چگونه HBO با مینی سریال «چرنوبیل» دنیا را تسخیر کرد؟

یک وقت هست که یک آدم روانی شروع میکند به کشتن چند آدم در اطراف محل زندگیاش، یک وقتی هم هست که یک آدم روانی دیگر جنگی را به راه میاندازد که کل دنیا درگیر آن میشوند. در چنین مواردی اطلاع دقیقی از اینکه چرا این آدمها دست به چنین کارهایی زدهاند وجود ندارد. اما وقتهایی هم هست که یک یا چند آدم سالم از روی سهل انگاری کاری میکنند که کل جهان تحت تأثیر رفتار لحظهای آنها قرار میگیرد. به شکل عجیبی در این حالت کلیه اطلاعات به طور کامل در دسترس است و چرایی وقوع اتفاق کاملا آشکار. چون این آدمها روانی نبودهاند که سر در آوردن از رفتارشان سخت یا پیچیده باشد. فاجعه چرنوبیل از این نوع حوادث است. چند آدم سالم بدون آنکه قصد یا غرضی داشته باشد، کاری را کردهاند که تمام جهان از آن مطلع هستند. حادثه در یک نیروگاه هستهای اتفاق افتاده اما حتی لازم نیست بدانید یک نیروگاه هستهای چه فرقی با نیروگاه فسیلی دارد تا از ماجرا سر در بیاورید. اگر سنی بین سی تا چهل سال داشته باشید حتما اسم چرنوبیل به گوشتان خورده. حتما هم بعدش فهمیدهاید انفجاری در کار بوده و آدمهای بسیاری به این دلیل مردهاند. اما مطمئنا از جزئیات اطلاعی ندارید. اصل قضیه همین جزئیات است و سریال چرنوبیل قرار است این جزئیات را در اختیار شما قرار دهد. به بیان دیگر هدف از ساختن چرنوبیل این نیست که به ما نشان دهند یک زمانی، یک جایی منفجر شده بلکه میخواهند با حوصله نشانمان دهند «چرا منفجر شده». بنابراین چیزی به اسم اسپویل یا لو دادن داستان وجود ندارد. میشود ساعتها در مورد چرنوبیل، داستانش، تک تک پلانها و دیالوگهایاش حرف زد و باز هم به راحتی به دیگران توصیه کرد آن را ببینند. چون آنچه چرنوبیل را به سریالی فوق العاده تبدیل میکند درگیر شدن تک تک بینندهها با موقعیتی است که با صبر و حوصله ساخته و پرداخته شده. سازندگان ابایی ندارند شما از کلیت داستانی پیش از آنکه شروع به دیدن سریال کنید، اطلاعی داشته باشید. در زمانهای که آدمها به هم التماس میکنند یک ثانیه از داستان سریالهای مهم را برای دیگری لو ندهند و در مواردی مثل لو دادن ایک پلان بازی تاج و تخت، امکان به هم خوردن یک دوستی (یا بلاک ریپورت شدن) وجود دارد، چرنوبیل این امکان را برای بینندهاش فراهم میکند با آسودگی خاطر سریال را ببیند و با خیال راحت در موردش حرف بزند.
چرنوبیل کجاست؟
چُرنوبیل یا آنچنان که امروزه معروف است چرنوبیل، شهری قدیمی در استان کییف اوکراین و در نزدیکی مرز بلاروس با قدمتی نزدیک به ۱۰۰۰ ساله است. چرنوبیل در اصل بخشی از سرزمین «روس کییف» است. دولتی قرون وسطایی اروپایی که در اواخر سدهٔ نهم میلادی تشکیل شد و پس از حملهٔ مغولها میان سالهای ۱۲۳۷ تا ۱۲۴۰ میلادی از میان رفت. چرنوبیل سالها به عنوان شکارگاه شناخته میشود و حاکمیت آن تا میانهٔ قرن هجدهم بارها میان لیتوانی، امپراتوری روسیه و لهستان دست به دست شد. در پی اصلاحات ارضی و مبارزات استعماری، بسیاری از یهودیان لهستان که دهقان بودند در چرنوبیل ساکن شدند. در نیمه دوم قرن هجدهم، چرنوبیل به مرکز بزرگ «یهودیت حسیدی» تبدیل شد. در سال ۱۸۹۸ از جمعیت 8800 نفری چرنوبیل، ۷۲۰۰ نفرشان یهودی بودند. اما ورود به قرن نوزدهم با درگیریهایی بسیار میان یهودیان و ناسیونالیستهای روس همراه بود. عملی که باعث شد لغت پوگروم (Pogrom) به معنی کشتار خشونت بار یا آزار یک گروه قومی یا مذهبی وارد فرهنگ لغات اروپاییان شود. طی جنگ جهانی اول چرنوبیل اشغال و خاک آن بارها صحنهٔ نزاع میان اوکراینیها با بلشویکها و لهستانیها شد. رفته رفته یهودیان اکثریت خود را از دست میدادند تا اینکه با به قدرت رسیدن استالین اوضاع برای تمامی ساکنین اوکراین تغییر کرد. فشار اقتصادی و مالی موجب قحطی بزرگ و باعث شد بسیاری از اهلی این منطقه به قزاقستان مهاجرت کنند. در طول جنگ جهانی دوم، چرنوبیل نزدیک به سه سال به اشغال آلمان نازی در آمد و جامعه یهودی این شهر به طور کامل قتل عام شدند. تقریبا سی سال بعد، چرنوبیل تبدیل شهری در اوکراین شده بود که مهمترین خصیصهاش، جمعیت کم ساکنین منطقه بود. هیچ معلوم نیست وقتی شوروی تصمیم گرفت اولین نیروگاه هستهایاش را در چرنوبیل احداث کند قصد داشت خاطرات یکی از بزرگترین کشتارهای تاریخ را از اذهان پاک کند یا دلیل اصلی، جمعیت کم آنجا بوده. چرا که با وجود شهر جدید «پریپیات» با جمعیت ۴۹ هزار نفری و شهر قدیمی چرنوبیل با جمعیت ۱۲۵۰۰ نفری و با احتساب روستاهای اطراف، تا شعاع سی کیلومتری فقط ۱۲۰ هزار نفر سکنه وجود داشته. به هر حال نیروگاه ۱۰۰۰ RBMK- چرنوبیل در ۱۳۰ کیلومتری شمال کی یف» (پایتخت کشور اوکراین) و ۲۰ کیلومتری جنوب مرز کشور بلاروس تأسیس شد و از سال ۱۹۷۰ مورد بهره برداری قرار گرفت.
حادثه چطور اتفاق افتاد؟
۲۵ و ۲۶ آوریل ۱۹۸۶: نزدیک به شانزده سال از افتتاح نیروگاه گذشته است. فازهای یک تا چهار نیروگاه در این سالها ساخته شدهاند و فازهای پنج و شش در حال احداث هستند. متصدیان رآکتور برای انجام آزمایش قطع برق، سیستم ایمنی رآکتور را غیرفعال کردند. هدف این بود که مشخص شود توربینها در صورت قطع برق قادر به تولید برق کافی برای ادامه کار نیروگاه هستند یا نه. آزمایشی ساده که در بخش غیرهستهای نیروگاه انجام میشد. اما در اثر یک سلسله اشتباه و عدم آگاهی اپراتورها، میزان دمای درون رآکتور بالا رفت. ساعت 10:11 شب ۲۵ آوریل است و اوضاع به سرعت از کنترل خارج میشود. سیستم به شکل عجیبی نسبت به آزمایش واکنش نشان میدهد و اپراتورها قادر به کنترل اوضاع نیستند. چون اصلا نمیدانند چه اتفاقی در حال افتادن است. ساعت 1:23:45 صبح ۲۶ آوریل، حرارت درون رآکتور چنان بالا رفت که پوشش هزار تنی بالای رآکتور از جا کنده شد. این انفجار اول بود؛ اما انفجار دوم حاصل ترکیب بخار آب با گرافیک کاهندهٔ هسته راکتور بود که شبیه به یک بمب هیدروژنی عمل کرد. سلسله آتش سوزیهای بعد از این دو انفجار بیش از یک چهارم نیروگاه را از بین برد. اما هنوز کسی نمیدانست در معرض تابش تشعشات هستهای قرار دارد. چون کسی فکرش را نمی کرد هستهٔ رآکتور منفجر شده باشد. توددی ذرات ناشی از شکافت هستهای به همراه گرد و غبار تا فضای یک کیلومتری بالای سر نیروگاه منتشر شدند. قطعات سنگین تر در محوطهٔ اطراف نیروگاه پخش شدند و انبوه ذرات سبکتر شامل غبار هستهای و فهرستی کامل از انواع گازهای نجیب به وسیلهٔ باد در حال منتشر شدن بودند. این یعنی تمامی ساکنین اروپای شرقی (از روسیه و لهستان تا رومانی و مجارستان) که در خواب ناز به سر میبردند در معرض آلودگی و مرگ زودرس قرار گرفته بودند.
چرنویل چگونه سریالی است؟
آنچه تاکنون گفته شد، اتفاقات یا حقایقی است که سریال چرنوبیل اشارهای گذرا به آنها دارد. چرنوبیل دقیقا بعد از انفجار شروع میشود و روایتی را مبتنی بر «بعد از انفجار چه گذشت؟» در پیش میگیرد. حقیقت این است که کتابها و مقالات علمی متعددی در مورد چرایی و چگونگی بروز انفجار نوشته شده اما حتی در صفحهٔ دهم سرچ گوگل هم خبری از اقدامات سیاسی و فرهنگی صورت گرفته در آن روزها وجود ندارد. هیچ تحقیقی به شما نمیگوید چرا فرآیند تخلیه شهرهای پیرامون نیروگاه با تأخیر انجام شد؟ یا در جلسهٔ هیئت دولت با ریاست میخائیل گورباچف چه گذشت تا زمینه برای بهبود اوضاع فراهم آورده شود. در عوض تمرکز بر روی ابعاد زیست محیطی فاجعه بسیار بالاست. این که چند نفر مردهاند، چند نفر سرطان گرفتهاند، چه بر سر حیوانات خانگی آمده، چرا توصیه شده همهٔ زنان حامله بچههای خودشان را سقط کنند و… کسی از فرهنگ روسی حاکم بر اوضاع یا روحیات کمونیستی حاکم بر تصمیمگیریهای کلان حرفی نزده است. کسی از فداکاری عده بسیاری از مردم روسیه و اوکراین که داوطلبانه به منطقه رفتند تا کمک کنند اوضاع از وخامت خارج شود حرفی نمیزند. چرنوبیل در مورد همین چیزهایی است که به شکل عمومی در مورد آنها سکوت شده است. در مورد فرهنگ، موقعیت سیاسی، ناسیونالیسم و فداکاری. شاید برای همین هم باشد که برخلاف انتظار مورد توجه قرار گرفته است. فقط پنج دقیقه پس از انفجار، ۱۴ نفر از آتش نشانان به محل حادثه رسیدند. اوضاع وخیمتر از آن است که گزارش شده. بلافاصله صد نیروی آتش نشان دیگر از شهر پریپیات و حومه برای اطفای حریق در محل نیروگاه حاضر شدند. سه ساعت بعد، ۲۵۰ آتش نشان در محل حضور دارند و با تصور اینکه در حال خاموش کردن یک آتش معمولی هستند، به اطفای حریق مشغولاند. سه رآکتور دیگر نیروگاه هنوز در حال فعالیتاند، پرسنل سر کار خودشان هستند. آتش پیش از طلوع آفتاب مهار میشود. همه، از رئیس نیروگاه تا اعضای هیئت دولت به این نتیجه رسیدهاند که خطر رفع شده اما دانشمندان هستهای به سرعت متوجه بالا رفتن تابش تشعشعات میشوند و میکوشند مقامات را مطلع کنند. قسمت اول چرنوبیل همین جاها تمام میشود. جایی که میفهمیم دولت چندان قضیه را جدی نگرفته و سَم منتشر شده در هوا در حال انتشار در شهرهای نزدیک است. تا همین جا هم سریال قلاب خودش را انداخته است. بعید است بیخیال قسمتهای بعدی بشوید. نه چون میخواهید بدانید آخر ماجرا چیست. به این دلیل که میخواهید بدانید واکنش این آدمهایی که با آنها آشنا شدهاید نسبت به چنین اتفاقی چیست. والا که از اول هم فهمیدهایم که انفجاری صورت گرفته و قرار است تلفات زیادی هم در پی داشته باشد. به بیان دیگر چرنوبیل همانطور که تأکید میکند یک فاجعه رخ داده، به جای تمرکز بر تنها یکی از وجوه حادثه، میکوشد حتی شده به مقدار اندک، تمامی ابعاد این فاجعه را پوشش دهد. استراتژی روایی چرنوبیل پیگیری خرده داستانهایی است که در مسیر این انفجار به یکدیگر پیوند میخورند اما کریگ مازن (خالق سریال) تنها بخشی از این خرده داستانها را به ما نشان میدهد که یکدیگر را قطع میکنند. والری لگاسف (با بازی جرد هریس) مدیر مؤسسه انرژی اتمی است که معلوم نیست خانوادهای داشته باشد. بوریس شربینا (با بازی استلان اسکارشگورد) رئیس دفتر سوخت و انرژی و یولانا خومیوک (با بازی امیلی واتسون) دانشمند انرژی هستهای نیز چنین وضعیتی دارند. در تمامی طول سریال به غیر از اقدامات برای بهبود اوضاع هیچ اطلاعاتی از آنها به بیننده داده نمیشود. حتی این سئوال به وجود میآید که خانوادهٔ آنها مشکلی ندارند با اینکه خودشان را در معرض مرگ در اثر تابش تشعشعات قرار ندارد؟
از منظر ژانر، چرنوبیل با توجه به اینکه اکشن کمی دارد و سعی میکند با کند کردن ریتم به یک تریلر تبدیل نشود، در زیر گونهٔ فیلمهای آخرالزمانی و در گونه فیلمهای فاجعه قرار میگیرد. فیلم فاجعهای (Disaster Film)، گونهای داستانی در فیلمهای سینمایی است که در آن تمرکز اصلی بر روی به تصویر کشیدن یک فاجعه است. در این دسته از فیلمها معمولا حادثهای بزرگ رخ میدهد و شخصیتهای داستان نیز در تلاش برای بقا و نجات خود هستند. فاجعه به تصویر کشیده شده در این آثار هر چیزی میتواند باشد؛ از مخاطرات طبیعی همچون سیل، زمین لرزه و سونامی گرفته تا حوادثی همچون سوانح هوایی یا آتش سوزیهای بزرگ. آثاری که در ژانر فاجعه ساخته میشوند عموما دارای شخصیتهای زیاد و خطوط داستانی متعدد هستند و تمرکز آنها نیز بر روی تلاش این شخصیتها برای نجات و رهایی از فاجعه است. فیلمهایی مثل تایتانیک، آرماگدون، روز پس از فردا و ۲۰۱۲ فیلمهای مطرحی در گونهای فاجعه هستند. مهمترین موضوع در این فیلمها حفظ بقا یا به بیان دیگر زنده ماندن است. همین تعریف را کم و بیش میتوان در مورد سریالهایی فاجعه نیز بیان کرد. هر چند ساخت سریالهایی با درون مایههای آخرالزمانی طرفدار بیشتری دارد. اما چرنوبیل یک تفاوت عمده با این تعریف کلی دارد. آن هم اینکه شخصیتهای اصلی نه برای نجات جان خود بلکه برای نجات جان دیگران تلاش میکنند. این مسئله شاید امید بخشترین منظر داستانی در چرنوبیل باشد.
چرنوبیل چگونه بالاترین امتیاز IMDB کسب کرده؟
ششم ماه می ۲۰۱۹، یک شب بعد از اینکه اپیزود سوم از فصل آخر بازی تاج و تخت پخش شده بود، قسمت اول چرنوبیل از شبکهٔ اچبیاو پخش شد. در هیاهوی چگونگی کشته شدن شاه شپ و چرا آنقدر هوا تاریک بود و حالا بعدش چه میشود، پخش مینی سریالی شروع شد که دقیقا در نقطهٔ مقابل بازی تاج و تخت قرار داشت. اگر لو رفتن هر پلان از قسمت تازهٔ بازی تاج و تخت ممکن بود همه چیز را برای شما خراب کند، چرنوبیل با این پیش فرض شروع میشد که شما خودتان میدانید نیروگاه چرنوبیل منفجر شده، پس ما بقیهاش را برای شما تعریف میکنیم. در نتیجه چرنوبیل هیجان حاکم بر سایر سریالهای در حال پخش شبکهٔ اچبیاو را ندارد. سعی هم نمیکند ما را از طریق درگیر شدن با سرنوشت شخصیتها پایبند کند. صرفا یک خط داستانی را در پیش میگیرد و با اینکه میداند ما از پایان کار مطلع هستیم هیچ وقت سعی نمیکند ما را به هر طریقی شگفت زده کند. بدین ترتیب میتوان توجه عموم به چرنوبیل را واکنشی به فصل آخر بازی تاج و تخت دانست. بینندهٔ دل زده از تخریب دنیای داستانی پیچیدهٔ بازی تاج و تخت، دلش میخواست شاهد یک سریال ساده باشد. بدون آنکه نگران کسی باشد. بدون آنکه از ترس مردن قریب الوقوع شخصیتها در دل سپردن به آنها دچار تردید شود. چرنوبیل در چنین شرایطی پخش شد. و تمام آن چیزی بود که میخواستیم به ما ارائه شود تا عزاداری برای بازی تاج و تخت را پشت سر بگذاریم. شخصیتهای محدود؛ داستان سر راست؛ آغاز و پایان مشخص؛ نتیجهگیری اخلاقی عبرت آموز و قابل هضم؛ و همهٔ اینها فقط در پنج قسمت. چرنوبیل، در یک کلام، حکم یک استراحت فکری را برای بینندههای سرخورده از بازی تاج و تخت داشت. یک دسر سبک که طعم بد غذایی سنگین را از دهان میبرد: «حالا که گیم آف ترونز تموم شده، سریال چه ببنیم؟» «یه مینی سریال پنج قسمتی اومده راجع به چرنوبیل، عالیه». مثل این است که به کسی که در حال شنا در رودخانه است و حسابی خسته شده بگویید لازم نیست خودش را خسته کند، کافی است خودش را به موج بسپارد. چرنوبیل به اینکه یک موقعیت را روایت کند راضی است و همین باعث میشود هنگام دیدنش دچار صمیمیت موجود در روایت شویم و بدون توجه به آنچه میبینیم برداشتی آمریکایی از مسئلهای کاملا روسی است، دل به روایت خاطره گونهٔ کریگ مازن از فاجعهٔ چرنویل بدهیم. شاید چون میترسیم آنچه میبینیم بر سر ما هم بیاد. شاید چون مناسبات حاکم بر اتحاد جماهیر شوروی در میانهٔ دههٔ هشتاد، ما را به یاد مناسبات امروز خودمان میاندازد. با این حال راست این است که نمیتوان به خوبی تشخیص داد چرا چرنوبیل به سریالی محبوب برای ما ایرانیها تبدیل شده. همه چیز را نمیتوان به واکنش نسبت به پایان بندی افتضاح بازی تاج و تخت نسبت داد. زیادی ساده انگارانه است که پیش خودمان فکر کنیم مینی سریال کم حجم و بی خطری مثل چرنوبیل قرار است مثل مرهمی برای بینندههای زخم خوردهٔ بازی تاج و تخت عمل کند. اما چارهای نداریم. فکرش را بکنید به جای چرنوبیل در حال حرف زدن در مورد سریال پاتریک ملرز بودیم. اگر پاتریک ملرز هم دقیقا در چنین شرایطی پخش میشد هم میتوانست به اندازه چرنوبیل دیده شود و محبوب باشد؟ مطمئنانه. از این رو به نظر میرسد چارهای نداریم نتیجه بگیرم تنها دلیل بالا رفتن امتیاز چرنوبیل در وبسایت IMDB، واکنشی احساسی به فصل پایانی بازی تاج و تخت بوده. بینندهها آنقدر به بازی تاج و تخت امتیاز پایین دادند تا افسار گسیختگی بالا بیاید اما وقتی مشغول خوردن دسری مثل چرنوبیل شدند، فریاد سر دادند این از غذا هم بهتر بود. نتیجه این شد که چرنوبیل با امتیاز 7/9 از ۱۰ تبدیل به بهترین سریال تاریخ از نظر بینندگان IMDB شد. هرچند این عدد در لحظهٔ نوشتن این متن به 6/9 رسیده و هیچ بعید نیست مثل اتفاقی که برای شوالیه تاریکی افتاد، به مرور زمان کم و کمتر هم بشود.
نقاط ضعف و قوت سریال چرنوبیل
مهمترین نقطه قوت چرنوبیل همان است که تا اینجا بارها به آن اشاره کردهایم: سر راست بودن و تکیه بر پرداخت جزئیات داستانی. چرنوبیل راوی یک موقعیت ملتهب است و به خوبی موفق میشود این التهاب را به بینندهاش منتقل کند. بدون آنکه مثل بقیهٔ سریالها زمین و زمان را به هم بدوزد. علاوه بر این پایانی همه فهم دارد که منجر به نتیجهای روشن میشود. نتیجهای که با هر سطح از سواد یا دانش سینمایی قابل درک است. اینکه «بهای دروغ چقدر است؟». بدین ترتیب فرقی نمیکند شما وزیر یک کشور باشید یا بینندهای عادی که به شکل اتفاقی تنها در حال پر کردن اوقات فراغت خویش است. چرنوبیل موفق میشود این پیام را به شما منتقل کند که در دنیایی زندگی میکنیم که یک اشتباه کوچک میتواند نتایج هولناکی در پی داشته باشد؛ اما دروغهایی که برای پوشاندن این اشتباه گفته میشود میتواند زندگی تمامی آدمیان را تهدید کند. نقاط ضعف چرنوبیل اما با اندکی دقت در سازوکار ساخت محتوای سریال مشخص میشوند. چرنوبیل در ابتدا قصد دارد در قالب یک هشدار و بازخوانی تاریخی بینندهاش را از فاجعهای که امکان دارد هر لحظه اتفاق بیافتد بترساند. اما جنس ترسی که چرنوبیل ایجاد میکند، از جنس ترسهای لحظهای و واکنشهای مقطعی است. مثل وقتی به شما میگوید هر لحظه ممکن است در تهران زلزله بیاید و خطر اصلی زلزله نیست بلکه به دلیل وجود سیستم گازرسانی، پس از زلزله شاهد انفجارها و آتش سوزیهای مهیب خواهیم بود. شاید در لحظه شوکه شوید و خیلی هم از اتفاقی که بالاخره روزی میافتد بترسید اما این باعث نمیشود تغییر به خصوصی در رفتار شما ایجاد شود. چرنوبیل هم به ما نشان میدهد نیروگاههای هستهای ممکن است به راحتی منفجر شوند و تعداد زیادی از این دست نیروگاهها در اطراف ما قرار دارند. بله ترسناک است. اما بعید است این موضوع به غیر از زمانی که در حال دیدن سریال هستیم تاثیری بر زندگی ما بگذارد. چون جدای از قالب یک سریال این مسئله به بخشی از زندگی روزمرهٔ ما تبدیل نمیشود. از این رو جنس ترسی که چرنوبیل ایجاد میکند شاید در ظاهر عمیق و تفکر برانگیز باشد اما در واقع ظاهری و در بهترین حالت سرگرم کننده است. از سوی دیگر چرنوبیل میکوشد بخش اساسی از دلیل وقوع فاجعه را به گردن نظام کمونیستی اتحاد جماهیر شوری و بروکراسی حاکم بر آن بیندازد. اما دقت کنید سریال چه تصویری از چنین کشوری به بیننده ارائه میدهد. به نظر میرسد به جز «لگاسف» و «خومیوک» که خیر سرشان دانشمند هستند، بقیهٔ آدمها و دولتمردان مشتی احمق خشک مغزاند که هیچ چیز جز عزت روسیه برایشان اهمیت ندارد. این تصویر برایتان آشنا نیست؟ قبلا آن را در فیلمهای جیمز باند ندیدهاید؟ این در حالی است که حتی در قالب نمایشهای تلویزیونی، سریالی مثل آمریکاییها به خوبی نشان میدهد روسها در دههٔ هشتاد میلادی آنقدرهایی که در فیلمهای آمریکایی میبینیم هم احمق نبودهاند. جدای از این دو ایراد اساسی میبایست به روشی که کریگ مازن برای ساختن حال و هوای سلسله مراتب قدرت در شوروی استفاده کرده نیز اشاره کرد. هر چند که سازندگان چرنوبیل در صحنه پردازی، لباس و گریم سنگ تمام گذاشتهاند، اما سریال در صحنههایی که مواجهه قدرت میان شخصیتها به وجود میآید، خارج از مرزهای منطق یک سریال تاریخی بلکه با استاندارهای یک فیلم هالیوودی موقعیت را پیش میبرد. مثلا «خومیوک» پیش رئیس سازمان انرژی هستهای میرود و با او بر سر اینکه کارگر کارخانهٔ کفش سازی بوده کل کل میکند. اما هنگامی که در قسمت پایانی رئیس کاگب با «لگاسف» حرف میزند، معلوم میشود رسیدن به مدارج بالای دولتی به این سادگیها هم نیست. چند دقیقه بعد هم مشخص میشود شخصیت «خومیوک» کلا ساختگی است. یا در قسمت چهارم «لگاسف» در راهروی ساختمان مرکزی دولت، جلوی رئیس کاگب را میگیرد و با او بر سر آزاد کردن «خومیوک» مجادله میکند. رئیس کاگب هم به حرف او گوش میدهد! چرنوبیل از این صحنههای نمایشی اما غیرواقعی زیاد دارد اما چون تمامی صحنهها را در قالب یک موقعیت مستند بازآفرینی میکند، این توهم را ایجاد میکند که هر چه میبینیم واقعیت دارد. در صورتی که بخش زیادی از آن تخیل نویسندهٔ سریال است.
مهمترین آثاری که با موضوع چرنوبیل ساخته شده اند:
نام اثر | درباره آن |
Innocent Saturday روز قیامت محصول: ۲۰۱۱ کارگردان: الکساندر میندادزه
| روز قیامت به زندگی مردی در روزهای منتهی به روز فاجعه چرنوبیل میپردازد. او به همراه چند نفر از اعضای حزب سوار ماشین میشوند و به سمت چرنوبیل میروند تا ببینید چه اتفاقی افتاده است. اما بعد از آنکه میبینند نزدیک شدن به نیروگاه ممکن است موجب مرگشان شود، به شهرشان برمیگردند. بدون هیچگونه نگرانی از اینکه در معرض تشعشع قرار گرفتهاند. غافل از علت وقوع حادثه و وظیفهای که در زمینهٔ اطلاع رسانی به عهده دارند. |
The Bell of Chernobyl مستند هشدار چرنوبیل (یا سم چرنوبیل) محصول: ۱۹۸۷ کارگردان: رولان سرجیوکو | فیلم مستندی که درست یک سال بعد از واقعه ساخته شده میکوشد به جهانیان در مورد خطرات استفاده از انرژی اتمی هشدار دهد. گویا نسخهٔ اصلی فیلم گم یا مفقود شده. اما نسخهای دیگر که پنج دقیقه کمتر از نسخه اصلی زمان دارد همچنان موجود است |
Inseparable مینی سریال جدایی ناپذیر محصول: ۲۰۱۳ خالق: ویتالی وروبایف | در این مینی سریال چهار قسمتی، فاجعه چرنوبیل تبدیل به پس زمینهای برای شکل گیری عشقی لطیف و پاک میشود. گویی هر چه انسانها بیشتر به هم نزدیک میشوند زمین به نابودی نزدیک تر میشود. |
The Battle of Chernobyl مستند نبرد چرنوبیل محصول: ۲۰۰۶ کارگردان: توماس جانسون | این مستند حاوی تصاویری است که سازندگان برای اولین بار پس از گذشت سی سال اجازه استفاده از آنها را پیدا کردهاند. نبرد چرنوبیل میکوشد از طریق تصاویری آرشیوی، تلاش شبانه روزی ۵۰۰ هزار نفر از مردم شوروی را، که به شکلهای مختلف درگیر این حادثه شده بودند، به تصویر بکشد. |
Chernobyl Diaries خاطرات چرنوبیل محصول: ۲۰۱۲ کارگردان: بردلی پارکر
| چند جوان گردشگر اروپایی به سرشان میزند از شهر پریپیات دیدن کنند. در راه رسیدن به آنجا اتفاقات عجیبی میافتد که آنها زیاد جدی نمیگیرند. اما وقتی صبح روز بعد خاطرات چرنوبیل خودشان را در خرابههای بازمانده از چرنوبیل مییابند در حالی که موجودات جهش یافته قصد حمله به آنها را دارند، همه چیز شکل دیگری به خود میگیرد همان قدر که فیلمی ترسناک است میتواند واکنشی باشد نسبت به مسکوت ماندن اطلاعاتی که در زمینهٔ چرنوبیل در اختیار عموم قرار نگرفته است. |
Chornobyl.3828 مستند چرنوبیل ۳۸۲۸ محصول: ۲۰۱۱ کارگردان: سرخی زابلوتنی | این مستند به بخشی از عملیات پاک سازی چرنوبیل اختصاص دارد که در آن از نیروهای نظامی به عنوان رباتهای انسان برای با رباتهای انسانی برای پاکسازی پشت بام نیروگاه استفاده شده است. |
Land of Oblivion زمین وحشی محصول: ۲۰۱۱ کارگردان: مایکل بوگانیم | زمین وحشی با ریتمی آرام و تصاویری حزن انگیز چرنوبیل را همچون تراژدی شخصی نسلی به تصویر میکشد که پس از فاجعه، زندگی تباه شدهای را در پیش گرفتند. عروسی که در روز عروسیاش بیوه شد، کودک گریزپایی که فلج شد و… |
Chernobyl Heart مستند قلب چرنوبیل محصول: ۲۰۰۳ کارگردان: ماریان دلیو | مستند قلب چرنوبیل به بازخوانی فاجعهٔ چرنوبیل از طریق مصاحبه با آدی روچ، بنیانگذار پروژه بین المللی بچههای چرنوبیل، میپردازد. پروژهای که به بچههایی آسیب دیده از حادثه کمک میکند با وجود بیماری قلبی که به آن دچار شدهاند به زندگیشان ادامه دهد. این مستند در هفتاد و ششمین دورهٔ جوایز اسکار برندهٔ جایزهٔ بهترین فیلم مستند شده است. |
Decay واپاشی محصول: ۱۹۹۰ کارگردان: میخائیل بلیکف | واپاشی میکوشد فروپاشی نظام کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی را از طریق سقوط ارزشهای اخلاقی پس از فاجعه چرنوبیل به تصویر بکشد. فیلمی هنرمندانه و استعاری که نگاهی انسانی به شخصیتهایش را جایگزین نمایش تصاویر انفجار قرن کرده است.
|
چه بر سر چرنوبیل آمده؟
بیش از سی سال گذشته است. در این سی سال منطقهای که به چرنوبیل معروف است خالی از سکنه باقی مانده است. چون داریم در مورد شهری حرف میزنیم که نشت مواد رادیواکتیو آن را برای مدت دست کم بیست هزار سال غیر قابل سکونت کرده است. با این حال این منطقه به مکان مناسبی برای زندگی حیوانات به خصوص سگها تبدیل شده. امروزه بازدیدکنندههای اصلی چرنوبیل ساکنین قدیمی چرنوبیل و پریپیات هستند. آنها که هنوز زندهاند و به دلیل بیماری جوان مرگ نشدهاند. آدمهایی که به هر حال از شهرشان یا عزیزان از دست رفته شان خاطرهای در سر دارند. از سال ۲۰۱۱ تورهای مسافرتی به راه افتادند که مقصدشان چرنوبیل بود. این تورها مردم را به پیرامون نیروگاه میبرند و یا این امکان را فراهم میآورند که با تجهیزات سنگین و پیشرفته بتوان به درون مکانهایی رفت که خطر مرگ در آنها بسیار بالاتر از حد تصور است. اما چیزی نگذشت که دادگاهی در کییف رسما ورود توریستها به چرنوبیل را ممنوع کرد. از سال ۲۰۱۳ بازدید از منطقه به محدودهای که ایمن تلقی میشود محدود شد به شرطی که هر گردشگری به همراه یک همراه متخصص به این محدودهها نزدیک شود. هر چند به نظر میرسد پخش سریال چرنوبیل، خیل مشتاقان را به سمت چرنوبیل سرازیر کند.
صداهایی از چرنوبیل
یک نیروگاه هستهای چطور کار میکند؟ بمب اتم خطرناکتر است یا نشت مواد رادیواکتیو؟ اصلا مواد رادیو اکتیو تا چند سال در محیط زیست باقی میمانند؟… هیچ میدانستید که آخرین باری که نشت مواد رادیواکتیو اتفاق افتاده، این مواد در اقیانوس منتشر شدهاند چون مهندسان هیچ وقت فکرش را نمیکردند زلزلهای بیش از ۹ ریشتر با سونامی هم همراه شود؟ فاجعهٔ چرنوبیل چنان ابعاد وسیعی دارد که با گذشت بیش از سی سال از زمان وقوعش همچنان میتواند خبرساز باشد. اما این مسئله نباید باعث شود اصل قضیه را به فراموشی بسپاریم. محبوبیت عجیب مینی سریال چرنوبیل را، که تنها به بخشی از این فاجعه آن هم به شکلی داستانی میپردازد، میتوان دلیلی بر عطش (ترس) عمومی نسبت به مسئلهای دانست که بی شک برای نود درصد از مردم دنیا ناشناخته باقی مانده است. زمان میگذرد و باز هم حادثههایی از این دست اتفاق خواهند افتاند؛ اما انسانها آنقدر فراموش کار و بی قید هستند که به راحتی فجایع را از یاد میبرند تا امید به زندگی شان را حفظ کنند. سوتلانا الکسیویچ اوکراینی، کتاب مستند تاریخی شفاهی (غیر داستانی) «صداهایی از چرنوبیل» را در سال ۱۹۹۷ و با استفاده از مصاحبههایی که در طول ۳ سال از مردم درگیر با حادثه انجام داد، منتشر کرد. ویرایشهای بسیار زیادی در سالهای بعد از این کتاب منتشر شده است که یکی از آنها در سال ۲۰۱۵ برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات شد. (این کتاب به تازگی با عنوان «نیایش چرنوبیل: رویدادنامهٔ آینده» در نشر چشمه منتشر شده) آنچه خواندن این کتاب را به تجربهای منحصر به فرد تبدیل میکند، علاوه بر همراهی با احساسات پاک مردمی که در کمتر از ده دقیقه تمامی زندگی شان را از دست دادهاند، ناآگاهی ویرانگری است که همچنان ادامه دارد. این مطلب را با بخشی از کتاب «صداهایی از چرنوبیل» به پایان میبریم که هیچ بعید نیست بخشی از آیندهٔ هر یک از ساکنین کردی زمین باشد: «به من یک دوزیمتر دادهاند. نمی دانم با آن چکار کنم. ملافهها را میشویم و مثل برف تمیز و سفید میشوند، اما دوزیمتر صدا میدهد. هرجایی را تمیز میکنم، با اینکه پاکیزه میشود، باز هم صدای دوزیمتر را در میآورد.»
احتمال تکرار فاجعهای مانند چرنوبیل چقدر است؟
روسیه، تنها کشوری است که با وجود مشخص شدن خطر بالای رآکتور فعال از نوع کانالی توان بالا (RBMK) همچنان از این رآکتورها استفاده میکند. انجمن جهانی هستهای، وجود ۱۰ رآکتور RBMK را در روسیه تأیید کرده. چهار رآکتور RBMK در کورسک، شهری در غرب روسیه و سه رآکتور در سن پترزبورگ، شهری با بیش از پنج میلیون نفر جمعیت و سه رآکتور دیگر در شهر اسمولنسک، شهری در فاصلهٔ چهارساعتی از مسکو، شناسایی شدهاند. یکی از رآکتورهای RBMK اسمولنسک مجوز عملیات تا سال ۲۰۵۰ را دارد؛ ولی مجوز سایر رآکتورها بین سالهای ۲۰۲۱ تا ۲۰۳۱ منقضی خواهد شد. هرچند همانطور که در سریال به آن اشاره شد پس از مرگ «لگاسف» روسها تغییراتی در میلههای کنترلی رآکتورها و سوخت اورانیومی انجام دادهاند اما به عقیدهٔ دانشمندان، این رآکتورها از اساس طراحی نگران کنندهای دارند و هر لحظه ممکن است حادثهای مشابه رخ دهد. حداکثر مدت فعالیت مجاز رآکتورهای RBMK سی سال است؛ اما مقامهای روسی طول عمر رآکتورها را تمدید کردهاند. در سال ۲۰۱۵، نیمی از توان هستهای روسیه از رآکتورهای تمدید شده تأمین میشد. به نقل از انجمن جهانی هستهای، چند رآکتور قدیمیتر در کورسک و سن پترزبورگ وجود دارند که از دههٔ ۱۹۷۰ کار میکنند و نگرانیهای زیادی برای غرب به وجود آوردهاند. روسیه مدعی است رآکتورهای ارتقا یافته کاملا با استانداردهای امنیتی بین المللی سازگار هستند. تقریبا ۱۰ درصد از برق روسیه از نیروی هستهای تأمین میشود و این کشور قصد دارد با هدف توسعهٔ برنامهٔ هستهای، این مقدار را تا پایان قرن به ۸۰ درصد برساند. از این رو به نظر میرسد بعید است که روسیه به راحتی دست از استفاده از این نوع نیروگاهها بکشد. حالا هرچقدر هم که جان شهروندان خودش و کل ساکنین اروپا در خطر بیفتد! با این حال تصور نکنید چنین اتفاقی فقط ممکن است در روسیه بیفتد تا از چشم شما پنهان بماند؛ یا به سرعت از یادها برود. در ادامه میتوانید جدولی از حوادث اتفاق افتاده در نیروگاههای هستهای را مشاهده کنید که ممکن است در لحظه تلفات جانی نداشته باشند اما کسی هم در مورد بیمارهای مردم منطقه در اثر تابش تشعشات تحقیقی نکرده است:
بزرگترین حوادث نیروگاههای هستهای
زمان وقوع | مکان | شرح حادثه | تلفات | خسارت | INES |
۲۹ سپتامبر ۱۹۵۷ | تاسیسات هستهای مایک/ کیشتیم/ روسیه | این حادثه شاید اولین فاجعهٔ هستهای تاریخ باشد اما از جزئیات آن هیچ اطلاعی در دست نیست | مشخص نشده | مشخص نشده | 6 |
۱۰ اکتبر ۱۹۵۷
| مجتمع سوخت هستهای سلافیلد / انگلستان | آتش سوزی در پروژه بمب اتمی بریتانیا هسته را تخریب کرد و حدود ۷۴۰ ترابککرل ید ۱۳۱ را در محیط زیست منتشر کرد.
| نداشته | مشخص نشده | 5 |
۳ ژانویه ۱۹۶۱ | آیداهو فالز / آیداهو/ آمریکا | انفجار در نمونه اولیه در ایستگاه تست ملی راکتور. | ۳ نفر | ۲۲ میلیون دلار | 4 |
۲۱ ژانویه ۱۹۶۹ | رآکتور لوسنس /کانتون وو / سوئیس | پس از آنکه خنک کنندهها از کار افتادند، فروپاشی هستهای اتفاق افتاد که نداشته مشخص نشده منجر به انتشار رادیواکتیو شد. | نداشته | مشخص نشده | 5 |
۵ ژانویه ۱۹۷۶ | رآکتور آب سنگین / چکسلواکی | در اثر سوء عملکرد اپراتورها در هنگام وارد کردن خنک کنندهها انتشار رادیواکتیو صورت گرفت | 2 نفر | مشخص نشده | 4 |
۲۲ فوریه ۱۹۷۷ | رآکتور آب سنگین / چکسلواکی | پس از حادثه سال گذشته سیستم دچار مشکلات جدی شده بود ولی عدم رسیدگیهای لازم باعث شد رآکتور از کار بیفتد | نداشته
| ۱۷۰۰ میلیون | 4 |
۲۸ مارس ۱۹۷۹
| نیروگاه تری مایل آیلند / پنسیلوانیا/ آمریکا | بخشی از هسته اصلی واحد ۲ نیروگاه ذوب شد که باعث نشت ۳ میلیون کوری گاز رادیواکتیو به بیرون از نیروگاه گردید. در پی این حادثه حدود صد و چهل هزار نفر از اهالی منطقه خانههای خود را ترک کردند. پس از حادثه تری مایلی آیلند، ساخت نیروگاههای هستهای برای مدتی در آمریکا متوقف شد. | نداشته
| ۲۴۰۰ میلیون | 5 |
۲۸ آپریل ۱۹۸۶ | نیروگاه چرنوبیل / اوکراین | طراحی ناقص سیستم و ضعف عملکرد پرسنل موجب فروپاشی هسته و انفجار خنک کنندهها شد. بزرگترین فاجعهٔ هستهای منجر به تخلیه سکنه تا شعاع ۳۰ کیلومتری شد.
| ۲۸ مورد مستقیم، ۱۹ مورد وابسته و ۱۵ کودک مبتلا به سرطان تیروئید | ۶۷۰۰ میلیون دلار
| 7 |
۳۰ سپتامبر ۱۹۹۹ | نیروگاه توکایامورا / ایباراکی/ ژاپن
| انتشار رادیواکتیو
| ۲ نفر
| ۵۴ میلیون دلار | 4 |
۱۱ مارس ۲۰۱۱ | نیروگاه فوکوشیما / شرکت نیروی برق توکیو/ ژاپن | در پی زلزلهٔ 9 ریشتری به همراه سونامی و در اثر از کار افتادن ماشین آلات نیروگاه هستهای، نشت مواد رادیواکتیو به وقوع پیوست. | ۲ نفر | ۲۰۷۲ میلیون دلار | 7 |
*مقیاس بین المللی حادثه هستهای (به انگلیسی: International Nuclear Event Scale) (به صورت مخفف INES) مقیاسی بین المللی برای توصیف سطح خطر یک حادثه هستهای است که نخستین بار در سال ۱۹۹۰ توسط آژانس بین المللی انرژی اتمی ارائه شد. این مقیاس از درجه صفر تا ۷ دسته بندی میشود که سطح ۷ نشان دهنده یک فاجعه بزرگ هستهای مانند حادثه چرنوبیل یا فوکوشیما است.
طاهره موسوی، حسین جوانی / مجله دنیای تصویر