معرفی و بررسی فیلم قسم، ساخته محسن تنابنده
نویسنده و کارگردان: محسن تنابنده / تهیه کنندگان: الهام غفوری و جلیل شعبانی / بازیگران: مهناز افشار، سعید آقاخانی، مهران احمدی و حسن پورشیرازی / مدیر فیلمبرداری: تورج اصلانی / طراح صحنه: بابک پناهی / طراح لباس: فرحناز نادری / طراح چهرهپردازی: عباس عباسی / تدوین: خشایار موحدیان / موسیقی: یحیی سپهریشکیب / طراح جلوههای ویژه میدانی: ایمان کرمیان / طراح جلوههای ویژه بصری: سعید خلیلی / محصول 1397 / اکران شده از 9 مرداد ماه 1398 / زمان: 90 دقیقه.
خلاصه داستان: زنی تعداد زیادی از اعضای خانوادهاش را سوار اتوبوس کرده تا برای ادای قسم به دادگاه بروند.
دادگاهی در جاده
این موقعیت را بارها در فیلمها دیدهاید: جنازهای پیدا شده و شخصی با لباس خونین بالای سر جنازه ایستاده. حتی ممکن است چاقویی خونین در دست داشته باشد. در این حالت، هیچ دلیل معتبری مبنی بر قاتل بودن آن شخص وجود ندارد، اما مجموع اوضاع و احوال باعث میشود قاضی به او مظنون شود. به چنین شرایطی در قانون میگویند «لوث». در چنین حالتی، شاکی میتواند با اجرای قَسامه و بدون نیاز به سایر دلایل، مجرمیت متهم را اثبات و تقاضای قصاص یا دیه کند. «قَسامه» (به فتح قاف و بدون تشدید) یکی از راههای اثبات وقوع جنایت (قتل و صدمات بدنی) در فقه اسلامی و حقوق کیفری ایران است. قسامه در لغت به معنی سوگند و سوگندخوردگان است. از لحاظ فقهی و حقوقی نیز روشی است که با استفاده از آن، در موارد وجود لوث، مدعی (شاکی) و مدعی علیه (شخصی که متهم است و شکایت علیه او صورت گرفته است) یا اقوام و خویشاوندان مرد که پیوند خونی با آنها دارد، میتوانند با سوگند خوردن موجب محکومیت یا برائت کسی از اتهام ارتکاب جنایت شوند. همانطور که اشاره شد قسامه در شرایطی اجرا میشود که لوث وجود داشته باشد و لوث به معنی اوضاع و احوالی است که سبب ظن قاضی (ظن در مقابل علم قطعی) میشود. از سوی دیگر میتوان این گونه به مسئله نگاه کرد که وجود لوث به معنی وجود قرائن و دلایلی است که برای اثبات وقوع جرم کافی نیستند ولی ظن به راست بودن آن وجود دارد. مثلاً شهادت یک شاهد به جای دو شاهد یا شهادت کودک مورداعتماد یا حضور متهم در محل قتل همراه با آثار جرم. برای اقامه قسامه، سوگند خوردن 50 نفر از بستگان پدری ذکور مدعی وقوع (یا برائت از) قتل لازم است. بیایید به همان مثال اول برگردیم: جنازهای پیدا شده و قاضی به شخصی مظنون است؛ اما ادلهٔ کافی برای مجرم شناختن او وجود ندارد. در چنین شرایطی شاکی میتواند 50 نفر از بستگان مقتول را به دادگاه بیاورد تا با خوردنِ قسم به قاضی ثابت کنند مظنون، قاتل است. شاید اندکی عجیب یا غیرمنصفانه به نظر میرسد. اما مثلِ شهادت به زنا که نیازمند شهادت چهار مرد یا بنابر قول مشهور سه مرد و زنِ عادل و عاقل است، در قسامه نیز شرایطی وجود دارد که به این راحتیها برآورده نمیشوند. قسم، دومین ساختهٔ محسن تنابنده، از این قانون استفاده میکند تا به ماجرای یک قتل خانوادگی بپردازد. در ابتدا به نظر میرسد فیلم قصد دارد نشان دهد اگر آدمهای یک خانواده جمع شوند، میتوانند موجبات قصاص کسی را فراهم بیاورند که ممکن است صددرصد قاتل نباشد. اما هر چقدر که فیلم جلو میرود، معلوم میشود برقراریِ شرایطی که قسامه در آن اتفاق میاُفتد به این راحتیها هم نیست که چند نفر جمع شوند و دانسته و نادانسته موجبات قصاص را فراهم آورند. در نتیجه قسم همان طور که ادای قسم در زندگی عادی با کنکاشی درونی همراه است، فیلمی دربارهٔ کنکاش است. کنکاشی که به تعداد آدمهای فیلم تکثیر شده. این آدمها برای اینکه به دادگاه بروند قطعاً باید در یک جایی کنار هم جمع بشوند. هر کارگردان دیگری بود خانهٔ شاکی را محل این تجمع قرار میداد. منتهی چون تنابنده اعتقادی به ساخت آثار راحت و آپارتمانی ندارد، تصمیمی عجیب گرفته و کل ماجرا را در یک اتوبوس روایت کند: راضیه (با بازی مهناز افشار) فکر میکند خواهرش رضوان را شوهر خواهرش بهمن (با بازی مهران احمدی) به قتل رسانده. به همین خاطر سیوشش نفر از اعضای خانوادهاش را جمع میکند تا با اتوبوسِ برادر شوهرش (با بازی حسن پورشیرازی) از گرگان به مشهد بروند و علیه بهمن قسم بخورند. در این بین تنها کسی که مخالف این کار است خسرو (با بازی سعید آقاخانی) همسر راضیه است. چون هم دوست صمیمیِ بهمن است و هم نمیخواهد خونی ریخته شود و دامان زندگیاش را بگیرد. بیش از نود درصد مدت زمان فیلم، درون یک اتوبوس هستیم و به مرور از طریق دیالوگها از نسبت میان آدمها و اتفاقاتی که منجر به مرگِ رضوان شده سر در میآوردیم. چالش اصلی برای تنابنده این بوده که چطور هم درونِ اتوبوس بماند و هم بدون ارجاع به گذشته، معمای قتل را برای ما حل کند. کاری که در ابتدا محال به نظر میرسد. اما تنابنده به خوبی از پس از آن برآمده.
قسم چند ویژگی برجسته دارد که فیلم را نسبت به سایرِ فیلمهای سینمای ایران متمایز میکند و یک نقطه ضعف آزاردهنده که باعث میشوند دومین فیلم تنابنده به فیلمی ماندگار تبدیل نشود: ویژگی برجستهٔ قسم فیلمبرداری آن است. تورج اصلانی کاری غیرممکن را ممکن کرده و در محیط بستهٔ یک اتوبوس چنان فیلمبرداری روانی ارائه میدهد که گویی این همه آدم دور یک سفره نشستهاند. انگار نه انگار این اتوبوس هر لحظه تکان میخورد و در مسیر پر پیچوخم جادهٔ گرگان به مشهد هر چند دقیقه پیچی وجود دارد.
ویژگی برجستهٔ بعدی یک دستیِ بازیهاست. به غیر از چند بازیگر شناخته شده، سایر بازیگران فیلم کمتر شناخته شده یا ناشناخته هستند. اما همگی بازیای در سطح بازیگران نامی ارائه میدهند و به اصطلاح کم نمیآورند. انتخاب مهناز افشار برای ایفای نقش اصلی را نیز میتوان تیزهوشیِ تنابنده قلمداد کرد. قسم هم از ستاره بودنِ افشار برای فروش و دیده شدنِ فیلم بهره میبرد و هم از پرسونایِ بیرونی او برای جا انداختن خلقیاتِ راضیه. به بازیِ خیرهکنندهٔ حسن پورشیرازی هم نمیتوان اشاره نکرد. او چنان پشت فرمان اتوبوس نشسته که انگار سالهاست همدمی جز جاده و گاز و دنده نداشته. چنان با یک دست انسولین تزریق میکند و با دست دیگرش فرمان را نگه میدارد که معلوم است تمام عوامل پشت صحنه هم قبول کردهاند او راننده است نه بازیگر.
اما مهمترین ویژگی قسم پایبندی آن به قصهگویی است. با اینکه مکان وقوع داستان میتواند باعث تنبلی نویسنده و سرهمبندی کردن ماجرا بشود اما تنابنده ساختار سه پردهای داستانش را حفظ میکند و حتی بعد از معمای قتل برخلافِ اکثر فیلمهای ایرانی، فیلم را در نقطهٔ اوج پردهٔ دوم تمام نمیکند تا در یک جمعبندی نهایی داستان را به سرانجام منطقیاش برساند.
اما برسیم به نقطه ضعف آزار دهندهٔ فیلم. قسم فیلم وراجیست. شخصیتها مدام حرف میزنند، گاهی به تنهایی و در بیشتر اوقات چند نفر با هم؛ جای سکوت و تأمل در فیلم خالی است و همین باعث میشود تمام انرژی بیننده در نیمهٔ ابتدایی فیلم صرف شنیدن و تحلیل حجم بالایی از دیالوگ شود. مشکلی که باعث میشود یک سوم ابتدایی فیلم شبیه به یک نمایشنامهٔ رادیویی باشد. تعداد زیادی آدم در محیط بسته قرار دارند که هیچکدامشان را نمیشناسیم و آنها در حال دادن اطلاعاتی در دیالوگها هستند که جلوتر معمای قتل را حل خواهند کرد. اما چون ما هنوز نمیدانیم اصلاً معمایی وجود دارد، این حرفها را جدی نمیگیرم و بخش مهمی از فیلم از دست میرود.
قسم فیلمی عجیبی است که زحمت زیادی برای ساخته شدن آن کشیده شده و چنان بیادعاست که پیام انسانیاش را پشت داستان درگیرکنندهاش پنهان میکند. فیلمی که نسبت به گینس گامی بلند برای تنابنده به حساب میآید و ما را به آیندهاش به عنوان فیلساز امیدوار نگه میدارد.
منبع: نشریه دنیای تصویر