فیلم ربه کا، آلفرد هیچکاک – 1940، داستان، نقد و بررسی – Rebecca 1940

کارگردان

این فیلم توسط آلفرد هیچکاک کارگردانی شده است.

بازیگران و نقش‌ها

  • لورنس اولیویه (Laurence Olivier): در نقش ماکسیم دو وینتر، مالک ماندِرلی.
  • جون فونتین (Joan Fontaine): در نقش همسر دوم ماکسیم دو وینتر.
  • جودیت اندرسون (Judith Anderson): در نقش خانم دانورس، خانه‌دار ماندِرلی.
  • جورج ساندرز (George Sanders): در نقش جک فاویل، پسرعمو و معشوقه ربکا.
  • رگینالد دنی (Reginald Denny): در نقش فرانک کراولی، مدیر املاک ماندِرلی و دوست ماکسیم.
  • گلادیس کوپر (Gladys Cooper): در نقش بئاتریس لیسی، خواهر ماکسیم.
  • سی. آبری اسمیت (C. Aubrey Smith): در نقش کلنل جولین.
  • نایجل بروس (Nigel Bruce): در نقش مِیجور گیلز لیسی، همسر بئاتریس.
  • فلورنس بیتس (Florence Bates): در نقش خانم ادیت ون هوپر، کارفرمای همسر دوم ماکسیم.

سابقه فیلمسازی آلفرد هیچکاک و اعتبار او

آلفرد هیچکاک یکی از معروف‌ترین کارگردانان تاریخ سینماست که به عنوان استاد تعلیق شناخته می‌شود. فیلم «ربکا» اولین پروژه هیچکاک در آمریکا بود و تحت قرارداد با تهیه‌کننده معروف دیوید او. سلزنیک ساخته شد. این فیلم در سال 1940 جایزه اسکار بهترین فیلم را کسب کرد و هیچکاک را به عنوان یک کارگردان برجسته در هالیوود معرفی کرد.

اقتباس از کتاب

فیلم «ربکا» بر اساس رمانی به همین نام نوشته دافنه دو موریه (Daphne du Maurier) در سال 1938 ساخته شده است. این رمان یکی از مشهورترین آثار دو موریه است و داستانی معمایی و روان‌شناختی را روایت می‌کند.

خلاصه داستان فیلم

در مونت‌کارلو، یک زن جوان و ساده به نام همسر دوم ماکسیم دو وینتر با ماکسیم، یک بیوه اشرافی، آشنا می‌شود و با او ازدواج می‌کند. ماکسیم او را به ماندِرلی، عمارت بزرگش در جنوب غربی انگلستان می‌برد. در آنجا، همسر جدید با خانم دانورس، خانه‌دار سرد و مرموزی که همچنان به یاد ربکا، همسر اول ماکسیم، وفادار است، مواجه می‌شود. حضور ربکا در ماندِرلی همچنان حس می‌شود و همسر دوم در تلاش است تا جایگاه خود را پیدا کند. او به تدریج متوجه می‌شود که ماکسیم هنوز تحت تأثیر مرگ مرموز ربکا است. در طول فیلم، حقایقی درباره ربکا و رابطه او با ماکسیم آشکار می‌شود و در نهایت مشخص می‌شود که ربکا قصد داشت با فریب ماکسیم، او را به کشتن خود تحریک کند. داستان با آتش‌سوزی ماندِرلی و مرگ خانم دانورس به پایان می‌رسد.

چرا دیدن فیلم «ربکا» را توصیه می‌کنیم؟

  1. کارگردانی استادانه: آلفرد هیچکاک با مهارت بالا داستانی پر از تعلیق و هیجان را به تصویر می‌کشد.
  2. بازیگری برجسته: بازیگران بزرگی چون لورنس اولیویه و جون فونتین با اجراهای قوی خود، به فیلم عمق و واقعیت بخشیده‌اند.
  3. فیلم‌نامه قوی: اقتباس از رمان دافنه دو موریه با فیلم‌نامه‌ای دقیق و پرداخت شده، بیننده را به دنیای پیچیده و مرموز ماندِرلی می‌برد.
  4. جایزه اسکار: این فیلم موفق به کسب جایزه اسکار بهترین فیلم در سال 1940 شد.
  5. تصاویر زیبا: فیلم با استفاده از نورپردازی و فیلم‌برداری بی‌نظیر، فضایی گوتیک و مرموز خلق می‌کند.
  6. موسیقی تاثیرگذار: موسیقی فرانز واکسمن به خلق فضای داستان کمک شایانی کرده است.
  7. پیچیدگی روان‌شناختی: فیلم با بررسی روابط پیچیده و مسائل روان‌شناختی شخصیت‌ها، بیننده را به تفکر وامی‌دارد.
  8. تم‌های معاصر: مسائل مربوط به عشق، خیانت، و هویت همچنان برای بینندگان امروز جذاب است.
  9. تعلیق و هیجان: هیچکاک با استفاده از تکنیک‌های منحصر به فرد خود، تعلیق و هیجان را در تمام طول فیلم حفظ می‌کند.
  10. تاریخی و کلاسیک: دیدن این فیلم به عنوان یکی از آثار کلاسیک سینما، تجربه‌ای ارزشمند است.

با دیدن این فیلم، نه تنها با یکی از شاهکارهای سینمایی تاریخ آشنا می‌شوید، بلکه تجربه‌ای غنی و چند لایه از هنر سینما خواهید داشت.

پیشنهاد فیلم‌های مشابه

اگر از دیدن فیلم «ربکا» لذت بردید، پیشنهاد می‌کنیم این فیلم‌های مشابه را نیز تماشا کنید:

  1. «گس‌لایت» (Gaslight) – 1944: داستان زنی که همسرش تلاش می‌کند تا او را دیوانه جلوه دهد.
  2. «پرتره جنی» (Portrait of Jennie) – 1948: داستان یک هنرمند که عاشق زنی مرموز و غیرواقعی می‌شود.
  3. «خانم مین‌یور» (Mrs. Miniver) – 1942: داستان زنی انگلیسی در دوران جنگ جهانی دوم و تلاش‌های او برای حفظ خانواده‌اش.
  4. «ربکا» (Rebecca) – 2020: نسخه بازسازی شده از فیلم اصلی که توسط نتفلیکس منتشر شده است.
  5. «جین ایر» (Jane Eyre) – 1943: داستان دختری یتیم که به عنوان معلم خصوصی در خانه‌ای بزرگ و مرموز کار می‌کند و عاشق صاحبخانه‌اش می‌شود.

ربه کا داستان زنی فاسد است که در کلبه‌ای می‌زیست و همسرش از اعمال فاسد او مطلع بود، اما به خاطر از دست ندادن مرتبهٔ خود نزد دیگران که آنها را خوشبخت می‌پندارند سخنی نمی‌گوید و به زندگی نکبت‌بار خود ادامه می‌دهد. تا اینکه ربه کا خودکشی می‌کند و با سوراخ کردن قایقش به کام مرگ می‌رود.

ربه کا داستانی تلخ دارد. سکانس اول فیلم که تصویری از ماندرلا است ما را متوجه حس خاصی که نسبت به این مکان در شخصیتها وجود دارد می‌کند. خدمتکاری که بعد از آشنایی با آقای دووینتر حس خاصی درون خود می‌یابد. دلبستگی به ماندرلا در هر دو وجود دارد و این حس باعث نزدیکتر شدن آنها به یکدیگر می‌شود و آقای (به تصویر صفحه مراجعه شود) دووینتر او را موجودی پاک و زلال و خالص می‌داند.

در صحنه‌ای که خدمتکار و آقای دووینتر در بالای صخره‌ای ایستاده‌اند و به دریا نگاه می‌کنند آشفتگی عجیبی در چهرهٔ دووینتر نمایان است و از همان سکانسهای اولیه می‌توان آن‌را به خوبی حس کرد.

در اواسط فیلم جسدی پیدا می‌شود که می‌گویند جسد ربه کاست (که البته درست است)، بیننده سوال می‌کند چرا شخص دیگری را به جای او دفن کرده‌اند؟ آیا به خاطر نفرت آقای دووینتر نسبت به همسرش بوده؟ یا شاید دووینتر ترسیده اثر انگشتش را پیدا کنند و او قاتل به حساب بیاید؟ یا برای فراموش کردنش این کار را کرده و جسد زنی دیگر را در قبر ربه کا دفن کرده و سنگ قبری به دروغ به نام ربه کا حک کرده است؟

او بعد از آشنایی با خدمتکار باز هم ربه کا را حاضر و ناظر می‌بیند که همچون کابوسی بر سرش سایه افکنده است، در حالی‌که حتی با ذکر نام او دچار حالتی عصبی می‌شود در صحنه‌ای که همسر دومش متوجه کلبه ربه کا می‌شود آشفتگی فراوانی را در او شاهد هستیم. اما این سوال برای مخاطب ایجاد می‌شود که اگر آقای دووینتر نسبت به ربه کا و خانواده‌اش نفرت داشته چرا عکسهای خانوادگی‌شان را به دیوار زده است؟

این فیلم برای مخاطب باورپذیر است و ترس و وحشت، نقش کمرنگتری در روایت داستان دارد؛ روایتی که پیش می‌رود و مخاطب گاه آخر آن‌را حدس می‌زند. در مورد شخصیت دانورس که خدمتکار خانهٔ دووینتر است هم سوالات زیادی ایجاد می‌شود چرا دانورس خدمتکار خانه، به ربه کا وابسته است و نمی‌تواند شخص دیگری را به جای او بپذیرد و چرا بعد از پیدا کردن جسد، دچار آشفتگی می‌شود؟ و چرا با وجود علاقه به ربه کا در آخر فیلم همه چیز را که نشانه‌ای از ربه کا دارد به آتش می‌کشد و نابود می‌کند؟ و چرا به ربه کا زمانی که نزد دکترش می‌رود خود را دانورس معرفی می‌کند؟

در فیلم بیننده از ربه کا هیچ تصوری ندارد و شخصیت او تنها از زبان دیگران بیان می‌شود. همه می‌گفتند ربه کا خوشگله، معروف بود به ربه کا خوشگله.

و این لفظ را از فرد دیوانه‌ای که در کلبه بوده هم می‌شنویم و خصوصیاتش را از همسرش. اما با وجود فاسد بودن ربه کا، بیننده با او همذات پنداری می‌کند و گاهی او را انسانی صبور می‌یابد به گونه‌ای که فکر خودکشی هم صبورانه در ذهن او نقش می‌بندد زمانی که نزد دکترش می‌رود و متوجه بیماری سرطان می‌شود.

به گفتهٔ دکتر، او فقط دستش را دراز می‌کند تا برگهٔ آزمایش را بگیرد.

در اکثر فیلمهای هیچکاک حضور روح را شاهدیم و در این فیلم نیز به خوبی می‌توان آن‌را حس کرد. روح در خانه جریان دارد و گویی با اعضای آن خانه زندگی می‌کند، و دانورس و خدمتکار با نشان دادن لباسهای ربه کا و محلی که او بعد از حمام کردن آنجا می‌نشسته است نوعی آزار روحی برای همسر دوم دووینتر ایجاد می‌کند و در این بین روح ربه کا هم نزد همسرش و هم نزد دانورس وجود دارد و حتی همسر دوم نیز آن را حس می‌کند.

روح در فیلم به گونه‌ای واضح است که همسر دوم خود را موجودی اضافی می‌پندارد و تصور می‌کند ربه کا حضور دارد و زمانی که متوجه می‌شود همسرش دووینتر علاقه‌ای به ربه کا نداشته است احساس قلبی بیشتری نسبت به همسرش پیدا می‌کند.

وجود روح (روح ربه کا) را از طریق خدمتکاران هم می‌توان حس کرد که گاهی نام او را بر زبان می‌آورند گویی از ذهن آنها محو نشده است و دلبستگی خاصی نسبت به او احساس می‌کنند.

در فیلم، نوعی تضاد را هم مشاهده می‌کنیم شخصیتی که تا زمان آشنایی و ازدواج با آقای دووینتر خدمتکار او بود و زیردست محسوب می‌شده، اکنون احساس می‌کند به دنیای دیگری گام نهاده است چون با شرایطی که در آن قرار داشته خو گرفته است و تصور می‌کند خودش باید کارهایش را انجام دهد.

بعد از مدتی حس خاصی درونش ایجاد می‌شود. و او خود را بدتر از جایگاهی که قبلا در آن قرار داشته می‌بیند. بنابراین مصمم، خود را خانم دووینتر معرفی می‌کند و جایگاهش تثبیت می‌شود، گرچه در ابتدا این مسأله را باور ندارد و زمانی که تلفن از درون ساختمان زنگ می‌زند، می‌گوید خانم دووینتر یکسال است فوت شده، در واقع دچار نوعی تردید است و نمی‌تواند خود را باور کند، باور کند که در جایگاه دیگری قرار گرفته. حالا باید نقشی همانند او داشته باشد.

اما در کل باید اعتراف کرد که تمامی فیلمهای هیچکاک ساختار درستی دارند و این جذابیت را در فیلم ربه کا هم می‌توان حس کرد.

منبع قسمت دوم نوشته: نقد سینما , اردیبهشت و خرداد 1382

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]