بهترین فیلم های آلفرد هیچکاک – فهرست 23 فیلم برتر او همراه با خلاصه داستان و بررسی

1- فیلم سوءظن – Suspicion
سال تولید : ۱۹۴۱
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : ر.ک.ا.
کارگردان : آلفرد هیچکاک
فیلمنامهنویس : سامسن رافائلسن، جون هریسن و آلما رویل، برمبنای رمانی نوشته فرانسس آیلز.
فیلمبردار : هاری استرادلینگ.
آهنگساز(موسیقی متن) : فرانتس واکسمن.
هنرپیشگان : کاری گرانت، جون فونتین، سدریک هاردویک و نایجل بروس.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۹۹ دقیقه.
“لینا” (فونتین)، دختری محجوب از یک خانواده محترم انگلیسی، با “جانی” (گرانت) که شهرت چندان خوبی ندارد ازدواج میکند. پس از اینکه دوست و شریک “جانی” کشته میشود، “لینا” به شوهرش مشکوک میشود و به این فکر میافتد که “جانی” میخواهد او هم برای ارثیهاش بکشد…
یک فیلم انگلیسی (از نظر دکور، شخصیتپردازی، فضا…) در دل هالیوود کهخود هیچکاک هم آن را ـ به این دلیل که تمام مشخصههای انگلیسی بودن فضا در آمریکا ساخته شده ـ دوست نداشت. فیلم با تغییرنسبتاً اساسی نسبت به اصل داستان ساخته شد. در حالی که قهرمان زن داستان اصلی، با علم به قاتل بودن شوهرش، به خاطر علاقهاش حاضر میشود به دست او بمیرد، قهرمان زن فیلم از رفتار شوهرش به شک میافتد ـ که البته تم سوءظن در فیلم آنقدر خوب پرداخت شده که تماشاگر را هم همراه با “لینا” به سوءظن میاندازد ـ و در نهایت به اشتباهش پی میبرد. اما اتفاقاً پایان داستان اصلی جذابتر و غیرکلیشهایتر بوده که متأسفانه استاد نمیتواند آن را اجرا کند: لیوان شیر زهر آلودی که شوهر برای همسرش میآورد، “لینا” با رغبت آن را مینوشد و نامه افشاگر همه ماجرا، برای مادرش، به دست خود “جانی” پست میشود. در سال ۱۹۸۷ به کارگردانی اندرو گرایوی بازسازی میشود.
2- فیلم فیلم روانی – Psycho
کارگردان: آلفرد هیچکاک
فیلمنامهنویس: جوزف استفانو بر پایه روانی از رابرت بلاک
بازیگران: آنتونی پرکینز – جنت لی – جان گوین – ورا مایلز- لورن تاتل
روانی فیلمی دلهرهآور است به کارگردانی آلفرد هیچکاک محصول سال ۱۹۶۰ کشور آمریکا است. این فیلم یکی از برترین فیلمهای ژانر وحشت و از برجسته ترین آثار تاریخ سینما شمرده می شود.
«مارین کرین» (لی) به امید تسهیل کار ازدواجش با «سام لومیس» (گاوین) پولهای کارفرمایش را میدزدد و از شهر محل سکونتش خارج میشود و بین راه در هتل بیتس، که جوانی به نام «نورمن بیتس» (پرکینز) اداره اش میکند، به استراحت میپردازد. «نورمن» به او میگوید که همراه مادر از لحاظ روانی نامتعادلش در خانه کنار هتل زندگی میکند. شب هنگام که، «ماریون» از کار خود پشیمان شده، پیش از خواب به حمام میرود و زیر دوش – ظاهراً به دست مادر «نورمن» – به قتل میرسد. «نورمن» آثار قتل را پاک میکند و جسد «ماریون» و اتوموبیلاش را در باتلاق میاندازد.
در ادامه «سام» به همراه خواهر ماریون «لی لا» (مایلز) و یک کارآگاه خصوصی به نام «آربوگاست» (بالسام) به جستجوی «ماریون» میآیند…
3- فیلم پنجره عقبی – Rear Window
سال تولید : ۱۹۵۴
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : پارامونت
کارگردان : آلفرد هیچاک
فیلمنامهنویس : جان مایکل هیز، برمبنای داستان کوتاهی نوشته کورنل وولریچ.
فیلمبردار : رابرت برکز.
آهنگساز(موسیقی متن) : فرانتس واکسمن.
هنرپیشگان : جیمز استوارت، گریس کلی، تلما ریتر، ریموند بر، وندل کوری، جودیت اولین و سارا برنر.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۲ دقیقه.
عکاس خبری ماجراجوئی بهنام “جفریز” (استوارت) که بهدلیل شکستگی پایش خانهنشین شده، برای وقتگذرانی پنجرههای خانههای آن طرف حیاط پشتی آپارتمانش را زیر نظر میگیرد. او از یک طرف درگیر تردیدهایش برای ازدواج با نامزدش، “لیزا” (کلی) است و از طرف دیگر متوجه میشود که یکی از همسایهها (بر) همسرش را کشته، اما نمیتواند به کسی ثابت کند. سرانجام قاتل متوجه فضولیهای “جفریز” میشود و به سراغش میآید…
فیلمی که در دستان استاد به تجسی حیرتانگیز در مقوله تماشا کردن و جوهره هنر سینما بدل میشود. هرکدام از پنجرههای روبهروی پنجره بهار خواب “جفریز” پرده سینما مستقلی را میسازند و هر کدام از ماجراهای فرعی با زنجیرهای نامرئی به یکدیگر، و نیز دلمشغولی اصلی او (ازدواج با دختری نازپرورده از یک طبقه اجتماعی دیگر) مربوط میشوند. نماهای متقارن شروع و پایان فیلم (حرکت دورانی دوربین روی پنجرهها و به درون اتاق “جفریز”)، استفاده فوقالعاده هیچکاک از اطلاعات (نمای خروج بر از آپارتمانش به هرماه یک خانم کلاه بهسر در صبح زود)، تدوین پویای اثر (کار جرج تومازینی)، بازی به یادماندنی استوارت، لحظه تکاندهنده رویاروئی “جفریز” و قاتل… پنجره عقبی را جاودانه میسازد. در سال ۱۹۹۹ به کارگردانی جف بلکنر بازسازی میشود.
4- فیلم سرگیجه – Vertigo
سال تولید : ۱۹۵۷
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : پارامونت
کارگردان : آلفرد هیچکاک
فیلمنامهنویس : الک کوپل و ساموئل تیلر، برمبنای رمان از میان مردگان نوشته پییر بوآلر و توما نارسهژاک
فیلمبردار : رابرت برکز
آهنگساز(موسیقی متن) : برنارد هرمان.
هنرپیشگان : جیمز استوارت، کیم نوواک، باربارا بل گدس، تام هملور، هنری جونز، ریموند بیلی، الن کوربی و لی پاتریک.
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۸ دقیقه.
مأمور پلیسی بهنام “اسکاتی” (استوارت) که بهدلیل ترس از ارتفاع از کارش استعفا داده، از طرف یکی از دوستان قدیمیاش مأمور تعقیب همسر او، “مادلین” (نوواک) میشود که رفتار مشکوکی دارد. در جریان این تعقیبها و اقدام به خودکشی “مادلین” در خلیج سن فرانسیسکو، رابطهای عاطفی بین این دو پیش میآید، اما “مادلین” خودش را از بالای برج کلیسائی پائین میآندازد و “اسکاتی” بهدلیل بیماریاش نمیتواند به او کمک کند. چندی بعد، “اسکاتی” به دختری بهنام “جودی” برمیخورد که بسیار شبیه “مادلین” است. “جودی” در واقع همان دختری است که با ایفای نقش “مادلین” ـ همسر مقتول دوست “اسکاتی” ـ او را فریب داده است. “اسکاتی” تلاش میکند تا “جودی” را کاملاً به قیافه “مادلین” در آورد و بالاخره با بازسازی صحنه بالای برج، به واقعیت پی میبرد…
نمونهایترین اثر هیچکاک و محبوبترین فیلمش بین منتقدان. ظاهراً برای خود هیچکاک اثبات برتری تعلیق بر غافلگیری (با فاش کردن راز “جودی” در همان ابتدای حضوش در فیلم)، تلاش دیوانهوار “اسکاتی” برای زنده کردن یک زن مرده، و ترفند تکنیکی فوقالعادهاش برای القای حس سرگیجه به تماشاگر، مهمترین نکتههای فیلم بودهاند، اما حس عذاب وجدان “اسکاتی” و تلاشش برای بازسازی گذشته و رهائی از این حس نیز، یکی از جنبههای بسیار جذاب فیلم است. صحنههای تعقیب مادلین”، کل صحنه پایانی (و غلبه “اسکاتی” بر ترسش از ارتفاع) و بازی نوواک (با وجود ناراضی بودن هیچکاک از حضور او که ابتدا به جایش ورا مایلز را در نظر داشت) به یادماندنی است. عنوانبندی نفسگیر فیلم کار سالباس است.
5- فیلم شمال به شمال غربی – North By Northwest
سال تولید : ۱۹۵۹
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : مترو ـ گلدوین ـ مایر
کارگردان : آلفرد هیچکاک
فیلمنامهنویس : ارنست لیمن.
فیلمبردار : رابرت برکز.
آهنگساز(موسیقی متن) : برنارد هرمان.
هنرپیشگان : کاری گرانت، اوا مری سینت، جیمز میسن، جسی رویس لندیس، لیو کارول، جوزفین هاچینسن، مارتین لندا و آدام ویلیامز.
نوع فیلم : رنگی، ۱۳۶ دقیقه.
“راجر تورنهیل” (گرانت) مدیر تبلیغاتی موفق اما خود خواه، روزی با مأموری مخفی بهنام “جرج کاپلان” اشتباه گرفته میشود. اشتباهی که منجر به کشانده شدنش به دنیائی از مخاطرات و دسیسهها میشود و او را وا میدارد برای حفظ جان خود ـ در حالی که به پلیس هم نمیتواند متوسل شود ـ کشور را زیر پا بگذارد. در طول این مسیر رهآورد او عشقی تازه به زنی بهنام “ایوکندال” (سینت) است…
٭ استاد مسلم سینما در آسودهترین و بازیگوشانهترین حالت خود، در اوج خلاقیت و توانائی نیز هست. تعلیق و دلهره در کنار شوخی و کنایه هرگز چنین ترکیب بینقصی را به بار نیاورده است. فیلم دعوتی به تماشای گرانت خونسرد است که ناگهان از حیطه امن روزمرگی به ورطهای بیمنطق میلغزد که در آن هیچکس حاضر یا قادر به کمک به او نیست: متلکەای مادرش را در بدترین شرایط تحمل میکند، میان جماعتی که او را به دیده یک قاتل مینگرند از سالن انتظار سازمان ملل میگریزد، در دل بیابان هدف حمله یک هواپیمای سمپاش قرار میگیرد و از تندیسهای سنگی و غولآسای رئیس جمهورهای آمریکا در کوه راشمور آویزان میشود. این از بزرگترین نقش آفرینیهای سینما از بزرگترین بازیگران است! به انضمام فیلمنامه مثالزدنی لیمن و موسیقی هرمان نابغه که با عظمت این اثر، پیوندی ناگسستنی دارد.
6- فیلم M را برای قتل بگیر – Dial M For Murder
سال تولید : ۱۹۵۴
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : برادران وارنر
کارگردان : آلفرد هیچکاک
فیلمنامهنویس : فردریک نات، برمبنای نمایشنامهای نوشته خودش.
فیلمبردار : رابرت برکز.
آهنگساز(موسیقی متن) : دیمیتری تیومکین.
هنرپیشگان : ری میلاند، گریس کلی، رابرت کامینگز، جان ویلیامز، داوسن، لیو بریت، پاتریک آلن و جرج لی.
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۵ دقیقه.
یک تنیسور حرفهای بازنشسته “تونی” (میلاند) که متوجه رابطه همسرش، “مارگو” (کلی) با یک رماننویس جوان “هالیدی” (کامینگز) شده، تصمیم میگیرد با تهدید همکلاسی سابقش، یک مجرم سابقهدار بهنام “لسگیت” (داوسن) و به کمک او همسرش را بکشد. قرار است که وقتی “تونی” با “هالیدی” برای شام بیرون رفتهاند، “لسگیت” “مارگو” را بکشد، اما در عمل، “مارگو” طی کشمکی “لسگیت” را میکشد. در اینجا “تونی” موفق میشود تا نشانههای همدستیاش با “لس گیت” را از بین ببرد و ماجرا را یک قتل حساب شده جلوه دهد…
اقتباس از یک نمایش موفق برودوی نوشته نات، که بهدلیل اعتقاد هیچکاک به لزوم حفظ انسجام یک اثر صحنهای، تقریباً به تمامی در یک آپارتمان میگذرد و شاید در نگاه اول، فیلمی کند و پر گفت و گو باشد. اما پیرنگ بسیار پیچیده و دقیق، استفاده ـ مثل همیشه ـ خلاقانه هیچکاک از اشیا (کلید آپارتمان، قیچی، لنگه جوراب، نامه) و انگیزه قابل درک و همدلی برانگیز، و شخصیت بسیار پرقدرت خبیث فیلم (میلاند) M… را به فیلمی پرکشش بدل میکند که تماشاگر را تا انتها با آن همراه میسازد. یک نسخه سهبعدی از فیلم نیز همزمان با نسخه اصلی ساخته شده است. در سال ۱۹۸۱ به کارگردانی بوریس ساگال و در سال ۱۹۹۸ به کارگردانی اندرود دیویس، با همکاری مایکل داگلاس و گوئینت پالترو، بازسازی میشود.
7- فیلم ربکا – Rebecca
سال تولید : ۱۹۴۰
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : دیوید آ. سلزنیک
کارگردان : آلفرد هیچکاک
فیلمنامهنویس : رابرت ا. شروود و جون هریسن، برمبنای اقتباس فیلیپ مکدانلد از رمانی نوشته دافنه دو موریه.
فیلمبردار : جرج بارنز.
آهنگساز(موسیقی متن) : فرانتس واکسمن.
هنرپیشگان : لارنس اولیویرجون فونتین، جرج ساندرز، نایجل بروس، چ. آبری اسمیت، رجینالد دنی، گلادیس کوپر و جودیت آندرسن.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۱۳۰ دقیقه.
ندیمه جوان (فونتین) پیرزنی پولدار در تعطیلات با “ماکسیم د وینتر” (اولیویر) ـ صاحب قصر باشکوه ماندرلی، که همسر اولش، “ربکا” را از دست داده ـ آشنا میشود. بهزودی نیز با قبول پیشنهاد ازدواج او، بانوی تازه ماندرلی میشود، اما یاد و خاطره “ربکا” روی زندگیشان سایه انداخته است، و خانم “دانورس” (آندرسن) ـ سرپیشخدمت و همه کاره قصر و ندیمه وفادار “ربکا” ـ تجسم این حضور قدرتمند است…
اقتباسی نسبتاً وفادار از رمان پرآوازه دو موریه، که در داستان استاد آنقدر هویت مستقل مییابد تا بتوان آن را “اثری از آلفرد هیچکاک” دانست. مهمترین شخصیتت فیلم ـ “ربکا” ـ را هرگز نمیبینیم، اما همه جا هست و تسلطش را بر زندگی تمام ساکنان قصر اعمال میکند و ابعاد ماوراء طبیعی مییابد. خانم “دانورس” را هم هیچوقت در حال کارهای معمولی (غذا خوردن، خندیدن یا استراحت) نمیبینیم و به همین دلیل مخوفتر بهنظر میرسد. با این همه، فیلم بیش از آنکه داستان رهائی یک مرد از سلطه گذشته / خاطره باشد، داستان پوست انداختن دختری جوان، بیتجربه، ساده و شاید حتی بیدستوپائی است که بالاخره پیروز میشود. ربکا نخستین فیلم هالیوودی هیچکاک است، و تنها فیلم او که برنده اسکار بهترین فیلم شد.
8- فیلم بیگانگان در قطار – Strangers On Train
سال تولید : ۱۹۵۱
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : برادران وارنر
کارگردان : آلفرد هیچکاک.
فیلمنامهنویس : ریموند چندلر، چنزی اورموند و ویتفیلد کوک، برمبنای رمانی نوشته پاتریشا هایاسمیت.
فیلمبردار : رابرت برکز.
آهنگساز(موسیقی متن) : دیمیتری تیومکین.
هنرپیشگان : فارلی گرینجر، رابرت واکر، روت رومن، لیو ج. کارول، پاتریشا هیچکاک، لارا الیوت، ماریون لورن و جاناتان هیل.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۱۰۱ دقیقه.
“گای” (گرینجر)، قهرمان تنیس، در قطار با مردی بهنام “برونو” (واکر) آشنا میشود که از اسرار زندگی خصوصیاش خبر دارد و پیشنهاد عجیبی به او میدهد: “برونو” همسر “گای” را بکشد تا او بتواند با “آن” (رومن) دختر “سناتور مورتن” ازدواچ کند، و “گای” هم در عضو پدر “برونو” را بکشد. “گای” پیشنهاد را نمیپذیرد، اما “برونو” کار خودش را انجام میدهد، و چون “گای” حاضر به اجرای قسمت دوم نقشه نیست، تصمیم میگیرد تا با گذاشتن “گای” در محل قتل همسرش، او را قاتل جلوه دهد…
یکی از آثار نمونهای استاد که بهقول خودش از “قواعد دلهره” پیروزی میکند. شروع فیلم ـ از دنبال کردن خطوط متقاطع راهآهن تا حرکت پاهائی که به جهتهای مختلف میروند، و بالاخره برخورد پاهای دو شخصیت اصلی به هم ـ فوقالعاده استو به خوبی ایده اصلی اثر را به نمایشش میگذارد: سرنوشت محتومی که شخصیتهای داستان از آن کریزی ندارند. بازی جسورانه هیچکاک با زمان ـ در صحنه مسابقات تنی و فصل پایانی در پارک تفریحات ـ و شخصیت بسیار جذاب و قوی “برونو” ـ که آشکارا و آگاهانه، همدلی برانگیزتر از شخصیت مثبت داستان از کار درمیآید ـ از نکتههای به یادماندنی فیلم بهشمار میآیند. اما شاید نمونهایترین لحظه بیگانگان در قطار نمائی از “برونو” میان تماشاگران مسابقه تنیس باشد که در آن، تمام آدمهای درون قاب با حرکت پاندولی سرشان، مسیر توپ را دنبال میکنند و تنها “برونو” است که به “گای” زل زده است.
9- فیلم طناب – Rope
سال تولید : ۱۹۴۸
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : سیدنی برنستاین و آلفد هیچکاک
کارگردان : هیچکاک
فیلمنامهنویس : آرتور لانتس، هیوم کرانین و بن هکت، برمبنای نمایشنامهای نوشته پاتریک هامیلتن.
فیلمبردار : جوزف والنتاین و ویلیام و. اسکال.
آهنگساز(موسیقی متن) : دیوید بوتولف.
هنرپیشگان : جیمز استوارت، جان دال، فارلی گرینجر، جون چندلر، دیک هوگان، سدریک هاردویک، کنستانس کالیر و داگلاس دیک.
نوع فیلم : رنگی، ۸۱ دقیقه.
دو جوان بهنامهای “شا” (دال) (گرینجر)، با این طرز فکر که “انسان برتر” نیازی به رعایت اصول اخلاقی در جامعه ندارد، یکی از دوستانشان، “دیوید کنتلی” (هوگان) را با طنابی خفه میکنند و جسدش را در صندوقی در آپارتمانی میگذارند که همان روز قرار است مهمانیای با شرکت پدر (هاردویک) و مادر و نامزد (چندلر) “دیوید” در آن برگزار شود. در جریان مهمانی، معلم سابق فلسفه این دو “روپرت کادل” (استوارت) که جزو مهمانان است، از حرفهای آنان مشکوک میشود و بالاخره راز جنایت را کشف میکند…
تجربه منحصر به فرد و باور نکردنی هیچکاک برای رها شدن از فن “قطع” و رسیدن به تصویری متداوم و یکپارچه (برای تعویض حلقه فیلم، دوربین به ـ مثلاً ـ پشت یکی از بازیگران نزدیک میشود تا تمام پرده سیاه شود، و از همانجا هم نما ادامه مییابد). تجربهای که طناب رااز یک داستان معمولی ـ قصه یک جنایت و کشف آن ـ به اثری ماندگار در تاریخ سینما بدل میکند و لحظههای بدیعی ـ از نظر حرکت دوربین و میزانسن ـ بهوجود میآورد. البته در لحظههائی هم، این “اصرار” کاملاً به چشم میآید و کمی نامأنوس بهنظر میرسد و خود هیچکاک هم آن را یک “اشتباه” توصیف میکند، با این همه نفی کامل این تجربه و دست آوردهایش هم کمی سادهانگارانه است. طناب نخستین فیلم رنگی هیچکاک نیز هست.
10- فیلم بدنام – Notorious
سال تولید : ۱۹۴۶
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : ر.ک.ا.
کارگردان : آلفرد هیچکاک.
فیلمنامهنویس : بن هکت.
فیلمبردار : تد تسلاف.
آهنگساز(موسیقی متن) : روی وب.
هنرپیشگان : کاری گرانت، اینگرید برگمن، کلود رینز، لوئیس کلهرن، راینهولت شونتسل و ایوان تریسالت.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۱۰۱ دقیقه.
“آلیشا هیوبرمن” (برگمن) دختر یک جاسوس نازی دستگیر و محکوم شده، که به بیبندوباری شهتر دارد به “گرانت”، مأمور مخفی آمریکائی دل میبازد. “دولین” که به دستور مافوقهایش باید پرده از تحرکات مشکوک نازیها در ریودوژانیر و بردارد، “آلیشا” را به کمک میطلبد و او هم میپذیرد تا نقش عنصر نفوذی در تشکلات دشمن را بازی کند. در ریودوژانیرو، آنان با “الکساندر سباستین” (رینز) مأمور نازی رابطه برقرار میکنند و “آلیشا” بهغم میل باطنیاش تن به ازدواج با او میدهد. “دولین” به کمک “آلیشا” بهچند و چون توطئه نازیها پی میبرد و ضمناً در مییابد “آلیشا” به چند و چون توطئه نازیها پی میبرد و ضمناً در مییابد “آلیشا” به خاطر عشقش دست به چه فداکاریهائی زده است…
قصه “عشق نجاتبخش” به روایت هیچکاک طبعاً پیچیدگیهای روانی بیش از حد معمولی دارد. گرانت در ابراز عشق منفعل است و بیآعتمادی از هر نگاه و حرکتش میبارد، برگمن نیز متزلزل و آسیبپذیر و الکی است؛ در نتیجه هر دو در این شاهکار نمایش تمایلات خود آزارانه و دیگر آزارانه، باید از دوزخی عاطفی بگذرند تا بتوانند طعم پیوند را بچشند. بدنام نمونه کامل استادی هیچکاک در برگرداندن تکنیک به احساس است، نمایشگاهی از دلهرههای ظریف و پنهان، درسی در کاربرد سینمائی اشیا (یک فنجان قهوه یا یک کلید) و حاوی بیشمار تصاویر مثالزدنی چون فرود آمدن مشهور دوربین در صحنه مهمانی یا مغازله طولانی و پرشور گرانت و برگمن بیمار یا پائین آمدن آنان از پلههای سرنوشتساز. فیلمنامه هکت در شمار بهترین آثار او و رینز جذابترین خبیث سینمای هیچکاک است. در سال ۱۹۹۲ برای تلویزیون (به کارگردانی کالین با کسی و همکاری ژان پییرکاسل) بازسازی میشود.
11- فیلم سایه یک شک – Shadow Of A Doubt
سال تولید : ۱۹۴۳
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : یونیورسال.
کارگردان : آلفرد هیچکاک
فیلمنامهنویس : تورنتن وایلدر، سالی بنسن و آلما رویل، برمبنای داستانی نوشتهگوردون مکدانل.
فیلمبردار : جوزف والنتاین.
آهنگساز(موسیقی متن) : دیمیتری تیومکین.
هنرپیشگان : ترزا رایت، جوزف کاتن، مکدانلد کاری، هنری تراورز، پاتریشا کالینگ، هیوم کرانین، ادنا می ووناکات، چارلز بیتس و والاس فورد.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۱۰۸ دقیقه.
دختر جوانی بهنام “چارلی” (رایت) علاقه بسیاری به دائیاش (کاتن) دارد که او هم “چارلی” نامیده میشود. دختر بیصبرانه در انتظار ورود دائی به شهر کوچکشان، سانتارزای کالیفرنیا، است “چارلی” میآید و خانواده و اهالی نیز به گرمی از او استقبال میکنند. اما دخترک که رابطهای پراحساس و عاطفی با دائی دارد به رفتارش مشکوک میشود و بهزودی با کمک کارآگاهی خصوصی (کاری)، در مییابد که او همان قاتل بیرحم زنان بیوه است که پلیس مدتهاست در جستوجوی او است. دائی که از زیاد دانستن خواهرزاده با خبر شده قصد کشتن او را میکند، اما خودش در اثر سانحهای کشته میشود. دختر برای حفظ آبروی خانوادگی از جنایتهای دائی چیزی به کسی نمیگوید و کشیش در مراسم تشییع جنازه از او بهعنوان انسانی درستکار و محبوب یاد میکند.
از سیاهترین و بدبینانهترین آثار هیچکاک که آشکارا تماشاگر را نسبت به کنشهای مرسوم اخلاقی و اجتماعی به تردید میآندازد. با یک صحنه درخشان هیچکاکی در کتابخانه، هنگامی که رایت با خواندن روزنامهای به جنایت کار بودن دائیاش پی میبرد و دوربین از نمای نزدیک روزنامه به نمای دور کتابخانه عقب میکشد (برعکس حرکت دوربین در صحنهای نظیر از فیلم دیگر استاد، بدنام، ۱۹۴۶) تا فروپاشی باورهای او را نشان دهد. کاتن یکی از بهترین بازیهای دوران فعالیتش را عرضه میدارد.
12- فیلم خانم ناپدید میشود. – The Lady Vanishes
سال تولید : ۱۹۳۸
کشور تولیدکننده : انگلستان
محصول : گامونت
کارگردان : آلفرد هیچکاک
فیلمنامهنویس : آلما رویل، سیدنی گیلیات و فرانک لاندر، برمبنای رمانی نوشته اتل لینا وایت.
فیلمبردار : جک کاکس
آهنگساز(موسیقی متن) : لوئیس لوی
هنرپیشگان : مارگارت لاکوود، مایکل ردگریو، پل لوکاس، میویتی، سسیل پارکر و لیندن تراورز.
نوع فیلم : سیاه و سفید. ۹۷ دقیقه.
“خانم فروی” (ویتی)، پیرزن به ظاهر بیآزار و متین هنگام سفر با قطاری که از اروپای مرکزی عازم انگلستان است، ناپدید میشود. “آیریس” (لاکوود) دختری که تازه با او در قطار آشنا شده نگران میشود و به جستوجویش میپردازد. اما نه تنها خبری از “فروی” نیست بلکه به نحوی عجیب دیگر حاضران در قطار مطمئن نیستند که چنین کسی اصلاً وجود داشته است. هر بار “آریس” مدرکی برای اثبات وجود او مییابد، فوراً ناکام میشود و هر بار که درباره هوش و حواس خود شک میکند، نکتهای مجدداً سوأظن او را برمیانگیزد. سرانجام “آیریس” با کمک معلم موسیقی سرخوش و زرنگی بهنام “گیلبرت” (ردگریو) واقعیت را کشف میکند…
فیلم نه تنها اوج تعلیق و دلهره آفرینی در کارنامه انگلیسی هیچکاک بهشمار میآید، بلکه یکی از استادانههٔرین و سنجیدهترین آثار تمام عمرش نیز هست. با ضرباهنگی سریع و نفسگیر که لحظهبهلحظه گوئی همگام با قطار پرماجرا، فزونی مییابد. مهارت استاد در ایجاد همدلی تماشاگر با “آیریس” و شرکت در شک آزارنده او نسبت به “وجود” پیرزن خوشمشرب خارقالعاده است و لحظهای که “آیریس” نام پیرزن را روی شیشه بخار گرفته، چند لحظه پیش از محو شدنش در تونل سرراه میبیند، به وصف درنمیآید. این فیلم معمائی کلاسیک که میان جمعی آدمهای آدابدان و ظاهر الصلاح میگذرد، ترکیب بینظیری از طنز (متجلی در پارهای شخصیتهای فرعی درخشان) و ناامنی است و طیف جالب مسافران قطار جاذبه آن را کامل میکنند. فیلمی که برای تضمین موفقیت آتی هیچکاک در آمریکا کفایت کرد و به عقد قرار دادی با دیوید آ. سلزنیک، تهیه کننده مقتدر هالیوود انجامید. در سال ۱۹۷۹ به کارگردانی آنتونی پیج بازسازی شد.
13- فیلم پرندگان – The Birds
سال تولید : ۱۹۶۳
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : آلفرد هیچکاک
کارگردان : هیچکاک
فیلمنامهنویس : اوان هانتر، برمنبای داستانی نوشته دافنه دو موریه.
فیلمبردار : رابرت برکز.
هنرپیشگان : راد تیلر، تیپی هدرن جسیکا تندی، سوزان پلهشت، ورونیکا کارترایت و اتل گریفیس.
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۰ دقیقه.
سن فرانسیسکو. دختری ماجراجو و ثروتمند، “ملانی دانیلز” (هدرن)، در یک پرندهفروشی با وکیل جوانی بهنام “میچبرنر” (تیلر)، مقیم بودگابی، آشنا میوشد. سپس به بهانه این که دو مرغ عشق برای جشن تولد خواهر کوچک “میچ”، “کتی” (کارترایت)، هدیه ببرد، رهسپار بودگابی میشود. در آنجا، “ملانی” مورد حمله یک پرنده قرار میگیرد، سرش زخم برمیدارد و ناچار میشود شب را در خانه “آنی هیورث” (پلهشت)، آموزگاری محلی که دلباخته “میچ” است، سرکند. روز بعد، حمله پرندگان جدی میشود و “آنی” در گیرودار نجات شاگردان مدرسه جانش را از دست میدهد. اما حالا “ملانی” کاملاً خود را به “میچ”، مادر حسودش (تندی) و “کتی” قبولانده است. اوضاع شهر نیز از هر نظر بههم ریخته و تعدادی به قتل رسیدهاند. “ملانی” از ترس پرندگان، شبی سخت را در کنار “خانواده برنر” سپری میکند و سپیدهدم همگی موفق به فرار از محل میشوند.
از شاهکارهای، خیلی “سیاه” استاد که بهخاطر بیپاسخ گذاشتن علت حمله پرندگان بحثهای بسیاری بر میانگیزد. در دنیای پرمخاطره و “ناسالم” فیلم، عشق و ایثار تنها به مرگ میانجامد. از درخشانترین نماهای سینمای هیچکاک (و سینمای هالیوود؟)، نمای نطقهنظر پرندگان از فراز شهر بودگابی است. پایان فیلم جائی که “ملانی” و “خانواده برنر” از میان انبوه پرندگان میگریزند، اشاره اصلی به زمانه ناامن معاصر است. کار موسیقی ندارد اما برنارد هرمان نقش مشاور صدا را به عهده دارد. هدرن در نقش زن “هیچکاک”ی و پلهشت در تجسم بخشیدن به معصومیتی رو به زوال، درخشان هستند.
14- فیلم سی و نه پله – THE 39 STEPS
سال تولید : ۱۹۳۵
کشور تولیدکننده : انگلستان
محصول : گامونت
کارگردان : آلفرد هیچکاک
فیلمنامهنویس : چارلز بنت، آلما رویل و ایان هی، بر مبنای رمانی نوشتهٔ جان باکان
فیلمبردار : برنارد نولز
آهنگساز(موسیقی متن) : لوئیس لوی
هنرپیشگان : مادلین کارول، رابرت دونات، پگی اشکرافت، گادفری ترل و وایلی واتسن
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۸۷ دقیقه
ـ یک جوان کانادائی به نام ̎ریچارد هانی̎ (دونات)، شبی با زنی که مأمور مخفی دولت انگلستان است، آشنا میشود و همان شب زن با چاقو کشته میشود، اما پیش از مرگ اطلاعاتی راجع به سازمان جاسوسی ̎سی و نه پله̎ در اختیار ̎هانی̎ قرار میدهد. ̎هانی̎ باید از یک سو از مأموران پلیس ـ که او را قاتل زن میدانند ـ بگریزد و از سوی دیگر از چنگ جاسوسان فرار کند و در این تعقیب و گریز، با دستبندی به دختر جوانی به نام ̎پاملا ̎ (کارول) پیوند میخورد. در پایان، به کمک مردی به نام ̎ آقای حافظه̎ (واتسن) راز جاسوسان فاش میشود و ̎هانی̎ نجات پیدا میکند.
اقتباسی از رمان جاسوسی باکاان که با سیر وقایع پیچیده و پیدرپیاش، به فیلمی فوقالعاده جذاب بدل شده است. فیلم در واقع از چندین داستان کوتاه ـ مثل پناه بردن ̎هانی̎ به کلبهٔ روستائی پیرمردی مذهبی و زن جوانش، داستان خطابهٔ اجباریاش در یک میتینگ انتخاباتی، ماجرای همراهی اجباریاش با دختری که از او خوشش نمیآید، یا داستان ̎ آقای حافظه̎ (مردی که تا پای مرگ هم پایبند تخصصاش است) ـ تشکیل شده که با استادی تمام به هم پیوند خوردهاند و گام به گام تماشاگر را همراه با قهرمان ماجرا به سوی رویاروئی نهائی با جاسوسان به هنگام اجرای برنامهٔ ̎ آقای حافظه̎ پیش میبرند. یکی از آثار مهم دورهٔ انگلیسی هیچکاک که بسیاری از مؤلفههای مهم سینمای او را در بردارد. در سالهای ۱۹۵۹ (رالف تامس) و ۱۹۷۹ (دان شارپ) بازسازی میشود.
15- فیلم طلسم شده – Spellbound
سال تولید : ۱۹۴۵
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : دیوید آ. سلزنیک
کارگردان : آلفرد هیچکاک.
فیلمنامهنویس : بنهکت و انگوس مکفیل، برمبنای رمان خانه دکتر ادواردز نوشته فرانسیس بیدینگ (هیلاری سینت جرج ساندرز و جان پالمر).
فیلمبردار : جرج بارنز و رکس ویمپی (بدون ذکر در عنوانبندی).
آهنگساز(موسیقی متن) : میکلوش روشا.
هنرپیشگان : اینگرید برگمن، گریگوری پک، جین ایکر، دانلد کورتیس، روندا فلمینگ، میخائیل چخوف، جان امری و لیو ج. کارول.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۱۱۱ دقیقه.
دکتر روانشناس جوانی بهنام “ادواردز” (پک)، رئیس تازه یک آسایشگاه بیماران روانی، جانشین “دکتر مرچیسن” (کارول)، میشود. “دکتر کنستانس پیترسن” (برگمن) که دل به “دکتر مرچیسن” (کارول)، میشود. “دکتر کنستانس پیترسن” (برگمن) که دل به “دکتر ادواردز” باخته به رفتارهای عجیب و غیرعادی او مشکوک میشود، و بهزودی پی میبرد که حروف اول اسم او “ج.ب.” است و او “دکتر ادواردز” واقعی نیست. سئوال اصلی این است که بر سر “دکتر ادواردز” واقعی چه آمده، و “ج. ب.” که فکر میکند “دکتر ادواردز” را کشته میگریزد. “دکتر پیترسن” او را مییابد، در خانه استادش پنهان میکند و با ریشهیابی در گذشته درمییابد “ج.ب.” که شاهد قتل “دکتر ادواردز” به شکلی مشابه برادر کوچکترش (که همیشه خود را مسئول مرگ او میدانسته) بوده، دچار شوک شده است. قاتل واقعی “دکتر مرچیسن” است و با فاش شدن راز قاتل، زوج دل داده زندگی تازهای را شروع میکنند.
از فیلمهای پر گفتوگو و نه چندان موفق استاد که صرفاً بهدلیل علاقه شخصی سلزنیک به مسائل روانشناسی جلوی دوربین میرود. صحنه رویای پک کار نقاش نامدار، سالوادور دالی است (این صحنه که حالا دو دقیقه بیشتر به طول میانجامد در اصل ۲۲ دقیقه فیلمبرداری میشود). پک اصلاً در نقش بیمار روانی (از نوع هیچکاکی!) جا نمیافتد.
16- فیلم خبرنگار خارجی – Foreign Correspondent
سال تولید : ۱۹۴۰
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : یونایتد آرتیستس
کارگردان : آلفرد هیچکاک.
فیلمنامهنویس : چارلز بنت، جون هریسن، جیمز هیلتن و رابرت بنچلی.
فیلمبردار : رودولف ماته.
آهنگساز(موسیقی متن) : آلفرد نیومن.
هنرپیشگان : جوئل مکری، لارین دی،هربرت مارشال، جرج ساندرز، آلبرت باسرمن، رابرت بنچلی و ادموند گوئن.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۱۲۰ دقیقه.
“جانی جونز” (مکری) خبرنگار جنائی برجسته آمریکائی به اروپای غربی فرستاده میشود، با این مأموریت که اخباری از ماجرای سیاسی، درست پیش از بروز جنگ جهانی دوم به دست آورد. او با “استیون فیشر” (مارشال)، رئیس یک سازمان صلح جهانی و دخترش، “کارول” (دی) آشنا میشود و خیلی زود درگیر یک دسیسه بینالمللی میشود که با دزدیده شدن “وان میر” (باسرمن) دیپلمات هلندی حامل اطلاعاتی حیاتی، ارتباط دارد…
یک فیلم جاسوسی عالی و هیجانانگیز با جنبه تبلیغاتی ضد نازی که درست بهموقع ساخته شد (گوبلوس وزیر تبلیغات نازیها بهرغم آگاهی از این مسئله، فیلم را از لحاظ ساخت و پرداخت شاهکاری تراز اول خواند). این فیلم موقعیت حرفهای هیچکاک را در موطن جدیدش، آمریکا، کاملا نثبیت کرد. با موقعیتهای پر تعلیق و گفتوگوهای دقیق. طراحی صحنه درخشان ـ مثلاً در صحنه آسیاب بادی ـ کار الکساندر گولیتسن و ویلیام کامرون منزیس است. اوج فراموش نشدنی فیلم، سقوط هواپیمائی به درون اقیانوس، جلوه کامل مهارتهای فنی به کار رفته در آن است و حتی امروز هم بینقص مینماید. مکری یک قهرمان ایدهآل هیچکاکی است و بازیگران نقشهای دیگر نیز به خوبی بازی میکنند.
17- فیلم دستگیر کردن دزد – To Catch A Thief
سال تولید : ۱۹۵۴
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : پارامونت
کارگردان : آلفرد هیچکاک
فیلمنامهنویس : جان مایکل هیز، برمبنای رمانی نوشته دیوید راج.
فیلمبردار : رابرت برکز.
آهنگساز(موسیقی متن) : لین مورای.
هنرپیشگان : کاری گرانت، گریس کلی، بریژیت اوبر، جسی رویس لندیس، جان ویلیامز، ژان مارتینلی و شارل وانل.
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۷ دقیقه.
“جان رابی” (گرانت) دزد حرفهای سابقهدار آمریکائی پس از خدمت قهرمانانه در نهضت مقاومت فرانسه، دوران بازنشستگیاش را در “کوت دازور” میگذراند و در فرانسه به “گربه” مشهور است. وقتی در این ناحیه چند سرقت تازه به روش خاص او انجام میشود، تنها مظنون منطقی به شمار میآید. او با ثروتمندترین فرد منطقه (لندیس) و دخترش “فرانسیس استیونز” (کلی) آشنا میشود، اما جواهرات آنان هم ربوده میشود. “فرانسیس” به “رابی” شک دارد، ولی او تلاش میکند تا در مجلس بالماسکه دزد را بیابد. در تعقیب و گریز نهائی روی بامها، “گربه” جعلی ـ دوست فرانسوی “رابی”، دختری بهنام “دانیل فوسار” (اوبر) ـ گرفتار میشود.
اقتباسی از رمان سرگرمکننده داج، که فرانسوا تروفو آن را چیزی در حد داستانهای “آرسنلوپن” میدانست. فیلم ـ که بلافاصله بعد از شاهکاری چون پنجره عقبی (۱۹۵۴) ساخته شده ـ بیشتر به نوعی استراحت و زنگ تفریح میماند و خود هیچکاک هم میگوید که “قرار نبود فیلم جدی قلمداد شود”. بازی گرانت ـ بازیگری که بیشتر برای آن دسته فیلمهای هیچکاک انتخاب شده که جنبه طنز در آنها قویتر است ـ و اوبر (“او را انتخاب کردم، چون آنقدر قدرتمند مینمود که بتواند از دیوارها و بامها بالا برود”). از نکتههای مثبت فیلم است، اما دستگیر کردن دزد را نمیتوان از آثار شاخص و نمونهای استاد به حساب آورد.
18- فیلم جنون – Frenzy
سال تولید : ۱۹۷۲
کشور تولیدکننده : انگلستان
محصول : یونیورسال
کارگردان : آلفرد هیچکاک
فیلمنامهنویس : آنتونی شافر، برمبنای رمان خداحافظ پیکادلی، بدرود میدان لستر نوشته آرتور لابرن.
فیلمبردار : گیلبرت تیلر
آهنگساز(موسیقی متن) : ران گودوین
هنرپیشگان : جان فینچ، الک مکاون، باری فاستر، باربارالی هانت، آنا میسی، ویویان مرچنت، برنارد کریبینز، بیلی وایتلا، مایکل بیتس، جیمی گاردنر، کلایو سویفت و ریتا وب.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۶ دقیقه.
لندن براثر یک سری «قتل با کراوات» در وحشت فرو رفته است. «ریچارد بلینی» (فینچ) که هم دوران کاریاش در نیروی هوائی سلطنتی انگلستان و هم زندگی زناشوئیاش با «برندا» (لی هانت) به پایان رسیده، در یک نوشگاه کار میکند. وقتی بهدلیل ناخنک زدن به مشروبها از این کارش هم اخراج میشود، به دیدن «برندا» میرود تا خبر تازه را به او بگوید، ولی کمک مالیاش را قبول نمیکند. دوستش، «باب راسک» (فاستر)، یک عمدهفروش میو، او را دلداری میدهد؛ ولی پس از صحبت کردن با «بلینی»، با نام جعلی «آقای رابینسن» به دیدن «برندا» میرود، به او هتک حرمت و بعد خفهاش میکند. بلافاصله «بلینی» در مظان اتهام قرار میگیرد و حکم بازداشتن صادر میشود اما به کمک محبوبهاش، «باربارا» (میسی) با نام مستعار در هتلی پناه میگیرد. پلیس ردش را پیدا میکند، ولی آن دو فرار میکنند و به یکی از دوستان قدیمی «بلینی» بهنام «جانی پورتر» (سویفت) پناه میبرند که اصرار میکند «بلینی» شب را در آپارتمان او بماند. همان شب «راسک» به ملاقات «باربارا» میآید، به او هتکحرمت و سپس خفهاش میکند. او جسد را در یک گونی سیبزمینی در یک کامیون پنهان میکند، ولی بعد که یادش میآید «باربارا» در کشمکش با او سنجاق کراواتش را کنده، برمیگردد تاگونی را پیدا کند …
19- فیلم مردی که زیاد میدانست – The Man Who Knew Too Much
سال تولید : ۱۹۵۵
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : پارامونت
کارگردان : آلفرد هیچکاک
فیلمنامهنویس : جان مایکل هیز و انگوس مکفیل، برمبنای داستانی نوشته چارلز بنت و د. ب. ویندهم ـ لوئیس.
فیلمبردار : ریچارد مولر.
آهنگساز(موسیقی متن) : برنارد هرمان
هنرپیشگان : جیمز استوارت، دوریس دی، دانیل ژلن، برندا د بانزی، رالف ترومن، آلن ماوبری و برنارد مایلز.
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۰ دقیقه.
“دکتر بن مکنا” (استوارت) و همسرش، “جو” (دی) که همراه پسر کوچکشان برای گذراندن تعطیلات به مراکش رفتهاند، شاهد قتل یک مأمور مخفی فرانسوی میشوند که پیش از مرگش به “بن” میگوید جاسوسان میخواهند یک سیاستمدار خارجی را در آلبرت هال بکشند. جاسوسان برای ساکت نگه داشتن آنان پسرشان را میدزدند و زن و شوهر در تعقیبشان به لندن میروند. در مراسم اجرای کنسرت، “جو” جلوی ترور را میگیرد و پسربچه هم نجات پیدا میکند.
یکی از آثار شاخص هیچکاک که بازسازی یکی از فیلمهای دوره انگلیسیاش (محصول سال ۱۹۳۴) است و به جز تغییر جزئی ـ مثل انتقادی محل قتل اولیه ازسوئیس به مراکش یا حضور شوهر در کنسرت پایانی ـ به همان فیلمنامه وفادار میماند. اما خودش نسخه اول را کار یک “تازه کار مستعد” و دومی را ساخته یک “حرفهای” میداند. صحنه اجرای کنسرت در آلبرت هال یکی از به یادماندنیترین فصلهای آثار هیچکاک است که به کمک تأکید بر ضربه سنج، بازی خوب بازیگران، تدوین حساب شده، موسیقی فوقالعاده و بیکلام بودن کل تلاش زن و شوهر برای نجات سفیر، تماشاگر را به اوج اصضراب میرساند.این فصل، همراه فصل نجات پسرک به کمک ترانه “کیسرا، سرا/ هرچه مقدر باشد، میشود” (با اجرای فوقالعاده دی)، بهقدری استادانه ساخته شدهاند، که ساخته شدهاند، که شاید بتوان آنها را تنها انگیزه هیچکاک برای بازسازی فیلم دانست!
20- فیلم مرد عوضی – Wrong Man
سال تولید : ۱۹۵۶
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : برادران وارنر
کارگردان : آلفرد هیچکاک
فیلمنامهنویس : ماکسول آندرسن و انگوس مکفیل برمبنای کتاب سرگذشت واقعی کریستوفر امانوئل بالستر رو نوشته آندرسن
فیلمبردار : رابرت برکز
آهنگساز(موسیقی متن) : برنارد هرمان
هنرپیشگان : هنری فاندا، ورا مایلز، آنتونی کوآیل، هارولد استون و چازلز کوپر.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۱۰۵ دقیقه.
“بالستررو” (فاندا)، معروف به “مانی”، نوازنده یکی از کلوبهای شبانه، بهدلیل شباهت زیادش با یک خلافکار به اشتباه دستگیر میشود. همه به جز همسرش (مایلز) علیه او شهادت میدهند و تلاش وکیلش نیز برای نجات او بیثمر میماند. سرانجام نیز به زندان میافتد و مدت زیادی در حبس میماند. تا اینکه اتهام اصلی دستگیر میشود و “بالستررو” را آزاد میکنند؛ در حالی که همسرش دچار روانپریشی شده است…
اعتقادات مذهبی هیچکاک در این فیلم به شکل “سرنوشت” تجلی” مییابد. در حالی که تمام راههای منطقی و واقعی برای نجات “بالستررو” بسته بهنظر میآید، او در آخرین لحظه دست به دعا برمیٔارد و پس از یکی از مشهورترین دیزالوهای تاریخ سینما (تصویر فاندا روی تصویر دزد واقعی)، خانم مغازهداری به شکل معجزهآسائی دزد واقعی را تشخیص میٔهد و “بالستررو” نجات مییابد این فیلم شاید متفاوتترین اثر استاد باشد، چون فضاسازی آن به غایت واقعی بهنظر میرسد؛ با این همه مایههای محبوب او (بهخصوص مایه “انتقال گناه”) را داراست.
21- فیلم اعتراف میکنم – I Confess
سال تولید : ۱۹۵۳
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : آلفرد هیچکاک
کارگردان : هیچکاک
فیلمنامهنویس : جرج تابوری و ویلیام آرچیبالد، برمبنای نمایشنامهای نوشته پل آنتلم.
فیلمبردار : رابرت برکز.
آهنگساز(موسیقی متن) : دیمیتری تیومکین.
هنرپیشگان : مونتگامری کلیفت، آن باکستر، کارل مالدن، برایان ایهرن و اوتو هاسه.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۹۵ دقیقه.
“اوتو کلر” (هاسه)، مهاجری آلمانی و خادم کلیسائی در کبک کانادا، یک وکیل را که هنگام دزدی خانهاش او را دیده است میکشد، اما چون برای شناخته نشدن لباس کشیشی به تن داشته، سوءظنها متوجه “پدر مایکل ویلیام لوگان” (کلیفت) میشود که وکیل قصد داشته از او بهدلیل رابطه قبلیاش با زنی بهنام “روت گراندفورت” “لوگان” هیچ چیز نمیگوید و اجازه میدهد تا او را متهم کنند….
یکی دیگر از فیلمهای هیچکاک که حضور عناصر مذهبی در آن کاملاً محسوس است؛ نجات قهرمان فیلم، “پدر لوگان” هم بر پایه ایثار او صورت میگیرد که ناشی از دیدگاههای مذهبیاش است. کلیفت اگرچه برای این نقش کمی جوان بهنظر میآید، اما نقش انسان گناهکار / معصوم را خوب بازی میکند. با این همه فیلم به اندازه آثار دیگر استاد موفق نیست و از طنز ظریف مشهورش بهرهای نمیبرد.
22- فیلم وحشت صحنه – Stage Fright
سال تولید : ۱۹۵۰
کشور تولیدکننده : انگلستان
محصول : آلفرد هیچکاک
کارگردان : هیچکاک
فیلمنامهنویس : ویتفیلد کوک، آلما رویل و رانلد مکدوگال، برمبنای داستانهائی نوشته سلوین جپسن (بدون ذکر در عنوانبندی)
فیلمبردار : ویلکی کوپر.
آهنگساز(موسیقی متن) : لیتن لوکاس.
هنرپیشگان : جین وایمن، مارلنه دیتریش، مایکل وایلندینگ، ریچارد تاد، آلاستر سیم، کی والش و پاتریشا هیچکاک.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۱۱۰ دقیقه.
“جاناتان” (تاد) مرد جوان انگلیسی به دختری جوان و معصوم بهنام “ایو” (وایمن) اعتراف میکند که به اشتباه و به اتهام قتل شوهر محبوبهاش “شارلوت” (دیتریش)، پلیس او راتعقیب میکند، حال آن که قتل کسی جز خود “شارلوت” نیست. “ایو” با پذیرفتن گفتههای “جاناتان” او رانزد والدینش پنهان میکند و خود در هیئت یک مستخدمه وارد منزل “شارلوت” میشود تا مدارکی قابل استناد بیابد. اما در نهایت در مییابد که “جاناتان” به او دروغ گفته و قاتل واقعی خود او است. سرانجام “جاناتان” در تلاش برای کشتن “ایو”، خود کشته میشود.
همانطور که خود هیچکاک در گفتوگوی معروفش با فرانسوا تروفو اشاره میکند، عامل اصلی جذب شدن او به یک داستان معمائی پیش پا افتاده انگلیسی در وحشت صحنه چیزی جز مرکزیت داشتن “تآتر” و “نمایش” در آن نبوده است. هیچکاک که از جوانی یک تماشاگر حرفهای تآتر بوده، در بسیاری از آثارش، از این زمینه استفاده کردهاست؛ از جمله درسی و نه پله (۱۹۳۵)، اعتراف میکنم (۱۹۵۳) و همین فیلم که گذشته از آن که دو شخصیت اصلیاش (دیتریش و وایمن) بازیگران تآتراند، حتی اوج هیجانی آن نیز روی صحنه یک تآتر بوده، در بسیاری از آثارش، از این زمینه استفاده کرده است؛ از جمله درسی و نه پله (۱۹۳۵)، اعتراف میکنم (۱۹۵۳) و همین فیلم که گذشته از آن که دو شخصیت اصلیاش (دیتریش و وایمن) بازیگران تآتراند، حتی اوج هیجانی آن نیز روی صحنه یک تآتر میگذرد. تم “بازیگری” شخصیتهای آثار هیچکاک بدون تردید ریشه در همین گرایش دارد. درونمایهای که در اینجا وایمن آن در نقش دختری به نمایش در میآورد که آرزوی بازیگر شدن را در سر میپروراند و به شکلی کنائی مجبور میشود و در زندگی واقعی به ایفای نقش بپردازد؛ و در نهایت به یک صحنه ناب هیچکاکی میرسد: گفتوگوی وایمن و وایلدینگ در تاکسی که طی آن وایمن که تا آن زمان “نقش” یک دلباخته را برای وایلدینگ بازی میکرده، ناگهان در مییابد که “واقعاً” دل باخته او است! صحنهای که با ارتباط دادن درونمایه بازیگری با نحوه تحول شخصیت، بهصورت طرحی برای سرگیجه (۱۹۵۷) در سالهای بعد در میآید.
23- فیلم خرابکاری – Sabotage
سال تولید : ۱۹۳۶
کشور تولیدکننده : انگلستان
محصول : گامونت
کارگردان : آلفرد هیچکاک
فیلمنامهنویس : چارلز بنت، ایان هی، آلما رویل، هلن سیمپن و ا. و. هـ. امت، برمبنای رمان مأمور خفیه نوشته جوزف کانراد.
فیلمبردار : برنارد نولز.
آهنگساز(موسیقی متن) : لوئیس لوی.
هنرپیشگان : سیلویا سیدنی، اسکار هومولکا، هومولکا، دزموند تستر، جان لودر و ماتیو بولتن.
نوع فیلم : سیاه و سفید. ۷۶ دقیقه.
“کارل ورلاک” (هومولکا) سینماداری است که از سینمایش برای سرپوش گذاشتن بر فعالیتهای تروریستی خود استفاده میکند. “ورلاک” بمبی ساعتی را در جعبهای میگذارد و به برادر نوجوان همسرش، “سیلویا” (سیدنی) میسپارد تا آن را به سینمائی دیگر برساند، اما پسربچه (تستر) در راه بازیگوشی میکند و بمب در یک اتوبوس منفجر میشود. “سیلویا”، “ورلاک” را میکشد. سینما طی انفجاری از بین میرود و جسد تروریست هم در آن پیدا میشود…
شاید اگر صحنه درخشان شوهر به دست زن در این فیلم نبود، میشد از آن ساده گذشت. استفاده فراوان هیچکاک از نماهای درشت که فقط از چهره و دست بازیگران گرفته شده، به این صحنه کیفیتی غیر عادی میدهد که با هیچ نمابندی دیگری حاصل نمیآید. از دیگر صحنههای فراموش نشدنی فیلم قتل ناخواسته برادر “سیلویا” به دست “ورلاک” است (صحنه انفجار بمب در اتوبوس). خود هیچکاک که بهدلیل تأثیر عاطفی منفی آن، ادعا میکرد از ساختن این صحنه پشیمان بوده است. اما پرداخت فوقالعاده او از پرسیدنهای پسرک در خیابانها و تعلیقی که با استفاده از عناصر مختلف (ساعت، شلوغی خیابانها و نماهای درشت از جعبه محتوی بمب) ایجاد میکند، فوقالعاده تأثیرگذار است.