اگر در زمان قاجار بودید، ترجمه آثار داستانی الکساندر دوما و جرجی زیدان را احتمالا دوست میداشتید!
قسمتی از مقاله دکتر محمد غلام:
برخورد ایران با تمدن غرب، پس از برخورد ایران با اسلام، مهمترین پدیدهٔ فرهنگی تاریخ ایران است و پایان جنگهای ایران و روسیه را در عهد قاجار، میتوان نقطهٔ آغاز برقراری ارتباط رسمی ایران با غرب به شمار آورد. شکستهای پیاپی ایران از روسیه (در فاصلهٔ سالهای 1218 تا 1243. ق) و رفت و آمد دولتمردانی چون عباس میرزا، قائم مقام فراهانی و سپس امیر کبیر به کشورهای خارج، باعث شد تا اینان به عقبماندگی ایران پی ببرند؛ به آسیبشناسی این امر بپردازند و در نهایت، برای رفع این کاستیها چارهجویی کنند. پیشنهاد عملی اینان برای رفع این نقایص، مجهز شدن به فنون و دانشهایی بود که میبایست از کشورهای غربی آموخته میشد.
اجرای برنامههایی چون اعزام دانشجو به کشورهای انگلیس، روس و فرانسه در عهد عباس میرزا؛ تأسیس و راهاندازی درالفنون (1268. ق 1825/. م) به عنوان اقدام نهایی امیر کبیر و شروع دورهٔ آشنایی واقعی ایرانیان با علم و فن غربی و اندیشهٔ تجدّد؛ فراخواندن استادان رشتههای مختلف برای تدریس در دارالفنون؛ ترجمه و تألیف کتب پزشکی، تاریخی، فلسفی، حقوقی، ادبی و نظامی به عنوان کتب درسی دارالفنون؛ تأسیس چاپخانه و نشر کتاب و روزنامه در داخل و خارج کشور، از نخستین اقدامات فرهنگی این ترقیخواهان برای نیل به اهدافشان بود.
اجرای هر یک از این برنامهها به سهم خود، زمینهٔ ورود فرهنگ و تمدّن غرب و از جمله نوع ادبی جدید رمان تاریخی را-که در زادگاه خود جنبهٔ مترقّی و تا حدّی انقلابی داشت-به ایران، هموار ساخت. نتیجهٔ فرهنگی اعزام دانشجو به خارج، انس و آشنایی آنها با تحوّلات سیاسی و اجتماعی کشورهای مقصد و انعکاس دادن این تحوّلات در آثارشان؛ همچنین آشنایی با فرهنگ، تمدن، زبان و ادبیات کشورهای اروپایی و در نتیجه، پرورش نسلی از مترجمان و مؤلفان بود؛ کسانی که خود عهدهدار ترجمهٔ آثار اروپایی و تألیف سیاحتنامهها و کتب تمثیلی به سبک آثار اروپایی گردیدند. در این باب در ادامهٔ بحث سخن گفته خواهد شد.
تأسیس دارالفنون و مراکزی از این دست، از جهات مختلف، به طور مستقیم یا غیر مستقیم، در ورود رمان تاریخی به ایران مؤثّر افتاد. نخست آنکه باعث فزونی تعداد باسوادان و دوستداران علم و ادب جدید گردید و آتش مطالعه را نه در بین خواص که در میان عامهٔ مردم نیز شعلهور کرد. دیگر آنکه، نخستین بار به واسطهٔ آموزشهای معلمان این مراکز بود که تحصیل کردگان همین مراکز خصوصا و باسوادان جامعه عموما، با علوم و فنون جدید اروپایی آشنا شدند از جمله فنون جدیدی که سالها پیش در اروپا رواج یافته بود و ایرانیان اطلاع چندانی از آن نداشتند راه و رسم داستاننویسی (رماننویسی) به شیوهٔ جدید بود.
اشتغال به امر ترجمه، به محیط دارالفنون و مدارس دیگر محدود نشد و نفوذ دامنهٔ آن، در جامعه و به میان مردم باسواد خارج از این حوزهها نیز سرایت کرد. این نکته، یعنی رونق بازار ترجمه، مؤثرترین و کارسازترین عاملی بود که زمینه را برای ورود رمان تاریخی اروپا به ایران و در نهایت، ظهور رمان تاریخی فارسی هموار ساخت.
«نهضت ترجمه»، در کنار عوامل دیگر-که پیشتر ذکرشان رفت-توانست بر میزان آشنایی ایرانیان با تحوّلات اجتماعی و تاریخ حکومتهای اروپا و انقلابات آزادیخواهانهٔ مردم آن دیار بیفزاید و در بیداری ایرانیان مؤثر افتد.
از جمله اقدامات فرهنگی عباس میرزا-شاهزادهٔ روشنفکر و تجددّ خواه قاجار-ایجاد صنعت چاپ بود که مستقیما در گسترش امر ترجمه تأثیر گذاشت. هم در زمان او بود که میرزا رضا مهندس، از محصلان اعزامی به اروپا، دو کتاب پطر کبیر اثر ولتر و شارل دوازدهم نوشتهٔ ادوارد گیبون را به فارسی برگرداند. این نهضت که به پشتوانهٔ حمایتهای کسانی چون عباس میرزا و قائم مقام راه خود را یافته بود با مرگ عباس میرزا و آغاز سلطنت محمد شاه قاجار و سپس مرگ قائم مقام و به علت بروز جنگهای ایران و افغانستان به خاموشی گرایید تا یانکه بار دیگر در زمان ناصر الدین شاه حیاتی دوبار یافت.
میرزا تقی خان امیر کبیر، در عرض چند سال، شالودهٔ تجدید حیات فکری عمیقی را بنیاد نهاد و طرحی را که پیشتر عباس میرزا در سر میپروراند جامهٔ تحقق پوشاند؛ بدین معنی که دارالفنون و در کنار آن دارالترجمه را تأسیس کرد و این نهاد، سالهای همچنان گسترش یافت و بزرگتر شد. پس از قتل امیر کبیر نیز، اعتماد السلطنه وزیر انطباعات، مترجمان بسیاری در وزارت انطباعات استخدام کرد. اینان، کتابهای مختلفی را از زبانهای خارجی به فارسی ترجمه کردند.
آموزگاران اروپایی دارالفنون، کتابهای درسی نسبتا زیادی را در رشتههای مختلف فنون جنگی و نظامی و علوم طبیعی تهیه کردند و شاگردان ایرانی آنها مأموریت یافتند این آثار را به زبان فارسی برگردانند. در کنار کتابهای درسی، مترجمان این دوره، تعدادی تحقیق تاریخی، رمان تاریخی و رمان علمی را نیز به فارسی ترجمه کردند.
فهرسیتی از رمانهای تاریخی ترجمه شده در عهد قاجار، نشان میدهد که این ترجمهها عموما از دو زبان فرانسوی و عربی و بندرت از زبان ترکی، صورت میگرفته است. با این همه در این میان، غلبه با ترجمههایی است که اغلب بیواسطه یا باواسطه (با واسطهٔ زبانهای عربی و ترکی) از فرانسوی، انجام شده است.
برای مثال، محمد طاهر میرزا ، رمان تاریخی لورد هوپ اثر الکساندر دوما را از روی نسخهٔ ترکی آن به فارسی برگرداند و یا علیقلی خان سردار اسعد بختیاری رمانهای تاریخی مادموزال مارگاریت گوتیه، شوالیه دارمان تال و دختر فرعون نوشتهٔ دوما را از روی نسخهٔ عربی به فارسی ترجمه کرد.
بر این امر (یعنی رویکرد مترجمان به ترجمهٔ آثار فرانسوی به طور خاص و توجه ایرانمیان به کشور فرانسه به طور عام) میتوان دلایلی اقامه کرد: نخست آنکه، ایرانیان از دو کشور روس و انگلیس خاطرهٔ خوشثی نداشتند و برعکس، چون فرانسویان را به خونگرمی میشناختند بدان کشور روی آوردند. بعلاوه، تأثیر آوازهٔ فتوحات ناپلئون در اروپا و نفوذ فرانسه در لبنان و فلسطین و سوریه از زمان جنگهای صلیبی را نیز در این امر نمیتوان نادیده گرفت. دو دیگر آنکه، نویسندگان فرانسوی غالبا در دنیای آن زمان شهرت بسزایی داشتند؛ در زبان فرانسوی اشرافیتی نهفته بود؛ انقلاب کبیر فرانسه به فرهنگ این کشور برد چشمگیری بخشیده بود؛ روشنفکران روسیه که در نظر ایرانیان کشوری مترقی و نیمه اروپایی جلوه میکرد، از سبکهای ادبی-هنری رایج در فرانسه تقلید و تمکین میکردند؛ بسیاری از آثار نویسندگان فرانسوی به ترکی عثمانی ترجمه شده بود و ادبیات فارسی قهرا از ادبیات حوزهٔ روس و عثمانی تأثیر میپذیرفت؛ سوم آنکه، برخی از مترجمان این عهد، نظیر سردار اسعد بختیاری، محمد حسن صنیع الدوله، میرزا ابوالقاسم خان سروش و دیگران، وابسته به لژ شرق اعظم فرانسه (گراند اوریان فرانسه) بودند. علاوه بر همهٔ این موارد، فرانسه برای بسیاری از روشنفکران، کشور پیشتاز تشکیل جامعهٔ بورژوازی و برقراری آزادیهای فردی و حکومت ملّی به شمار میرفت. هم از این جهات بود که مترجمان ایرانی پیش از مشروطه و پس از آن، ترجمهٔ آثار فرانسوی را وجههٔ همت خود قرار دادند.
علل گرایش مترجمان ایرانی به ترجمهٔ آثار دوما و زیدان
مطالعه در فهرست رمانهای تاریخی ترجمه شده، توجه ما را به این نکته نیز معطوف میدارد که مترجمان ایرانی، بیشترین سعی خود را مصروف ترجمهٔ آثار دو نویسندهٔ پرکار عصر یعنی الکساندر دومای فرانسوی و جرجی زیدان مصری کردهاند.
میدانیم که پرکارترین مترجم عصر قاجار یعنی محمد طاهر میرزا ، بخش عمدهای از تلاشهای خود را وقف ترجمهٔ آثار الکساندر دوما، کرده است. وی به فاصلهٔ تقریبی پانزده سال، پنج اثر پر حجم کنت دو مونت کریستو ، سه تفنگدار ، لویی چهاردهم و قلرن و عصرش ، لارن مارگو و لورد هوپ از آثار دوما را به فارسی برگرداند و چاپ کرد.
مترجم پرکار دیگر این عصر، علیقلی خان سردار اسعد بختیاری است. وی نیز بخش اعظم تلاش و وقت خود را به ترجمهٔ آثار دوما اختصاص داده است. ترجمهٔ آثاری چون مادموزال مارگریت گوتیه ، شوالیه دارمان تال ( و دختر فرعون از این دستهاند.
مترجمان دیگری چون میرزا محمد امین دفتر و شاهزاده عبد الحسین میرزا نیز هر یک آثاری از این رماننویس فرانسوی را به فارسی برگرداندهاند. جالب آنکه، دو مترجم اخیر الذکر، به دلیل ناآشنایی با زبان فرانسه، آثار دوما را از روی نسخهٔ عربی آنها، به فارسی ترجمه کردهاند.
مجتبی مینوی که از فرهیختگان عصر به شمار میرود و دوران مورد نظر و تأثیرات و تحوّلات آن را درک کرده است دربارهٔ ترجمههای باب روز آن زمان که در خانوادههای شهرنشین خوانده میشد مینویسد: «از ترجمههایی که از السنهٔ اروپایی شده بود سرگذشت حاجی بابا اصفهانی و خانم انگلیسی یا بلوای هند و سه نفر تفنگدار و کنت مونت کریستو و سرّمجوس و لارن مارگو، ژیل بلاس و تلماک و تاریخ لویی چهاردهم و نظایر آن را میخواندیم و از کتبی که از عربی از تصنیفات جرجی زیدان و غیره ترجمه شده بود تاریخ سلمی و ارمانوس خاتون مصری و خانم شامی و هفدهم رمضان و آدم جدید و چندتایی دیگر را قرائت میکردیم».
حال، این پرسش مطرح است که دلیل یا دلایل این همه توجه به آثار دوما و در مرتبهٔ بعد به آثار جرجی زیدان چه بوده است؟
این پرسش دو گونه پاسخ دارد:
1- نخستین، پاسخی است که با بررسیهای تاریخی و مطالعه در جهتگیریهای فرهنگی عصر قاجار به دست میآید. آنچنانکه در منابع تاریخی این عصر مذکور است ناصرالدین شاه در سفر اول فرنگ خود کتابهای باب روز آن دوره را با خود به ایران آورده و چون در آن زمان الکساندر دوما شهرت فراوان داشته، عملا آثار او به دست مترجمان رسیده است.
به علاوه، رمانهای فرانسوی در میان درباریان و تحصیلکردگان آن روز، طرفداران بسیار داشت و معروف است که رمان سه تفنگدار به دستور شخص مظفر الدین شاه ترجمه شد و یا اینک که مجمد طاهر میرزای مترجم، ماهی صد تومان مقرّری از مادر مظفرالدین شاه برای ترجمهٔ کتابهای فرانسوی دریافت میکرد.
همچنین در مقدمهای که به قلم محمد اسماعیل معزّالدوله بر ترجمهٔ رمان کنت دو مونت کریستو نوشته شده، این نکته که ترجمهٔ آن به دستور ناصر الدین شاه صورت گرفته، مورد تأکید واقع شده است.
از این مقدمات، این نتیجه بدست میآید که دربار قاجار که بخش اعظم ترجمهها به اعضا و بستگان آن هدیه شده، بیشک در تعیین سمت و سوی گرایشهای مترجمان و انتخاب آثار، دخالت بسیار داشته است.
از این گذشته، سلیقهٔ شخصی مترجمان و کم و کیف اطلاعشان نسبت به دو زبان فرانسه و عربی را نیز نباید در این امر نادیده گرفت. مثلا علیقلی خان سردار اسعد بختیاری که بارها به فرانسه سفر کرده و سخت شیفتهٔ آن دیار شده بود به هنگام بازگشت، کتابهای بسیاری از نویسندگان مشهور فرانسه بویژه الکساندر دوما را با خود به ایران آورد و به ترجمهٔ آنها پرداخت.
به هر حال، بخشی از انگیزههای این گرایش مترجمان، منوط است به سلیقهٔ اعضای دربار و مترجمان و یا مسافرتهای مترجمان به اروپا و تا حد زیادی به فضای ادبی فرانسه در قرن نوزدهم.
2- پاسخ دیگر این پرسش را باید در ویژگیهای فنی و محتوایی آثار دوما و جرجی زیدان جستجو کرد. نخستین نکته در این زمینه آن است که رمانهایی از نوع آثار دوما و جرجی زیدان، از نظر ساختاری و فنی، شباهت بسیاری با داستانهای عامیانهٔ فارسی داشته است. به این نکته، کریستف بالایی اشارهای زیبا دارد. وی در ضمن اشارهای مقایسه گونه میان امیر ارسلان نامدار و رمانهای دوما، به شباهتی که این آثار از حیث روایت با هم دارند میپردازند و مینویسد: «راوی [امیر ارسلان]، بدون ملاحظه و بیپروا در داستان خود حضور مییابد و مطابق شیوهٔ سنتی، این اوست که حوادث را به سوی نقطهٔ پایانی هدایت میکند. این همان کاری است که دوما و غالب رماننویسان قرن نوزدهم اروپا انجام میدهند.» به علاوه، جنبههای ماجراجویانه و فضای رؤیایی آثار دوما نیز عاملی است که میتوان ردپای آن را در داستانهای عامیانهٔ فارسی نظری حسین کرد شبستری و امیر ارسلان نیز نشان داد. این مایه اشتراک در ساخت آثار دوما و داستانهای شگفتانگیز و افسانهای فارسی، خود میتوانست عاملی جذاب و فریبنده برای مترجمان و در نتیجه، خوانندگان این آثار به حساب آید.
به علاوه، شباهت رمانهای تاریخی دوما و زیدان با داستانهای نیمه تاریخی فارسی و نیز برخی از کتب تاریخی قدیم نظیر تاریخ بیهقی، بدایع الوقایع، درهء نادری و…که گاهی شکل حکایتپردازی به خود میگیرند و از آمیزش حادثه، اسطوره و خرافات با واقعیات تاریخی حکایت دارند، میتواند از عوامل مؤثری به شمار آید که در توجه فراوان مترجمان ایرانی به رمانهای تاریخی دوما و زیدان، نقش عمده داشته است.
در داستانهای نیمه تاریخی همچون ابو مسلم نامه، تیمور نامه، اسکندر نامه، قصهٔ امیر المؤمنین، حمزه، مختار نامه و…ویژگیهایی یافت میشود که تا حد زیادی با خصایص رمانهای تاریخی اروپا همگون است. قهرمان یا قهرمانان این آثار، وجود واقعی دارند اگر چه زندگیشان در پوششی از افسانه پوشیده شده است. در این قبیل داستانها، گاهی حتی رؤوس وقایع و حوادث و سرفصلهای اصلی داستان نیز با منقولات تاریخ منطبق است اما شرح حادثات، رنگ افسانه به خود میگیرد.
اما عامل مهم دیگر را که در جلب نظر مترجمان به آثار دوما، تأثیر فراوان داشت باید در محتوای آثار او جستجو کرد. بیشک ایرانیان به طور عام و مترجمان اولیه به طور خاص، به نوع ادبی جدید «رمان تاریخی» به چشم کتاب آموزشی مینگریستند و با ترجمهٔ آنها مقاصد آموزشی خود را دنبال میکردند. خواه این مقاصد آموزشی به گروه محصلان مدارس مربوط باشد و خواه به شکل گستردهتر، یک حرکت فکری و یا تمامی جامعه را در برگیرد. از این رو، اینان برای متنهایی ازجحیّت قائل بودند که برحسب کیفیّت و ماهیتشان میتوانستند شناخت آنها را نسبت به دنیای خارج، بخصوص کشور فرانسه که پیشتاز انقلابهای بورژوایی بود افزایش دهند و کدام آثار، برای این منظور، مناسبتر و مفیدتر از آثار الکساندر دوما بود؟ گستردگی بسیار آثار دوما و تنوع آنها میتوانست نظر هر مترجمی را به خود جلب کند.
دوما با نوشتن حدودا سیصد اثر داستانی، هیچ صفحهای از تاریخ فرانسه را نانوشته باقی نگذاشته بود. بنابراین، آثار او برای مترجم ایرانی که مایل به شناساندن کشور فرانسه بود گنجینهای بسیار غنی تلقی میشد. به علاوه، جنبهٔ تربیتی و اخلاقی چنین آثاری نیز بسهولت میتوانست مخاطب ایرانی را به خود جلب کند. احتمالا همین جنبهٔ رمانهای تاریخی دوما بود که تا سالهای بعد نیز، نظر نخبگان فرهنگی ایران را به خود معطوف داشت.
اما در تبیین انگیزههای مترجمان در توجه به آثار جرجی زیدان، سه دلیل عمدهٔ زیر قابل طرح است:
نخست آنکه، چون ایرانیان تا حدّ زیادی با مبانی تاریخی داستانهای زیدان (تاریخ اسلام و خلفای اسلامی) آشنایی داشتهاند، مطالعهٔ چنین آثاری نیازمند تلاش فراوان آنها نبوده است و طبعا هم مترجمان و هم مخاطبان آنها، به سهولت میتوانستند به فایده و لذت موجود در این آثار دست یابند.
دلیل دیگر، ناآشنایی یا آشنایی سطحی مترجمانی چون عبد الحسین میرزا با زبان و فرهنگ کشورهای اروپایی بود که مانع دست یافتن آنها به آثار نویسندگان و رماننویسان اروپا میشد. اینان، اگر به قدر کافی با زبانهای اروپایی آشنایی میداشتند بیشک به نمونههای برتر رمان تاریخی که در میان آثار نویسندگان اروپایی یافت میشد روی میآوردند و به آثار کسی که به تعبیر آرینپور در این کار منتهی نبوده و در نوشتن رمانهای تاریخی خود، از نمونههای اروپایی پیروی کرده است اعتماد و توجه نمیکردند.
مترجمانی از این دست، حتی گاهی رمانهای اروپایی را نیز از روی نسخ عربی، به فارسی برمیگرداندند. مثلا رمان تاریخی سرگذشت هانری چهارم و ملکه مارگریت را که از نوشتههای دوماست میرزا محمد امین دفتر از روی متن عربی، به فارسی ترجمه کرده است و یا دو رمان غاده الانگلیسیه و دختر فرعون که نخستین اثر احتمالا و دومین اثر به طور یقین از نوشتههای دوماست به دست سردار اسعد بختیاری، همچنان از روی متن عربی به فارسی ترجمه شده است. وجود چنین گرایشهایی در میان مترجمان، که از سویی گواه ناآشنایی برخی از آنان با زبان و ادبیات اروپاست و از سوی دیگر، تمایل شدید و انس عمیق آنها را با فرهنگ اسلامی و زبان و ادبیات عرب نشان میدهد، در روی آوردند اینان به ترجمهٔ آثار جرجی زیدان مؤثر افتاده است.
سومین عامل محرک مترجمان فارسی زبان عصر قاجار به ترجمهٔ آثار زیدان، سبک نگارش ساده، فصیح و زیبای رمانهای او بوده که برای مترجمان ایرانی عربیدان، کمال جاذبه را داشته است. از این روست که فیالمثل مترجمی چون سردار اسعد بختیاری که به هر دو زبان عربی و فرانسه تسلط کامل دارد تمایل بیشتری به ترجمه از زبان عربی نشان میدهد و در ترجمهٔ این آثار کامیابتر و مسلطتر مینماید و یا همچنانکه گذشت، محمد باقر میرزا خسروی، پیشتر از تألیف شمس و طغرا به ترجمهٔ رمان عذراء قریش میپردازد و در نوشتن رمان خود نیز، بشدت تحت تأثیر سبک آثار این نویسنده قرار دارد.
منبع: شماره بهار 1380 نشریه زبان و ادبیات فارسی