فیلم دارودستههای نیویورکی مارتین اسکورسیزی چگونه ساخته شد؟ Gangs of New York
گزارشی از پشت صحنه این فیلم مارتین اسکورسیزی در هنگام ساخته شدن آن
مارتین اسکورسیزی در شهر رم بهطور مخفیانه در حال ساخت گانگسترهای نیویورک است. لئناردو دی کاپریو، کامرون دیاز و دانیل دی لوییس قهرمانان این فیلم هستند؛ چهار دلیل قانعکننده برای تعقیب رد پای اسکورسیزی…مطلب زیر گزارشی است از خبرنگار مجله فرانسوی استودیو از مراحل ساخت این فیلم که حاوی نکات جالبی از تولید این فیلم عظیم است. فیلمی که در سال آینده بیتردید از مدعیان بزرگ درو کردن اسکار خواهد بود. آیا رؤیای اسکورسیزی به حقیقت خواهد پیوست؟
به دنبال رد پای اسکورسیزی
هوس رفتن و کشف کردن در من بسیار قوی شد بود. این خبر که اسکورسیزی در چینه چیتا مشغول ساخت فیلمی است که از بیست سال پیش رؤیای ساخت آن را در سر میپروراند و بازیگرانی چون دی کاپریو، دانیل دی لوییس و کامرون دیاز را گرد خود آورده است به حدی هیجانانگیز بود که تصمیم گرفتم بروم و ازنزدیک شاهد ماجرا باشم. با علم بر اینکه درهای پلاتوی «گانگسترهای نیویورک» از هر سو کاملا به روی خبرنگاران بسته است به راه افتادم. دوست داشتم در آن فضا نفس بکشم و رد پاها و علائم را جستجو کنم، روی شانس و اتفاق حساب کنم تا بلکه بتوانم گوشهای از پردهٔ پیچیده شده به دور پلاتو را بالا بزنم…
بدین ترتیب روزی در اواخر ماه اکتبر در رم از هواپیما پیاده شدم. در چینه چیتا اتاقی گرفتم و به محض اینکه چمدانهایم را جابجا کردم به سوی استودیو به راه افتادم. تصمیم گرفتم ابتدا در فضای بیرون استودیو دوری بزنم. روی بناهای آجری و چوبی ساختگی حروف NYC (نیویورک سیتی) به رنگ سفید به چشم میخورد. این دکور عظیمی است که دانته فرتی برای فیلم اسکورسیزی ساخته است.
مقابل ورودی اصلی استودیوهای چینه چیتا که حدود ده نگهبان حضور داشتند، تعداد زیادی دختر جوان درحالیکه نگاهشان به سمت داخل ثابت شده بود، منتظر بودند. پیش یکی از آنها رفتم و پرسیدم: «میتونی دی کاپریو را ببینی؟» جواب داد: «نه». در واقع آنها علاقهمندان یک شوی تلویزیونی بودند که در ایتالیا سر و صدای زیادی به راه انداخته و در استودیوی شماره 1 تهیه میشد. از اینکه میدیدم مطبوعات عامهپسند ایتالیایی از شایعاتی در خصوص فیلم اسکورسیزی پر شدهاند، شگفتزده شدم. نشریات مرتباط مطالبی دربارهٔ دی کاپریو و عکسهایش را با موهای بلند وریشی باریک چاپ میکردند و هر روز اخبار جنونآمیزی در مورد گردشهای شبانهٔ دی کاپریو نتایج تأسفبار آنها هنگام کار در پلاتو پخش مینمودند.
«بیست و هفت سال است که اسکورسیزی، این دلباخته نیویورک به این پروژه میاندیشد.»
در نگهبانی جلوی مرا گرفتند و پرسیدند که با چه کسی قرار ملاقات دارم. بدون اجازهٔ ورود، داخل شدن ممکن نبود. میتوانستم بگویم که در استودیوی شمارهٔ 5-که به دلیل تعلق داشتنش به فلینی مشهورترین استودیوی چینه چیتا است-با اسکورسیزی قرار ملاقات دارم، اما مطمئن نبودم که حرف مرا باور کنند! پس ترجیح دادم عقبنشینی کنم. فردای آن روز با مدیر روابط عمومی چینه چیتا قرار داشتم. در این فاصله تصمیم گرفتم با سرویس سینمایی روزنامهٔ ایتالیایی «ایل مساجرو» تماس بگیرم تا ببینم در نشریات جدی این کشور چه چیزهای در این رابطه مطرح میشود. یکی از منتقدان این نشریه، فابیو فرزتی برای ناهار با من قرار گذاشت.
در بین راه مطالبی را که از نشریات تخصصی و اینترنت یادداشن کرده بودم دوباره خواندم. بیست و هفت سال است که اسکورسیزی، این دلباختهٔ تاریخ شهر خود، به این پروژه فکر میکند، پروژهٔ ساخت فیلمی دربارهٔ محلههایی از نیویورک قرن نوزدهم که پاتوق دزدها و جنایتکاران بود. فیلمنامهٔ اسکورسیزی تا حد زیادی از قصهای تاریخی و جامعهشناختی دربارهٔ محلههای فقیرنشین نیویورک الهام گرفته است. نویسندهٔ این داستان که در سال 1928 منتشر شده هربرت آسبوری است. اسکورسیزی عنوان اصلی داستان، «گانگسترهای نیویورک» را حفظ کرده است.
داستان فیلم که از سال 1846 آغاز میشود و سال 1863 پایان مییابد؛ روایتگر برخوردی خونین در یکی از فقیرترین محلهههای نیویورک بین دو گانگستر رقیب است. مهاجران ایرلندی به رهبری آمستردام والون (دی کاپریو) در یکسو قرار دارند و گانگسترهای امریکایی به سرکردگی «بیل قصاب»(دانیل دی لوییس) در سوی دیگر.
فرزتی موقع ناهار برایم تعریف کرد که بازیگران ایتالیایی زیادی که از فکر بازی در فیلمی از اسکورسیزی به هیجان آمده بودند، وقتی فهرست بازیگران فیلم را دیدند کاملا نومید شدند. در واقع من در آرشیو روزنامه نامهای را دیدم که از طرف شیلا روبین، مسئول انتخاب بازیگران ایتالیایی فیلم برای تمام آژانسهای رم فرستاده شده بود حاکی از اینکه: «داستان فیلم در نیویورک قرن نوزدهم میگذرد و در این دورهٔ زمانی تعداد کمی مهاجر ایتالیایی در این شهر سکونت داشتند، بنابراین هیچ بازیگری با لهجهٔ ایتالیایی برای بازی در این فیلم در نظر گرفته نخواهد شد. برعکس، در جستجوی بازیگرانی هستیم که خصوصیات فیزیکی برجسته، چهرهای وحشتانگیز و بینی بزرگ داشته باشند. هر نوع غرابت فیزیکی برای گزینش، مزیتی محسوب میشود.»
با کمال تعجب یک بازیگر زن ایتالیایی توجه اسکورسیزی را به خود جلب کرد: باربارا بوشه، ستارهٔ دههٔ شصت که اکنون 56 سال دارد، آلمانی الاصل است و فعالیت سنمایی خود را در امریکا زیر نظر اوتوپره مینجر و باب فاسی آغاز کرده است. اسکورسیزی در «گانگسترهای نیویورک» نقش مادر کامرون دیاز را به او داده است. بعد از خواندن مصاحبهای با بوشه در یک مجلهٔ ایتالیایی متوجه شدم که با کمال میل صحبت میکند. سعی کردم با او تماس بگیریم و خوشبختانه خودش گوشی را برداشت. آن روز کار نمیکرد و فورا قبول کرد مرا بپذیرد. راننده تاکسی که مرا به آدرسش میبرد گفت که بوشه زن بسیار ثروتمندی است و در محل میلیاردها سکونت دارد و در ایتالیا بسیار محبوب است.
بوشه در سالنی که با سلیقه تزئین شده بود مرا پذیرفت و آوای موسیقی کلاسیک، گفتگوی ما را همراهی میکرد. باربارای آرام فورا رفت سر اصل مطلب: «وقتی فهمیدم اسکورسیزی فیلمش را در ایتالیا جلوی دوربین خواهد برد، با تهیهکنندهاش تماس گرفتم، به من گفتند که مثل سایرین باید تست بدهم. فورا پذیرفتم. براندو هم برای «پدرخوانده» تستی را پشت سر گذارده بود! بدون هیچ آرایشی برای دادن تست رفتم. حتی خیلی بد لباس پوشیده بودم ولی پذیرفته شدم. اولین روزی که در پلتو حاضر شدم، آقای اسکورسیزی به دیدنم آمد و گفت: «سلام خانم بوشه، میخواستم از اینکه قبول کردید در فیلمم بازی کنید تشکر کنم!» دنیا برعکس شده بود! در ضمن گفت که تمام فیلمهایم را که در امریکا ساخته شدهاند دیده است.»
بابارا بوشه شیوهٔ کار این کارگردان را بسیار تحسین میکرد:
«او یک نابغه است. روی کارش تمرکز بسیاری دارد، و کاملا آماده وارد پلاتو میشود. علیرغم تنشهای این پروژهٔ سنگین و پیچیده میبینیم که به دستاندرکاران نزدیک میشود و برایشان جوک تعریف میکند. بعد درحالیکه از شوخی خودش میخندد به سراغ کار دیگری میرود. این شیوهٔ خوبی برای شکستن فضای سرد و جدی حاکم بر کار است.»
«میگویند اسکورسیزی دی کاپریو را کتک زده، این موضوع صحت ندارد.»
اسکورسیزی چگونه بازیگرانش را هدایت میکند؟ به آنها نزدیک میشود یا از آنها فاصله میگیرد؟«با توجه به پیچیدگی دکورها و کادرها، وقتی که هنرپیشهها صحنهای را بازی میکنند غالبا پشت مونیتور ویدئوییاش مینشیند. بعد در صحنه حاضر میشود و میگوید: «خوب بود، امّا…تصور میکنم… متأسفم دوباره میگیریم!» و آنقدر صحنه را تکرار میکنند تا رضایت او بهطور کامل جلب شود. او باید عناصر زیادی را در هر صحنه مد نظر داشته باشد، تعداد سیاهی لشکرهاگاه از 500 نفر هم فراتر میرود و جزئیات زیادی وجود دارد که اسکورسیزی نمیخواهد از آنها چشمپوشی کند. امّا من تعداد برداشتها را نمیشمارم فقط میدانم که یک بار مجبور شدم تمام طول روز را با پیراهنی بسیار ناراحت از پلکانی بسیارتنگ بالا و پایین بروم. البته باید بگویم که لباسها فوق العادهاند [طراح لباس این فیلم سندی پاول است که باری فیلم «شکسپیر عاشق» اسکاری دریافت کرد.]
افراد زیادی در پلاتو حضور دارند. بعد از اسکورسیزی، کسی که بیشترین وقت خود را با بازیگران میگذراند مربی بیان است که ما دیالوگهایمان را پیش او تکرار میکنیم تا مطمئن شود لهجهها- ایرلندی، آلمانی یا هلندی-نه تنها خوب بلکه بینقص باشند. او همیشه بای تصحیح کردن بیان ما حضور دارد.»
باربارا بوشه با کامرون دیاز که در فیلم نقش دخترش را بازی میکند رابطهٔ نزدیکی برقرار کرده است: «کامرون دختری سرشار از انرژی و شور و شوق است و مثل خورشید میدرخشد» امّا رابطهاش با دی کاپریو سردتر است:
«با او خیلی کم صحبت کردهام، معمولا آرام و تنهاست. بیچاره از دست خبرنگارها نمیتواند بیرون برود. چنین زندگی را برای هیچ کس آرزو نمیکنم. از آن جایی که با هیچ کس مصاحبه نمیکند و خبرنگارها هم به پلاتوی فیلم دسترسی ندارند، داستانهای نادرست زیادی دربارهٔ او در مطبوعات به چشم میخورد. مثلا جایی خواندم که اسکورسیزی به خاطر تأخیرهای مکرر دی کاپریو، او را سر صحنه کتک زده است. [حتی گفتهاند که او را مجبور کرده تا از تمام افراد گروه عذرخواهی کند] این اصلا صحت ندارد.»
سایر بازیگران چطورند؟«هنری توماس، پسر بچهٔ فیلم «ئیتی» نیز در جمع بازیگران حضور دارد، خیلی تغییر کرده.» دانیل دی لوییس هم در این فیلم بازی میکند و بعد از چهار سال غیبت جلوی دوربین بازگشته است. «به قدری متفکر است که آدم احساس میکند هرگز از پوستهٔ پرسوناژش خارج نخواهد شد. وقتی او را سر صحنه دیدم به قدری تغییر کرده بود که اصلا او را نشناختم.»
دانیل دی لوییس که در این فیلم نقش «بیل قصاب»، گانگستری تشنهٔ خون را ایفا میکند، چند کیلو چاق شده، ریش و سبیل عجیبی گذاشته و نزد قصابی در جنوب لندن آموزشهای لازم را دیده است. همچنین میگویند که به یک متخصص چشم در نیویورک سفارش داده تا برایش لنزی بسازد که روی آن سمبل امریکا (نقش یک عقاب با پرچمی به رنگهای قرمز، سفید و آبی) نقاشی شده باشد. به خودم گفتم: «حتی فکرش هم پشت آدم را به لرزه درمیآورد.»
از بوشه خداحافظی کردم وسراغ یکی از دوستانم رفتم. دوستم مرا برای صرف شام در کنار دوستانش دعوت کرد. گفتگوها حول محور سینما جریان داشت. بین افراد این جمع مردی بود که به پلاتوی گانگسترهای نیویورک دسترسی داشت. برای اینکه مقررات سکوت اسکورسیزی را زیر پا نگذاشته باشد اطلاعاتش را ذره ذره در اختیارم میگذاشت، البته با این شرط که نامی از او برده نشود: «کار بسیار خستهکننده است چون بیشتر روزها تا 16 ساعت کار میکنیم، اخیار بعضی از شبها هم مشغول هستیم.» همه چیز خوب پیش میرود؟«بله، فقط وضعیت نامساعد جوی برنامهریزیها را بهم میریزد.» خواستم وارد جزئیات شوم ولی سکوت کرد؛ بالأخره با تردید گفت: «خشونت حاضر در فیلم به شدت وقت اسکورسیزی را اشغال کرده است.» جای تعجب نیس. این کارگردان خود در مصاحبهٔ تلویزیونی که یک سال پیش در امریکا انجام داده بود نگرانی خود را در این باره آشکار کرده بود: «فیلم دشواری است چون خشونت زیادی در آن وجود دارد. امروزه روز چطور میتوان درسینما به مسئله خشونت پرداخت؟ به خصوص برای کسی مثل من که «کازینو» را ساختهام که در پایان آن جوپشی و برادرش توسط بهترین دوستان خودشان با چوب بیسبال کشته میشوند! وقتی تا این حد پیش میروید فراتر رفتن بسیار دشوار خواهد بود، برای گانگسترهای نیویورک باید خوب حواسم را جمع کنم. باید شیوهٔ متفاوتی برای ترجمهٔ خشونت به زبان تصویر پیدا کنم.»
این دوست برایم گفت: «اسکورسیزی تقریبا هر روز فیلمنامهاش را مرور میکند». میگویند که این هجدهمین نسخهٔ این فیلمنامه است. در 1975 اسکورسیزی به اتفاق جی.کاکس فیلمنامه اولیه را نوشته است. (فیلمنامهٔ «عصر معصومیت» را نیز با کاکس نوشته بود) در 1993 هر دو، کار را به کلی از ابتدا آغاز کردند درحالیکه این بار کتابی از هربرت آسبوری را اساس کار خود قرار دادند. سپس اسکورسیزی تکمیل این کار رابه استیون زالیان، نویسنده فیلمنامه «فهرست شیندلر»(و به تازگی هانیبال) سپرد. امّا با وجود اینکه یکی از قلمهای محبوب هالیوود داستان گانگسترهای نیویورک را بازنویسی کرد، از خشونت آن کاسته نشد.
این دوست در پایان اضافه کرد: «اسکورسیزی علاقه زیادی به این پروژه دارد و حتی آماده است برای تحمیل دیدگاهش با میراماکس وارد مخاصمه شود. امّا آنقدر صحنههای کشت و کشتار و جنایت و خونریزی در فیلم وجود دارد که احتمال دارد تماشای آن برای افراد زیر 17 سال ممنوع شود.»
>«اسکورسیزی میخواست کلیسایی بسازد، تام کروز او را حمایت کرد.»
مدیر میراماکس مرتبا به رم سفر میکند تا همه چیز را از نزدیک زیر نظر داشته باشد. فیلم «گانگسترهای نیویورک» با بودجهای معادل 100 میلیون دلار پرخرجترین فیلمی است که تاکنون در این کمپانی تولید شده است. امّا این مسئله مانع آن نمیشود که میراماکس با بزرگان سینما همکاری نکند. مدیر این کمپانی به یکی از نشریات
بازیگران
نیویورک،1846. «آمستردام والون» وقتی پدرش را که رهبر ایرلندی گروهی به نام خرگوشهای مرده است به قتل میرسانند فقط 12 سال دارد. وقتی بزرگ میشود تصمیم میگیرد انتقام خونپدرش را بگیرد. در این مسیر به «بیل پول»، ملقب به قصاب، رئیس گانگسترهای امریکایی الاصل رقیب برمیخورد. بیل افرادش را واداشته تا برای «بوس تویید» که سراسر شهر نیویورک را به وحشت افکنده است کار کنند.
لئوناردو دی کاپریو در نقش آمستردام والون، گانگستر جوانی که خیال انتقامگیری دارد
دانیل دی لوییس در نقش بیل پول ملقب به قصاب، رهبر خونخوار گانگسترهای امریکایی
کامرون دیاز در نقش جنی، دزدی که سعی میکند آمستردام را نجات دهد. حتی به قیمت جان خود!
لیام نیسون در نقش پریست والون، پدر امستردام و رهبر گروه خرگوشهای مرده
هنری توماس (قهرمان فیلم ئیتی) در نقش جانی استروکو، دوست آمستردام والون
برندان گلیسون (بازیگر فیلم ژنرال) در نقش مونک ایستمان، مزدوری ایرلندی
جان ریلی (بازیگر فیلم ماگنولیا) در نقش مولرانی، گانگستری افسرده
گری لوییس (بازیگر فیلم بیلی الیوت) دست راست بیل پول، شخصیتی اسرارآمیز
جیم برادبنت در نقش رئیس گروه جانیانی که شهر را زیر سیطره خود دارند
امریکایی گفته است: «تام کروز مارتین رابرای ساخت پلاتوی دیگری که یک کلیسای تمام عیار است حمایت کرد! من با این مسئله مخالف بودم با این امید که بتوان از یکی از دکورهای موجود استفاده کرد. بالأخره اینکلیسا ساخته شد وبه افتخار تام کروز نام «سن توماس» را بر آن نهادند!»
آیا این بنا مشابه بنای کلیسای سن پاتریک نیست، نخستین کلیسایی که مهاجرین کاتولیک درنیویورک ساختهاند واسکورسیزی به آن علاقهمند است؟
از تاکسی که مرا به هتل مبرد دهها پروژکتور روشن را بر فراز چینه چیتا مشاهده میکردم. گروه شبکار گانگسترهای نیویورک مشغول بودند. باران مصنوعی پلاتو را میشست. میتوانستم میدان اصلی محلهٔ فایو پونتس را که نور چراغهای گازی آن را روشن کردهاند و دزدان و جانیها در آنجا آمد و شد دارند، در ذهنم مجسم کنم…
فردای آن روز با مدیر روابط عمومی چینه چیتا قرار داشتم. او از اینکه اسکورسیزی و گروهش در آنجا مشغول به کار هستند احساس غرور میکرد. نمیخواست مقررات سکوت «گانگسترهای نیویورک» را زیر پا گذارد امّا داستانهایی دربارهٔ دوران رونق چینه چیتا، مشهورترین استودیوی ایتالیا برایم تعریف کرد. این داستانها را در ذهنم انبار کردم تا بعدا مقالهای دربارهٔ این محلهٔ تاریخی بنویسم.
وقتی از آنجا خارج شدم تصمیم گرفتم در خیابانهای چینه چیتا قدمی بزنم. به استودیوی شماره 5، جالبترین استودیوی چینه چیتا رسیدم. نمیتوانستم زیاد نزدیک شوم. فضای عجیبی بر پیرامون پلاتو حاکم بود: چند نفر که واکی تاکی در دست داشتند، دستورهایی به همدیگر میدادند، سیاهی لشکرهایی را با لباسهای عجیب و غریب دیدم. هیچ کس به من توجهی نمیکرد، باوجوداین احساس عجیبی به من میگفت که اگر یک قدم جلو بروم آنها مانع من خواهند شد.
به سمت شمال حرکت کردم و بعد از مدتی با یک شهر تمام عیار مواجه شدم! این شهر عظیمتر و تأثیرگذارتر از آنچه تصور میکردم بود. خیابانها خالی بودند. ظاهرا آن رو هیچ صحنهای در آنجا گرفته نمیشد. فکر میکردم در فضای یک فیلم وسترن قدم میزنم. نمیتوانستم خیلی نزدیک شوم چون چند نفر نگهبانی میدادند امّا خانههای چوبی و آجری، کافهها و خواربارفروشیهای قدیمی را مشاهده کردم و نیز بناهای کثیف قدیمی که روی آنها نوشته بود: Old Brewery. نزدیک آنجا جریان عظیم آبی دیده میشد که بر آن دو کشتی بادبانی این سو و آن سو میرفتند. این همان بندر «ایست، ریور» است و اینجا همان نیویورک 1860.
این احساس به بیننده دست میداد که اینبناها همواره اینجا بودهاند؛ گویی این شهر همچون روحی سرگردان از گذشته سر برآورده است؛ شهری که دیگر وجود خارجی ندارد امّا کاملا واقعی مقابل چشمانتان قرار دارد و آماده است تا در چشم برهم زدنی به مدد جادوگری به نام اسکورسیزی جانبی دوباره بگیرد، کارگردانی که این مکان رابرای ثبت برگی از تاریخ امریکا برگزیده است…
یک همکار ایتالیایی به من توصیه کرده بود که حتما ملاقاتی با گروه «پازو دوبل فیلم» داشته باشم. این کمپانی کار تولید مستندی از اسکورسیزی دربارهٔ سینمای ایتالیا را بر عهده دارد. این فیلم قرار بود در فستیوال ونیز به نمایش درآید امّا کارگردان آنکه گرفتار ساخت «گانگسترهای نیویورک» بود، ترجیح داد حضورش در این جشنواره را به تعویق افکند.
تهیهکنندهٔ این کار اسکورسیزی خانم «دل پونتا» برایم گفت: «فکر میکنم این فیلم برای اسکورسیزی اهمیت زیادی دارد، چون از طرفی آخرین کارش (بیرون کشیدن مردهها) رونق تجاری نداشت و از طرف دیگر چون این نخستین باری است که بودجهای چنین هنگفت را در اختیار دارد و نیز اولین باری است که با میراماکس کار میکند. سال گذشته در ونیز به من گفت: «ساخت این فیلم رؤیای من است. شش سال است که سعی میکنم آن را بسازم.»
حتی نمیتوانید تصور کنید که اسکورسیزی هم برای پیدا کردن تهیهکننده مشکل داشته باشد؛ باورنکردنی است، نه؟ بعد برای انتخاب بازیگران مشکل داشت. بازیگران ابتدا به او جواب مثبت میدادند و بعد جواب منفی، چون تاریخهای فیلمبرداری مشخص نبود. بالأخره به سراغ مایکل اویتز رفت. کارها کمکم روبهراه شد و توانست با کامرون دیاز و دی کاپریو قرارداد ببندد.»
دل پونتا همچنین مکالمهای دربارهٔ دانیل دی لوییس را به خاطر میآورد که اسکورسیزی بعد از انصراف دونیرو. و بعد ویلم رافو -نقش بیل قصاب را به او سپرد (البته دونیرو نقش کوچکی را در این فیلم ایفا خواهد کرد): «اسکورسیزی به من گفت که دانیل دی لوییس دیگر نمیخواهد به عالم سینما بازگردد و نزد هنرمندی در توسکانی کفاشی میآموزد. وقتی اسکورسیزی با او دربارهٔ این نقش صحبت کرده بود، لوییس ابتدا پیشنهاد بازی در این فیلم را رد کرده بود اما بالأخره اسکورسیزی او را متقاعد کرد. مارتین از جذابیت و افسونی باورنکردنی برخوردار است، خیلی تند صحبت میکند و یک راست سر اصل مطلب میرود.»
وقتی از او دربارهٔ این شایعه پرسیدیم که دلیل اسکورسیزی برای انتخاب ایتالیا برای ساخت فیلمش این بوده که نیروی کار در این کشور ارزانتر است در پاسخ گفت: «ابتدا بودجهای در اختیارش گذاشتند تا فیلمش را در انگلستان بسازد ولی او نپذیرفت چون آنجا همه چیز گران است. اما تصور نمیکنم این تنها دلیل اسکورسیزی بوده باشد. اولا نیویورکی که او میخواهد به تصویر بکشد امروزه دیگر در مانهاتان وجود خارجی ندارد. ثانیا فکر میکنم اسکورسیزی میخواهد خودش را به ریشههای ایتالیاییاش نزدیک کند. او در حال ساخت مستندی دربارهٔ سینمای ایتالیاست، مشغول احیای فیلمهای ایتالیایی است و بتازگی صاحب دختری شده که نامی ایتالیایی بر او نهاده: فرانچسکا، مارتین از اینکه اینجاست خیلی خوشحا است.»
دل پونتا دربار این موضوع که اسکورسیزی دوست دارد همیشه با همکاران قدیمی خود کار کند گفت: «مارتین عاشق این است که با گروه همیشگیاش کار کند. احساس نوعی حمایت از جانب آنها میکند. مثلا برای تدوین مستندش حاضر نبود با هیچ کسدیگری جز تلما شون میکر کار کند، کسی که نزدیک سی سال با او همکاری داشته.»
تلما شون میکر، بیوهٔ کارگردان بریتانیایی، مایکل پاول (که اسکورسیزی احترام عمیقی برایش قائل بود) بیش از بیست بار با اسکورسیزی همکاری کرده و حتی اسکاری نیز برای تدوین فیلم «گاو خشمگین» دریافت کرده است. «تلما دو روز پس از آغاز فیلمبرداری گانگسترهای نیویورک کار تدوین آن را آغاز کرده است چون مارتین دوست دارد خیلی زود حاصل کار را ببیند.»
سعی کردم با شون میکر قرار ملاقاتی بگذارم امّا به من گفت که اصلا وقت ندارد و شدیدا درگیر تدوین فیلم اسکورسیزی است، شاید هم میترسید سکوت استاد را خدشهدار کند.
در پلاتو گانگسترهای نیویورک میتوان «مایکل بال هوس»، مدیر فیلمبرداری باوفای اسکورسیزی را یافت. دستیار کارگردان وفادارش ژوزف ریدی، و مسئول انتخاب بازیگرانش، آلن لوییس (که ترتیب عجیب بازیگران «کاندان» را برگزیده بود) در کنارش حضور دارند.
یکی از ستونهای اصلی گروه اسکورسیزی طراح دکور ایتالیاییاش، دانته فرتی است که با پازولینی، فلینی، تری گیلیام همکاری داشته و حدود یک سال است که در چینه چیتا مستقر شده تا این شهر امریکایی (نیویورک) را طوری بازسازی کند که همگان شگفتزده شوند. از زمان ساخت فیلم «کلئوپاترا» به کارگردانی مانکیویچ تاکنون در چینه چیتا چنین دکور عظیمی دیده نشده است.
وقتی این دکور را دیدم بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم. چطور میتوان چنین واقعگرا و در عین حال چنین شاعرانه بود؟ چطور میتوان بر روی فضایی چنین عظیم ظرافتی چنین بینظیر را پیاده کرد؟ دوست داشتم با خالق این دکور ملاقات کنم. این بار هم شانس به من لبخند زد و توانستم با او قراری بگذارم.
فرتی و گروهش مشغول ساخت فضای داخلی کارخانه آبجوسازی بودند که در فیلم محل تجمع گانگسترها و جنایتکاران است؛ همچنین روی فضای داخلی یک شیرهکشخانه و خانههای مختلفی مثل خانه آمستردام والون کار میکردند. فرتی فورا گفت که حق ندارد از فیلم صحبتی کند امّا دوست دارد از کار خودش به طور کلی حرف بزند [توضیحات درون کادر]. فرتی کسی است که اسکورسیزی را برای آمدن به رم و ساختن فیلمش در این محل تشویق کرده: «اسکورسیزی تصمیم گرفته بود فیلمش را در اروپا بسازد و من به او گفتم: چرا چینه چیتا را انتخاب نمیکنی؟»
«دی کاپریو در نقش رهبر گروه خرگوشهای مرده بسیار تأثیرگذار است.»
وقتی مصاحبه تمام شد، چینه چیتا را ترک نکردم و به کافهای رفتم. در آنجا چند مرد مشغول نوشیدن بودند. از مکالمهشان فهمیدم که سیاهی لشکرهای فیلم اسکورسیزی هستند. هیچ یک مایل به حرف زدن نبودند و به سکوت اسکورسیزی وفادار بودند. امّا یکی از آنها قبل از رفتن شماره تلفنی به من داد، فهمیدم که جزو گانگسترهای گروه دی کاپریوست و روزی 100 دلار پول میگیرد، گفت که هر روز کار ساعتها به طول میانجامد، جاگیریها وقت زیادی میگیرد و اسکورسیزی غالبا پشت سه مونیتور ویدئوییاش مینشیند تا مرتبا تصاویر را محک بزند امّا بعد از یک روز کاری هرگز فراموش نمیکند از سیاهی لشکرها تشکر کند. او میگفت بازی دی کاپریو بسیار تأثیرگذار است:
«دی کاپریو با کتی بلوطیرنگ، ژیلت، دستمال گردن و کلاه، بسیار جذاب به نظر میرسد. سر صحنه تمرکز زیادی دارد و مشاهده بازی او واقعا آموزنده است. دی کاپریو بازیگری باورنکردنی است. بیش از آنچه تصور میکردم…»
«از من میپرسید نقشم در فیلم چیست؟ اگر به شما بگویم مرا خواهند کشت؟»
مطبوعات عامیانهٔ ایتالیا دست از سر قهرمان تایتانیک برنمیدارند. یک روز میخوانیم که اسکورسیزی او را وادار به رژیم گرفتن کرده و روز دیگر میخوانیم که دی کاپریو با مانکن مشهور برزیلی، ژیزل باندشن ازدواج خواهد کرد.. این مطلب مرا به یاد سخن فرزتی منتقد روزنامهٔ ایل مساجرو میانداخت: «رمیها دوست دارند بار دیگر عصری را تجربه کنند که رم در اوج اقتدار جهانی بود. بنابراین دربارهٔ هر چیزی دست به اغراق میزنند. البته نباید اهداف اقتصادی را فراموش کرد.»
پس از بازگشت به پاریس پرونده اسکورسیزی را کنار گذاشتم و تمام وقتم را صرف گزارشی دربارهٔ «بیلی الیوت» کردم. وقتی خواستم با گری لوییس، بازیگر نقش پدر بیلی مصاحبه کنم به من گفتم که بای بازی در گانگسترهای نیویورک در رم به سر میبرد!
وقتی با او تماس گرفتم مانند سایرین از صحبت دربارهٔ فیلم اسکورسیزی امتناع ورزید امّا چند کلمهای در مورد خود اسکورسیزی گفت: «آن سالی که در جشنواره کن جزو هیئت داوران بود کار مرا در «اسم من جو است» دید و مرا برای بازی در فیلمش انتخاب کرد. اسکورسیزی از شور و شوقی بیحد و حصر برخوردار است.»
گری لوییس از اینکه با دانیل دی لوییس کار میکند بسیار هیجانزده است: «دانیل اعجابانگیز است. این واقعا شانس بزرگی است که میتوانم در کنارش بازی کنم.» گفت که کار فیلمبرداری گانگسترهای نیویورک تا ماه مارس به طول میانجامد و فیلم در نیویورک پایان خواهد گرفت: «بسیاری از بازیگران میروند و میآیند امّا من با اینکه نقش کوچکی دارم باید در تمام طول کار در رم بمانم به خاطر طبیعت شخصیتی که نقشش را ایفا میکنم. میپرسید چه نقشی دارم؟ اگر بگویم مرا میکشند!…»
چه سادهلوح بودم که تصور میکردم میتوانم رازهای فیلم گانگسترهای نیویورک را کشف کنم…