فیلم مرحوم از مارتین اسکورسیزی – معرفی و خلاصه داستان – The Departed 2006
سال تولید : ۲۰۰۶
محصول : مارتین اسکورسیزی، برات پیت، گراهام کینگ و براد گری
کارگردان : اسکورسیزی
فیلمنامهنویس : آلن ماک، فلیکس چونگ و ویلیام ماناهان
فیلمبردار : میشائل بالهاوس
آهنگساز(موسیقی متن) : هوارد شور
هنرپیشگان : لیوناردو دیکاپریو، جک نیکلسن، مت دیمن، مارک والبرگ، مارتین شین، ری وینستون، ورا فارمیگا، آنتونی آندرسن و الک بالدوین
نوع فیلم : رنگی، ۱۵۲ دقیقه
نیروهای پلیس که تلاش میکنند قدرت فزایندهد مافیای ایرلندی را در جنوب بوستن تحت کنترل درآورند، به این نتیجه میرسند که یا باید یکی از مأمورانشان را در این محافل مافیائی نفوذ دهند، یا شاهد قدرت گرفتن بیش از پیش خدمتکاران باشند. ̎بیلی کاستیگان̎ (دیکاپریو) پلیس جوانی است که در پی بهدست آوردن نام و شهرت در دنیای نظم و قانون است. ̎کالین سالیون̎ (دیمن) بزهکار زبر و زرنگی است که موفق شده در دستگاه پلیس نفوذ کند و تکتکِ نقشهها و برنامههای پلیس را به رئیس بیرحم تشکیلات جنایتکاران، ̎فرانک کاستلو̎ (نیکلسن) گزارش کند. وقتی ̎کاستیگان̎ مأموریت مییابد در محفل تنگ و به شدت مراقبت شدهٔ ̎کاستلو̎ نفوذ کند، ̎سالیون̎ نیز خود را مجبور میبیند تا قبل از اینکه کنترل اوضاع از دستشان خارج شود، این خبرچین را از میان بردارد. در حالیکه شرایط پیچیدهتر میشود و وقت زیادی برای پلیس مخفی و همقطار بزهکارش باقی نمانده، هریک از آنان باید بکوشد تا پیش از فاش شدن هویتش نزد جبههٔ مقابل، مأموریت خود را با موفقیت به انجام رساند.
من نمیخواهم محصول محیطم باشم، میخواهم محیط محصول من باشد̎. با این جملهٔ آغازین فیلم که ̎فرانک کاستلو̎ بر زبان میآورد، دنیای نمونهای اسکورسیزی پیش روی تماشاگر گشوده میشود. دنیائی که پیشتر قهرمانان جاهطلب و روانپریش او از ̎تراویس بیکل̎ (رانندهٔ تاکسی، ۱۹۷۶) و ̎جیک لاموتا̎ (گاو خشمگین، ۱۹۹۵) با جملاتی با طنینی مشابه آن را گشوده بودند. اینجا اما به سبک روایتهای موزائیکی شاهکاری مثل کازینو جهان تکهپارهٔ فیلم را راویان مختلف روایت میکنند و البته در یکی از سیاهترین و بدبینانهترین فیلمهای استاد همهشان به مفهوم واقعی کلمه تکهپاره میشوند. حلقهٔ مضمونی کاتولیکی در جستوجوی پدر مثالین که در دارودستهٔهای نیویورکی (۲۰۰۲)، به بار نمینشیند، در رفتگان ثمر میدهد، مضمونی که در رابطهٔ نیکلسن ـ دیمن، شین ـ دیکاپریو و سپس نیکلسون ـ دیکاپریو بسط یافته است و البته به نظر میرسد پدرکشی ناگهانی و نامنتظرهٔ دیمن از این بابت است که متوجه میشود دیکاپریو در این رابطه جایگزین او شده است و مایهٔ گوتیکی ̎همزاد̎ نیز برای نخستین بار در فیلمهای اسکورسیزی در قاموس دیکاپریو ـ دیمن نفوذ مییابد. رفتگان، با ادای دین و اشارات آشکارش به جهان جیمز جویس، که علاوهبر نام فیلم و گفتوگوها، در روانشناسی قهرمانان ایرلندی فیلم هم تجلی یافته است، نشان از به بلوغ رسیدن دورهٔ جدید فیلمسازی اسکورسیزی و فاصله گرفتن از جهان ایتالیائی ـ آمریکائی و حرکت به جهان ایرلندی ـ آمریکائی (البته با حلقهٔ واسط کاتولیکگرائی) دارد. در مراسم گلدن گلوبِ سال ۲۰۰۲، بونو، خوانندهٔ ایرندی گروه U2 در ستایش از اسکورسیزی و تصویری که از نیویورک ارائه میدهد، او را با جیمز جویس و تصویرش از دابلین بهعنوان کانون منازعات روانی قهرمانانش مقایسه کرد. این مقایسهٔ نبوغآمیز پیشگویانه، در فیلم جدید اسکورسیزی تحقق یافته است.
مرحوم، بازسازی اکشن موفق هنگکنگی، امور جهنمی (۲۰۰۲) و دو دنبالهاش، از نظر هنری و تجاری با استقبال روبرو شد و چهار اسکار از جمله بهترین فیلم، بهترین کارگردان و بهترین فیلمنامه اقتباسی را برد. خیلیها مرحوم را یاد آور فیلمهای جنایی موفقی میدانند که سالها قبلتر، شهرت و محبوبیت اسکورسیزی را رقم زدند. دیکاپریو و دیمون نقش دو نفوذی را ایفا کردهاند که به طور مخفیانه یکی برای سازمانهای تبهکاری و دیگری برای پلیس خبرچینی میکند. با آنکه در نهایت، مرحوم به پای شاهکارهای دیگر اسکورسیزی، راننده تاکسی (۱۹۷۶)، گاو خشمگین (۱۹۸۰) و رفقای خوب (۱۹۹۰) نمیرسد ولی با ضرباهنگی سریع آغاز شده و به روال آشنای اسکورسیزی (از دستکاری در موسیقی و باند صوتی فیلم تا حرکتهای افقی و سریع دوربین و تراکینگ شاتهای معروفاش جلو میرود. اسکورسیزی و ویلیام موناهان، فیلمنامهنویساش، برای ارتباط بیشتر با مخاطب غربی، اجبارا تغییراتی در فیلمنامه هنگکنگی دادند؛ اما مضامین اصلیاش، فریبکاری و پایبندیهای متناقض و نیز تعدادی صحنه اکشن از فیلم اصلی را حفظ کردند. احتمالا جذابترین این صحنههای اقتباسی، سکانس پرخشونت آسانسور است که در این گذار، از کوبندگی دراماتیک و شوک بالقوهاش، ذرهای کاسته نشده. دشوارترین جنبه این بازسازی انتقال روایت از هنگکنگ معاصر با آن آسمانخراشها به حومههای عبوس ومحروم بوستن بوده است. با ادغام تنشهای مختلف نژادی، قومی و سیاسی که سالهاست این شهر با آنها دست به گریبان بوده، اسکورسیزی، یک بازسازی ساده را به اثری جدی تبدیل، و جابهجایی مفاهیمی چون مردانگی، قومیت، و جنسیت را در اولین سالهای هزاره سوم، توصیف و تحلیل کرده است. آمریکاییهای ایرلندی تباری که روی بند باریک و متزلزل مرحوم راه میروند، همان عمق و ابعاد شخصیتی آمریکاییهای ایتالیایی تبار خیابانهای پائین شهر (۱۹۷۳) را دارند.