اتانازی یا قتل از روی ترحم چیست و از نظر حقوقی چه جایگاهی در ایران دارد؟

مرگ یک حقیقت است و حقیقتی که هر انسان آن را تجربه خواهد کرد. در ادیان الهی مرگ سرآغاز زندگی دوباره است در دین اسلام مرگ خاتمه زندگی در این دنیا می باشد و بعد از مرگ زندگی در دنیای دیگر آغاز می گردد. در دین بودا مرگ تنها پایان زندگی در این جسم است و بعد از مرگ فرد در جسم دیگری دوباره به این دنیا باز می گردد بعضی از بیماران دچار دردهای مزمن و صعب العلاج و یا غیرقابل علاج می باشند به نحوی که در طول دوره بیماری بارها آرزوی مرگ خویش را دارند چرا که درد و رنج شدیدی را متحمل می کنند و امیدی به بهبودی ندارند و خود را سربار دیگران می دانند و از طرفی اطرافیان چنین بیماران نیز شاهد درد و رنج طاقت فرسای عزیز خویش هستند به نحوی که گاها راضی به آرامش بیمار ولو به قیمت از دست دادن او می شوند این جاست مسئله اتانازی یا قتل از روی ترحم مطرح می گردد؛ بدین معنی که بیمار یا خودکشی نموده و به حیاتش خاتمه می دهد و یا از اطرافیان و پزشکان درخواست می کند در جهت رسیدن به آرامش به حیات وی خاتمه دهند باید به این نکته توجه داشت چنین بیماران تنها نگران درد و رنج خویش نیستند بلکه آنان به عزت نفس می اندیشند که در طول زندگی همواره با آن ها همراه بوده و می خواهند تا آخرین دم حیات نیز با آن ها همراه باشد. شاید یکی از راه ها در این مورد اتانازی می باشد.

اما اتانازی چیست؟

۱- معنای لغوی و مفهوم حقوقی اتانازی

این واژه در ابتدا با مسائل پزشکی و اخلاق پزشکی و درمان بیماران ارتباطی نداشت و به طور سنتی در معنای «مرگ راحت» مطرح می شد و در موقعیتی به کار می رفت که فرد با مرگی ناگهانی در زمان بسیار کوتاهی بدون درد و رنج بمیرد. با وجود اینکه این اصطلاح از نظر ریشه لغوی هنوز هم همان معنای مردن بدون درد و رنج را دارد، اما جهت این اصطلاح در حال حاضر تغییر کرده و وارد علم پزشکی شده و امروزه به عنوان یکی از بحث های مهم در اخلاق پزشکی مطرح گردیده است. اتانازی به معنای مرگ آسان و آرام، قتل از روی ترحم، مرگ خوب، قتل ترحم آمیز، مرگ شیرین ترجمه شده است و مسئله اتانازی به مفهوم کمک دلسوزانه به تسریع مرگ و پایان دادن به زندگی بیمار مطرح می گردد.

(طالب زاده، ۱۳۸۲، ص ۴) اتانازی موضوع جنجالی مورد بحث در بسیاری ازکشورهای جهان در طی دهه های اخیر بوده است و از جنبه های پزشکی و سایر جنبه ها مورد تحقیق و مطالعه قرار گرفته و مخالفین و موافقینی دارد. از نظر حقوقی اصطلاح اتانازی که ریشه آن از اصطلاح یونانی eu به معنای خوب و راحت و Thanatous‌ به معنای مرگ است به همکاری آگاهانه و عمدی در پایان بخشیدن به زندگی بیمار اطلاق می شود (پایان نامه دکتری طالبزاده) به عبارت دیگر پایان دادن ارادی به حیات بیمار غیر قابل درمان توسط پزشک یا اعضاء گروه درمانی است برای رهایی بیمار از درد و رنج فراوان که بر مبنای خواست و رضایت بیمار یا نزدیکان او صورت می گیرد. (همتی مقدم، ۱۳۸۶، صص ۱ و ۴))

۲- اقسام اتانازی

قتل از روی ترحم از نظر بحث رضایت به سه قسم تقسیم می شود:

۱- داوطلبانه ۲- غیر داوطلبانه (این قسم اتانازی مختص کسانی می باشد که توانایی تصمیم گیری ندارند مثل بیماران مرگ مغزی، نوزادان و کودکان، بیماران عقب مانده ذهنی و روانی) ۳- اتانازی اجباری (مواردی که بر خلاف رضایت بیمار صورت می گیرد)

و اتانازی بر مبنای عملیات منتهی به مرگ به دو قسم تقسیم می شوند:

۱- اتانازی فعال (با انجام عمل مثبت مادی توسط کادر درمانی سلب حیات می شود مثل تزریق کشنده به بیمار و…)

۲- اتانازی غیر فعال (ترک فعل یا افعالی که موجب نجات جان بیمار و حفظ حیات وی می شوند و این ترک فعل یا افعال نتیجه اش خاتمه دادن به حیات بیمار می باشد مثل قطع دستگاه های حیاتی که بیمار را زنده نگه می دارد یا قطع تنفس مصنوعی)

اتانازی بر پایه نقش پزشک به دو قسمت تقسیم می شود:

۱- اتانازی مستقیم (مواردی که پزشک مستقیما اقدام به سلب حیات بیمار می نماید) ۲- اتانازی غیر مستقیم یا خودکشی بیمار با کمک پزشک (تهیه وسایل و ابزار خودکی و گذاشتن آن ها در اختیار بیمار)

بنابراین می توانیم اوتانازی را به چهار نوع تقسیم می شود:

– اوتانازی فعال داوطلبانه

– اوتانازی غیرفعال داوطلبانه

– اوتانازی فعال غیر داوطلبانه

– اوتانازی غیرفعال غیر داوطلبانه

اوتانازی فعال داوطلبانه زمانی است که تصمیم گیرنده خود بیمار است و از نظر بیماری در شرایط دشوار بوده و موقعیت او همراه با درد و رنج شدید است. در این نوع اوتانازی دیگر بحث بیماری و درد و رنج نیست و کشتن در واقع از روی ترحم نیست، بلکه بر اساس فلسفه حیات از دیدگاه بعضی از مکاتب است که معتقدند خودکشی امری خصوصی مربوط به انسان هاست.

در اوتانازی نوع دوم مانند نوع فعال داوطلبانه جنجال برانگیز نیست، بلکه نوعی از اوتانازی است که بیمار، درمان خود را رد می کند تا در مرگش تسریع ایجاد شود.

معمولا اوتانازی فعال غیرداوطلبانه در مورد بیمارانی به کار گرفته می شود که شرایط بسیار وخیمی دارند و پزشکان هم مطمئن اند که درمان امکان پذیر نیست پس با تزریق داروی خاص به او مرگ راحت را هدیه می کنند. ولی در مورد دوم معمولا ممکن است بیمار حتی حالت نباتی فاقد درد و رنج هم داشته باشد و با استفاده از مراقبت های ویژه سال ها به همین حالت باقی خواهد ماند، اما درمان وی ممکن نیست و نهایتا هم از دیدگاه مرگ خواهد بود. (کرمی، ۱۳۸۱، ص ۲۳) مبحث سوم: اتانازی در اسلام

در سوره تین آیه ۴ در قرآن مجید آمده است: «ما انسان را در نیکوترین مراتب وجود آفریدیم» و در سوره مائده آیه ۳۲ ذکر شده است «زندگی یک انسان آن قدر ‌ ارزشمند است که نجات جان یک انسان با نجات جان تمامی انسان ها برابر دانسته شده است» و در سوره یونس اشاره دارد به این که «این خداوند است که زنده می کند و می میراند» و آیه ۶۱ سوره نحل نیز اعلام می دارد «و آن که مرگ را بر سر آدمی می آورد همان است که زندگی را در دست دارد و آن که می آفریند همان است که می میراند و آنگاه که اجل فرا رسد دیگر یک لحظه مقدم و موخر نخواهد شد»

در قرآن کریم دو واژه برای پایان بخشیدن به حیات آدمی مطرح است:

۱- واژه فوت ۲- واژه قتل (سلب حیات به وسیله دیگری و یا سلب حیات به وسیله خود شخص). در اسلام خودکشی و دگر کشی جایز نیست و درد و رنج در اسلام دارای ارزش معنوی است و بیماری یک نوع آزمایش الهی تلقی می گردد از پیامبر (ص) نقل است هیچ مرد یا زنی مریض نمی شود مگر این که به سبب آن بیماری خداوند گناهان او را می بخشد. (ری شهری، ۱۳۸۱، ش ۵۵۲۳)

حضرت سجاد (ع) می فرماید خدایا نمی دانم کدامین حالت شایسته تو برای شکرگذاری است هنگام صحت که توان استفاده از روزی پاک تو را دارم یا هنگام بیماری که وسیله رهایی من از گناهان است.

(صحیفه سجادیه، ۱۳۸۶‌، صص ۸۰ و ۸۱) فقهاء اسلامی در زمینه اتانازی معتقدند حرمتی که در این قتل وجود دارد با رضایت مقتول از بین نمی رود زیرا مالک حقیقی انسان خداوند است و آدمی نمی تواند نسبت به حیات خویش تصمیم بگیرد. (محقق حلی، ص ۴۲)

با توجه به مراتب فوق سوالی مطرح می گردد دائر به این که اگر فردی به بیماری صعب العلاج مبتلا باشد و امیدی به بهبودی و نجات وی نباشد و بیمار که از درد و رنج طاقت فرسا در عذاب است و بدین سبب از پزشک معالج بخواهد به حیات وی خاتمه دهد آیا پزشک مجاز است؟

دیگر این که اگر پزشک با انگیزه بشر دوستانه و ترحم آمیز آمپول هوا تزریق کند یا با قطع دستگاه حیاتی به حیات بیمار با آن انگیزه پایان دهد چنین امری قتل تلقی می شود یا خیر؟ اگر پاسخ مثبت است انگیزه چه تأثیری دارد؟

فقهای اسلامی اعلام می دارند قتل حرام است بعبارتی نفس قتل را حرام می دانند و می گویند اذن بیمار برای خاتمه دادن به حیات خویش اگرچه ممکن است در میزان مجازات موثر باشد لکن حرام بودن عمل را از بین نمی برد و عمل مشروع نیست. اما در این زمینه هم فقهاءاسلامی با همدیگر اختلاف دارند در میان فقهاء عامه مانند مالکیه اذن بیمار برای خاتمه دادن به حیاتش تاثیری در سقوط مجازات ندارد زیرا اذن مذکور را باطل می دانند و برخی دیگر مانند حنفی ها رضایت بیمار را در میزان مجازات موثر می دانند.

در بین فقهاء امامیه نیز اختلاف نظر موجود است. برخی معتقدند رضایت مجنی علیه قصاص را ساقط می کند چون با اذن در قتل حق خود را ساقط نموده است و وراث حق مطالبه قصاص را ندارند و برخی دیگر اعتقاد دارند دیه و قصاص قبل از مرگ ایجاد نگردیده است تا مجنی علیه مالک باشد و حق اسقاط داشته باشد و بعد از مرگ هم که میت نمی تواند مالک گردد. (همان، ص ۴۹) در جمع بندی می توان چنین نتیجه گرفت که قتل بیمار ولو با اذن وی و با انگیزه بشر دوستانه و ترحم آمیز دارای دو جنبه تعرض به حق ا… و تعرض به حق الناس می باشد اگرچه ممکن است جنبه حق الناسی با رضایت مجنی علیه یا اولیاء وی از بین برود و موجب سقوط مجازات دیه و قصاص شود لکن قتل از دیدگاه شرعی حرام است و عمل حرام با رضایت شخص حلال نمی شود.

مبحث چهارم: اتانازی از دیدگاه قوانین دیگر کشورها و حقوق موضوعه ایران گفتاراول: اتانازی از دیدگاه قوانین دیگر کشورها

در اکثر نظام های حقوقی دنیا قتل ترحم آمیز فرقی با دیگر قتل ها ندارد با وجود این در کشورهایی مثل بلژیک و سوئیس قتل ترحم آمیز فاقد جنبه جزایی می باشد و در کشورهایی مثل آلمان و ایتالیا موجب تخفیف مجازات است. در سوئیس نوع انفعالی اتانازی برسمیت شناخته شده است و ماده ۵۹‌ ق. ج. ایتالیا مقرر می دارد کسی که با رضایت شخصی موجب مرگ او شود و به حبس از ۶ تا ۱۵ سال محکوم خواهد شد. (معتمد، ص ۱۳۷)

در حقوق جزای فرانسه تفاوتی با دیگر قتل ها ندارد و پزشک به موجب ماده ۲۰ آیین نامه نظام پزشکی حق ندارد. به حیات بیمار خاتمه دهد و طرفداران قتل ترحم آمیز در کشورهای آمریکایی و اروپایی مساعی خود را به کار می برند تا این گونه قتل ها را از قلمرو و حقوق کیفری خارج نمایند. (همان منبع)

گفتار دوم: قتل ترحم آمیز از دیدگاه قانون گذار ایران

قوانین جزایی و مدنی ایران مقتبس از قوانین اسلامی و فقه امامیه آن هم با اتخاذ قول مشهور فقها وضع شده و می شود در قوانین جزایی بحثی از قتل ترحم آمیز نشده است. تا سال ۱۳۷۰ قانون گذار ایران در این زمینه هیچ امتیازی به قاتل قائل نشده است در اصلاحات قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۷۰ قانون گذار بر عکس نظر سابق خویش عفو مجنی علیه را موجب سقوط قصاص دانسته است و در ماده ۲۶۸‌ آن قانون چنین بیان نموده است «چنانچه مجنی علیه قبل از مرگ، جانی را از قصاص نفس عفو نماید حق قصاص ساقط می شود و اولیاء دم نمی توانند پس از مرگ او مطالبه قصاص نمایند» در مورد شمول ماده مذکور یا بحث قتل از روی ترحم در خصوص بیمار لاعلاج در مورد پزشک معالج یا دیگر اعضاء و کادر درمانی این سوال مطرح می گردد که با توجه به عناصر تشکیل دهنده قتل ترحم آمیز (۱- تقاضای بیمار صعب العلاج و غیر قابل تحمل ۲- متعذر بودن معالجه ) آیا اقدام پزشک در سلب حیات بیمار مشمول ماده ۲۶۸‌ ق.م.ا می باشد یا خیر؟

در این جا حقوقدانان دو گونه نظر دارند، الف: یک نظر اعلام می دارد تفسیر قوانین جزائی در فقه امامیه بر پایه منابع آن صورت می گیرد با تاکید به این نکته که در ماده ۲۶۸ ق. م. ا از واژه مجنی علیه استفاده شده و منظور این است که هرگاه جانی ضربه ای بر کسی وارد کند (در این صورت وی مجنی علیه می باشد نه بطور علی الاطلاق) و از فاصله جراحت تا مرگ، جانی را از قصاص معاف کند قصاص ساقط می شود. (میر حسینی، ص ۲۳۶) و در نظریه دیگر که بر پایه تفسیر بر ظاهر قانون استوار است قتل ترحم آمیز در زمره جرائم موضوع ماده ۲۶۸ ق. م. ا می باشد. به نظر می رسد نظریه دوم قابل دفاع باشد. نتیجتا این که قتل از روی ترحم می تواند از مصادیق ماده ۲۶۸ ق.م.ا باشد. مثلا پزشکی حسب درخواست بیمار صعب العلاج آمپول هوا تزریق می کند و بیمار فوت نماید و بیمار اگر قبل از فوت پزشک را از قصاص مبری نماید اولیاء دم حق قصاص وی را ندارند و دراین که آیا اعلام اذن یا عفو پزشک قبل از مرگ به وسیله مجنی علیه صرفا موجب سقوط مجازات قصاص است یا این که اولیاء دم با وجوداین امر می توانند دیه را مطالبه نمایند؟

در پاسخ سوال باید گفت دو جور می شود استنباط کرد حالت اول این که قصاص حق مجنی علیه است وقتی اصل حق (قصاص) ساقط می شود معقول به نظر نمی رسد که اصل از بین برود ولی فرع یا بدل باقی بماند.

حالت دوم این که قانون گذار در ماده ۲۶۸ از ق.م.ا به صراحت صرفا به سقوط مجازات اشاره دارد و در مورد مجازات دیه ساکت است. به نظر می رسد برداشت اول صحیح تر باشد چرا که برای یک عمل دو نوع مجازات معین نشده است تا با سقوط یکی دیگری باقی باشد. مطلب دیگری که به نظر می رسد توجه قانون گذار به ‌ جنبهٔ عمومی قتل است در اصلاحات سال ۱۳۷۰ قانون مجازات اسلامی قانون گذار با وضع ماده ۲۰۸ و برخی دیگر از مواد قانون مجازات اسلامی از باب حفظ نظامات اجتماعی مجازات حبس در نظر گرفته است. ماده ۲۰۸ ق.م.ا مقرر می دارد هر کس مرتکب قتل عمد شود شاکی نداشته باشد و یا این که شاکی داشته و اعلام گذشت کرده باشد اقدام وی موجب اخلال در نظم جامعه یا خوف شده یا بیم تجری مرتکب یا دیگران گردد موجب حبس تعزیری از سه تا ده سال خواهد بود. با تصویب قانون مجازات اسلامی جدید در سال ۱۳۹۲ قانون گذار برای روشن شدن موضوع و حل اختلافات در برداشت از قانون در ماده ۳۶۵ چنین بیان نموده است:

در قتل و سایر جنایات عمدی، مجنی علیه می تواند پس از وقوع جنایت و پیش از فوت، از حق قصاص گذشت کرده یا مصالحه نماید و اولیای دم و وارثان نمی توانند پس از فوت او، حسب مورد، مطالبه قصاص یا دیه کنند، لکن مرتکب به تعزیر مقرر در کتاب پنجم تعزیرات محکوم می شود.

از تلفیق مواد ۲۶۸ و ۲۰۸ از ق.م.ا سابق و ماده ۳۶۵ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ می توان دریافت که قتل از روی ترحم قتل عمد است و چنان که بیمار صعب العلاج پزشک را قبل از قتل از قصاص نفس عفو کند حق قصاص ساقط می گردد و در صورت عفو قبلی مقتول اولیاءدم نمی توانند مطالبه قصاص نمایند و دیه هم موضوعیت ندارد و اما در مورد مجازات تعزیری معین از سوی قانون گذار در ماده ۲۰۸ ق.م.ا سابق تکلیف را از باب اعمال مجازات تعزیری مشخص کرده بود و قانون مجازات جدید التصویب نیز در ماده ۴۴۷ اعلام می دارد در کلیه موارد ارجاعی به قانون تعزیرات در خصوص قتل عمد مطابق ماده ۶۱۲ آن قانون و در سایر جنایات عمدی مطابق ماده ۶۱۴ و تبصره آن عمل شود باید اعلام کرد اختیار تعیین این مجازات با قاضی است چنان که دادرس دادگاه مورد را از موارد اخلال در نظم عمومی و یا بیم تجری مرتکب یا دیگران بداند تعیین مجازات تعزیری بلااشکال است هر چند که سیاق عبارات قانون و نحوه تنظیم آن به گونه ای است که چنین استدلالی دور از ذهن می نماید.

منبع: نشریه تحقیقات حقوق خصوصی و کیفری , پاییز 1395 – شماره 29


  این نوشته‌ها را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]