منظور از کهنالگو چیست و چطور میتوانند به نویسندگی و خلق شخصیتهای داستانی کمک کنند؟
کهن الگو: شمایل، کمال مطلوب یا سرمشقی است که الگویی جهانی محسوب می شود. کهن الگوها در اسطوره شناسی، ادبیات و هنرها یافت می شوند، و عمدتا الگوهایی سمبلیک و ناخودآگاه هستند که مرزهای فرهنگی را در می نوردند. »
دانشنامه اینکارتا
از مقدمه کتاب ۴۵ کهن الگوی شخصیت – الگوهای اسطورهای برای خلق شخصیتها
نویسنده: ویکتوریا لین اشمیت
مترجم: ابراهیم راهنشین
چرا هنگام طراحی داستان باید از کهن الگوها استفاده کنید؟ به تجربه آموخته ام تقریبا تمام نویسندگان با آنچه نامش را «دل زدگیهای صفحه سی» نام گذاری کرده ام روبه رو می شوند. شما مشغول نوشتن رمان یا فیلم نامه خود هستید. ایده فوق العاده ای هم دارید. زمان زیادی صرف می کنید تا خطوط کلی سی صفحه اول را ترسیم کنید. سپس ناگهان اتفاقی روی می دهد. شما انرژی و پشتکار خود را از دست میدهید. از این لحظه به بعد، نوشتن سخت تر و سخت تر خواهد شد. سرعت و شتاب شما رو به کندی می رود. موانع سد راه نویسنده از دوردست ها پدیدار می شود، و شما نیز شوق وذوقی را که برای نوشتن شاهکارتان داشتید از دست میدهید. با خودتان می اندیشید: «آیا استخوان بندی داستان خوب نبوده؟ آیا باید روی داستان دیگری کار کنم؟ چشمم آب نمیخوره این داستان پیش بره.»
داستان خود را رها نکنید. خبر خوب اینکه اغلب اوقات مشکل از داستانتان نیست بلکه از شخصیت هایتان است. چطور توقع دارید داستانتان پیش برود در حالی که نیروی پیش برنده به شخصیت – پوچ و تهی است؟ اگر با شخصیت خود مثل کلیشه کتابدارا رفتار کنید، به تنها چیزی که دست خواهید یافت تصوری کلی از شخصیت خواهد بود و چیزی در مورد انگیزه ها، اهداف یا ترس هایش برای شما بازگو نخواهد کرد. چطور می توانید به کشفیات تازه و مهیجی در مورد شخصیت خود دست یابید در حالی که او چیزی غیر از یک کلیشه یا صفحه ای سفید نیست که در ذهن شما نقش بسته است؟ ممکن است نقاط داستانی را داشته باشید، اما آیا به این موضوع اندیشیده اید که شخصیت تان چه واکنشی به موقعیت هایی که این نقاط داستانی به او تحمیل می کند نشان خواهد داد؟ این واکنش، داستان را به جلوسوق میدهد
نه نقاط داستانی را. شخصیت صرف اینکه نقطه داستانی شما از او می خواهد تا وارد ساختمانی شود که در آتش می سوزد، هرگز چنین تصمیمی نخواهد گرفت. او وارد این ساختمان می شود زیرا انجام چنین کاری در ذات اوست. آیا داستان «عقرب و قورباغه» را شنیده اید؟ قورباغه ای با عقربی روبه رو می شود و ملتمسانه از او می خواهد تا جانش را نگیرد. عقرب شرط می گذارد که اگر قورباغه او را از این سوی رودخانه به سوی دیگر ببرد، جانش را نخواهد گرفت. قورباغه می پرسد:
از کجا بدانم هنگامی که تو را می برم مرا نخواهی کشت؟» عقرب پاسخ میدهد: «اگر تورانیش بزنم، مطمئنا هر دوی ما کشته خواهیم شد.» قورباغه، پس از اینکه جوانب کار را می سنجد، موافقت می کند؛ اما، در میانه رودخانه، عقرب کمر قورباغه را نیش می زند. هنگامی که هر دوی آنها در حال غرق شدن هستند، قورباغه میپرسد: «چرا منونیش زدی؟ حالا هردومون میمیریم.» عقرب با آخرین نفس خود پاسخ میدهد: «چون که نیش زدن توی ذات منه.» در ذات شخصیت شما چیست؟ استفاده از کهن الگوها می تواند در کشف پاسخ این سؤال شما را یاری کند.
لوک اسکای واکر… دوروتی… زینا… کاپیتان اهب
هنگامی که به این شخصیت ها می اندیشید، تقریبا بلافاصله هویت وجودی آنها توجه شما را جلب می کنند. آنها شخصیت هایی بی روح و تک بعدی نیستند، بلکه انسان هایی اصیل و حقیقی اند که می توانیم با آنها ارتباط برقرار کنیم. آنها احساسات قوی و نیرومندی را به ما القا می کنند؛ ما دوست داریم دقیقا مثل آنهایا کاملا مقابلشان باشیم. آنچه آنها را به شخصیت هایی به یادماندنی تبدیل می کند، داستانهایی نیست که در آنها سکنی گزیده اند، بلکه عمق شخصیت آنهاو سه بعدی بودنشان است. لزومی ندارد تمامی شخصیت ها اصیل و تمام عیار باشند؛
جنبه تاریک زیناست که به او وجهه انسانی می بخشد و پیچیده و جذابش می کند. هرکدام از این شخصیتها مظهر کهن الگویی جهانی هستند، و همین به آنها کمک می کند تا قوس شخصیت نیرومندی را طی کنند. قوس شخصیت نمایانگر تغییراتی است که شخصیت طی داستان تجربه می کند. هر قهرمان بزرگی، از تجربیاتی که در داستان پشت سر می گذارد، می آموزد و رشد می کند.
شخصیت شما باید در انتهای داستانتان به فردی جدید بدل شود، کسی که درس هایی را از سفرش فراگرفته است. کهن الگوهای اصلی که در این کتاب مورد بررسی قرار می گیرند، به ۱۳ شخصیت فرعی زن و مرد و ۳۲ قهرمان و شخصیت منفی مؤنث و مذکر دسته بندی می شوند. درضمن، اطلاعاتی در مورد قالب های کهن الگویی برای ۱۳ شخصیت فرعی به شما عرضه خواهد شد. لوک اسکای واکر (مارک همیل) در جنگ ستارگان می تواند ذیل کهن الگوی
منجی مذکر» قرار بگیرد، در حالی که کاپیتان اهب موبی دیک در کهن الگوی «شاه» دیده می شود. دوروتی (جودی گارلند) در جادوگر شهر زمرد یقینا کهن الگوی «دوشیزه» را تجسم می بخشد، در حالی که زینا (لوسی لاولس) در زینا: شاهدخت جنگجو کاملا با کهن الگوی «شیرزن» همخوانی دارد. اگرچه این شخصیت ها بسیار فراتر از کهن الگوهای خود هستند، اما همین کهن الگوها نویابی ها و جزئیاتی را به وجود می آورند که آنها را جذاب می کند.
از نگاه یک روانشناس، کهن الگوها اثرانگشتهای ذهنی هستند که جزئیات شخصیت بیمار را آشکار می کنند. از نگاه یک نویسنده، کهن الگوها طرح های کلی به منظور بنا کردن شخصیت های واضح و روشن برای ساخت قهرمان ها، شریرهایا شخصیت های فرعی است.
در روان شناسی یونگی، ۷ کهن الگوی اصلی وجود دارد که در خدایان و ایزدبانوان یونان دیده می شود. کتاب ۴۵ کهن الگوی شخصیت، از نقطه نظر نویسنده، این کهن الگوها را بررسی می کند و کهن الگوی دیگری به نام «منجی» به آنها می افزاید. موجودی روشن فکر و قدرتمند که در تفکر یونگی یافت نمی شود.
وقتی فیلم هایی مثل ماتریکس به شهرت می رسد، این باور در من تقویت می شود که چنین کهن الگویی در فیلم ها و داستانهای آتی به وفور دیده خواهد شد. کهن الگوها ابزاری پرارزش و گران بها هستند که نویسندگان اغلب آنها را نادیده می گیرند.
کهن الگوها فطرتا شما را وامی دارند شخصیت هایتان را مورد کندوکاو عمیق تری قرار دهید تا آنها را نه فقط به عنوان «شخصیت شماره یک» یا «کتابدار» بلکه به عنوان نوعی انسان ببینید که به شیوه های کاملا خاصی به کشمکش ساری وجاری در داستانتان واکنش نشان میدهند.
نویسندگان اغلب دست به خلق شخصیت هایی می زنند که رفتارشان کاملا مشابه خوډ نویسنده است؛ کهن الگوها به شما کمک می کنند تا از این مسئله اجتناب کنید. با استفاده از کهن الگوها، ماهیت شخصیت شما محدودتر و دقیق تر خواهد شد، به طوری که، به جای همرنگ شدن با سایر شخصیت ها، از صفحه کاغذ جدا می شود و به خواننده هجوم می آورد. هر کهن الگویی انگیزه ها، ترس ها و دغدغه های خاص خودش را دارد که نه تنها او بلکه طرح و توطئه داستان را نیز به حرکت در می آورد.
هنگامی که طرح کلی یک کهن الگو مشخص می شود، خانواده، فرهنگ، طبقه و سن تعیین می کند که چگونه شخصیت به بیان این ماهیت می پردازد. شناخت جزئیات تمام جوانب شخصیت اهمیت زیادی دارد تا بتوان تصمیم گرفت او به هنگام قرار گرفتن در موقعیتهای فرضی ای که طرح و توطئه داستان به او تحمیل می کند چه خواهد کرد.
کهن الگوها در برابر کلیشه ها
از کتاب هایی که کلیشه ها را به عنوان کهن الگوها معرفی می کنند حذر کنید؛ کلیشه دقیقا خلاف چیزی است که نویسنده باید به کار گیرد تا شخصیت های جدید و هیجان انگیز خلق کند. کلیشه ها کلی گویی های بیش از حد ساده انگارانه درباره انسان ها هستند که معمولا از پیش داوری های یک شخص ریشه می گیرند. کهن الگوها نقطه نظر فردی درباره انسانها نیستند، بلکه از تجربه انسانی تمامی نژاد بشر ساخته می شوند.
حدسیات و فرضیات اعتباری ندارند. توصیف شخصیت به عنوان یک «کتابدار معمولی) ناخودآگاه این تصور را در شما به وجود می آورد که تمامی کتابداران، پیردخترانی آرام و خونسرد هستند. این توصیف، رشد شخصیت و میزان احتمالات را محدود می کند. ترس ها و رازهای پنهان این شخصیت کدام اند؟ چه چیز او را ترغیب می کند؟ کهن الگو شما را در پاسخ به این سؤالات یاری خواهد داد. این احتمال وجود دارد که از کلیشه ها برای توصیف کهن الگو استفاده شود، اما کلیشه تنها یک تقلیدسطحی و کم مایه محسوب می شود؛ قطعه کوچکی از تصویری بزرگتر که شما می توانید با به کار گرفتن آن شخصیت هایتان را خلق کنید.
کار کردن با کهن الگو نگاهتان را به شخصیت اصلی خود وسعت ببخشید شخصیتی را که می خواهید درباره آن بنویسید، انتخاب کنید. اگر قبلا داستانی را به رشته تحریر درآورده اید، بنابراین شخصیتی را برگزینید که قصد دارید به هنگام بازنویسی جذاب ترش کنید. پیش از اینکه کهن الگویی را انتخاب کنید، بفهمید این شخصیت را از پیش چطور تصور می کنید. قهرمانتان، همانند شخصیتی کارتونی که چشم انتظار نقاشی شدن است، به شکلی نامرئی در مقابل شما می ایستد.
لحظه ای چشم هایتان را ببندید و تصور کنید که این شخصیت، در همان حین که مشغول پاسخ دادن به سؤالات زیر هستید، در حضور شما حیات می یابد:
چهرہ:صورتش گرد است یا باریک؟ چرا؟ ما با دیدن چهره او می توانیم چه چیزهایی را در بارۀ گذشته، سن، شغل و طبقه اجتماعی اش متوجه شویم؟
چشم هایش خشن و بی رحم اندیا غمگین و غم زده؟ پوست: پوستش چقدر تیره است؟ پوستش، همانند شخصی نازپرورده، نرم ولطیف است یا، همانند یک کارگر، زبر و خشن؟
مو: موهایش بلند، کوتاه، مجعد یا رشته رشته است؟ اکثر مادرانی که نوزاد دارند، صبح ها فاقد زمان کافی برای رسیدن به خودشان هستند بنابراین موهایشان را کوتاه می کنند، مگر اینکه استطاعت استخدام پرستار بچه را داشته باشند.
سن: بهترین سنی که می تواند تلاش و تکاپوی این شخصیت را نشان دهد چقدر است؟ اگر شخصیت شما مادری مطلقه است که وسیله امرار معاش خود را رها کرده تا زمانش را صرف بزرگ کردن بچه هایش کند، بنابراین بهتر است چهل ساله باشد تا بیست ساله زیرا در این صورت از قابلیتهای دراماتیک تری برخوردار خواهد بود.
اندام: آیا زنی چاق است که اندامش نشان از به دنیا آوردن پنج بچه دارد؟ یا همانند ورزشکاری ورزیده، باریک و عضلانی است؟
سبک لباس پوشیدن، مدپرست و شیک است یا در بیست سال پیش بیر می کند؟ آیا نحوه لباس پوشیدنش با سن و سالش همخوانی دارد؟
احساسات شما: ایا این شخصیت را دوست دارید؟ چرا؟ از خودتان بپرسید چرا می خواهید سال آینده را صرف نوشتن این شخصیت کنید. این کار به شما کمک خواهد کرد تا خوانندگانتان را متقاعد کنید که آنها نیز او را دوست داشته باشند.
این شخصیت به کدام یک از قالب های کهن الگویی شبیه تر است؟ حالا زمان آن فرا رسیده تا از خصلتهای بنیادین این شخصیت آگاه شوید.
سؤالات زیر به شما کمک خواهد کرد تا شاهد نمایان شدن قالب های کهن الگویی باشید.
• درون گراست یا برون گرا؟ . با کدام یک مشکلاتش را حل می کند: غرایز، منطق یا احساسات؟
• آیا قصد دارد دنیا را تغییر دهد؟
• کجا زندگی می کند؟ اتاق خوابش را توصیف کنید. این شخصی ترین و مرموزترین اتاق هر خانه ای است.
• نظرش راجع به ظاهرش چیست؟
• چه نظری درباره خانواده و بچه ها دارد؟
• چه نگاهی به مردان و مقوله ازدواج دارد؟
• تفریحاتش کدام اند؟ و دوستانش از چه قماشی هستند؟
• چه چیزهایی را سرگرم کننده می داند؟
• چه نظری درباره روابط جنسی اش دارد؟
• آیا به کنترل کردن محیط اطرافش نیاز دارد؟
• وقتی اتاق را ترک می کند، سایر شخصیت ها درباره او چه می گویند؟
• زندگی را جدی می گیرد یا در اکثر مواقع رفتار بچگانه ای دارد؟ و بعد از ظهر یکشنبه را کجا سپری می کند؟ تک وتنها در مغازه کتاب فروشی؟ یا در ضیافت ناهاری همراه با دوستانش؟
شاید هم پرونده های کاری اش را وارسی می کند؟
قادر خواهید بود تا از همخوانی نداشتن ویژگیهای شخصیت با کهن الگوی موردنظر مطلع شوید. انسجام همان چیزی است که منجر میشود شخصیت برای خواننده زنده باشد. مثلا ما از کهن الگوی «دختر بابا» انتظار داریم که از قرار گرفتن در اتاقی که مملو از بچه هاست احساس ناراحتی کند. اگر او چنین موقعیتی را با آغوش باز بپذیرد و از قرار گرفتن در آن احساس راحتی کند، به هیچ وجه، شخصیتی اصیل و حقیقی نخواهد بود. به جی. سی. ویات (دایان کیتن) – کهن الگوی دختر بابا – در فیلم افزایش زاد و ولد فکر کنید. مدتها طول کشید تا او یاد بگیرد چطور پوشک بچه را عوض کند. به کارآگاه جان کیمبل (آرنولد شوارتزنگر ) – کهن الگوی محافظ در فیلم پلیس مهد کودک بیندیشید. او به خاطر بودن با بچه ها دچار سردردهای شدید میشد. جان به گونه ای با بچه ها رفتار می کرد که انگار در مدرسه نظامی به سر می برند، و مدتها طول کشید تا رفتار صحیح با آنها را یاد بگیرد.