معرفی کتاب « مفید در برابر باد شمالی »، نوشته دانیل گلاتائور
این کتاب ترجمهای است از:
Gut gegen Nordwind
Daniel Glattauer
Goldmann, 2008
به روح پاک پدر و قلب مهربان مادرم
شهلا پیام
فصل اول
پانزدهم ژانویه
:Subject پس گرفتن سفارش
من میخواهم قرارداد اشتراکم را فسخ کنم، آیا از این طریق امکان دارد؟
با سلامهای دوستانه، ا. روتنر.
هجده روز بعد
:Subject پس گرفتن سفارش
من میخواهم اشتراکم را فسخ کنم، توسط ایمیل امکان دارد؟
خواهش میکنم کوتاه جواب دهید.
با سلامهای دوستانه، ا. روتنر.
سی و سه روز بعد
:Subject پس گرفتن سفارش
خانمها و آقایان محترم انتشارات لایکه، اگر هدف از بیتوجهی مصرانه شما به تلاشهای من برای فسخ اشتراک مجلات شما (که متأسفانه از نظر کیفیت مدام پایین میآید)، به فروش رساندن مجلاتتان است، با تأسف به اطلاعتان میرسانم: من دیگر پرداخت نخواهم کرد.
با سلامهای دوستانه، ا. روتنر.
هشت دقیقه بعد
AW:
شما اشتباه گرفتهاید.
آدرس ایمیل من شخصی است. woerter@leike.com
شما با woerter@like.com کار دارید.
شما سومین نفری هستید که میخواهد سفارشش را پس بگیرد.
این مجله حتما خیلی بد شده است.
پنج دقیقه بعد
RE:
آره، ببخشید! و متشکر برای توضیح.
خدانگهدار، ا. ر.
نُه ماه بعد
:Subject بدون موضوع
میلاد مسیح مبارک، سال خوبی را برایتان آرزو میکنم.
امی روتنر
دو دقیقه بعد
AW:
امی روتنر عزیز ما تقریبا اصلاً همدیگر را نمیشناسیم. با وجود این بهخاطر ایمیل «دستهجمعی» صمیمانه و بسیار خاص شما متشکرم. شما باید بدانید که: من از ایمیلهای دستهجمعی برای گروه بزرگی که خودم به آنها تعلق ندارم خوشم میآید.
با سلامهای دوستانه، لئو لایکه.
هجده دقیقه بعد
RE:
به خاطر مزاحمت کتبی ببخشید،
شما اشتباها در لیست مشتریهای من قرار گرفتهاید، چون من چند ماه پیش میخواستم یک اشتراک را فسخ کنم و به طور غیر عمد به ایمیل شما برخورده بودم، من فورا آدرس شما را حذف میکنم.
بعدالتحریر: اگر فرمولبندی بهتری برای تبریک «تولد مسیح و شروع سال نو» به نظرتان میرسد، لطفا به من هم اطلاع دهید.
ا. روتنر
شش دقیقه بعد
AW:
برایتان جشن خوشایندی آرزو میکنم و خوشحالم که سالی را پیش رو دارید که یکی از بهترین سالهای دهه هفتم عمرتان محسوب میشود و چنانچه گهگاهی روزهای بدی هم داشتید، با خیال راحت و اشتباها میتوانید حق اشتراک مجلهتان را توسط من پس بدهید.
لئو لایکه
سه دقیقه بعد
RE:
تحت تأثیر قرار گرفتم.
سلامهای محبتآمیز، ا. ر.
سی و هشت روز بعد
:Subject هیچ پولی!
مدیریت محترم انتشارات لایکه، من اشتراکم با مجله شما را سه مرتبه کتبی و دو بار تلفنی (توسط خانمی فکر میکنم به نام «هان») فسخ کردهام. اگر شما مجلهتان را همچنان میفرستید، از نظر من شما این کار را برای سرگرمی انجام میدهید و صورتحساب به مبلغ ۱۸۶ یورو را هم برای یادگاری با کمال میل نگه میدارم. اما روی این حساب هم نکنید که من حتی یک یورو به شما پرداخت کنم.
با احترامات فراوان، امی روتنر.
دو ساعت بعد
AW:
خانم روتنر عزیز، عمدا این کار را انجام میدهید؟ یا روزهای بدی داشتهاید؟
با سلامهای دوستانه، لئو لایکه.
پانزده دقیقه بعد
RE:
آقای لایکه عزیز، من جدا بسیار شرمندهام. متأسفانه من یک اشتباه مزمن تایپی دارم. وقتی سریع مینویسم همیشه وقتی یک «I» مینویسم هر دو انگشتان وسطی من روی صفحه تایپ با یکدیگر میجنگند. انگشت چپ میخواهد همیشه سریعتر از راست باشد. من در واقع مادرزادی چپدست بودهام، که در مدرسه به اجبار راستدست شدهام. دست چپ این را تا به امروز نبخشیده، همیشه با انگشت میانی «E» را سریعتر، قبل از آن که دست راست «I» را تایپ کند، در آن میان جا میدهد. مزاحمت من را ببخشید لطفا، احتمالاً دیگر پیش نخواهد آمد.
شب خوبی داشته باشید، امی روتنر.
چهار دقیقه بعد
AW:
خانم روتنر عزیز، اجازه دارم سؤالی از شما بکنم؟
و این هم سؤال دوم: شما چقدر زمان برای تشریح اشتباه تایپی «Ei» صرف کردید؟
سلامهای دوستانه، لئو لایکه.
سه دقیقه بعد
RE:
دو سؤال متقابل:
شما چقدر زمان حدس میزنید؟
و چرا میپرسید؟
هشت دقیقه بعد
AW:
من حدس میزنم شما بیشتر از بیست ثانیه لازم نداشتهاید. به این مناسبت به شما تبریک میگویم: در کوتاهترین مدت موفق به یک گزارش بیعیب و نقص شدهاید که مرا به خنده انداخت و این کار را امشب هیچ کس و هیچ چیزی نمیتوانست بکند.
در جواب به سؤال دوم شما، چرا میپرسم: از لحاظ شغلی در حال حاضر با زبان «ایمیل» سر و کار دارم. و یک بار دیگر میپرسم نه بیشتر از بیست ثانیه، درسته؟
سه دقیقه بعد
RE:
آهان، شما از لحاظ شغلی با «ایمیل» سر و کار دارید. هیجانانگیز به نظر میرسد، با این اوصاف من خودم را در حال حاضر مثل یک شخص مورد آزمایش حس میکنم. ولی فرقی نمیکند. راستی شما یک Homepage دارید؟ اگر ندارید، میخواهید یکی داشته باشید؟ اگر دارید، میخواهید یکی بهتر داشته باشید؟ من تقریبا از لحاظ شغلی با Homepage سر و کار دارم. (تا این جا فقط ده ثانیه لازم داشتم). در مورد ایمیل بی سر و ته من در مورد تایپ «E» قبل از «I» متأسفانه کاملاً خودتان را دست بالا گرفتهاید. این ایمیل سه دقیقه از عمر مرا گرفت. حداقل، حالا میدانم به چه دردی خورد. حالا فقط یک چیز دیگر را میخواستم بدانم: چرا شما فکر کردید که من برای ایمیل E قبل I فقط بیست ثانیه نیاز داشتم؟ و قبل از آن که بالاخره شما را برای همیشه راحت بگذارم (مگر اینکه دوباره انتشارات لایکه یک صورتحساب پرداخت برایم بفرستد)، یک چیز دیگری هم برایم جالب است. شما در بالا مینویسید: «اجازه دارم ازتون یک چیزی بپرسم؟» و این هم سؤال دوم: «شما چقدر برای تایپ ایمیل…» حالا من دو تا سؤال از شما دارم. اول: شما چقدر برای این تکه بامزه زمان لازم داشتید؟ دوم: این از شوخطبعی شماست؟
یک ساعت و نیم بعد
AW:
خانم روتنر ناشناس عزیز، من جوابتان را فردا میدهم و الآن کامپیوترم را خاموش میکنم.
شببهخیر، لئو لایکه.
چهار روز بعد
:Subject سؤالهای جواب داده نشده.
خانم روتنر عزیز، ببخشید که من کمی دیر برایتان مینویسم، در حال حاضر اوضاع من کمی به هم ریخته است. شما میخواستید بدانید چرا من به اشتباه فکر میکردم که شما برای توضیح مشکل تایپی «Ei» حداکثر بیست ثانیه لازم داشتهاید. ببخشید اما انگار ایمیلهای شما فوران کرده بود. من میتوانم قسم بخورم که شما فردی هستید که تندتند حرف میزند و مینویسد، یک آدم پر جنب و جوش، که روند کارهای روزمره برایش هرگز به قدر کافی سریع نیستند. وقتی من ایمیلهای شما را میخوانم، هیچ مکثی در آنها نمیتوانم پیدا کنم. از لحاظ سرعت و لحن با انگیزهای بالا، بدون وقفه، پرانرژی، روان و حتی تا حدی هیجانزده به نظر میآیند. کسی با فشار خون پایین هرگز مثل شما نمینویسد. به نظرم، افکار فیالبداهه شما بدون وقفه در متنهایتان جاری میشوند و همزمان یک تسلط خوب به زبان، بازی ماهرانه و چالاک با لغات. اما وقتی شما میگویید که برای ایمیل «Ei» بیش از سه دقیقه وقت لازم داشتهاید، پس حتما من تصور اشتباهی از شما داشتهام.
شما متأسفانه در مورد شوخطبعیام پرسیدید. این یک فصل غمانگیز است. برای اینکه انسان بتواند شوخطبع باشد، باید کمی مزاح در خود سراغ داشته باشد. راستش: در حال حاضر من خودم را کاملاً خالی از مزاح احساس میکنم. وقتی به روزها و هفتههای گذشته نظری میاندازم، خندیدن فراموشم میشود. اما این قصه شخصی من است و ربطی به اینجا ندارد. در هر صورت به خاطر نشاطبخشی شما متشکرم. با شما گپ زدن فوقالعاده مطلوب بود. فکر کنم همه سؤالات شما خوب یا بد جواب داده شدند. اگر بار دیگر شما اتفاقا به آدرس من بنویسید، خوشحال میشوم. فقط لطفا این قراردادتان را با مجله لایکه درست و حسابی فسخ کنید، کمکم اعصاب من را به هم میریزد. یا اینکه من باید این کار را برایتان انجام دهم.
سلامهای محبتآمیز، لئو لایکه.
چهل دقیقه بعد
AW:
آقای لایکه عزیز، من میخواهم برایتان چیزی را اعتراف کنم: من برای ایمیل E قبل از I واقعا بیشتر از بیست ثانیه وقت لازم نداشتم. فقط عصبانی شدم که شما تصور کردید که من همینطوری یک چیزی مینویسم. حق با شما بود ولی شما نباید این را میفهمیدید (قبل از اینکه من گفته باشم) خیلی خوب، حتی اگر در حال حاضر شما حوصله مزاح ندارید، ولی به خوبی از ایمیل سر در میآورید. تحت تأثیر قرار گرفتم که شما من را اینقدر دقیق برآورد کردید! شما پروفسور زبان آلمانی هستید؟
سلامهای محبتآمیز، امی روتنر پر جنب و جوش.
هجده روز بعد
:Subject سلام
آقای لایکه فقط میخواستم به شما بگویم که از انتشارات لایکه دیگر مجلهای برایم نمیفرستند. شما اعتراض کردید؟
راستی شما هم میتوانید یک دفعه بنویسید. مثلاً من هنوز نمیدانم، آیا شما پروفسورید؟ در هر صورت گوگل شما را نمیشناسد یا اینکه خوب میداند چطور شما را پنهان کند.
ضمنا مزاحتان بهتر شد؟ هر طور باشد فصل جشن و کارناوال است. آنجا دیگر شما عملاً رقیبی ندارید.
سلامهای محبتآمیز، امی روتنر.
دو ساعت بعد
AW:
خانم روتنر عزیز، چه خوب که شما برای من مینویسید، دلم برایتان تنگ شده بود. کم مانده بود برای خودم یک مجله لایکه مشترک بشوم. (توجه: مزاح تازه جوانه زده) و شما واقعا در مورد من در گوگل جستجو کردید؟ این دیگر تحسینآمیز است. اینکه من از نظر شما میتوانستم پروفسور باشم، راستش را بگویم کمتر برایم جالب است. به نظر شما من کیسه گونی کهنهای هستم انعطافناپذیر، سختگیر، نکتهسنج و عقل کل.
در حال حاضر، من سعی نمیکنم با تمام قوا خلاف این را ثابت کنم، چون نامطبوع و آزاردهنده است. احتمالاً در حال حاضر من پیرتر از آن مینویسم که هستم. ضمنا من مشاور ارتباطات و دستیار روانشناسی زبان در دانشگاه هستم. ما در مورد تأثیر ایمیل روی رفتار زبانی و از آن مهمتر و جالبتر در مورد ایمیل به منزله وسیله انتقال احساسات و عواطف تحقیق میکنیم. به همین دلیل تمایل به بحث و جدل دارم. اما قول میدهم که بهزودی دست از این کار بردارم.
کارناوال خوبی داشته باشید!
با محبت زیاد، لئو لایکه.
بیست و دو دقیقه بعد
RE:
آقای روانشناس زبان عزیز، حالا من شما را امتحان میکنم:
فکر میکنید کدام یک از جملههای شما که همین الآن دریافت کردم از همه برایم جالبتر بود به حدی که فورا یک سؤال در موردش باید مطرح میکردم؟ یک راهنمایی خوب: در مورد مزاح شما: جمله شما «کم مانده بود برای خودم یک مجله لایکه مشترک بشوم»، به نظرم دریچه امیدی آمد. با توضیح اضافهتان (توجه: مزاح تازه جوانه زده) متأسفانه همه چیز را خراب کردید، خیلی راحت باشید. آشکارا هر دوی ما استعداد مزاح و شوخطبعی نداریم! اما راحت به من اطمینان کنید که طعنههای شما را تشخیص میدهم و از فرستادن صورتکهای خندهدار صرفنظر کنید!
با محبت زیاد،
برای من گپ زدن با شما مطبوع است، امی روتنر.
ده دقیقه بعد
AW:
امی روتنر عزیز، ممنون به خاطر پیشنهادهای خندهآور شما. آخرش شما از من یک مرد بامزه میسازید. تشکر بیشتر به خاطر امتحان شما! به من این فرصت را میدهد تا به شما نشان دهم که من یک پروفسور خودخواه پیر نیستم، اگر بودم، پس باید حدس میزدم که جالبترین جمله برای شما «ما در حال حاضر در مورد ایمیل به منزله وسیله انتقال احساسات و عواطف تحقیق میکنیم» باشد. و سوءظن من: شما جوانتر از آن هستید که مینویسید. این اجبارا برای شما یک سؤال را مطرح میکند: چرا او خیال میکند که این را میداند؟ و او مرا چندساله حدس میزند؟ درست میگویم؟
کتاب مفید در برابر باد شمالی
نویسنده : دانیل گلاتائور
مترجم : شهلا پیام
ناشر: گروه انتشاراتی ققنوس
تعداد صفحات: ۲۴۷ صفحه