شب یلدا: جشن ولادت خورشید

دکتر سعید خیر خواه دانشگاه آزاد کاشان
آیینها و باورهای اجتماعی بسیار ریشهدارتر و کهنتر از آن است که ما میپنداریم. این باورها هم زاد و همراه انسان بودهاند و به نظر میرسد تا زمانی که آدمیان بر این کرهٔ خاکی زندگی کنند به صورت آگاه یا ناخودآگاه همراه آنان خواهد بود. بسیاری از آیینهای باستانی پس از تغییر و تحولات سیاسی یا دینی در جامعه با رنگ و آبی تازه در آیین جدید به حیات خود ادامه دادهاند. چنان که بیشینهٔ اعمال دینی و مراسم مذهبی امروز به نوعی خویشاندی ناگسستنی با آن باورها و رسوم دارند، در حالی که مومنان و باورمندان آیین تازه هیچ خبری از آنها ندارند.
نوع عبادتها، دعاها، شکل و شمایل عبادتگاهها، حتا مناسک اجتماعی و سیاسی، مدیون و وابستهٔ آیینهای قدیمی میباشند، بدون آنکه پیروان آیین و مراسم امروزی احساس خویشاوندی با آنها داشته باشند. به سادگی میتوان ثابت کرد که بیشتر عبادت گاهها و امامزادههای بیشمار در هر کوچه و پسکوچه، هر شهر و دیار و دهکدهیی زمانی نه چندان دور، جایگاهی مقدس و عزیز برای آیینهای منسوخ و فراموش شده بودهاند و آدمیان به لحاظ فطرت تقدسپذیری خویش و عزت و احترامی که برای این مکانهای مقدس قائل بودهاند، هرگز نمیتوانستهاند آنها را از یاد ببرند یا ویران سازند. بدین سبب با پذیرش آگاهانه یا ناآکانهٔ ادیان و آیینهای تازه، تا سر حدّ امکان مراسم و مناسک این آیین را با موازین پیشین تطبیق و تطابق دادهاند و براساس قانون تلفیق فرهنگها، مسلّما با شیوهیی تازه به امضا یا وضع آیینهای تازهیی دست زدهاند.
از این رو برای یک محقق پژوهشگر و حساس در همهٔ آیینها، مراسم، بناها، عبادتها و عبادتگاهها رگههای روشن و ریشهدار وجود دارند که میتواند با تمسک به این سرنخها به جایگاه اصلی و باستانی مراسم، آداب و رسوم و یا شکل بناها برسد. به جهت آداب و رسوم و باورها و بناهای گونهگون که با آیین جدید همراه و هماهنگو درپناه آیین نو ماندگار شدهاند، چندان شگفتآور نیست. اما پرسش اصلی و شگفتی در این است که چرا بعضی از آداب و رسوم یا یناهایی که هیچ آمیزه یا معجونی از آیینهای جدید هم ندارند، همواره به صورت همگانی مورد قبول و اقبال مردم بوده است و با کذشت سالیان متوالی و قرون متمادی هر گز گرد و خاک فراموشی و کهنگی بر آنها ننشسته است و حتا قویترین آیینهای آسمانی و وحیانی یا بلاهای خانمانسوز و بنیانکن نتوانستهاند هیچ تزلزلی در بن و بنای آنها بیفکنند. تا جایی که با کذشت روزگار بر استواری، ارزش و احترام آنها نیز افزوده شده است.
به سادگی میتوان بسیاری از این مراسم کهن و ریشهدار و بناهای نامدار و دیرینه سال را در جهان مثال آورد که یکّه و تنها و بدون تکیه بر پشت بندهای آیینهای تازه سر پاایستادهاند و هر روز با کشف شگردهایی تازه بر اعجاب جهانیان میافزایند.
در ایران، این سرزمین پرنام و نشان و دیرینه سال، بسیاری از این بناها، مانند زیگورات، چغازنبیل، سیلک کاشان، ارگ بم، بیستون، نقش رستم، آرامگاه کورش کبیر و بیساری جاهای دیگر را داریم که علیرغم بلاهای بنیانکن و ویرانساز فکری و طبیعی همچنان پابرجا و استوار، چشم در جشم دوست و دشمن انداختهاند و حتا گاه و بیگاه تلاش و کوشش بیهودهٔ برخی تنگچشمان و یا جماعتی حسود یا جاهل را به باد تمسخر میگیرند و بزرگوارانه خطای آنان را به بزرگی خویش میبخشایند.
بسیار شگفتانگیز است که در لرزشهای بیمحابای زمین و غول بنیانکن سیل و زلزله این بناهای حتا خاکی و سست خم به ابرو نیاوردهاند و اگر هم ظاهرا ویران شدهاند، خاک و خاشاک و آثار برجای ماندهٔ آنها چون ایوان مداین، سجدهگاه صدها و هزاران پژوهشگر و مشتاق باستان شناسی قرار گرفته است، و یا آه و نفرین آنها آتش در جان دشمنانشان انداخته است که تا عمق جان و وجودشان را سوزانده و به خاکستر سیاه نشانده است.۱ وقتی انسان آن قصیدهٔ مشهور عرب یعنی «صورت الانطاکیه»۲ را میخواند و یا اشک عبرت خاقانی آن امیر کلام و شاعر مغرور را عاجزانه بر ویرانههای مداین مشاهده میکند و یا عجز و افلاک بزرگترین قهّار و جبار تاریخ معاصر یعنی صدام حسین را در برابر عظمت این بنا میبیند، ناخودآگاه به این فکر فرو میرود که فرهنگها و ملتهایی چون ایران فقط و فقط به دماوند باشکوه، ریشهدار و دیوافکن تکیه ندارند، بلکه هر نماد و نمایی از این فرهنگ دیرینه سال خود دماوندیست استوار با ریشههای باشکوه، ماندگار و با حکایتهایی بی شمار از جدال اهورا و اهریمن، فریدون و ضحاک که بنا به جبر ماندگاری نور، همیشه و همراه سرافراز و پابرجای ماندهاند و سیمرغوار در حساسترین لحظات مرگآفرین و پرخطر، دست نوازش و پرورش خویش را بر خستگان دل سوخته و شیفتگان پریشیده و خراشیدهٔ روزگار کشیدهاند و با شرر جانگزای خویش بنیان و بنیاد جهل و ستم را به باد دادهاند.
در این مقال بر آن نیستیم که چون حسودان و عاجزان روزگار رجز ناتوانی برخوانیم، یا برآن باشیم عجز و ذلت حال خویش را با مقال پوچ، سامانی بخشیم. سخن به جدّتر از آن است که گمان میرود. اصولا ملتهای ریشهدار و صاحب فکر و فرهنگ در تمام جهان اینگونه بودهاند و دیر یا زود به مکان مستحق خویش رسیدهاند. ژاپن، چین، آلمان، هند و بسیاری از کشورهای ریز و درشت جغرافیای جهان، همین حال و احوال ما را داشتهاند. به عقل هیچکس نمیرسید که آن غول بیشاخ و دم سوسیالیست جهان، یعنی اتحاد جماهیر شوروی با آن امکانات بی نظیر مادی و عدّه و عدّهٔ نظامی، آنچنان ذلیلانه در برابر فرهنگ ریشهدار ایرانی و بومی ملتهای تشکیل دهندهٔ خود عقبنشینی کند یا برعکس، آلمان، آن کشور آسیبدیده، و ویران شدهٔ جنگ جهانی دوم، دوباره نفرت و شکست خویش را فروریزد و اکنون بر پهنهٔ گیتی این چنین تاثیرگذار و ماندگار گردد. به نظر نگارنده، همهٔ این تحولات غیر منتظره حاصل پویایی فرهنگ درونی جوامع است، فرهنگی ریشهدار و کهن که سرانجام خویش به هویت اصلیاش میرسد و به آنچه معیار و مدار حق اوست، نایل میگردد.
مثال دیگر آیین الهی و مقدس اسلام است که در جایی از کرهٔ خاکی طلوع کرد که هیچ بنیاد فرهنگی و سامانهٔ ریشهدار اجتماعی نداشت. این آیین الهی و مقدس هم زمانی توانست به لحاظ فرهنگی و مادی ریشهدار و کسترده گردد که با فرهنگ و تمدنهای بزرگ جهان به تعامل و تبادل منطقی دست زد. فرهنگهایی ریشهدار چون چین، هند، یونان و ایران باستان، آن آیین الهی را چون مادری مهربان در آغوش پرورش خویش گرفتند تا جایی که با سرعت برقآسا نیمی از جهان متمدن گذشته و حال را در سیطرهٔ خویش گرفت. به گفتهٔ مرحوم اقبال لاهوری در کتاب تاریخ فلسفه، دو حادثهٔ مهم سرنوشت تمدن جهانی را کاملا تغییر داد: یکی فتح یونان به دست رومیان و دیگر فتح ایران توسط اعراب مسلمان و این دوحادثه منشا پیدایی دو تمدن بزرگ در دو سوی جهان شد.۳ هاضمهٔ تاریخی تمدنهای ریشهدار جهان و فرهنکهای تاثیرگذار بسیار قوی و پرحوصله است و توان این را دارند که غذاهای ثقیل فرهنگی و دیر هضم را در خود حل و هضم نمایند؛ هر چند به سنگینی و سختی شورش و یورش مغولان باشد. هرگز نمیتوان به این سادگی باور کرد که احفاد چنگیز خان مغول پس از یکی دو قرن اینگونه متابع و پیرو آیین و دین ایرانی و اسلامی گردند که بسیاری از بناهای ماندگار و تاریخی ما حاصل تاثیر آنان بوده باشد و به عنوان مثال مسجد گوهرشاد خراسان به دست نوادهٔ مغولان یا تمیوریان بنا شده یا امروزه، ما پیشینهٔ بناهای فرهنگی خویش را با عنوان معماری تیموری بشناسیم. باری هدف نگارنده از این مقدمه آن است که نشان دهم به این سادگی نمیتوان به آیینهای ماندگار ایرانی و اسلامی نظر انداخت. آداب و رسوم و بناهایی که این گونه توانستهاند بدون محافظ و طرفدار و بدون هیچ حمایت مالی یا انسانی، این گونه، سرپا و ماندگار بمانند، مسلّما حکمتی حکیمانه یا دستی الهی و غیبی پشت سر آنهاست که هر چند درهای بسیاری را بر روی آنها بسته باشند و با تیشههای خشم بر سر آنها کوبیده، باز هم با خندهیی پرمعنا به همگان اعلام هویت میکنند و با صدایی مهربانانه و رسا میگویند:
هان ای دل عبرت بین از دیه عبر کن هان ایوان مداین را آیینهٔ عبرت دانگ دندانهٔ هر قصری پندی دهدت نونو پند سر دندانه بشنو ز بن دندان
ب-آیین یلدا
به هر جهت بحث اصلی ما آیین و آداب یلداست. آیینی ریشهدار و ایرانی مانند سایر آیینهای این مرز و بوم که میتوان پس از آیین فراگیر نوروز، آن را فراگیرترین آیین و رسوم ایرانی دانست که اتفاقا به لحاظ بافت و ویژگی خاص خویش با آداب و رسوم و باورهای اسلامی در هم نیامیخته است و روایاتی متقن در کتابهای روایی یا حدیث نداریم که بحثی از وجود آن یا مناسبت داشتن با ویژگیهای دینی یا اسلامی داشته باشند ۴.
براساس نظر محققان، باستانشناسان، دانشوران اسطورهشناس،۵ آیین یلدا بخشی از اسطورهٔ زایش خورشید است که بسیاری از مراسم و آیینهای دیگر ما را نیز تحت الشعاع خویش دارد؛ چنان که اگر آیین یلدا را جشن تولد خورشید بدانیم و براساس گاهشماری ایرانی یا نجومی پیگیر آن باشیم، شب چلّه یا شب اول زمستان درازترین و طولانیترین شب سال است، یعنی خورشید هم کمترین حضور خود را در پهنهٔ زمین به ویژه در فلات ایران دارد و براین اساس، ایرانیان به این اسطوره وفادار ماندهاند. در چنین حال و احوالی که سرما هم زیاد است، باید الههٔ گرمی و نور یعنی خورشید یا مهر دوباره متولد شود تا جهان پرنورتر و گرمتر گردد. بدین لحاظ در چنین شبی تا نزدیکهای صبح گرد هم میآمدند و برای نوزاد تازه بالیده یعنی خورشید دعا کرده و شادمانی خویش را با خوردن آجیلهای مختلف اعلام میداشتهاند. نیز براین باور بودند که اگر در چنین شبی بخوابند، دشمنان مهر یا خورشید، او را خواهند ربود یا آسیبی به او خواهند رسانید. بنابراین برای محافظت از خورشید، شب با پاس میداشتهاند. پیش از این محققانی نامدار مانند دکتر سیروس شمیسا هم مفصلا بدان پرداختهاند و بسیاری از زوایا و ویژگیهای شب چلّه یا شب یلدا را تفسیر و بررسی کرده که از جمله تطبیق شب یلدا با میلاد مسیح (ع) و خوردن هندوانه و مرکبات یا انار که به نوعی نمادین یادآور گردی خورشید و یا سرخی کم سوی آن در آغاز زمستان است.۶
ج-تناسب با آیینهای دیگر
به هر جهت با مبنا قراردادن این شب برای ولادت خورشید میتوانیم تناسب بعضی دیگر از آیینها و مراسم ایرانی را توجیه تموده یا توضیح دهیم. چنان که از صبح روز اول زمستان خورشید در آسمان نورانیتر شده و روزها به تدریج بلندتر میگردند.
اکنون به بعضی از مراسم باستانی و تاریخی که در پیوند با خورشید یا یلداست اشاره میشود:
۱-آیین چلّهنشینی
چلّهنشینی صوفیانه میتواند ریشه در همین شب چلّه داشته باشد، چنان که چلّهٔ کوچک و بزرگ دقیقا در چهل روز یعنی از اول زمستان (-۷ دی ماه) تا دهم (به تصویر صفحه مراجعه شود) بهمن ماه و دوباره از دهم بهمن ماه تا نزدیک اواخر زمستان که با احتساب تاریخ جلالی و خمسهٔ مسترقه آن هم چهل روز میشود.
۲-جشن سده
جشن سده، پنجاه روز مانده به نوروز خورشید در نظر آید و هم تطبیق و تطابقی با آیین پنجاهٔ مسیحیان داشته باشد که به هر جهت بسیاری از آیینهای مربوط به میترا یا مهر با رسوم مسیحیت مطابق است.
۳-چهارشنبه سوری
مراسمی که شب آخرین چهارشنبهٔ سال برگزار میشود و به نوعی بلاگردانی و دفع دشمنان خورشید میباشد و یا آنکه نوعی تسریع در گرمتر شدن خورشید به صورت نمادین، است. این آیین را میتوان با باور دیگر ایرانیان که بیماریهای خاصی مانند صرع یا غش در چهارشنبهها پدید میآید، متناسب دانست. هنوز هم در ضرب المثلهای ایرانی داریم که میگویند: «خیلی جنسش خوب است، تازه شب جهارشبنه غش هم میکند». نظامی گنجوی در لیلی و مجنون گوید:
در منکر صنعتش بهی نیست کالا شب چارشنبهی نیست
۴-جشن بزرگ نوروز
نوروز در واقع جشن تاجگذاری خورشید یا جمشید است که به صورتی گسترده به عنوان آغاز فصل گرما یا تابستان قدیم ۷ برگزار میشد، چنان که فردوسی فرماید:
چو خورشید تابان میان هوا نشسته بر او شاه فرمانروا
به جمشید بر گوهر افشاندند مر آن روز را روز نو خواندند ۸
۵-شیر و خورشید
شیر و خورشید که در نگارهها و تصاویر به صورت شیری خشمگین، شمشیر به دست میباشد و خورشیدی از کمر او طلوع میکند. این نماد و نشان ملی ایرانیان باستان بود که ظاهرا بر روی دفش کاویانی، کاوهٔ آهنگر نقش بسته بود. و شرح آن این است که در مرداد ماه که معادل برج اسد (-شیر) میباشد، خورشید بیشترین گرما و نور را دارد و اصطلاحا خانهٔ شرف خورشید برج اسد میباشد و در این جاست که خورشید به نقطهٔ اوج نور و گرما رسیده و پس از آن به مرحلهٔ زوال و کاهش خواهد رسید. بنابراین پس از آن وارد برج خوشه (-سنبله یا شهریور) خواهد شد که زمان باروریست و سپس در برج میزان به اعتدال خریفی (-پاییزی) رسیده و بدین ترتیب دورهٔ کما خورشید کامل میگردد و دوباره پس از مرگ و وبال در پایان برج قوس و آستانهٔ جدی (-دی ماه) متولد شده و این کان بنابر باور ایرانیان همه ساله تکرار میگردد.
این ویژگی تولد دوباره را میتوان با حدیثی که از حضرت عیسی (ع) نقل شده است، مطابقت داد: «لن یلج ملکوت السما من لم یولد مرتّین»۹ و شاید از این جاست که در زمان هخامنشیان مردگان خود را به حالت جنینی یعنی دستها و پاها در بغل به خاک میسپردند!.
د-یلدا
آیین ایرانی «یلدا» به صورتی ناخودآگاه در رگ و ریشهٔ فکر ایرانیان، حضور دارد و حتا امروزه که شهرها با زندگی کشاورزی هم سر و کار ندارند، آن را کامل برگزار میکنند. مراسم یلدا با اندکی فاصله به صورت عید کریسمس در بسیاری از کشورهای جهان به عنوان تولد حضرت عیسی (ع) برگزار میگردد. و برخلاف این نظر که بعضی که میپندارند آیین یلدا تحت تأثیر آیین مسیحیت در ایران پایدار گشته است، باید گفت که در زمان اشکانیان با تولد میترا (-مهر) و بسط و گسترش آیین مهری و پس از آن به دلیل بیمهری زرتشتیان به این آیین راهی اروپا شد و در حدود قرن چهارم مسیحی بر آیین تازهٔ مسیحان بسیار تأثیر نهاد تا جایی که اکنون هم تولد مهر (-یلدا) و هم بسیاری دیگر از مراسم آنانا با میترائیسم یا آیین مهر ایرانی مطابقت دارد. چنان که روز تعطیل مسیحیان یعنی یک شنبه معادل روز (- Sunday) میباشد و یا آن که نقشهای قالیهای ایرانی به شکل صلیب میباشد که همان گردونهٔ میترا است. همچنین در ادبیات فارسی هم بسیاری از باورهای مهری با باورها مسیحی برابر انگاشته شده و شاعران بزرگ مثل خاقانی بدان اشاره کردهاند:
گازری از رنگرزی دور نیست کلبهٔ خورشید و مسیحا یکیست
و یا شواهد بسیاری دیگر که در قصیدهٔ ترساییهٔ خاقانی بدان اشاره شده است ۱۰.
خورشید یا مهر در رأس خدایان باستانی قرار داشت و در تصور مردم، فرمانروا و مهتر آسمان و زمین بود و حیات را با نور خود در زمین ساری و جاری میکرد.
این باورها و نظایر آن در غرب و روم با شدت و نیروی بیشتری گسترش یافت، چنان که بیشتر آداب و رسوم مربوط به میترائیسم اکنون مطابق با آیین کریسمس برگزار میشود.
بنابر استناد بعضی از نقشهای آیین میترائیسم، میترا (-مهر) از کاجزاده میشود. درخت کاج یا سرو درختیست که ویژهٔ خورشید می باشند. بدین لحاظ در آیینهای میترائیسم و کریسمس مسیحیان، چراغانی کردن درخت کاج اهمیتی به سزا دارد.
در سیاست امپراتوری روم ممتازترین جایگاه خدایگان به خورشید عالی جناب تفویض میشد که امپراتور، نماینده و تجسم او محسوب میگشت و به لحاظ شکستناپذیری خورشید امپراتور هم شکست ناپذیر تلقی می شد و اینگونه بود که آیین میترائیسم (-مهر) در سدهٔ چهارم مسیحی به عنوان امپراتوری قدرتمند مغرب زمین توانست مدتی زیاد با تکیه بر آیین مسیحیت و با باورهای میترائیسم ایرانی، نیمی از جهان را زیر سلطهٔ خویش داشته باشد و بعید نیست زمینهٔ جنگهای ایران و روم در زمان ساسانیان هم تضاد آیین زرتشتی و آیین مهری بوده باشد. چنانکه دکتر سیروس شمیسا در کتاب طرح اصلی داستان رستم و اسفندیار اشاره کردهاند، تضاد رستم و اسفندیار میتواند برابری و تقابل آیین مهری به نمایندگی رستم و آیین زرتشتی به نمایندگی اسفندیار باشد. از آن جا که در آیین زرتشتی اهورا مزدا جای مهر یا میترا را میگیرد، در متون اوستایی و منابع پهلوی میترا ایزدیست که با حادثهٔ رستاخیز و مسالهٔ سنجش اعمال در روز بازپسین و داوری در کار مردگان و ارواح دخالت دارد و در متونی مثل اراداویرف نامه و بهمنشیث، چنین مباحثی بیان شده است. نیز در اوستا، میترا و خورشید، بسیار به هم نزدیکاند و خورشید از ایزدان یاور مهر میباشد ۱۱ بدین ترتیب به این باور میرسیم که آیینها و مراسم باستانی به نوعی ناخودآگاه در رگ و ریشهٔ فکر مردم جاریست. به گونهیی که اگر بتوانند آنها را با آیینهای دینی مرسوم تطبیق دهند، آن را حفظ خواهند کرد وگرنه باز هم به نوعی مستقل میتوانند پابرجا بمانند.
هر چند این آیین و مراسم در روزگاران باستان مطابق با زندگی فلاحتی و کشاورزی بوده است و حاصل آن تاثیری در زندگی شهرنشینان هم نداشته باشد، اما اسطوره فقط به ابعاد ظاهری و مادی مرتبط نیست، بلکه به صورت ناخودآگاه، فراگیر شده و حتا زمانی هستهٔ مرکزی و هدفش را نیز فراموش میکند. آنچه هست حیات اسطوره است که چون اژدهای هفتسر، هر سرش را که بکوبی یا برکنی، باز با سری دیگر سر برخواهد آورد.
پری رو تاب مستوری ندارد در ار بندای به رو از روزن آید