چیزهایی که مانع خلاقیت میشوند
خلاقیت یعنی ابتکار عمل. خلاقیت نه تنها جهان مادی، که جهان روانی ما را نیز دگرگون می کند. وقتی به تلاشی خلاقانه دست می زنیم، موجب ظهور و بروز کهن الگوهای خلاقیت و تجربه می شویم. شخصیت های قابل شناسایی قدم به صحنه می گذارند تا مسیر خلاقه ی ما را به چالش بکشند. این شخصیت ها و تجربه ها و ترفندهای مقابله با آنها، محتوای این کتاب را تشکیل می دهند.
خلاقیت از راه های متفاوتی بروز می کند، مثل نوشتن، نقاشی کردن، فیلم سازی، موسیقی یا هر فعالیت سازنده ای که نیاز به خلاقیت دارد. از پس این هیولاهای روانی برآمدن، مشخصه ی تسلط درونیِ آفرینندگان موفق است. زمانی که این خصلت های درونی یا شخصیت های بیرونی به درستی شناسایی و خلع سلاح شوند، می توان با برخوردی طنزآلود و بازدارنده از تاثیر مخرب و مسمومشان در ذهن و روان جلوگیری کرد.
شعار خلاقیت این است:
« نگذارید نامردها شما را پایین بکشند. »
هر کدام از کتاب های من هدف مشخصی را دنبال می کنند و مسیر ویژه ای را می پیمایند. لحن هر کدامشان هم به دقت در جهت هدف شان برنامه ریزی شده است. پس به کتاب « پروازهای خلاقیت » خوش آمدی؛ کتابی که به طرز کشنده ای جدی اما طنزآلود است و مخاطبانش صادقانه، کسانی اند که در سنگرهای خلاقیت گیر افتاده اند و چیزی نمانده که نا امید شوند. اگر از این دسته ای، در این کتاب اطلاعاتی پیدا می کنی که بی واسطه برایت جنبه ی درمانی دارند. لحن سبک سرانه و گزنده ی آن ممکن است اول شوکه ات کند، اما بعد احتمالاً از آن مثل پادزهری علیه حرف های دوپهلویی که می شنوی، استقبال خواهی کرد. آنها را صریح و شفاف درک کن و مثل آب زلالی که تشنگی را فرو می نشاند، بنوش.
هدف این کتاب اسطوره زدایی از خلاقیت و بسیاری از پرت و پلاهایی است که عامدانه در لفافی رازآلود پیچیده شده اند. همین طور حرف های دوپهلویی که باعث صدمه زدن به افراد خلاق شده اند. سخنانی که هنرمندان را از اقتدار و واقعیت دریافت شخصی شان محروم می کند. این نوع سخن گفتن توسط کسانی انجام می شود که رسماً قدرت دارند و مایلند مانع به رسمیت شناختن این واقعیت شوند که قدرت حقیقی در دست افراد خلاق است و این قدرت حقیقی همانا قدرت انتخاب است.
در تاریخ هنر، نمونه هایی از هنرمندانی که به طور موثر، اقتدار خود را بازپس گرفته اند، به چشم می خورد. کمپانی سینمایی یونایتد آرتیست توسط هنرمندانی پایه گذاری شد که می خواستند بر تولید، پخش و فروش فیلم های خود نظارت و قدرت عملی داشته باشند. بسیاری از بنگاه های انتشاراتی توسط کسانی دایر شده که به آب و آتش زده اند تا راهی مستقیم و بهتر برای عرضه ی آثارشان پیدا کنند. امیدوارم شما هم پس از مطالعه و استفاده از راهکارهای این کتاب بتوانید راه هایی برای تحقق خلاقیت تان پیدا کنید.
این کتاب با صراحت لهجه و رک گویی اش، در واقع کتابی تهاجمی است که موجب رنجش « گاوهای مقدس » و کسانی است که خود را به دُم آنها آویزان کرده اند. نکات سبکسرانه و بازیگوشانه ی این کتاب، طبل توخالیِ خودشیفتگی را سوراخ می کند.
آنها که به من گفته اند این کتاب را خیلی دوست دارند، معمولاً افرادی اند که در مواردی متعدد تلاش هایشان بی نتیجه مانده یا معدود افرادی که از وجه منفی شهرت دست کشیده اند و یا کسانی که افتخار در آخرین لحظه از دسترسشان ربوده شده است. به عبارت دیگر، افرادی که از ابراز حقایقی آشکار یا مطابق عقل سلیم ناامید شده اند. اما برخی دیگر این کتاب را اصلاً دوست نخواهند داشت، کسانی که این گونه مطالب برایشان جذاب نیست یا آنها را جدی نمی گیرند، یا هنوز آمادگی ندارند تا بسیاری از اغتشاشات آزاردهنده و ترفندهای آشکاری را که با بدبختی پشت سر گذاشته اند، به رسمیت بشناسند و ترجیح می دهند آنها را مشکلات کاری بنامند.
در واقع کار ما ساختن است: کتاب، موسیقی، فیلم، نمایشنامه، بازیگری، برنامه ی کامپیوتری، مجسمه، نقاشی آبرنگ، کارت تبریک و زندگی های قشنگ تر.
این مقدمه برای روشن کردن اهداف و توضیح موانع پروازهای خلاقه و چگونگی برطرف کردن شان نوشته شده است. اگر دوام آوردن و ادامه ی زندگی به رغم دشواری های خلاقیت، مثل جان سالم به در بردن از یک عملیات نظامی باشد، این کتاب کوچک به پاکسازی مسیر خلاقیت و بازسازی ابزار خلاقه ی شما می پردازد.
این کتاب خوشایند همه نیست. بسیاری آن را دوست داشته اند و قسم خورده اند که در چالش های روزمره کمکشان کرده است. اما برای من به عنوان هنرمند و برای بیشتر همسنگرانم، چه در آستانه ی آفرینش چیزی باشند و چه با آن کلنجار بروند، این ابزار مثل وسایل جنگی و کمک های اولیه هستند که توسط کسانی که می بایست به ما کمک کنند، در نظر گرفته نشده اند، در نتیجه در مواقع حساس، ناچار به فروش اثر هنری یا باورهای عمیق خود شده ایم.
***
امیدوارم « پروازهای خلاقیت » برایت مفید باشد و لحن طنز و سبکسرانه ی آن به مرور بخشی از وجود خلاقت شود. هیچ چیز « زیبایی » در این گریزگاه ها و راهکارهای توصیه شده وجود ندارد. کتابی « زیباتر » احتمالاً به این اندازه مفید و موثر نبود و به ناچار می بایست از حقایق بسیاری طفره برود.
اگر این کتاب را دوست نداشتی، آن را به کس دیگری بده یا برای آینده نگهش دار. شاید دیگری دوستش داشته باشد یا حتی خودت در شرایطی دیگر به آن نیاز پیدا کنی.
***
از توجه و زمانی که صرف خواندنش می کنی، سپاسگزارم. شاید این کتاب خشمگینت کند، اما یادت باشد که خشم نخستین نشانه ی روشن بینی است.
-جولیا کامرون-
تیر آرزو
هر وقت می خواهیم چیزی بسازیم یا کاری بکنیم، تیری از آرزو پرتاب می کنیم ( بعدها این تیر به هواپیما تبدیل می شود ولی فعلاً با تیر شروع می کنیم ) . تیر آرزو می داند چگونه به مرکز هدف بنشیند، حتی اگر ما ندانیم یا نتوانیم. کلک کار فقط این است که آن را بکشی و رها کنی. این حقه است. نمی توانی فکر کردن درباره ی آرزویت را متوقف کنی. فقط باید انجامش بدهی. متعهد باش. تیر را رها کن. قرار نیست آپولو هوا کنی، فقط یک تیر ساده است، پس رهایش کن. تیر را که رها کنی، هدف را می زنی. تعهدت از تو حمایت می کند.
ما اغلب دچار این اشتباه می شویم که به جای اینکه به خودمان بگوییم « می خواهم این کار را انجام دهم » ، به این فکر می کنیم که « چطور انجامش بدهم؟ » . قصد و نیت کردن، جهت و راه را به ما نشان خواهد داد. همان طور که « چه چیز » همواره « چگونه » را نشان می دهد. اگر بدانی که می خواهی فیلمی کوتاه بسازی، چگونگی ساخت آن برایت روشن خواهد شد. اگر بدانی که می خواهی رمان بنویسی، راه نوشتن اش پیدا می شود. تو تمام نیازهای زمانی و مکانی را برای نوشتن کتابت پیدا خواهی کرد. آبرنگ می تواند روی میز آشپزخانه، میز تلویزیون یا کف حمام کار شود. این احساس مثل سطح لغزنده ای است که می ترسیم رویش قدم بگذاریم. پاسخ سوال هایی که در ادامه می آید را یادداشت کن، چرا که به شدت فرّارند.
۱. آرزو داری چه کاری انجام دهی؟ مشخص کن. ممکن است چندین آرزو داشته باشی. مهم ترین شان کدام است؟
۲. در مورد احساس و آرزوی واقعی خودت صادق باش.
۳. اولین قدمی که می توانی برداری تا فوراً در جهت آرزویت حرکت کرده باشی چیست؟ با کوچک ترین قدم شروع کن.
قدم بردار.
۴. ده جلد مجله بردار و عکس های مرتبط با هدفت را جدا کن. عکس خودت و آرزویت را طوری کولاژ کن که تو را در قله ی آرزوهایت تصویر کرده، حس موفقیت، رسیدن و ثمربخشی را تجربه کن. اخطار: مهم نیست چقدر احمقانه به نظر برسد، این یک تکنیک فوق العاده قوی است.
شیطانک پشت هدف
بیشتر مواقع وقتی می خواهی تیر آرزویت را رها کنی، شیطانکی از پشت هدف بیرون می پرد و هدفی تقلبی را نزدیک به هدف اصلی ات نگه می دارد. شیطانک می گوید: « به جای آن، به این شلیک کن » . اگر گول شیطانک را بخوری و به هدف تقلبی اش شلیک کنی، هدف اصلی ات را از دست می دهی؛ به همین سادگی.
شیطانک خیلی شبیه شیطان است. تو را از قلبت دور و به منیت و و خودخواهی نزدیک می کند. به تو وعده می دهد که اگر را از راهی که او نشانت می دهد جلو بروی، پولدار، مشهور یا هر چیزی که دلت می خواهد می شوی که فقط فرق کمی با خوشبختی دارد ( چیزی که اگر به هدف اصلی خودت شلیک کنی به آن می رسی ) . ( و اگر به هدف خودت شلیک کنی، احتمالاً ثروت، شهرت و دیگر چیزها هم به سراغت خواهد آمد ) .
وقتی تیر را شلیک می کنی، نمی توانی به چیزهایی مثل ثروت و شهرت فکر کنی. حتی نمی توانی وقت بگذاری تا با شیطانک بحث کنی که تو درست می گویی و او غلط ( مثل من که گاهی بحث می کنم ) . یادت باشد که تا وقتی در حال بحث کردن هستی، تیری شلیک نمی کنی.
گاهی اگر تیر خیلی بزرگی به هدفی واقعاً بزرگ شلیک کنی، انواع شیطانک ها آشکار می شوند. تقریباً مثل رقص هفت کوتوله است. گمان می کنم کارتی در تاروت در این باره هست که هفت فنجان نام دارد. در حال رها کردن تیر هستی که هزاران چیز اغواکننده ای که تو را از هدف اصلی ات منحرف می کنند، ظاهر می شوند و دور و برت می چرخند.
حتماً می دانی این چیزها چگونه پیش می آید، یا چطور می تواند پیش برود!
در حال به دست آوردن شغل جدیدی هستی که همیشه می خواستی، ناگهان رئیس « وحشتناکت » حقوقت را خیلی بالا می برد!
می خواهی اسبت را زین کنی تا در غروب آفتاب دنبال رویاهایت بروی که دوشیزه ای « ناامید » از تو می خواهد شاهزاده ی رویاهایش شوی و زندگی و رویاهای او را نجات دهی!
یا دختری سوار بر اسب سفید هستی که تازه از روی نرده ها به سوی آزادی پریده است، اما ناگهان شوالیه ای خوش سیما و زخمی را می بینی که به تو نیاز دارد…!
***
حالا می فهمی قضیه چیست. من از این داستان متنفرم. بنابراین آموخته ام که گاهی باید چشم ها را ببندی، با دلت نشانه بگیری و شلیک کنی.
به صدای قدم های دلت گوش کن
و به جایی که تو را می برد، برو
گوشی برای شنیدن موسیقی خودت،
تمام آنچه را نیاز داری به توخواهد آموخت.
دل شنوا جایی است که باید از آنجا آغاز کنی،
جایی که از سهم خود آگاه می شوی.
تیر آرزو همچون پیکانی هدف را نشانه می گیرد.
شیطانک پشت هدف مثل عاشق فریبکاری است که به تو وعده ی هر چیزی می دهد به جز عشق حقیقی؛ باید خیلی مراقب باشیم تا در زندگی مان جایی را به شیطانک ها اختصاص ندهیم. همه ی ما نقطه ضعفی داریم که شیطانک ها آن را هدف قرار می دهند.
سوال های زیر کمکت می کنند که خود را از گزند شیطانک ها حفظ کنی. پاسخ ها را یادداشت کن.
۱. تا به حال شیطانک پشت هدف را تجربه کرده ای؟ پاشنه ی آشیلت چیست که باعث زیر پا گذاشتن ارزش های حقیقی ات می شود؟ تعریف و تمجید؟ جاذبه های جنسی؟ پول؟
۲. به چه هدف اشتباهی رسیده ای؟ به دقت احساساتی را که در بدترین روزهایت تجربه کرده ای، توصیف کن. آیا لحظاتی بوده که با روشن بینی این جمله را به خود بگویی: « من هر چیزی که می خوام دارم، ولی اونی نیست که می خواستم » ؟
۳. چه هدف نادرستی هنوز می تواند تو را گول بزند؟ پول؟ ملک؟ موقعیت و مقام؟ اعتیاد به عشق و رابطه ی جنسی؟
۴. آیا در زندگی ات شیطانک قانون شکن داری؟ چه کسی است و چه چیزی پیشنهاد می کند که در جایی دیگر با امنیتی بیشتر نمی توانی به دست بیاوری؟ ( « او به من حس فوق العاده بودن می دهد، من فقط باید MBA بگیرم. » )
۵. چه کسی حقیقتاً کمکت می کند؟ با او درباره ی شیطانکت صحبت کن. تعهد بده که هروقت شیطانک بالا آمد، برای کمک گرفتن به این شخص زنگ بزنی.
کتاب پروازهای خلاقیت
راهنمای رفع موانع خلاقیت
نویسنده : جولیا کامرون
مترجم : دلآرا قهرمان ، لاله مهدینژاد