، ژورنالیسم و نویسندگی، موضوع ظرافت بیشتری نسبت به سایر کارها هم دارد.

یک روزنامه‌نگار برای تعداد کلماتی که می‌نویسد و تأثیرگذاری که دارد و مخاطبی که برای رسانه بزرگ گردآوری می‌کند، دستمزد دریافت می‌کند.

اما نوشتن هنوز که هنوز است از سوی بسیار فقط یک کالا و صنعت نیست و هاله‌ای مقدس‌تر را هنوز به یدک می‌کشد.

روزنامه‌نگار حس می‌کند که همواره باید به وظیفه خاص خود که آگاهی‌بخشی، روزنامه‌نگاری افشاگرانه و محققانه باشد، متعهد باشد و درست یا غلط در برخی از کشورها به خاطر برخی از محدودیت‌ها، روزنامه‌نگاران حتی در قامت شبه‌حزب‌های سیاسی و فعالان اجتماعی هم فعالیت می‌کنند.

اینجاست که اگر به آنها گفته شود که دیگر در توییتر، اینستاگرام و تلگرام خود نمی‌توانند هر چه می‌خواهند بنویسند، حس می‌کنند که با آنها رفتاری برده‌وار شده است.

تصور کنید که روزنامه‌نگاری پوشش، سرگرمی‌ها و تفاسیر و تحلیل‌های شخصی متفاوت، نسبت به دیدگاه رسمی و محافظه‌کارانه یک نشریه داشته باشد، وقتی به او گفته شود که دیگر مجاز نیست در اینستاگرام، عکس‌هایی از تعطیلات خود بگذارد یا وقتی به او تأکید می‌شود در مورد یک رخداد سیاسی همان منش محافظه‌کارانه رسانه بزرگ را در پیش بگیرد، حس می‌کند که باقی زندگی او هم به نوعی به بهایی ارزان خریداری شده است. به خصوص در شرایط حاضر که بخشی از زندگی همه ما در شبکه‌های اجتماعی می‌گذرد.

از سوی دیگر بخشی از استدلال مدیران رسانه‌های بزرگ درست است. آنها می‌گویند که نمی‌خواهند به صورت ناخواسته رفتار و نوشتار کارکنان آنها باعث تنزل درجه کار و چالش‌های بی‌دلیل بشود. ضمنا آنها می‌گویند که برخی از نویسندگان آنها صرفا با تکیه بر اعتیاری که رسانه بزرگ به آنها ارزانی داشته، توانسته‌اند این همه دنبال‌کننده پیدا کنند و اگر به غیر از این بود، آنها کسر کوچکی هم از مخاطبان فعلی را در شبکه‌های اجتماعی نداشتند.

همه اینها ما را به این سؤال می‌رساند:

بالاخره «سردبیر خود» باشیم و بدون محدودیت‌های دست و پا گیر، در وبلاگ یا شبکه‌های اجتماعی فعالیت کنیم یا اینکه در پی فرصت‌های شغلی کار در رسانه‌های بزرگ باشیم؟

پاسخ این سؤال خیلی شخصی است و به فاکتورهای مختلف بستگی دارد:

  • اینکه شخصی چقدر نیازمند دستمزد کار رسانه‌ای باشد.
  • اینکه آیا از قبل مخاطبان پرشماری داشته یا نه.
  • اینکه چقدر شکیبایی کار تحت یک دیسیلپین را دارد، دیسیپلینی که ممکن است گاهی مخالف سلیقه و حتی اخلاقیات او باشد.
  • اینکه شخصی چقدر مشتاق واقعی کار رسانه‌ای باشد.
  • اینکه او چقدر استعداد بازاریابی محتوا برای رسانه کوچکش داشته باشد و بتواند در طول زمان از یک بلاگ یا اکانت ساده، یک رسانه تأثیرگذار بسازد.

  این نوشته‌ها را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]