معرفی کتاب: ترس و نکبت رایش سوم، نوشته برتولت برشت

خیانت
از آنجا
خیانتکارانند که می آیند
برای همسایه چاله کنده
و می دانند که مردم می دانند.
مشوش، در خواب و بی خوابی:
خیابان فراموش نمی کند
و دنیا به آخر نرسیده.
شهر برسلاو، ۱۹۳۳. آپارتمان یک خورده بورژوا. یک زن و یک مرد پشت در ایستاده اند و گوش می دهند. رنگ و روی آنها پریده است.
زن: مثل اینکه رفتند پایین.
مرد: هنوز نه.
زن: آنها نرده های پله را شکستند. بی هوش شده بود. دیدی چطور او را از توی خانه بیرون کشیدند؟
مرد: من فقط گفتم که صدای رادیویی که ایستگاه خارجی را گرفته بود از اینجا نبود.
زن: تو فقط این را نگفتی.
مرد: من چیز دیگری نگفتم.
زن: این جور به من نگاه نکن. اگر چیز دیگری نگفتی، پس نگفتی.
مرد: من هم همین را می گویم.
زن: پس چرا نمی روی به کلانتری بگویی که آنها روز یکشنبه مهمان نداشته اند؟
مرد: من نمی روم، آنها مثل حیوان می مانند، ندیدی که با او چه کردند؟
زن: حقش بود. چرا وارد سیاست می شود.
مرد: با این وجود حقش نبود که کتش را اینجوری پاره کنند. آن هم با این وضعی که مردم دارند.
زن: کت که اهمیتی ندارد.
مرد: با وجود این، نباید پاره اش می کردند.
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
«ترس و نکبت رایش سوم» شامل بیست و چهار نمایشنامه یک پردهای است، که برتولت برشت آن را میان سالهای ۱۹۳۵ تا ۱۹۳۹ در مهاجرت نوشته است و چند تایی از آن را، برای اولین بار، خود در سال ۱۹۳۷ در پاریس به روی صحنه آورده است. زمانی که برشت این «یک پرده»ایها را مینوشت هنوز آنچنان که باید ترس و نکبتی که حکومت خودکامگان و جنایتکاران برای ملت آلمان به ارمغان آورده بود، برای این ملت و سایر ملتهای جهان، شناخته شده نبود. اما برشت همان موقع در صحنههای این کتاب تا سرحد تنفر آشکار کرده است که: مدتها قبل از آنکه بمبافکنها بیایند، شهرهای آلمان غیرقابل سکونت شده بودند.
کتاب ترس و نکبت رایش سوم
نویسنده: برتولت برشت
مترجم: شریف لنکرانی
انتشارات جامی
۱۷۶ صفحه