فردینان پورشه نابغه صنعت خودرو و پدر فولکس واگن
در یکی از روزهایی که جنگ اول جهانی جریان داشت، هنری رویس انگلیسی، سازنده لوکسترین اتومبیلهای جهان در آن دوران، یعنی رولز رویس در جلسهای شرکت نمود، تا به گفتگوهای مهندسان کارخانهاش پیرامون بازده موتور گوش دهد. او مدتی را به گوش کردن گذراند، بالاخره خسته شد و برای آنکه به اختلاف نظرها خاتمه دهد، مذاکرات را قطع کرد و گفت:
– آقایان، من فقط یک چیز میدانم و آن اینکه، در زمینه بازده موتور، غیرممکن است کسی بتواند کاری بهتر از کاری که پورشه در اتریش عرضه کرده است، ارائه نماید.
این نخستین جلوه نبوغ فردینان پورشه در زمینه مکانیک اتومبیل بود که حتی در آن زمان نیز آوازهٔ شهرتش از مرزهای اتریش فراتر رفته بود. پورشه در کارش سلیقه خاصی داشت، کمالگرا و سختگیر بود. او نهتنها نسبت به اطرافیان و همکاران، بلکه نسبت به خودش نیز بسیار سختگیر بود. یک نتیجه متوسط هرگز او را راضی نمیکرد. با وجود آنکه توانسته بود کاملترین موتور اتومبیل آن روزگار را بسازد ولی همواره تلاش میکرد برای مشکلات فنی پیجیده اتومبیل، سادهترین و خردمندانهترین راه حلها را پیدا و پیاده کند.
او یک مکانیک مادرزاد و خودساخته بود و به هر چیزی که به اتومبیل و موتور آن مربوط میشد علاقه نشان میداد. در این زمینه او به موفقیتهای بزرگی دست یافته بود. موتورها و اتومبیلهای متعدد و متنوعی ساخته بود. با اینکه بیشتر اوقاتش صرف مشتریان پولدارش میشد ولی ژرفترین آرزویش ساختن اتومبیلی بود با یک مکانیک ساده و محکم تا افراد طبقه کم درآمد بتوانند از آن استفاده کنند. همین آرزو، سرانجام به تولد اتومبیل فولکس واگن، انجامید.
پشتکار خارق العاده
فردینان پورشه به هیچ چیز به جز کارش علاقه نداشت. نسبت به سیاست بیتفاوت بود. کار را حتی به ورزش نیز که سخت مورد علاقهاش بود ترجیح میداد. از ساعت ۶ بامداد در دفتر کارش بود و روی طرحهایی که طراحانش بعداز ظهر روز قبل برایش طراحی کرده بودند کار میکرد و آنقدر با آنها کلنجار میرفت تا طراحان برسند و او با آنها به بحث بپردازد. بحث با طراحان و مهندسان، معمولا ساعتها به درازا میکشید. چرا که وقتی فکر تازهای به مغزش خطور میکرد، آن وقت دیگر بسیار مشکل بود بتوان او را از پشت میز طراحی و نقشهکشیاش بیرون کشید. یکی از همکارانش میگفت: «در یک چنین روزهایی من از گرسنگی دلم ضعف میرفت. انگار چیزی که برایش مطرح نبود همان ناهار خوردن بود.»
پورشه، پشتکار خارقالعادهای داشت. وی که مطلقا قیافه و حالت یک آدم با قدرت و نفوذ را نداشت، هر وقت دلش میخواست، بخصوص در محیط کار، مبدل به یک فرد بسیار تندخو، خشن و مقتدر میشد. لبخند گاه سردی داشت، موهای سبیلاش زبر و زمخت برد و نگاه چشمهای قهوهایرنگش تند و سنگی بود. این خشونت به حدی بود که او حتی از نزدیکترین همکارانش توقعاتی داشت که آنها را سخت عصبانی و کلافه میکرد.
یک بار، هنگامی که او در نیویورک بود، به منشی مخصوصش دستور داد، دو جا، در کشتی کوئین مری برایش رزرو کند، در حالی که در همان حال حتی یک دلار هم پول توی جیباش نبود. وقتی روز بعد، منشی به سراغ او آمد و با خوشحالی گفت توانسته است زیباترین کابین کشتی را بدون پرداخت حتی یک دلار برایش رزرو نماید، پورشه، بدون آنکه کوچکترین تعجبی بخود راه دهد، سری به علامت رضایت تکان داد ،گویی اطمینان داشت که ناخدای کشتی سوار شدن نابغهای مانند او را بر روی کشتی، برای خود افتخاری میداند.
چندی بعد، پورشه، به آنجنان درجهای از شهرت رسید، و آنجنان موفقیتهای خیره کنندهای به دست آورد که حتی رقبا و مخالفین وی نیز به نبوغ او ایمان آوردند. زمینه قدرت خلاقیت پورشه بسیار وسیع بود، او در سال ۱۹۰۰ نخستین اتومبیل برقی را ساخت و شگفتی دنیای آن روز را برانگیخت و کمی بعد، در حالیکه همگان تصور میکردند او متخصص در این قبیل کارهاست، تانک تهاجمی ۱۸ تنی را که بعدها در جریان جنگ جهانی دوم مورد استفاده قرار گرفت، اختراع نموده و تحویل داد.
پورشه در عین حال، نخستین کسی بود که ترمز جداگانه روی چهار چرخ را اختراع کرد و از دینام در موتورهای بنزینی استفاده نمود. اعجابانگیزترین اختراع او فنر اتومبیل بود که بلافاصله در اتومبیل فولکس واگن مورد استفاده قرار گرفت.
برخی از اختراعات او، که در آن زمان بعنوان اختراعات فانتزی تلقی میشد، در واقع اختراعاتی بودند که چند دهه از زمان خود بیشتر بودند: کمی قبل از جنگ جهانی اول، او یک تراکتور با قوه محرکه ترکیبی ساخت که قادر بود، ۱۰ تریلی یدکی به ظرفیت هر یک ۲ تن را بکشد. تراکتور اختراعی پورشه، میتوانست با سرعت ۱۸ کیلومتر در ساعت حرکت نماید،
۲۰ سال بعد، پورشه، با اختراع یک اتومبیل کورسی ۱۶ سیلندر، یکبار دیگر، همه دستاندرکاران صنعت اتومبیل سازی را شگفت زده ساخت. این شگفتی بیشتر، ناشی از این بود که او به جای آنکه موتور اتومبیل را در قسمت جلو کار بگذارد،در قسمت پشت، قرار داده بود. همه بر این باور شده بودند که او دیوانه است. اما همین اتومبیل عجیب و غریب، تنها در سال ۱۹۳۴، هفت رکورد جهانی را شکست. مدلهای بعدی این اتومبیل که قدرت موتور آن تا ۵۴۵ اسب افزایش داده شد، طی چهار سال بعدی، از سال ۱۹۳۴ تا سال ۱۹۳۷، پی درپی در کلیه مسابقات اتومبیلرانی اتومبیلهای مرسدس را شکست دادند و با فاصله زیاد، اتومبیلهای بوگاتی، آلفا رمئو و مازراتی را پشت سر گذاشتند.
شیشه مربا و اسیدسولفوریک
فردینان جوان با این اعتقاد که راه آینده اتومبیل، راه برق است، مدتها از وقت خود را صرف ساختن باتریهای گوناگون به کمک امکانات مختلف – حتی با استفاده از شیشه مربا و اسیدسولفوریک – نمود. و به زودی اولین طرحها و تصاویر صنعتی و هندسی مربوط به ماشین، وسایل و اجزای مختلف ماشین، مانند ژنراتور و غیره را فرا گرفت و خود مبتکر شیوه طراحی صنعتی اتومبیل شد.
او در نوجوانی، یک روز که پدرش برای انجام کاری از دهکده خارج شده بود، موفق شد یک مدار الکتریکی کامل، شامل یک دینام و یک صفحه توزیع با ولت متر و کلید و غیره بسازد و اعجاب اهل خانه را برانگیزد. وقتی پدرش از سفر کوتاه خود بازگشت، از مشاهده اینکه خانه آنها سراسر روشن شده است دچار شگفتی شد. هر یک از اتاقهای خانه با چند لامپ کاملا روشن شده بود.
پدر که با مشاهده این وضع کاملا تحت تأثیر استعداد فوقالعاده فردینان قرار گرفت تصمیم گرفت او را برای ادامه تحصیلات به وین بفرستد. جهار سال بعد از ترک خانه پدری به مقصد وین، فردینان پورشه را در ۲۲ سالگی در رأس آزمایشگاه شرکت برق بلااگرژ، قرار گرفت و آینده به روی وی لبخند زد.
آوازه استعداد و قدرت خلاقیت فردینان پورشه به زودی آنچنان بالا گرفت که لودویک لوهر سازنده اتومبیلهای مسابقهای هابسبورگ، از وی درخواست کرد، یک موتور برقی برای او طراحی نموده و بسازد.
پورشه جوان بلافاصله دست به کار شد و پس از مدتها تلاش اتومبیل کوچکی با ظرفیت سه سرنشین ساخت و به بازار عرضه کرد. این اتومبیل که مجهز به دو موتور 2.5 اسب بود قادر بود با سرعت ۶۰ کیلومتر در ساعت حرکت کند. نکته بسیار جالب در این اتومبیل که در خلال نمایشگاه سال ۱۹۰۰ پاریس به معرض نمایش گذاشته شد، این بود که هر چهار چرخ آن دارای ترمز جداگانه بود.
در سال ۱۹۳۴، فردینان پورشه با مدیر عامل کارخانه او سترو – دملر درگیری پیدا کرد. این درگیری موجب شد که او این کارخانه را که مدت ۱۷ سال در آن سابقه کار داشت ترک نماید و باتفاق همسرش -آلونیزیا- و فرزندانش لونی و نری، عازم اشتوتگارت شود. در این شهر پورشه، بعنوان مدیر فنی کارخانه دملر آلمان، آغاز به کار نمود.
پورشه، همواره دوست داشت، آچار به دست در میان کارگرها، سرکارگرها و موتورهای کارگاه راه برود و بر همه چیز و همه کارها نظارت کند. اما این کار او، ظاهرا مورد پسند سر کارگرها و مهندسان کارخانه که انتظار داشتند او پشت میز بنشیند و فقط در مورد طرحهایی که به او داده میشد اظهار نظر کند، تبود. آنها خیلی سعی کردند این موضوع را به پورشه بقبولانند ولی اصلا فایده نداشت. او اهل پشت میز نشستن نبود.
یک روز، هنگامی که مهندسان تر و تمیز و شسته و رفته کارخانه در اطراف اتومبیلی حلقه زده بودند و پیرامون نقص فنی آن با یکدیگر بحث میکردند، پورشه یک آجار و یک پیچ گوشتی گرفت و بدون آنکه حرفی به آنها بزند به زیر اتومبیل خزید و وقتی چند دقیقه بعد، از زیر اتومبیل بیرون آمد، یکی از مهندسین، نیم شوخی و تیم جدی از او پرسید. چه عیبی داشت؟ پورشه با عصبانیت جواب داد:
– خودت برو ببین، مسخره!
در سال ۱۹۳۰ پورشه تصمیم گرفت همکاری خود را با کارخانه دملر قطع نماید و خود یک دفتر تحقیق جهت ساختن موتورهای جدید و بهرهبرداری از افکار نو، برای موسسات و شرکتهای دیگر افتتاح نماید. دفتر مذکور با امکانات مالی محدود و یک گروه ده نفری آغاز به کار کرد. درآمد دفتر در پایان سه ماهه اول فعالیت آنقدر ناچیز بود که پورشه ناچار شد مبلغی از بانک قرض کند. پرداخت حقوق کارمندان معدود دفتر به طور نامنظم و نامرتب صورت میگرفت و کارمندان غالبا از صندوق دفتر مساعده میگرفتند. اما شگفتا که بسیاری از طرحهای اتومبیل و ماشین که بر عصر ما اثر گذاشته و میگذارد، از همین دفتر کوچک و محقر خارج گردید.
یکی از نخستین طرحهایی که انقلابی در ساخت و تولید اتومبیل به وجود آورد، فنر لولهای بود که پورشه و همکارش -کارل راب -طراح وی آن را طراحی و پیاده کردند و فنرهای ورقهای و میلهای را که در آن زمان رایج بود، از اعتبار انداختند.
پروانهٔ ساخت این فنر به کارخانههای اتومبیلسازی، سیتروئن، استاندارد، ولوو، آلفا رمئو و غیره فروخته شد. هانس پرتز یک متخصص آلمانی اتومبیل یک روز درباره پورشه و فنر اختراعی او گفت.
– حتی اگر او این فنر را اختراع نمیکرد باز هم نامش به عنوان یک مخترع و سازنده بزرگ، برای همیشه در تاریخ ثبت میشد.
طرحهای پورشه برای ساختن یک اتومبیل ارزانقیمت، بیشک از جمله جالبترین طرحهای وی بوده است: نخست به دلیل آنکه موتور نه با آب، بلکه با هوا خنک میشد. دلیل دوم آنکه موتور در قسمت عقب و با فاصله از شاسی قرار داشت. چهار سیلندر خوابیده اتومبیل دوتا دوتا در برابر هم جای داده شده بود. این مشخصات آنچنان مطالعه شده و دقیق بود که هنوز هم که هنوز است، علیرغم تمامی پیشرفتهایی که در صنعت اتومبیل سازی حاصل شده، معتبر است.
اما اشکال کار فردینان پورشه در جای دیگری بود: پیدا کردن سرمایهگذاری که حاضر شود در تولید این اتومبیل سرمایهگذاری کند به مراتب دشوارتر از طراحی آن بود. این وضع ادامه داشت تا اینکه هیتلر در سال ۱۹۳۳ در آلمان به قدرت رسید. از آنجا که او قبلا بارها قول داده بود، چنانچه بقدرت برسد به صنعت اتومبیلسازی آلمان کمک خواهد کرد ،پورشه سراغ وی رفت و پس از یک ملاقات با وی، و انجام مطالعات نهایی که چند ماه بطول انجامید، طرح اتومبیل آینده فولکس واگن را تسلیم دولت نمود.
بیشتر سازندگان اتومبیل در آلمان با طرح ساختن یک اتومبیل کوچک مخالف بودند. اما پورشه و دستیارانش بدون توجه به این مخالفتها بکار خویش ادامه دادند. قطعات مختلف اتومبیل را به شرکتهای مختلف سازنده وسایل اتومبیل سفارش میدادند، و سپس پورشه آنها را در تنها محلی که کارگاه اختصاصی خود وی بود و قبلا یک گاراژ بود مونتاژ مینمود،
در سال ۱۹۳۶ نخستین اتومبیلهای فولکس واگن آماده آزمایش بودند و مشکلات مربوط به ساخت آنها هم نمود پیدا میکرد. هدف این بود که بیش از یک میلیون اتومبیل فولکس واگن ساخته شود، اما در اروپا کارخانهای وجود نداشت که بتواند یک چنین تولید انبوهی را انجام بدهد.
پورشه دو بار به ایالات متحد آمریکا سفر کرد تا ببیند، آنها چه چارهای برای یک چنین تولید عظیمی میتوانند پیشنهاد کنند. اما در خلال این مدت، نخستین سری اتومبیل فولکس واگن مرکب از ۳۰ دستگاه ، شروع به گذراندن یک تست مقاومت و استحکام نمودند در این تست آنها میبایست در جادههای کوهستانی مجموعا ۲ میلیون کیلومتر راه پر پیچ و خم را طی مینمودند. این آزمایش دشوار و بی سابقه در نوع خود در اروپا منحصر به فرد بود. نتیجه این آزمایش، چنان موفقیت آمیز بود که به زودی ساختمان کارخانه مجهز فولکس واگن در نزدیکی روستای فولکس بورگ در ماه مه ۱۹۳۸ آغاز گردید. احداث کارخانه در اکتبر ۱۹۳۹ پایان رسید. ولی آغاز جنگ جهانی دوم موجب شد که این کارخانه نیز نظیر دهها کارخانه دیگری، تحت نظر نظامیان قرار گیرد.
تطابق فولکس واگن
متعاقب بروز جنگ، پورشه به سمت رئیس کمیسیون زرهی وزارت تسلیحات منصوب شد. او به کمک نبوغ و خلاقیت فطری خود، توانست به زودی فولکس واگن را با نیازهای ارتش تطبیق داده و اتومبیل جیپ جنگی معروف آلمان موسوم به «کوبل واگن» را بسازد. این اتومبیل جنگی که مانند فولکس واگن، موتور آن با هوا خنک میشد، چه در استپهای روسیه و چه در صحراهای شمال افریقا کمک زیادی به ارتش آلمان نمود.
نمونهٔ دیگری از تطبیق فولکس واگن با نیازهای جنگی آلمان شویم واگن (Sehwimmwagen) بود که دارای یک پروانه هم بود، و هم در آب و هم در خشکی حرکت میکرد و در زمان جنگ ۱۷ هزار دستگاه از آن ساخته شد. در خلال این اوضاع دفتر کوچک تحقیق او در اشتوتگارت به یک سازمان پژوهشی بزرگ تبدیل شد و صاحب کارخانه مستقل تولید اتومبیل شد.
توجه فوق العادهای که پورشه به مسائل فنی مربوط به موتور اتومبیل نشان میداد، چنان بود که مانع از آن شد وی بتواند نتایج سیاسی ناشی از نزدیکی و همکاری خود را با رژیم نازی ارزیابی نماید. او از کارگران خارجی که به اسارت گرفته میشدند استفاده میکرد و همین امر در پایان، او را در یک وضعیت آسیبپذیر باقی گذاشت.
بعد از شکست آلمان نازی، پورشه، ابتدا توسط نیروی اعزامی دستگیر شد ولی چند ماه بعد آزاد شد. اما او برای بار دوم، توسط فرانسویها دستگیر و زندانی گردید و این بار مدت دو سال در زندان به سر برد و کارخانه او در اشتوتگارت. تحت کنترل مقامات نیروهای اشغالگر قرار گرفت و وقتی او سرانجام در سال ۱۹۴۷ از زندان آزاد شد، دیگر آن مرد سایق نبود؛ دقیقتر بگوییم مرد شکستهای بود.
با این حال استعداد ذاتی و قدرت خلاقیت او را باری دادند تا بر هیجانات روحی ناشی از شکست و رنج دوران زندان و محرومیت غلبه کند و بار دیگر به کار روی بیاورد. اندک اندک فردینان پورشه، مجدداً دست به کار شد و این بار نیز مثل بارهای قبل به موضوع مورد علاقه خود یعنی موتور اتومبیل روی آورد.
خلق یک اتومبیل اسپورت هشت سیلندر، در دستور کار قرار گرفت. به زودی مطالعه پایان رسید و سال بعد، شرکت فولکس واگن که بار دیگر زنده شده و فعالیت خود را آغاز کرده بود، تولید آن را آغاز نمود. فولکس واگن روی هر اتومبیل اسپورت پورشهای که میساخت مبلغی بعنوان حق پروانه ساخت به فردینان پورشه پرداخت میکرد.
به زودی اتومبیل پورشه آنچنان شهرتی در سراسر اروپا پیدا کرد که همه کارشناسان این اتومبیل را بعنوان بهترین اتومبیل اسپورت تلقی کردند.
در سال ۱۹۵۰ به مناسبت هفتاد و پنجمین سال تولد پورشه، برای اولین بار مسابقهٔ اتومبیلرانی با شرکت انحصاری اتومبیلهای پورشه در اشتوتگارت برگزار شد که در واقع نقطه اوج افتخارات این مخترع و سازنده مذکور بود. چرا که او چند ماه بعد، چشم از جهان فرو بست.
با وجود مرگ فردینان پورشه، کار او و خلاقیت او، زنده باقی ماند. کمپانی اتومبیل سازی اشتوتگارت در سال ۱۹۵۲ بار دیگر به خانواده پورشه باز گردانده شد.
منبع: مجله دانستنیها – شهریور 1362
این پست ها خیلی خوب هستن
ادیسون و پورشه
لذت بردم