زندگینامه چنگیز خان (تموچین)
در سال ۲۰۱۱ گروهی از زیست بومشناسان مؤسسهی کارنگی کشف تکان دهندهای انجام دادند. آنها مشخص کردند که مابین قرنهای ۱۳ و ۱۴ میلادی (ششم و هفتم هجری) واقعهای بزرگ موجب مرگ و نابودی میلیونها هکتار از زمینهای کشاورزی و تبدیل آنها به جنگل و کاهش میزان کربن جو زمین شده است.
این واقعه از سقوط امپراطوری مینگ در چین یا شیوع طاعون در اروپا هم بزرگتر بود. این گروه اعلام کرد که موجب این واقعه طبیعت نبوده بلکه عملا اولین و فقط تنها موردی است که بشر با موفقیت موجبات سرد شدن زمین را فراهم کرده است. تعیین دلیل اصلی این واقعه کار دشواری نیست: چنگیزخان و جانشینان او موجبات مرگ ۴۰ میلیون نفر را فراهم کردند و او را مبدل به یکی از بیرحمترین و خونریزترین و به طور طعنه آمیزی کسی که موجبات سرسبزی زمین را فراهم آورده! ) فرماندهان تاریخ کرده است.
او با کشتارهایی که به راه میانداخت به طور نظاممند، موجب شد ۷۰۰ میلیون تن کربن از اتمسفر زمین پاک شود. که معادل است با مصرف سالانهی بنزین در جهان. جمعیت زدایی که در قلمروهای تحت تصرف او به وجود آمد – در مساحتی حدود ۲۲ درصد سطح کره زمین باعث رویش مجدد جنگلها و کاهش میزان گازکربنیک شد.
در حالی که محیطشناسان امروزی هیچ یک روشهای او را تأیید نمیکنند. (به جز تعدادی از طرفداران مالتوس مانند سر دیوید آتن بورو که بشر را«طاعون روی زمین» میدانند) با این حال نمیشود منکر تأثیر او بر سرنوشت بشریت و اوضاع کرهی زمین شد.
او فرماندهای چنان بیرحم بود که شقاوتش، نبوغ نظامی او را پنهان کرد. خشونت چنگیز فرهنگ تعریف شده بیرحمی را از نو تعریف کرد. در کنار این بیرحمی تاکتیکهای ماهرانهی او در بستن پیمان اتحاد و فریفتن دشمن قابل توجه است. در کنار میادین جنگ او ساختار جامعهی قبایل مغول را اصلاح کرد. پایه حکومتی ساده اما قدرتمند را بنا کرد که در سراسر آسیا از شرق این قاره تا اروپا و از ایران تا روسیه گسترش پیدا کرد. امپراطوری چنگیز بخش عمدهای از جهان آن روز را دربر میگرفت. او فاتحی بود مبدع استراتژیهای جدید هستهی اصلی ماشین نظامی او قبایل بدوی مغول بودند. مؤثرترین عنصر در ارتش مغولها اسب بود که به مغولها اجازه میداد با سرعت زیاد و برای مدتی طولانی سفر کنند. هر سرباز مغول معمولا ۳ یا ۴ اسب یدک همراه داشت که با تعویض اسبها از خستگی آنها جلوگیری میکرد.
سال ۱۲۴۱ سواران مغول روزانه ۱۶۰ کیلومتر طی طریق میکردند. طی این مسافت در دورانی که جادهها وضعیت مناسبی نداشتند کاری خارق العاده بود.
اسب برای سوار مغول به چندین کار میآمد. وسیلهی حمل و نقل، ارابهی جنگی، منبع غذا و نوشیدنی بود. مغولها علاقه زیادی به گوشت پختهی اسب داشتند و از شیر مادیانها نوشیدنی به نام قمیز(شیر تخمیرشده) تهیه میکردند. اسبهای مغولی جثهای کوچکتر از اسبهای معمولی دارند و سرعت آنها از اسبهای اروپایی کمتر است، با این حال تجهیزات و سلاح سواران مغول آن قدر سبک بود که آنها از سواران دشمن پیش میافتادند؛ علاوه بر آن این اسبها طاقت طی مسافات بیشتر را دارند.
تجهیزات لازم سربازان مغول در هنگام حمله، نیمی از تجهیزات دشمنان، چینی، ایرانی، خاور میانه و اروپایی بود. حرکت دشمنان مغولها بسیار کندتر بود. آنها مانند مغولها قدرت بازگشت و ضد حمله سریع را نداشتند. آنها به ابزارهای جنگی سنگین مجهز نبودند تا حرکتشان را کند کند.
کمانداران مغول هم بسیار ورزیده بودند و میتوانستند بر پشت اسب حرکات حیرتانگیزی انجام دهند. بچهها به محض راه رفتن سواری را میآموختند. اسبهای مغولان به رکاب مخصوصی مجهز بودند که آنها را قادر میساخت هنگام سواری روی آن بایستند، بچرخند و دشمن را در هر جهت هدف قرار دهند. کمانهای منحنی و چند لایهی آنها قابلیت پرتاب تیر تا ۵۰۰ متر را دارا بود و مغولها از فاصله ۲۰۰ متری تیر را به هدف میزدند.
سواره نظام واحد اولیهی ماشین جنگی مغولها بود. از هر ۱۰ سوار، ۶ نفر آنها کماندار بودند و مابقی مجهز به نیزه. سواره نظام سبک در میدان نبرد دشمن را به محاصرهی خود در میآوردند، از فاصله دور به سوی آنها تیر پرتاب میکردند و عقب مینشستند. سپس یا دوباره مبادرت به محاصره و تیراندازی مجدد میکردند و یا دست به عقبنشینی ساختگی میزدند تا دشمن به تعقیب آنها بپردازد. این کار مانور نظامی دشواری بود زیرا سربازان بیتجربه میتوانستند عقب نشینی ساختگی را بر اثر فشار دشمن مبدل به عقب نشینی واقعی کنند. بعد از این مانور سواره نظام سنگین وارد میدان میشدند و دشمنان خود را غافلگیر میکردند.
چنگیز به سال ۱۱۶۲ با نام تموچین در شمال مغولستان به دنیا آمد. روایت است که به هنگام تولد لخته خونی در کف دست او بود که در نزد مغولان نشانهی آن بود که نوزاد رهبری بزرگ خواهد شد. پدرش یسوخی رهبر قبیلهی اولحونوت بود. پدر بنا به رسم مغولان چند همسرداشت بنابراین چنگیز سه برادر، یک خواهر و دو برادرخوانده داشت. وقتی نوجوان بود پدرش ترتیب ازدواج او را با دختری به نام بورت داد که از قبیلهای دیگر بود. بنا به رسوم او میباید در قبیلهی همسرش در مقام یک خدمتکار کار کند. او میباید تا زمانی که به سن ازدواج میرسد در همان قبیله میماند. در همین زمان پدرش به دست تاتارها مسموم شد.
بعد از مرگ پدر، مادرش سرپرستی او را بر عهده گرفت و همو بود که اهمیت برقراری ارتباط و اتحاد با دیگران را در مواقع دشوار و به منظور کسب پیروزی به او آموخت. خانوادهی او اکنون در وضعیت دشواری به سر میبرد و آنها ناچار بودند برای سیر کردن شکم خود به شکار و جمعآوری دانهها و میوهها بپردازند. تموچین وقتی ساله ۱۶ شد
بازگشت تا همسرش بورت را با خود ببرد کمی بعد از ازدواج افراد قبیلهی رکیت همسر تموچین را دزدیدند. این کار باعث خشم تموچین و موجب خشونتهای نظامی او گردید. تموچین با یکی از دوستان پدرش متحد شد و گروهی فراهم کرد تا بتواند همسرش را نجات دهد. به زودی تعداد افراد او به ۰۰۰ ,۲۰ نفر رسید. شهرت او در مقام فرماندهی مجرب، همه جا پیچید. متحدان قبلی به جنگ با او پرداختند و تموچین همهی آنها را شکست داد.
تموچین از همان ابتدا تشخیص داد که ضعف بنیاد جامعه مغولها ناشی از اختلافات و جنگهای داخلی میان آنهاست. این منازعات آنها را در برابر همسایه نیرومند و پیشرفته اشان، چین بدون دفاع کرده است. او میدانست که در منازعات میان قبایل پیروز بوده اما توان رویارویی با ارتشی منظم را ندارد. یا بنابر ضرب المثلهای مغولی شکستن یک تیر کاری است آسان، اما شکستن یک دسته تیر بسیار دشوار قدرت تموچین به درک او از معنای اتحاد بازمی گردد. در سالگی۲۰ از خرد خود برای تشکیل ارتشی نیرومند و شکستن قدرت قبایل منفرد استفاده کرد و به زودی ارتش نیرومند مغولستان را تأسیس کرد. پس از آن بر هر منطقهای تسلط پیدا میکرد، به جای کشتن دسته جمعی سربازان شکست خورده یا اسیر کردن، آنها را وارد سپاه خود میکرد. این استراتژی به او کمک میکرد تا بر وسعت قلمرو و قدرت ارتش خود بیفزاید و از مهارتها و تواناییهای موجود استفاده کند.
او دو هدف پیش رو داشت: اول تفوق و دوم اتحاد. هر قبیلهای که از اتحاد با او سر باز میزد، رهبرانش را میکشت.گاه تمام افراد یک قبیله از دم تیغ گذرانده میشدند. چنگیزخان (به معنای فرمانروای قدرتمند شبکهی وسیعی از خبرچینها، جاسوسها، مشاوران نظامی و استراتژیستها را در اختیار داشت تا اطلاعات لازم را برای طرح بهترین نقشهی حمله در اختیار او قرار دهند.
با قدرتمند کردن پیوند، اتحاد میان قبایل مغول، در ساختار سنتی ارتش مغولستان هم اصلاحاتی انجام داد. او ارتقاء افسران خود را براساس شایستگی آنها صورت میداد، نه پیوندهای خانوادگی. او به موفقیت و وفاداری پاداش میداد. این کار گسستن از روشهای سنتی بود که در آن که وابستگی به خانوادهی خاص ارزش داشت. اما او به موفقیت و شکست آنها اهمیت میداد. او به فرماندهان موفق اجازه میداد از غنایم سهم ببرند.
او سپاهش را مبدل به نظامی ساده و کار کرد. سربازان بنا بر نظام ده دهی شکل میگرفتند: کوچکترین واحد از گروهی ۱۰ نفره تشکیل میشد. بعد هر ۱۰ گروه دور هم جمع میشدند و یک گروهان را تشکیل میدادند. ده گروهان معادل یک گردان بود.( ۱ , ۰۰۰ نفر). ده گردان یک هنگ ۰۰۰, ۱۰ نفره را تشکیل میداد که تومان (۵۰) نام داشت و فرماندهی به نام یورتچی. دو تا پنج تومان یک اردو یا سپاه را تشکیل میدادند.
اما از چنگیز در مقام یک فرمانده دقیق نام نمیبرند بلکه او فرماندهی بیرحم بود که از شیوههای روانشناسانهی جنگی برای دستیابی به پیروزی استفاده میکرد. او انتقام مرگ پدرش را از قبایل تاتار با نابودی کامل آنها و صدور فرمان کشتن تمام مردانی گرفت که قدی از ۹۰ سانتیمتر کمتر داشتند که این کار یک کشتار دسته جمعی کودکان بود. بنا بر روایات، او بعد از غلبه بر قبیلهی تای چی اوت رئیس آنها را زنده زنده در آب جوش انداخت. هنگامی که فتوحاتش را آغاز کرد دستور با خاک یکسان کردن شهرها را میداد تا دشمنانش را دچار وحشت کند. به شهرهای محاصره شده پیشنهاد میکرد یا تسلیم شوند و خراج بپردازند و یا آنها را از میان میبرد. آنها که تسلیم میشدند
می باید به ارتش مغولها سرباز یا آذوقه بدهند. وقتی مردم شهری را قتل عام میکرد چند نفری را زنده میگذاشت تا به شهرهای اطراف بروند و اخبار را به دیگران برسانند.
علی رغم شهرت تموچین به شقاوت، پیروزیهای او براساس مهارت و تدارک مناسب سپاهیان او بود. او به گزارشهایی که سامانه اطلاعاتی و جاسوسی برایش ارسال میکرد، اتکاء بسیار داشت. جانشینان او سالها قبل از حمله به کشورهای اروپایی شرقی، اطلاعات فراوانی از جمله وضعیت جغرافیایی، عوارض زمین، جمعیت نقاط مختلف و
جادهها جمعآوری میکردند. تمام سربازان او از تجهیزات کافی – هرچند ابتدایی برخوردار بودند. تمام آنها شمشیر، نیزه و سپر، لباس اضافی و مقدار کافی جیرهی غذایی داشتند. سواره نظام، زره بر تن داشتند و به تبر و زوبین مجهز بودند. خورجینهای آنها ضد آب بود و هنگام عبور از رودها میتوانستند آن را باد کنند و از رود بگذرند. مغولها سامانهی منظم اطلاع رسانی از طریق آتش و نور و طبل داشتند. همیشه به دنبال ارتش مغولها، فوجی از ارابههای آذوقه، اطبا، آمارگر و مقسم (برای تقسیم غنایم و حتی روحانیون مغول همراه بودند.
تموچین به تدریج بر سراسر مغولستان تسلط پیدا کرد. هم از طریق دیپلماسی و هم از طریق نظامی، بعد از سرکوب تمام قبایل در طی یک دهه چنگیز نگاه خود را متوجه آن سوی مرزهای مغولستان، سرزمین چین و پادشاهی چین کرد، نه فقط برای تحقق رؤیاهای عظمت طلبانهاش بلکه برای دستیابی به منابع غنی سرزمین چین. استپهای مغولستان حاصلخیز نبود و قبایل چادرنشین دایم از گرسنگی رنج میبردند.
بنابراین چین به دلیل دارا بودن مزارع وسیع برنج هدف مناسبی برای تسخیر بود. وقتی دو سپاه به مقابلهی هم شتافتند، ارتش چین پیکی به اردوی مغولان اعزام کرد. این پیک تسلیم مغولها شد و اطلاعات زیادی در اختیار آنها قرار داد. در گذرگاه بادگر مغولها هزاران سرباز چینی را به هلاکت رساندند سپس شهریانجینگ را تسخیر کردند.
امپراطور بخش شمالی کشور را تسلیم مغولها کرد. در همین هنگام یکی از خانهای مغول سر به شورش برداشت. حالا ۱۰ سال از اردوکشی به چین میگذشت. چنگیز سپاهی متشکل از ۰۰۰, ۲۰ نفر برای سرکوب او اعزام کرد و به جای حملهی مستقیم، سعی کرد قبایل مغول را علیه او برانگیزد. به سال ۱۲۱۸ خان مغول دستگیر و کشته شد. مرزهای غربی امپراطوری مغولها اکنون به دریاچه بالکاش رسیده بود. سپس چنگیز نگاهش را متوجه آن سوی دریای خزر و امپراطوری ایران کرده بود.
مرحلهی دوم پیروزیهای او به این دلیل اهمیت دارد که هدف چنگیز در کشورگشایی، فراتر از غارت اموال و به دست آوردن زنان زیباروی بود زیرا اکنون از هر دو اشباع شده بود. هدف او اکنون وسعت بخشیدن به امپراطوری مغولان، مقهور کردن ملتها و فرمانروایی بر آنها بود. ارتش او سرزمینهای جدید را فتح میکرد و او از طریق نفوذ، برتری و اصلاحات قانونی صلح را برقرار میکرد. یاسای چنگیزی مجموعهای از قوانینی بود که فرمانروایان مغول از طریق آن بر رعایای خود فرمان میراندند.
بنا بر این قوانین، هیچ کس اجازه نداشت مبادرت به عملی کند که توازن قوا و یکپارچگی امپراطوری را بر هم زند. چه این عمل دزدی بود یا آلوده کردن آبها. چنگیز قوانین اخلاقی و مذهبی را هم فعال کرد و آنها را به شدت اجرا مینمود. جنایت به هیچ رو قابل اغماض نبود و اگر کسی جنایتی میکرد حتما به مجازات مرگ محکوم میشد.
قابلیت چنگیز برای تطابق با فناوریهای دیگر ملل، دلیل معتبری بود برای پیروزیهایش و او را قادر میکرد با دشمنانی قویتر از خود بجنگد و پیروز شود. فناوری محاصره را او از چینیها و ایرانیان آموخت (و مهندسان چینی و ایرانی که به ارتش او پیوسته بودند، آن را در میدان جنگ به اجرا در میآوردند. آنها دژکوبها ومنجنیقها را به جای آن که پیاده، حمل و دوباره سوار کنند در هنگام محاصرهی هر شهر از نو میساختند.
رعایای مناطق فتح شده در انجام مراسم مذهبی خود آزاد بودند. این کار موجب ارتقای روحیهی سربازان و فرماندهان میشد. چنگیز در دربار خود مشاوران بودایی، مسلمان و حتی مسیحیان نستوری را در کنار خود داشت. او به تجارت آزاد اهمیت میداد و برای این کار امنیت جادهها را تأمین میکرد. او راهی کشید که از آسیای جنوب شرقی تا اروپا امتداد داشت. این همان راهی است که مارکوپولو(۱۲۷۱-۱۲۹۵) از ایتالیا به دربار نوهی چنگیز کوبلای خان پیمود.
اردوکشی ساله ۲۰ی او بیشتر صرف تصرف سرزمینهای اروپایی شد. چنگیز نخست سعی کرد که رابطهی تجاری با ترکان خوارزم برقرار کند. این رابطه به سرانجام نرسید زیرا حاکم شهر اترار، سفرای او را اسیر کرد و به قتل رساند. چنگیز تقاضای تسلیم حاکم را کرد اما سلطان محمد خوارزمشاه تقاضای او را رد کرد. چنگیزتدارک حمله به این سرزمین را دید و خود در رأس سپاهیانش قرار گرفت. در سال ۱۲۹۰ میلادی سه لشکر از مغولان که حدود ۰۰۰, ۲۰۷ نفر میشدند حمله را آغاز کردند. آنها در هر شهر هرچه را میدیدند از زن و مرد و پیر و جوان میکشتند و در این حمله آنها اسیر نمیگرفتند و حتی به حیوانات هم رحم نمیکردند. همه جا تلی از سرهای بریده برپا میشد. محمد خوارزمشاه از ترس به جزیرهی آبسکون واقع در دریای خزر پناه برد و در آن جا کشته شد، و علی رغم مقاومتهای دلیرانه پسرش جلال الدین، سلسله خوارزمشاهیان به سال ۱۳۲۱ منقرض شد.
هنگامی که چنگیز از فتح قلمرو خوارزمشاهیان فارغ شد دوباره رو به شرق نهاد تا شورش شهرهای چین را بخواباند. آنها از فرستادن نیروی کمکی برای سپاه چنگیز خودداری کرده و سر به طغیان برداشته بودند. آنها شهر به شهر را تصرف کرده و به شهر نینگ هیا رسیدند. چنگیز برای آن که جلو هرگونه طغیان بعدی را بگیرد دستور قتل عام تمام خاندان سلطنتی را داد.
کمی بعد از این پیروزی چنگیز مغول به پایان راه خود رسید و مقهور مرگ شد. فرماندهای که تمام آسیا را فتح کرده بود نه از زخم شمشیر دشمن، بلکه بر اثر زخم سقوط از اسب هنگام شکار، در بستر بیماری مرد. سرداران او متحیر مانده بودند و مرگش را مکافاتی از جانب خدایان میدانستند. بر طبق سنت مغولان او را در محلی ناشناس به خاک سپاردند.
چنگیز قبل از مرگ جانشینش را معین کرده بود تا از جنگ میان فرزندانش جلوگیری کند. بخش عمده از متصرفات امپراطوری به اکتای پسر بزرگش رسید و مابقی میان دیگر فرزندان او تقسیم شد. آنها به نوبهی خود بر قلمروشان افزودند و از کره تا مجارستان و شرق روسیه به تصرف آنها درآمد. این امپراطوری بزرگترین امپراطوری تاریخ و چهار برابر بزرگتر از امپراطوری اسکندر و هشت برابر بیشتر از امپراطوری رم بود.
این دستاورد عظیم به قیمت مرگ میلیونها انسان حاصل شد که اقبال بدشان آنها را در مسیر قدرت نظامی چنگیز قرار داده بود. مورخان تخمین میزنند که چنگیز و سپاهش مسبب مرگ ۱۰ میلیون نفر هستند. این رقم بالا، از آن جا پیدا شده که چنگیز بعد از فتح هر سرزمین زنان و کودکان را به سربازان خود میبخشید و مابقی را قتل عام میکرد. تخمینزده میشود که در حمله به ایران او ۴۳ درصد جمعیت این سرزمین را از بین برد. در تصرف شهر اورگنج حدود نیم میلیون نفر کشته شدند. فرزندان او ۳۰ میلیون نفر دیگر را کشتند.
چنگیز از همان دوران جوانی نشان داد که چقدر میتواند بیرحم باشد. او رهبری پیش نگر بود که نه تنها در میدان جنگ نقشههای لازم را میکشید بلکه نیاز سربازانش را هم میدانست. این پیش نگری قلمرو تصرفات او را از آسیا به اروپا کشاند.
علی رغم بیرحمیهای چنگیز در بسیاری از کشورها، مردم نام چنگیز را بر فرزندان خود مینهند. در سال ۲۰۰۳ گروهی از متخصصان بین المللی ژنتیک بعد از تحقیقاتی ساله ۱۰ به این نتیجه رسیدند که از هر ۲۰۰ مرد، یک نفر از اولاد مستقیم چنگیز است. در سرزمین مغولستان این نسبت یک در هشت است. فرزندان بیشمار او نتیجه ازدواجهای مکرر او و فرزندان اوست.
فرزند اول او جوجی ۴۰ پسر داشت و نوهی او کوبلای خان ۲۲ پسر. قدرت او فراتر از فتوحات نظامی اوست و حتی روزگاری بر میزان کربن موجود کره زمین تأثیر نهاده است.