کتاب لحظه‌ی برخاستن؛ چگونه توانمندسازی زنان دنیا را تغییر می‌دهد – ملیندا گیتس
لحظه‌ی برخاستن کتابی است از میلندا گیتس. ایده‌ی اصلی و کلی کتاب آگاه کردن زنان از توانایی‌ها و قدرت روحی و جسمیشان است. میلندا گیتس در این کتاب می‌گوید که همه‌ی ما همه‌ی آن چیزی که برای تغییر نیاز است را درون خودمان داریم، فقط باید بیشتر بدانیم و از جایمان بلند شویم.
میلندا گیتس معتقد است دنیا می‌تواند و باید جای بهتری باشد. گیتس می‌خواهد تغییرات مثبت ایجاد کند. او در کتاب لحظه‌ی برخاستن نگاه جامعه شناسانه دارد و آرمان‌ها و رویاهایش را با زبانی داستان‌گونه با مردم دنیا در میان می‌گذارد. میلندا گیتس زنان را برابر مردان و رکن اصلی جامعه می‌داند و در این کتاب می‌گوید راز موفقیت در بهبود اوضاع جهان بیدار کردن زنان و آگاهی بخشیدن به آنان است تا دنیا را در دست بگیرند. گیتس باور دارد که تغییر از جزئیات شروع می‌شود، به همین خاطر در کتاب لحظه‌ی برخاستن سعی می‌کند دیدگاه خواننده را نسبت به زندگی شخصی‌‌اش و بعد جامعه و دنیا تغییر دهد. او ما را از وجود ویژگی‌هایی که درون همه‌مان مشترک است آگاه می‌کند به این وسیله ما را برای بلند شدن و ایجاد تغییر در زندگی تشویق می‌کند.
مقدمه کتاب:
وقتی کوچک بودم، پرتاب های فضایی نقش بسیار مهمی در زندگی ام داشتند. من در دالاس، تگزاس، بزرگ شدم، در خانواده ای کاتولیک با چهار فرزند، مادری خانه دار و پدری که مهندس هوافضا بود و روی برنامه آپولو کار می کرد.
در روز پرتاب، ما همه سوار اتومبیل می شدیم و به خانه یکی از دوستان پدرم می رفتیم که او هم از مهندسان برنامه آپولو بود و نمایش را باهم تماشا می کردیم. هنوز دلهره آن شمارش معکوس ها را تا مغز استخوانم حس می کنم. «بیست ثانیه و در حال شمارش، کمتر از پانزده ثانیه، هدایت داخلی، دوازده، یازده، ده، نه، شروع فرایند اشتعال، شش، پنج، چهار، سه، دو، یک، صفر. همه موتورها آماده هستند. پرتاب! ما بلند شدیم!»
آن لحظات همیشه برای من هیجان انگیز بودند، به خصوص وقتی موتورها آتش می گرفتند، زمین می لرزید و موشک شروع به بالارفتن می کرد. اخیرا به عبارت «لحظه برخاستن» در کتابی نوشته مارک نپو برخوردم که یکی از نویسندگان معنوی محبوب من است. او از آن عبارت برای ثبت لحظه ای از لطف و رحمت استفاده می کند. او می نویسد: چیزی مانند یک روسری بر فراز باد بلند شد.» و اندوه او خاموش شد، و احساس کمال کرد.
تصویر مارک از پرواز، پر از شگفتی است. شگفتی برای من دو معنی دارد. می تواند به معنای وحشت باشد و می تواند به معنای کنجکاوی باشد. من وحشت بسیار دارم؛ اما به همان اندازه نیز کنجکاو هستم. می خواهم بدانم پرواز چگونه اتفاق می افتد؟ برای همه ما پیش آمده که داخل هواپیما نشسته باشیم و در انتهای یک باند طولانی پرواز با نگرانی منتظر لحظه برخاستن باشیم. وقتی بچه هایم کوچک بودند و ما منتظر بلند شدن هواپیما بودیم، به آنها می گفتم: «چرخ، چرخ، چرخ…» و لحظه ای که هواپیما از زمین بلند می شد می گفتم: «بال!» وقتی بچه ها کمی بزرگتر شدند، به من ملحق می شدند و همه ما سال ها آن را باهم می گفتیم. هرچند گاهی بیش از آن چه انتظار داشتیم می گفتیم «چرخ، چرخ، چرخ» و من با خود فکر می کردم، چرا این قدر طول می کشد تا از زمین بلند شویم.
چرا بعضی وقت ها این قدر طول می کشد؟ و چرا بعضی اوقات این قدر سریع اتفاق می افتد؟ چه چیزی ما را از آن آستانه عبور می دهد که نیروهای بالابرنده مان بر نیروهای پایین کشنده مان غلبه می کنند و از زمین بلند می شویم و شروع به پرواز می کنیم؟ درحالی که بیست سال به تمام دنیا سفر کردم و کارهای مربوط به بنیادی را انجام دادم که با همسرم، بیل، تأسیس کرده ام، در این اندیشه بوده ام: چگونه می توانیم لحظه پرواز را برای انسان ها و به خصوص برای زنها به ارمغان آوریم؟ چون وقتی زن ها رشد کنند، انسانیت ارتقا می یابد. و چگونه می توانیم لحظه برخاستن را در دل انسان ها به وجود آوریم، طوری که همه ما خواهان پیشرفت زنها باشیم؟ چون گاهی تنها کاری که برای پیشرفت زنها لازم است، این است که از پایین کشیدن شان دست برداریم. در سفرهایم، درباره صدها میلیون زن مطلع شده ام که می خواهند خودشان تصمیم بگیرند که چه زمانی بچه دار شوند؛ اما نمی توانند. آنها به وسایل پیشگیری از بارداری دسترسی ندارند. همچنین حقوق و امتیازات بسیار زیاد دیگری وجود دارد که زنان و دختران از آن محروم هستند: حق تصمیم گیری در مورد این که چه زمانی و با چه کسی ازدواج کنند، حق رفتن به مدرسه، درآمد داشتن، کار کردن بیرون از خانه، قدم زدن در بیرون از خانه، خرج کردن پول خودشان، برنامه ریزی بودجه خود، شروع کسب و کار، وام گرفتن، داشتن مال و اموال، حق طلاق گرفتن از همسر، رفتن به دکتر، نامزدشدن در انتخابات، دوچرخه سواری، رانندگی کردن، رفتن به دانشگاه، خواندن رشته کامپیوتر و یافتن سرمایه گذار. تمام این حقوق در برخی مناطق دنیا از زنان دریغ شده است. برخی اوقات این حقوق به موجب قانون منع می شوند؛ اما حتی زمانی که قانون این حقوق را مجاز بشمرد، اغلب به علت تعصب فرهنگی از زنان دریغ می شوند.
سفر من به عنوان مدافع زنان با تنظیم خانواده آغاز شد. بعدا در خصوص مسائل دیگر نیز صحبت کردم؛ اما به سرعت متوجه شدم که تنها حمایت از تنظیم خانواده یا حتی هرکدام از مسائلی که نام بردم کافی نیست و این را سریعا به من گفتند. باید از زنان حمایت می کردم و خیلی زود دریافتم که اگر قرار است ما زنان جایگاه مان را با جایگاه مردان برابر کنیم، نمی توانیم یک به یک یا قدم به قدم حقوق مان را به دست آوریم؛ بلکه وقتی توانمند شویم، دسته دسته حقوق مان را به دست خواهیم آورد.
اینها درس هایی هستند که از افرادی یاد گرفته ام که می خواهم شما آنها را ملاقات کنید. برخی از این ها قلب شما را می شکند و برخی دیگر قلب تان را جلا می دهد. این قهرمانان مدرسه سازی کردند، زندگی ها را نجات دادند، جنگ ها را پایان دادند، به دختران قدرت بخشیدند و فرهنگ ها را تغییر دادند. فکر می کنم که آن ها الهام بخش شما خواهند بود. آنها الهام بخش من بودند.
آنها به من نشان دادند زمانی که زنها پیشرفت می کنند، چقدر همه چیز فرق می کند و می خواهم همه آن را ببینند. آنها به من نشان دادند که مردم چه کاری می توانند انجام دهند تا تأثیری به جا بگذارند و می خواهم همه آن را بدانند. به همین دلیل است که این کتاب را نوشتم: برای به اشتراک گذاشتن داستان هایی از افرادی که به زندگی ام توجه و ضرورت بخشیدند. می خواهم راه هایی را که در آن می توانیم به رشد و شکوفایی یکدیگر کمک کنیم ببینیم. موتورها در حال روشن شدن هستند. زمین می لرزد. ما در حال بلند شدن هستیم. بیش از هر زمان دیگری در گذشته، ما دانش و انرژی و بینش اخلاقی برای درهم شکستن الگوهای تاریخ داریم. اکنون کمک همه مدافعان را اعم از زن ها و مردها نیاز داریم. هیچ کس نباید حذف شود. همه باید پذیرفته شوند. خواسته ما رشد و پیشرفت زنان است و وقتی با این هدف به همدیگر ملحق شویم، ما خود، عامل پیشرفت هستیم.
کتاب لحظه‌ی برخاستن؛ چگونه توانمندسازی زنان دنیا را تغییر می‌دهد
نویسنده: ملیندا گیتس
مترجم: سوما فتحی
انتشارات میلکان
224 صفحه
