داستان فیلم جانسخت – Die Hard 1988

کارگردان: جان مکتیرنان. تهیهکنندگان: لارنس گوردن، جودل سیلور. فیلمنامه: جب استیوارت، استیون دو سوزا. مدیر فیلمبرداری: یان دیبانت. موسیقی: مایکل کیمن. بازیگران: بروس ویلیس، بانی بدلیا، آلن ریکمن، پل گلیسن، ویلیام آترین، هارت بوخنر. محصول آمریکا، 131 دقیقه.
جان مککلین (بروس ویلیس)، کارآگاه نیویورکی، آدمی معمولی است که سعی دارد کارِ درست را انجام دهد. او که مدتی است از همسرش «هالی جنارو»، جدا زندگی میکند، به مناسبت کریسمس، به لسآنجلس میرود تا او را در شبنشینیِ مدیرانِ همسرش بالای آسمانخراش شرکتشان، ملاقات نماید. جان اما، خیلی زود خود را بین عدهای مدیر شیکوپیک، غریبه مییابد. بعداً وقتی این مدیرها توسط عدهای تروریست اروپای شرقی (که قصد ربودن 640 میلیون دلار شرکت را دارند) گروگان گرفته میشوند، حیرتاش افزایش هم مییابد. مککلین از چنگ تروریستها میگریزد و تصمیم میگیرد گروگانها، و همسرش را از دست آنها نجات دهد. نخستین مشکل این است که کسی نمیداند واقعا چه خبر شده؛ و بعد اینکه یک طوری باید پلیس را خبر کند، حتی اگر برای اینکار مجبور باشد جسدی را روی ماشین گشتی پلیس بیندازد. این شیوهٔ کار به شخصیت مککلین، یک قهرمان ناخواسته، خوب هم میآید. او مدام در هزارتوی عمارت خود را به این در و آن در میزند و با هر چه دم دستاش میرسد، سعی دارد رقبای مقابل را خلاء سلاح کند.
بروس ویلیس با ایفای نقش مککلین، ستاره شد. تا قبل از جانسخت، شهرت او به خاطر بازیاش در نقش یک کارآگاه بذلهگو در سریال تلویزیونی کارِ سیاه بود. قابلیت حیرتانگیز و پلیس به تکهانداز و بازیاش در نقش نامحتملِ آدمی معمولی که خود را در موقعیتی غریب و ناجور بازیافتهف انتخاباش را برای نقش کاملاً مناسب و حضورش را باورپذیر جلوه میدهد. مککلین با شوخطبعی، بیباکی، مقادیری کلهشقی و کابویبازی، برنده ماجراست.
جان مکتیرنان با کارنامهای درخشان زیر بغلاش، مسئولیت کارگردانی جان سخت را بر عهده گرفت: او قبل از آن تریلر علمی تخیلی جانور شکارگر (1987) را ساخته بود و کنترلی که بر روی حرکات دوربین و صحنههای پر جنبوجوش و انفجارها و پرشهای مرگبار دارد، باعث خلق تعدادی سکانس شاهکارِ اکشن شد. در این زمینه، تعدادی بازیگر توانا مثل ویلیس، و به خصوص آلن ریکمن در نقش هانس گروبر، «بدمن» بیرحم ولی مبادی آداب، و فیلمنامهای مملو از دیالوگهای بامزه و هوشمندانه به وی یاری رساندند.
در دورانی که فیلمهای اکشن به توصیف اعمال حیرتانگیز سوپر قهرمانها تمایل داشتند، جانسخت، سراغ حکایتی قدیمی رفت و قهرمان واقعی را کسی توصیف کرد که خود را در موقعیتهای دشوار نشان میدهد. وقتی پلیسها و جوخه ضدتروریست و مأموران اف. بی. آی. برای کمک به محل حادثه میآیند، جماعتی گندهدماغ و متکبر به نظر میرسند. فقط به کارآگاهی تکرو نیاز بوده تا نبرد را به تنهایی به فرجام خوشاش برساند. جانسخت پس از نمایش عمومی، ژانر اکشن را احیا کرد و تعدادی دنباله هم داشت که راستاش هیچ یک به اندازه اریژینال، که واقعاً، بی عیبونقص است، خوب نبودند.