معرفی کتاب « کوروش بزرگ »، نوشته کسینوفون
به:
سید مهدی خاتمی
برای همراهیاش
مقدمهٔ مترجم
کورش بزرگ یا «ذوالقرنین»، بزرگپادشاه ایرانیان به نوعی بنیانگذار ایران بزرگ در بیش از دو هزار و پانصد سال پیش بود. سرزمینی که او با یکپارچه کردن قبایل و خردهحکومتهای زمانهٔ خود بنیان نهاد و مسیری طولانی را تا به امروز طی کرده و میکند. اما این مرد بزرگ از همان ابتدا روش و مسلک خود را بر اخلاق، احترام به آراء و باورهای نیک دیگر انسانها، تکریم بزرگان و پیشینیان، محترم شمردن تکتک انسانها و البته پیش و بیش از همه پرستش و فرمانبرداری از خداوند یگانه قرار داد. او همچنین رهبری یگانه بود. هوش و ذکاوتش در پیشبرد و ادارهٔ جنگ و کشورداری، او را در زمرهٔ رهبران برتر تاریخ قرار داد. رهبری و حکومتی که علاوه بر کارآمدی، اخلاق و ارزشها را سرلوحهٔ کار خود قرار داد؛ چیزی که به ندرت در دیگر رهبران تاریخ به چشم میخورد و امروزه نیز کیمیا شده است.
تمام این ویژگیها بنمایه و محتوای اصلی کتاب پیش رو را تشکیل میدهند.
«کسینوفون» یا به تلفظی دیگر، همان گزنفون که البته تلفظ صحیح یونانی آن، کسینوفون میباشد، مورخ و سردار بزرگ یونانی که سخت شیفتهٔ کورش بود، رسالهای در مورد این سردار و پادشاه ایرانی تدوین کرد. این رسالهٔ تاریخی از جهات فراوانی با دیگر تواریخ که به دوران کورش پرداختهاند، تفاوت دارد. به عنوان مثال در شیوهٔ مرگ کورش؛ که مورخی مانند «هرودت» آن را در جنگ میداند و اما کسینوفون بر اثر کهولت سن و یا در مورد همسر کورش که روایت کسینوفون متفاوت است. در کنار اینها، کسینوفون بر خلاف دیگر مورخین، به ابعاد شخصیتی کورش و مرام و مسلک او توجه ویژهای نشان میدهد و اصلاً انگار هدف او از بازگویی و روایت داستان کورش بیان همین اخلاقیات اوست.
کتاب پیش روی شما را «لری هدریک»، افسر ارشد نیروی هوایی ارتش آمریکا که یک مورخ نظامی نیز میباشد، بازنویسی کرده است. او ابتدا قالب رسالهٔ کسینوفون را تغییر و به نوعی آن را داستانی کرده است که با مسامحه میتوان آن را گونهای رمان در نظر گرفت. آن را فصلبندی و عنوانبندی نموده و همچنین زبان آن را به اولشخص تغییر داده است.
تمام این تغییرات، با وجود ناقص شدن نوشتهٔ اصلی کسینوفون خوانش این اثر را آسانتر و البته لذتبخشتر نموده است. کششهای داستانی ایجاد شده توسط وی، داستان شیرین کورش را شیرینتر و جذابتر نیز کرده است. در کنار این، از آنجا که هدریک، یک فرمانده نظامی است، برخی ویژگیهای کورش را روشنتر ساخته است؛ ویژگیهایی چون درک بالای شرایط جنگ، مدیریت بحران، سازماندهی نیروهای زیردست چه در جنگ و چه در کشورداری، فتح با ریختن حداقل خون، به دست آوردن همپیمانان جدید و….
اما در مورد ترجمهٔ کتاب هدریک باید گفت که سعی شده است تا در ترجمهٔ اسامی اشخاص، اقوام و مکانها، مشهورترین معادل در فارسی به کار گرفته شده و انتخاب گردد. همچنین باید در نظر داشت که زبان اثر کسینوفون را پیشتر هدریک تا حد زیادی تغییر داده و بهروز کرده است و در ترجمه نیز این نکته رعایت شده و نثر هدریک مبنای کار قلمداد گردیده است.
پیشگفتار
کسینوفون اهل آتن، مورخ یونان باستان متولد ۴۳۱ پیش از میلاد مسیح بود. وی وقتی حماسهٔ کورش را مینگاشت در اوج قلهٔ علم و ادب قرار داشت. نگاه جدیدی که در آن کتاب پیرامون رهبری بیان شد، الهامبخش رهبران مهمی در تاریخ از ژولیوس سزار گرفته تا بنجامین فرانکلین و حتی لارنس عربستان بوده است.
بر خلاف بیشتر کتابهای پیرامون هنر رهبری، شاهکار کسینوفون عمیقاً به اخلاقیات و درجات معنوی میپردازد و البته این از مردی که سالها نزد «سقراط» زانوی شاگردی زده است، کاملاًَ قابل انتظار است. به احتمال فراوان، کسینوفون به هنگام نگارش کتاب «کورش» خرد و قدرت استنباطی که از سقراط آموخته بود را کاملاً مبنای کار قرار داده است. در نسخهٔ دستنویس و اصلی کتاب کسینوفون یعنی «کورش بزرگ»، روشهای رهبری مورد استفادهٔ امپراتور پارسی که بزرگترین امپراتوری دنیای باستان را بنیان نهاد، به شکل داستان درآورده شده است. حرکت بزرگ کورش سراسر با پیروزی همراه بود، از اینرو این کتاب نیز یکی از موفقترین داستانهای طول تاریخ را در خود دارد.
کورش بزرگ (۵۸۰-۵۲۹ پ.م) امپراتوری پارسی را در قرن ششم پیش از میلاد مسیح با متحد کردن دو قبیلهٔ اصیل ایرانی ماد و پارس بنیان گذارد. در نهایت امپراتوری کورش از هند تا دریای مدیترانه گسترده شد و تبدیل به قدرتمندترین حکومت جهان تا دو قرن بعد گردید. اگر چه کورش یک قرن پیش از زمانهٔ کسینوفون حکومت میکرد، اما شایستهترین انتخاب برای معرفی به عنوان رهبری آرمانی بود. پیروزیهای خیرهکنندهٔ این مرد پارسی و حکومت سرشار از اعتدال او مادهٔ خام بسیار مناسبی که کسینوفون برای ترسیم دورنمایی از یک انسان نمونه نیاز داشت را در اختیار او قرار داد.
افلاطون، یکی دیگر از شاگردان برجستهٔ سقراط، کورش بزرگ را به عنوان نمونهٔ کاملی از یک حکمران روشنفکر تحسین کرده است. آنچه موسی برای بنیاسرائیل صورت داد را کورش برای پارسیان انجام داد. وقتی کورش بابل را تصرف کرد، با آزاد کردن عبریان از بند اسارت و اجازه دادن به بیش از چهلهزار یهودی برای ترک بابل و بازگشت به سرزمینشان، ایشان را به آرزویی دیرینه رساند. کورش به خاطر نیکاندیشی و آرزوی همیشگیاش برای زندگی نوع بشر در صلح و آرامش، در بندهایی از تورات مورد تکریم و تحسین قرار گرفته است.
حتی آنان که توسط وی شکست خوردند نیز کورش را مردی بزرگ و نیک میپنداشتند. «شاپور سورن پهلوی»، استاد دانشگاه لندن در جایی میآورد که پارسیان او را به عنوان «پدر»، بابلیان به عنوان «آزادیبخش»، یونانیان به عنوان «قانونگذار» و یهودیان به عنوان «تدهین شده توسط خداوند» تلقی میکردند.
سندی در قالب استوانهای به خط میخی در سال ۱۸۷۸ در حین یک گودبرداری در اطراف بابل کشف شد. این سند که شیوهٔ عملکرد انسانی کورش در قبال بابلیان پس از تصرف شهر را بیان میدارد، به عنوان اولین منشور حقوق بشر تاریخ در نظر گرفته میشود. با شناسایی این سند ارزشمند، بعدها سازمان ملل ترجمهٔ منشور حقوق بشر کورش را به تمامی زبانهای رسمی سازمان ملل ترجمه و منتشر کرد.
مورخ بزرگ، «ویل دورانت» بیان داشته است که کورش بزرگ «مهربانترین فاتح تاریخ است که امپراتوریاش را با سخاوت تمام بنیان نهاد. دشمنانش او را شخصی ملایم و باگذشت میشناختند و در هنگام نبرد با او همانند انسانی که چارهای جز انتخاب میان کشتن و یا کشته شدن ندارد، جنگ نمیکردند.»
هیچ رهبر دیگری در طول تاریخ نتوانست به دستآوردهای کورش برسد. اگر چه اسکندر (۳۵۶-۳۲۳ پ.م) گاهی اوقات تدبیرگر نظامی بزرگتری در نظر گرفته میشود، اما او آن قدر به ورطهٔ افراط در خونریزی و نابودی مردم بیگناه و البته ورطهٔ فساد اخلاقی افتاد که مقام کورش بزرگ دستنخورده در اوج باقی ماند.
در حالی که کورش با مردمانی که سرزمینشان را فتح میکرد با احترام تمام رفتار مینمود، اسکندر گاهی سربازانش را تحریک به از دم تیغ گذراندن تمام مردم میکرد. اسکندر با گسترش قلمروی حکومتیاش به طور فزایندهای به شیوههای ستمگرانه و خودبینیهای وحشتناک روی میآورد. اگر یکی از فرماندهان کورش حتی یک درصد وحشیگریهای اسکندر را از خود نشان میداد، به سرعت از تمامی مسئولیتهایش برکنار میشد.
کسینوفون که خود مردی نیک بود، به نوعی احساس نزدیکی روحی با این امپراتور پارسی میکرد. هر دوی ایشان فرصتهای زیادی برای کسب استادی در تواناییهای نظامی داشتند. مهارتهای نظامی خود کسینوفون در طول خدمتش به عنوان یک فرمانده در میدان نبرد، که گاهی حتی ذرهای درنگ و تردید موجب شکست و مرگ میشد، بسیار ارتقاء یافته بود.
کسینوفون همچنین با استفاده از سخنوری مشهور و پرآوازهاش در مورد کمال انسانی، به جایگاه یک سیاستمدار و مصلح برجسته ارتقاء یافت و از نزدیک با پارسیانی که در شهرهای یونان در قسمت شرقی آن که امروزه به عنوان ترکیه شناخته میشود، مستقر بودند به همکاری پرداخت. نگرش کسینوفون به کورش را بیشتر از نگاهی تاریخی و محدود، باید خلاقانه و گسترده دانست. او بسیار بیشتر از آن که علاقهای به بیان وقایع رخدادهٔ زندگینامهای کورش داشته باشد، علاقه دارد بیان کند که رهبر آرمانی چه طور میتواند یک زندگی فوقالعاده و ارزشمند و در رفاه و همچنین همراه با امنیت قابل توجه برای مردمش فراهم کند.
کسینوفون در به داستان درآوردن شیوههای پیروزمندانهٔ کورش نشان میدهد که چه طور باید جلسهای را به خوبی برگزار کرد، یک مذاکرهکنندهٔ متخصص شد، با متحدان به خوبی برخورد کرد، پیروان را متقاعد و علاقهمند به برآوردن خواستههای شخصی کرد، بالاترین معیارها برای افزایش عملکرد را فراگیر کرد، اطمینان یافت که سازمان تحت فرمان او از بهترین متخصصین بهرهمند است و فرامین همگی به عمل درمیآیند. تمامی این موارد را میتوان در کتاب «کورش بزرگ» یافت.
بنابر تصویری که کسینوفون ارائه میدهد، کورش هم استراتژیست و هم تدبیرگر جنگی بود. او به مانند یک مدیر اجرایی بزرگ برنامهریزی میکرد اما بر عملیاتها به مانند یک مدیر میانی نظارت میکرد؛ از اینرو میتوان درسهایش را در موقعیتهای مختلف زندگی تجاری به خوبی به اجرا در آورد و وجوه مشترک فراوانی میان دوران زندگی کورش و خود یافت.
نویسندهٔ «بحران در ادارهٔ سازمانی» طی گزارشی در هفتهنامهٔ «بیزینس ویک» چنین میآورد که: «اگر چالش پیش روی مدیران اجرایی در دههٔ ۹۰ میلادی تبدیل شرکتهای غولآسایشان به رقیبی سرسخت برای سایر شرکتها بود، چالش آنها در سالهای اخیر ایجاد فرهنگی سازمانی است که سلامت معنوی را نیز به اندازهٔ خلاقیت و ابتکار ارتقاء دهد.»
تأملی کوتاه در این موضوع ثابت میکند که چرا توجه و علاقه به کورش بزرگ قرنهاست رو به افزایش داشته است. درستکاری، سلامت معنوی، طرحهای استراتژیک برجسته و اعتماد به نفس برای کسب پیروزی کورش، موجب میگردد که خواننده نیـز بتواند توانـاییهای کـورش را در زنـدگی شخصـیاش بـه اجرا درآورد.
به عنوان یک انسان، کورش بزرگ بارها و بارها نشان داده که جایزالخطاست، اما وقتی کسینوفون داستان او را وامیکاود، میآموزیم که چه طور اشتباهاتمان را جبران کنیم و چه طور تکرارشان نکنیم. وقتی کورش از مسیر منطق و نیکی منحرف میشود، به غم و پشیمانی دچار میگردد و اما به سرعت مسیر حرکتش را به راه راست تغییر میدهد. او با نمونههای فراوان بیعدالتی مقابله میکند و اجازه میدهد تا تکتک اعضای گروهش ـ از بالا تا پایین ـ با مسائل مربوط به خود به او نزدیک شوند.
شاید این گونه تلقی گردد که به دلیل رشد و پیشرفت فنآوریهای جدید، در یک کتاب باستانی باید به دنبال مشورت و اندرزهای اخلاقی بود، اما حتی در این زمینه نیز کسینوفون نشان میدهد که چه طور میتوان از این کتابها بهرهٔ کافی در زمینه مدیریت در جهان مدرن امروزی برد.
نگاهی به آثار کلاسیک مرتبط
جایگاه کسینوفون آن قدر بالاست که او را تنها میتوان با بزرگترین اندیشمندان عرصهٔ رهبری مقایسه نمود؛ مردانی هم چون «سان تزو» مؤلف «هنر جنگ.» با این مقایسه، به هیچ وجه از ارزشهای کسینوفون کاسته نمیشود؛ اثر وی از جهت بیان فنون رهبری در برابر اثر این مؤلف چینی ضعیفتر است اما از جهات بسیاری از اثر سان تزو پیشی میگیرد.
در «هنر جنگ» سان تزو قواعد فرماندهی زیرکانه و حیلهگرانه را به طور خلاصه میآورد و از این حد فراتر نمیرود. بیان ناقص این قواعد، الهامبخش آثار دیگر نویسندگان چینی و شرحهای ایشان نیز قرار گرفته است. اما حتی با توضیحات ایشان نیز، اثر سان تزو در تطبیق نظریه با عمل بسیار ناتوان باقی مانده است. «کورش بزرگ» در این زمینه کاملاً موفق عمل کرده است و با بیان مثالهای فراوانی نظریات آوردهشده را به خوبی با عمل تطبیق میدهد.
بدینترتیب، اگر چه سان تزو و کسینوفون هر دو بر فریب دشمن تأکید دارند، اما تنها کسینوفون یک رهبر مشخص ـ که البته همان کورش است ـ را در به عمل در آوردن آن ترسیم میکند. هر دوی ایشان اهمیت تمرکز بر سرمایههای موجود شخصی را بیان میدارند، اما تنها کسینوفون است که این نکتهٔ مهم را در عمل نشان میدهد. در این میان همچنین کسینوفون خرد کورش را در خلال داستان ماجراجویانه و تا حدی حماسی وی نشان میدهد.
یک اثر کلاسیک دیگر که معمولاً در ردیف «کورش بزرگ» قرار داده میشود، اثر «نیکولو ماکیاولی» یعنی «شاهزاده» است. ممکن است شگفتزده شوید اگر بدانید که مؤلف «شاهزاده» از بخشهایی از اثر کسینوفون ـ که ماکیاولی آن را تدریس و تحسین میکرد ـ در نگارش اثرش الهام گرفته است. «لئو اشتراوس» فیلسوف سیاسی مشهور چنین بیان میدارد که: «هیچ پدیدهٔ اخلاقی یا سیاسیای وجود ندارد که ماکیاولی بداند یا بدان شهره باشد و کسینوفون هم کاملاً صاحب آن نباشد… درست است که در اثر ماکیاولی همه چیز شکل تازهای مییابد، اما قطعاً آنچه در اثر کسینوفون دیده میشود را گسترش و یا حتی روشنتر نکرده است، بلکه انگار جلوهای تاریکتر از آن ارائه داده است.»
اشتراوس حق دارد، ماکیاولی از کسینوفون زیاد نیاموخته است. در مقایسه با کورش بزرگ، شاهزاده درک بسیار سطحیتری نسبت به یک رهبر حقیقی ارائه میدهد.
ماکیاولی به روشنی از استفاده از هر گونه فریب و نیرنگ برای دستیابی به هدف و آرمان جانبداری میکند، اما کسینوفون به خوبی دریافته است ـ پس از کشمکش درونی بلندمدتی ـ که فریب و نیرنگ نهایتاً به فاجعه و مصیبت منجر میگردد. به راحتی میتوانید امروزه دیدگاه کسینوفون را مورد بررسی قرار دهید؛ وقتی یک شرکت یا سازمان با سیاستهای رؤسای نیرنگباز به تباهی کشانده میشود، این پیشبینی او را به چشم میبینید.
با تنزّل مقام ماکیاولی و اثرش و ارتقاء مقام «کورش بزرگ» میتوانید دیدگاه درست نسبت به رهبر واقعی را کشف کنید. توصیهٔ کسینوفون همیشه خردورزی و دوری از بدکاری است البته نه فقط در زمان جنگ. به این دلیل است که این شاگرد سقراط را مردی بزرگ میدانیم و جایگاه وی را بسیار بالا در نظر میگیریم و عنوان رهبر حقیقی را شایستهٔ کورش ـ و نه شاهزاده، رهبر هذیانگوی ماکیاولی ـ میدانیم.
پیرامون این بازنویسی کوتاه جدید
در بازنویسی این متن کلاسیک، خط داستانی کسینوفون را بههم زدهام و بخشهایی که با گذشت زمان درکشان مشکل شده است را حذف کردهام. بر مبنای نسخهٔ ترجمهشدهٔ قدیمی «کورش بزرگ» در ۱۹۰۶ توسط «هنری گراهام داکینر» که در اختیار داشتم، زبان کتاب کسینوفون را برای درک بهتر دانشجویان و علاقهمندان امروز و خوانش بهتر آن، امروزی کردهام. همچنین عناوینی برای درسها و جملاتی کلیدی پیرامون رهبری بیان داشتهام. فصلها نیز همچنین برای تسهیل دسترسی و استفاده از کتاب ایجاد و نامگذاری شدهاند.
برای تأثیرگذارتر کردن درسهای این کتاب، در چند مورد زبان اولشخص را به دانای کل تغییر دادهام. همچنین اطلاعاتی پیرامون قهرمان کسینوفون از «کتاب عزرا» از کتاب عهد عتیق که پیرامون چگونگی آزادسازی عبریان توسط کورش از بند اسارت بابل میباشد را اخذ و به کتاب اضافه کردهام.
همان طور که در اثر اصلی نیز روشن است، کورش معمولاً در مرکز توجهات بوده است، اما کسینوفون این اثر پیرامون قهرمانش را با زبان سومشخص (دانای کل) نگاشته است و به شدت نسبت به بیان ذهنیات و اندیشههای درونی وی بیمیل است. تصمیم گرفتم تا زبان کتاب را به اولشخص تغییر دهم. این روش این امکان را به من داد تا پیچیدگی و زیرکی شخصیت کورش، ورای آنچه در متن اصلی مشخص شده است را بهتر بیان دارم.
امیدوارم تمام خوانندگان از این کتاب لذت ببرند، ذهن و اندیشهشان روشنتر شود و از نتایج آن به خوبی بهرهمند گردند.
کتاب کوروش بزرگ
هنر رهبری و جنگ
نویسنده : کسینوفون
مترجم : علی شیعه علی
ناشر: انتشارات سبزان
تعداد صفحات : ۲۱۶ صفحه
این نوشتهها را هم بخوانید