بهترین فیلمهای مگ رایان

مگ رایان هنرپیشه آمریکایی متولد ۱۹ نوامبر ۱۹۶۱، از فیرفیلد، کنتیکت میباشد. آو در دانشگاههای کانکتیکت و نیویورک روزنامه نگاری خواندهاست.
فیلم ثروتمند و مشهور – Rich And Famous
سال تولید : ۱۹۸۱
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : ویلیام آلین
کارگردان : جرج کیوکر
فیلمنامهنویس : جرالد ارز، برمبنای نمایشنامهای نوشته جان وان دروتن.
فیلمبردار : دان پیترمن و پیتر اکو
آهنگساز(موسیقی متن) : ژرژ دلرو.
هنرپیشگان : ژاکلین بیسه، کندیس برگن، دیوید سلبی، استیون هیل، مگ رایان، مت لاتانزی، دانیل فارالدو و جو موروس.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۷ دقیقه.
کالج اسمیت، سال 1959. «مری نوئل» (برگن) با نزدیکترین دوستش، «لیز هامیلتن» (بیسه) خداحافظی میکند تا با «داگ» (سلبی) که زمان دلباخته «لیز» بوده، زندگی مشترکی را آغاز کند. ده سال بعد، «لیز» که حالا یک نویسنده مشهور روشنفکر شده، به دیدن «مری» و «داگ» در خانهشان در مالیبو میرود. او به تلاشهای «داگ» برای برقراری رابطه اهمیتی نمیدهد. «مری» از «لیز» میخواهد تا به او برای عرضه رمانی عامهپسند کمک کند. «لیز» میپذیرد و کتاب به یکی از پرفروشترینها بدل میشود. 1975. «مری» همراه «داگ» به نیویورک میآید – هرچند که این دو در آستانه جدائی هستند. «داگ»، «مری» را ترک میکند و به «لیزا» پیشنهاد دوستی میدهد، اما «لیزا» حاضر به خیانت به «مری» نیست. 1981. «لیز» که اکنون در کانتیکات زندگی میکند، برای دریافت جایزه ملی نویسندگان به نیویورک میآید. نخستین رمان «جدی» «مری» نیز جزو فهرست دریافتکنندگان جوایز است. سرانجام «لیز» و «مری» بهطور مشترک برنده جایزه میشوند. در اینجا، «مری» از پیشنهاد «داگ» (که اکنون قصد ازدواج دوباره را دارد) به «لیز» با خبر میشود و اینکه «لیز» به «مری» اتهام تقلید از او را زده است. آن دو با دلخورثی از هم جدا میشوند، اما در شب سال نو، «مری» جشنی را که به افتخار دریافت جایزه برایش برگزار شده، ترک میکند تا به کانتیکات نزد «لیز» برود.
شاید فیلم، ضیافتی باشکوه برای مراسم تودیع کیوکِر بزرگ نباشد، اما قطعاً در نمایش یک رابطه دوستانه عمیق پُر از رقابت در کار و عشق میان دو زن، کاملاً موفق است. روژه وادیم در نقش کوتاه ظاهر میشود و رایان نیز نخستین حضور سینمائیاش را در نقش دختر نوجوان برگن ایفا میکند.
فیلم فضای درونی – Innerspace
سال تولید : ۱۹۸۷
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : مایکل فینل
کارگردان : جو دانته
فیلمنامهنویس : جفری بوآم و چیپ پراسر، برمبنای داستانی نوشته پراسر.
فیلمبردار : اندرو لاسلو
آهنگساز(موسیقی متن) : جری گُلداسمیت
هنرپیشگان : دنیس کوائید، مارتین شورت، مگ رایان، کوین مکارتی، فیونا لوئیس، ورنن ولز، رابرت پیکاردو، وندی شال و هارولد سیلوستر.
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۰ دقیقه.
«ستوان تاک پندلتن» (کوائید)، خلبان پروازهای آزمایشی که مورد بیمهری محبوبه روزنامهنگارش، «لیدیا» قرار گرفته، برای شرکت در یک آزمایش کوچکسازی داوطلب میشود. قرار است او در آزمایشگاه پس از ورود به کپسول بسیار کوچکی، از طریق سرنگ به بدن یک خرگوش تزریق شود. اما تعدادی جاسوس حین آزمایش سر میرسند و «تاگ» بالاجبار به بدن «جک پاتر» (شورت)، فروشندهای که از بیماری میترسد، تزریق میشود. «تاک» از طریق بیسیمش با« جک» تماس میگیرد و آرامآرام وضعیت نامعمولش را باور میکند…
فیلم با ارجاع به سفر شگفتانگیز (1966)، اثر افسانه – علمی ریچارد فلایشر ساخته شده، اما از آن خوش ساختتر است. با ورود «تاک» به بدن «جَک»، فیلم به نحو ناهمگونی کمدی میشود و اندیشههائی را تلفیق میکند که بیش از آنکه کمدی بزن بکوب باشد، رنجآور است و یا بیش از آنکه کمدی کارتونی در نظر گرفته شود، احمقانه است. گرچه بازیگران برای شورت بیش از سایرین زمینه کار فراهم بوده، ولی او نیز شخصیت متقاعد کنندهای ارائه نمیدهد.
فیلم پایگاه پرسیدیو – The Presidio
سال تولید : ۱۹۸۸
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : پارامونت
کارگردان : پیتر هایمز
فیلمنامهنویس : لاری فرگوسن
فیلمبردار : هایمز
آهنگساز(موسیقی متن) : بروس براوتن.
هنرپیشگان : شان کانری، مارک هارمن، مگرایان، جک واردن، مارک بلوم، دینا گِلَداستون،جَنت گُلدستاین، ماروین مکاینتایر، جیمز هوکس رنولدز و دان کالفا.
نوع فیلم : رنگی، ۹۸ دقیقه.
پایگاه پرسیدیو، یک ساختمان عظیم نظامی در سن فرانسیسکو. یک پلیس نظامی زن که مورد ورود غیرمجاز به باشگاه افسران تحقیق میکند، به دست دزدان کشته میشود. «بازپرس جی آستین» (هارمن)، پلیسی که بهدلیل اقدام برای بازداشت یک افسر، از ارتش اخراج شده، برای تحقیق به پرسیدیو باز میگردد و دشمنی کهنهاش را با فرمانده سابقش، «سرهنگ دوم آلن کالدول» (کانری)، از سر میگیرد. حتی دوستی «جی» با دختر «کالدول»، «دانا» (رایان) هم رابطهشان را بهتر نمیکند. «جی» و «کالدول» با دنبال کردن اتوموبیلی که تبهکاران دزدیدهاند، به «آرتور پیل» (بلوم)، مأمور سابق سیا میرسند، و بعدتر به «سرهنگ دوم پل لارنس» (گِلداستون) – همان افسری که «جی» میخواسته بازداشت کند – اما «لارنس» در تعقیب و گریزی کشته میشود. «کالدول» کشف میند که «پیل» و «لارنس» قبلاً در ویتنام با هم بودهاند، و با دنبال کردن ذخیره آب معدنی باشگاه افسران که ظاهراً هدف دزدان بوده، به مزرعهای میرسد که متعلق به «پیل» است. «جی» نیز میفهمد که «جرج اسپوتا» (رنولدز) – که برای باشگاه افسران آب معدنی میآورد – همان کسی است که «لارنس» را کشته و در زمان جنگ ویتنام هم همراه «پیل» بوده است. «کالدول» و «جی» با تعقیب «اسپوتا» در مییابند که او به کمک کارمندان ارتش، الماسهای قاچاق را در بطریهای آب معدنی وارد کشور میکند،و دزدی از باشگاه افسران هم توسط «اسپوتا» و «لارنس» برای یافتن یک بانکه حاوی الماس صورت گرفته که «اسپوتا» اشتباهاً به باشگاه برده است. «کالدول» با کشف این نکه که دوست و همکار قدیمیاش، «راسمکلور» (واردن) هم آلوده این ماجراست، شوکه میشود، ولی «مکلور» در جریان رویاروئی نهائی در کارخانه «پیل»، کنار او مبارزه میکند. «مکلور» و دارودسته «پیل» کشته میشوند و «کالدول» در مراسم تشییع جنازه دوستش سخنرانی میکند.
پایگاه پرسیدیو متعلق به موج فیلمهائی در دهه 1980 است که در آن یک زوج پلیس کاملاً متضاد در کنار هم حضور دارند. از جمله در سلاح مرگبار ر (ریچارد دانر، 1987) و ترس و فرار (فیلم قبلی خود هایمز، 1986) این زوج را یک سیاه و یک سفید تشکیل میدادند. تفاوت پایگاه پرسیدیو این است که اینک یک نظامی و یک غیرنظامی زوج را تشکیل میدهند (در دیگر فیلمهای این زیرژانر واریاسیونهای دیگری مثل دگرجنسگرا / همجنسگرا، زنده / مرده،کاپیتالیست / کمونیست یا عاقل / دیوانه هم وجود دارد). فرمول کماکان این است که عضو «عادی» گروه دو نفر ابتدا از عضو غیرعادی بیزار است و بعد کمکم ویژگیها و قابلیتهای خاص او را درک میکند و میستاید. در اینجا مایه «نظامی / غیرنظامی» ارتباط کافی با جریان تحقیقات ندارد. «کالدول» / کانری نقش چندانی در این تحقیقات ندارد و خود تحقیقات هم ربط زیادی به «پرسیدیو» ندارند.
فیلم هنگامی که هاری، سالی را ملاقات کرد – When Harry Met Sally…
سال تولید : ۱۹۸۹
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : راب راینر و اندرو شینمن
کارگردان : راینر
فیلمنامهنویس : نورا افران
فیلمبردار : باری سانفلد
آهنگساز(موسیقی متن) : مارک شیمن
هنرپیشگان : بیلی کریستال، مگ رایان، کاری فیشر، برونو کربی، استیون فورد، هارلی کوزاک، کوین رونی، لیزا جین پرسکی، میشل نیکاسترو، گرچن پالمر و جو ویویانی.
نوع فیلم : رنگی، ۹۵ دقیقه.
سال 1977. «سالیآلبرایت» (رایان) و «هاری برنز» (کریستال)، هر دو از دانشگاه شیکاگو فارغالتحصیل شدهاند، و «سالی» که میخواهد به نیویورک برود، «هاری» را هم سوار اتوموبیلش میکند. بدبینی «هاری» برای «سالی» قابل تحمل نیست و آن دو با یکدیگر مشاجره میکنند؛ «هاری» میگوید زن و مرد هرگز نمیتوانند با هم دوست باشند. پنج سال بعد، «سالی» که روزنامهنگار شده، «هاری» را در فرودگاه میبیند و هر دو با یک هواپیما سفر میکنند. مشاجره آن دو بار دیگر شروع میشود و «هاری» میگوید قصد دارد با «هلن» (کوزاک) ازدواج کند. او «سالی» را به شام دعوت میکند، که «سالی» نمیپذیرد.
پنج سال بعد، «سالی» و محبوب دیرینهاش، «جو» (فورد) از یکدیگر جدا میشوند، و «هلن» هم قصد طلاق گرفتن از «هاری» را دارد. «هاری»، «سالی» را در یک کتابفروشی میبیند و با هم قهوهای میخورند و درباره رابطههایشان گب میزنند. و بعدتر عشقی افلاطونی میانشان شکل میگیرد. در جشن سال نو، علاقهشان به هم بیشتر میشود و هر یک سعی میکند دیگری را با دوستش، «مری» (فیشر) و «جس» (کربی)، آشنا کند. چهار ماه بعد، آن دو هنگام خرید کادوی ازدواج برای «مری» و «جس»، «هلن» و محبوبش، «آیرا» (رونی) را میبینند. «هاری» دلخور از این ماجرا با «سالی» درگیر میشود. مدتی بعد، «سالی» به «هاری» تلفن میزند، و از ازدواج «جو» میگوید. «هاری» برای دلجوئی «سالی»، به آپارتمان او میرود، و با هم ارتباط برقرار میکنند. اما با دلخوری از هم جدا میشوند و هر کدام از دیگری میخواهد که ماجرای آن شب را فراموش کند. در جشن سال نو، «سالی» همراه با «مری» و «جس» به مهمانی میرود، اما «هاری» تنها و نومید در خیابانها پرسه میزند. هنگامی که «سالی» از محل مهمانی خارج میشود، «هاری» را میبیند. حالا «هاری» به «سالی» ابراز عشق میکند.
از کمدی – رمانتیکهای موفق و پُر سروصدای دهه 1980 که بازیگران اصلیاش، رایان و کریستال را در هالیوود مطرح کرد و موقعیت راینر را نیز که با کنار من بمان (1986) و شاهزاده خانم عروس (1987) خودی نشان داده بود، مستحکمتر کرد. راینر در تقابل نگاه منفی و بدبیانه شخصیت مرد به زندگی، با خوشبینی بیمارگونه شخصیت زن نسبت به همه چیز و رابطه بحرانزده و به شدت کنترل شده این دو نفر – که هر دو بازیهای قابل قبولی ارائه میدهند – در جستوجوی یافتن پاسخی به این پرسش فیلسوفانه است که آیا مرد و زن میتوانند، بیآنکه مسائل جنسی در رابطه آنان خللی وارد کند، با هم دوست باشند؟ و پاسخ – البته – منفی است. فیلم به اعتقاد بسیاری، از نظر نوع شوخیها، استفاده از موسیقی، شخصیتپردازی و تأملات فلسفی، الگوبرداری از آثار اولیه (دوره کمدی) وودی آلن است. به روایت دیگر، هنگامی که هاری، سالی را ملاقت کرد یکی از فیلمهای آلن است که خود او هرگز نساخت.
فیلم دورز – THE DOORS
سال تولید : ۱۹۹۱
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : کارولکو
کارگردان : آلیور استون
فیلمنامهنویس : ج. رندال جانسن و استون
فیلمبردار : رابرت ریچاردسن
هنرپیشگان : وال کیلمر، فرانک ویلی، کوین دیلن، مگ رایان، کایل مکلاکلن، بیلی ایدول، دنیس برکلی، جاش اوانز، مایکل مدسن، مایکل وینکات و کاتلین کوئینلن
نوع فیلم : رنگی، ۱۴۰ دقیقه
کالیفرنیا، سال ۱۹۶۵، ̎جیم موریسن̎ (کیلمر)، شاعر و دانشجوی جوان سینما، با ̎پاملا کورسن̎ (رایان) آشنا میشود و پس از اینکه دانشگاه را رها میکند باهمکلاسی سابقش، ̎ری منزارک̎ (مک لاکلن)، که آهنگساز و نوازندهٔ ارگ است، به فکر راه انداختن یک گروه موسیقی، با اشعار و صدای خودش، میافتد. کمی بعد، با همکاری یک نوازندهٔ گیتار، ̎رابی کریگر̎ (ویلی)، و یک نوازندهٔ طبل و سنج، ̎جان دنزمور̎ (دیلن)، گروه ̎دورز̎ شروع به کار میکند. در ۱۹۶۶، نخستین ترانههای گروه در کلوبهای شبانهٔ لس آنجلس اجرا و از آنها استقبال میشود، و با اینکه اشعار غریب، موسیقی متفاوت و حرکات نامتعارف ̎موریسن̎ هنگام اجر برای تماشاگران عادی نیست اما ̎پل روتچایلد̎ (وینکات)، تهیه کنندهٔ شرکت ضبط صفحهٔ ̎الکترو̎ به آنان پیشنهاد ضبط موسیقیشان را روی صفحه میدهد. با انتشار نخستین آلبوم ̎دورز̎، آنان محبوب و معروف میشوند. ۱۹۶۷، کنسرتهای گروه در سنفرانسیسکو و نیویورک بسیار پر تماشاگر است اما دیوانهبازیها و رفتار زنندهٔ ̎موریسن̎، باعث هیاهو و مخالفتهائی ضد آنان میشود، و با آشنائیاش با زنی خبرنگار به نام ̎پاتریشا کینلی̎ (کوئینلن)، چند وقتی ̎پاملا ̎ را هم از یاد میبرد. در کنسرت ۱۹۶۸ در نیوهیون، ̎موریسن̎ به پلیس اهانت میکند، برنامه لغو میشود و ̎موریسن̎ به ̎پاملا ̎ و دوستانش قول میدهد که الکل و مواد مخدر را کنار بگذارد. در یک مهمانی، بین او و ̎پاملا ̎ به خاطر حضور ̎پاتریشا ̎ در زندگی ̎موریسن̎، دعوائی در میگیرد و ̎موریسن̎ معتاد و الکلی، سر ضبط ترانههای جدیدش با ̎وتچایلد̎ و سر واگذاری حق استفادهٔ یکی از ترانههایشان در یک آگهی تجارتی با دوستانش مشکل پیدا میکند. کنسرت ۱۹۶۹ در میامی، با رفتار محرک ̎موریسن̎ به طغیان تماشاگران و درگیری با پلیس میانجامد و ̎موریسن̎، در دادگاهی در ۱۹۷۰، به جرم جریحهدار کردن احساسات مردم و دعوت آنان به شورش محکوم میشود. او سرانجام کار گروه ̎دورز̎ را تمام شده اعلام میکند و با ̎پاملا ̎ به پاریس میرود. ۱۹۷۱، ̎پاملا ̎ جسد ̎موریسن̎ را در وان حمام مییابد: خودکشی در بیست و چهار سالگی.
فیلمی شلوغ و آشفته، با روایتی تکه تکه و تکراری، و مردد و معلق بین ساختار مستند نمای زندگینامهای و برشهای شاعرانهٔ مرثیهٔ گویانه، دربارهٔ یکی از اسطورههای جاودانی دههٔ جادوئی ۱۹۶۰، از فیلمساز جنجالی اما جاافتاده در نظام هالیوود سالهای اخیر، که اینجا برای تماشائی کردن یا دست کم سرپا نگهداشتن کارناوال پرزرق و برقش، چیزی در چنته ندارد مگر تصاویر آغشته به رنگ و نوری اغراق شده از فضاهای بیاستفاده، شخصیتهای بیخاصیت، و ماجراهای بیظرافت، که اواسط فیلم به تماشاگر میفهماند خیلی زودتر از اینکه پایان قهرمان خانه به دوش، خوابرو و خشمگیناش را ببیند، ته کشیدن ایدههای نوجویانه اما بیکارکرد در آستین مرقع اما کم فروغ راوی قصهاش را تجربه خواهد کرد. کارگردانی پر سر وصدای استون که معمولاً بینتیجه است و گاهی حتی حس شور، زیبائی و آزادی موسیقی دورز را هم با خفگی و خستگی تحمیلی تصاویرش از تماشاگر میگیرد، فقط گاهی به کمک فیلم میآید (در بازسازی باور کردنی تکههائی از کنسرتها مثلاً)، و دستهٔ بازیگران نقشهای فرعی، پرتعداد و بیدرخشش است. اما کیلمر بیشتر لحظات در قالب نابغهٔ نشئه درست جا میافتد و رایان در نقش دختری که دلباختهٔ او میشود و تا ته خط هم با او میآید، پذیرفتنی است. سرانجام همهٔ پرگوئیهای تو خالی فیلم دربارهٔ ̎مرگ̎، ̎عشق̎، ̎تنهائی̎ از یاد میروند و تک لحظههائی از حواشی ماجرا به یاد میمانند: مرغابی محبوب ̎پاملا ̎ که یک روز ظهر ̎موریسن̎ جزغالهاش میکند، چند لحظه پس از اینکه در خلوت (به ندرت) دوتائیشان روی پلهٔ خانه، برای محبوبهاش ترانهٔ خبرچین خانهٔ عشق را به زمزمه خوانده بود.
فیلم بیخواب در سیاتل – SLEEPLESS IN SEATTLE
سال تولید : ۱۹۹۳
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : گاری فاستر
کارگردان : نورا افران
فیلمنامهنویس : دیوید وارد، جف آرچ و افران، بر مبنای داستانی نوشتهٔ آرچ
فیلمبردار : سون نیکویست
آهنگساز(موسیقی متن) : مارک شیمن
هنرپیشگان : تام هنکس، مگ رایان، راس مالینجر، ریتا ویلسن، ویکتور گاربر، تام ریس فارل، بیل پولمن و کاری لوئل
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۵ دقیقه
سام بالدوین̎ (هنکس) پس از مرگ همسر جوانش با پسر هشتسالهاش ̎جونا ̎ (مالینجر) تنها میماند. او برای آغاز یک زندگی نو از شیکاگو به سیاتل میرود. از سوئی ̎ آنی رید̎ (رایان) یک روزنامهنگار ساکن بالتیمور، با تذکر مادرش مبنی بر اینکه عشق یکجور جادو همراه خود دارد، در ازدواج با نامزد پولدارش ̎والتر̎ (پولمن) دچار تردید میشود و وقتی صدای ̎سام̎ را از رادیو میشنود، ندیده و نشناخته، به او علاقمند میشود و به سیاتل میرود.
کمدی رمانتیک دیگری از افران فیلمنامهنویس که اینبار خودش آن را کارگردانی کرده است، اما از ظرافتها و شخصیتپردازی قابل توجه هنگامیکه هارلی با سالی ملاقات کرد (راب راینر، ۱۹۸۹) بیبهره است و در حد یک فیلم معمولی ژانر با مایهٔ تکراری رخداد یک معجزه باقی میماند. اگرچه هنکس در نقش خود خوب بازی میکند و رایان نیز شیرین است، اما بهترین بازیگر فیلم مالینجر، در نقش پسرک هشت ساله (زیادی باشعوری) است که به فیلم روح میبخشد.
فیلم وقتی که مردی زنی را دوست دارد – WHEN A MAN LOVES A WOMAN
سال تولید : ۱۹۹۴
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : جوردان کرنر و جان ایونت
کارگردان : لوئیس مندوکی
فیلمنامهنویس : رانلد باس و آل فرانکن
فیلمبردار : لایوش کولتای
آهنگساز(موسیقی متن) : سبیکنییف پرایسنر
هنرپیشگان : اندی گارسیا، مگ رایان، الن برستین، تینا ماجورینو، مای ویتمن، لارن تام، فیلیپ سیمور هافمن و سوزانا تامپسن
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۵ دقیقه
̎مایکل گرین̎ (گارسیا) و ̎ آلیس̎ (رایان) زوجی بسیار خوشبخت با دو دختر کوچک، ̎جس̎ (ماجورینو) و ̎کیسی̎ (ویتمن) و خانهای بزرگ و زندگی موفق هستند. اما آرام آرام مشکل جدیدی که ظاهراً سالها پنهان بوده، ظاهر میشود. ̎ آلیس̎ الکلی است. موضوع ابتدا جدی به نظر نمیرسد اما روزی که ̎مایکل̎ برای پرواز رفته است، ̎ آلیس̎ دخترش را کتک میزند و سرانجام از حال میرود. او به کلینیک ترک اعتیاد میرود و ̎مایکل̎ زندگی سخت و تنهائی را با بچهها در منزل به طوری که مرتب با ̎مایکل̎ مشاجره دارند. سرانجام ̎مایکل̎ تصمیم میگیرد که به شهر دنور برود و ̎ آلیس̎ و بچهها را برای مدتی به حال خود بگذارد. ̎ آلیس̎ از او میخواهد که در مراسم جشن ماه ششم ترک اعتیادش شرکت کند، چون میخواهد سخنرانی کند. مرد نمیپذیرد. روز جشن و پس از سخنرانی ̎ آلیس̎، ̎مایکل̎ از او عذرخواهی میکند.
این بیشتر فیلمی خانوادگی است، دربارهٔ خطراتی که بنیان خانواده و ارزشهای خانوادگی را در سالهای دههٔ ۱۹۹۰ تهدید میکند، تا فیلمی دربارهٔ مضار الکیسم، مثل نسخهٔ سالهای ۱۹۶۰ آن، فیلم معروف و زیبای روزهای شراب و گل سرخ (بلیک ادواردز، ۱۹۶۲) که آن هم دربارهٔ الکلی شدن زن خانواده است. و فیلم درخشان قبلتر، تعطیلی از دست رفته (بیلی وایلدر، ۱۹۴۵) که مستقیماً به مسئلهٔ اعتیاد و فرد میپردازد. پرداخت فیلم و نمابندی کارگردان تازه کار هالیوود (که این ظاهراً سومین فیلم او است) از یک فیلمنامهٔ به دقت پخته و پر از ظرافت (از باس، فیلمنامهنویس رینمن، باری لوینسن، ۱۹۸۸) ماهرانه و شیرین و پر از ظرافت اجرائی است (با بازی درخشانی از رایان)، اما با موضوعی واقعگرا و تلخ و عبوس، پرداختی شیرین و شاد را به کار میبرد و فیلم به یک درام خانوادگی دربارهٔ کوشش نسل جوان و متوسط امروز امریکا در حفظ و حراست از ارزشهای (سینمائی و نه واقعی) خانواده در جامعهٔ (سینمائی و احتمالاً نه واقعی) امریکا بدل میشود.
فیلم بوسهٔ فرانسوی – FRENCH KISS
سال تولید : ۱۹۹۵
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : تام بوان، اریک فلنر و مگ رایان
کارگردان : لارنس کسدان
فیلمنامهنویس : آدام بروکس
فیلمبردار : اوئن رویزمن
آهنگساز(موسیقی متن) : جیمز نیوتن هوارد
هنرپیشگان : رایان، کوین کلاین، تیموتی هاتن، ژان رنو، فرانسوا کلوزه، الیزابت کوملن و سوزان انبه
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۱ دقیقه
ـ ̎کیت̎ (رایان) ، دختر امریکائی به دلیل ترس از پرواز حاضر نیست نامزدش، ̎چارلی̎ (هاتن) را در سفر تجارتیاش به پاریس همراهی کند. اما وقتی ̎چارلز̎ از پاریس تماس میگیرد و میگوید که دلباختهٔ یک دختر فرانسوی شده و قصد قطع رابطه را دارد، ̎کیت̎ به ناچار سوار هواپیما میشود. در هواپیما مردی فرانسوی به نام ̎لوک̎ (کلاین) به او کمک میکند تا ترسش بریزد. ̎لوک̎، دزد قهار، که میخواهد گردنبندی دزدی را به فرانسه ببرد و بفروشد، از ترس اینکه ممکن است پلیس او را بشناسد و دستگیرش کند، گردنبند را در کیف ̎کیت̎ میاندازد. در فرودگاه پاریس ̎کارآگاه ژان پل̎ (رنو) منتظر او است اما چون چیزی نیافته، رهایش میکند. ̎لوک̎ به دنبال ̎کیت̎ که برای بازگرداندن نامزدش به هتل ̎ژرژ پنجم̎ رفته میرود، اما دزد دیگری که از دوستان ̎لوک̎ است، کیف ̎کیت̎ را میدزدد. ̎کیت̎ و ̎لوک̎ کیف خالی از پول و پاسپورت و گردنبند را پیدا میکنند. اما دزد اقرار میکند که گردنبند داخل کیف است. سپس آن دور راهی نیس میشوند که ̎چارلی̎ و نامزد جدیدش، ̎ژولیت̎ (انبه) به آنجا رفتهاند. در نیس، ̎لوک̎ نقشهای میریزد که ̎کیت̎ نامزدش را دوباره به چنگ آورد. نقشه درست عمل میکند اما ̎کیت̎ حالا دریافته که مرد اصلی زندگیاش، ̎لوک̎ است. ̎کیت̎ جواهر را به ̎کارآگاه ژان پل̎ تحویل میدهد و در حالیکه قصد رفتن به کانادا را دارد، ̎لوک̎ به دنبالش میرود و در هواپیما از او تقاضای ازدواج میکند.
کسدان، پس از شکست وسترن جاهطلبانهاش (وایات ارپ، ۱۹۹۴) به ̎نوع̎ قدیمیاش باز میگردد که در آن تبجر استادانهای دارد: حرارت تن (۱۹۸۱)، چهل سالگی (۱۹۸۳)، تا مرگ دوستت دارم (۱۹۹۰)، گراند کنین (۱۹۹۱) و در پنجمین همکاریاش با یکی از درخشانترین بازیگران هالیوود دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، کلاین، به سراغ یکی از قدیمیترین مایهها و قصههای کمدی ـ درامهای سوءتفاهم عاشقانهٔ سینما میرود: عشق عجیب و غیر ممکن و پر از سوء تفاهم در پاریس. اما موفقتش دقیقاً در همینجاست که مایه و قصه را کاملاً رو و افشا میکند، پس جا در جا از ترانههای قدیمی این ̎نوع̎ استفاه میکند: رایان ترانهٔ ̎من پاریس را دوست دارم̎ را مدام با شعر خودش و به شکل شوخی میخواند، بدون استفاده از کارت پستالهای همیشگی از پاریس و ریویرا، همهٔ فضای شهر و کلیشههای مربوط به پاریس را در میآورد، در عین حال که همهٔ کلیشههای آشنا و مستعمل این نوع را ـ بدون کم و کاست ـ به کار میبرد: قطار، دزدی پول و پاسپورت، گرسنه و تشنه در پاریس، مرد دروغگوی دزد کلاش جهان دیده و بیتوجه به زن، دختر دلباختهٔ مرد دیگر، مرد دیگر در پی زن دیگر، شوخی با پنیر و شراب و همهٔ کلیشههای آشنای پاریس عاشقپیشهها و … اما اینجا یک عامل اضافه دارد: رایان به مصاف همهٔ بزرگان میرود و از پس همه (حتی آدری هپبرن) بر میآید: نتیجه ـ به رغم تازه نبودن ـ جذابیت غیر قابل انکار، کشش زیاد و عنصر فاصلهگذاری، به عنوان وسیلهای برای ایجاد فضائی کمدی و یکدست است. اینجا کسدان بار دیگر به اوج گذشتههای سالهای اول دههٔ ۱۹۸۰ خود باز میگردد.
فیلم شهامت زیر آتش – Courage Under Fire
سال تولید : ۱۹۹۵
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : جان دیویس، دیوید ت. فرندلی و جوزف م. سینگر
کارگردان : ادوارد زوئیک
فیلمنامهنویس : پاتریک شین دانکن
فیلمبردار : راجر دیکینز
آهنگساز(موسیقی متن) : جیمز هورنر.
هنرپیشگان : دنزل واشینگتن، مگ رایان، لو دایموند فیلیپس، مایکل موریارتی، مت دیمن، برانسن پینچوت، اسکات گلن و ست گیلیام.
نوع فیلم : رنگی.
صدا : ۱۱۷ دقیقه.
جنگ خیلج فارس. طی عملیات “توفان صحرا”، “ستوان ناتانیل سرلینگ” (واشینگتن)، فرمانده یک واحد ارتش آمریکا به خطا، دستور نابودی تانکی را میدهد که در واقع تانکی “خودی” است و عدهای از سربازان هموطنش، از جمله یکی از دوستان صمیمیاش کشته میشوند. فشار روحی این ماجرا، او را به نوشخواری و فروپاشی زندگی زناشوئیاش میکشاند. برای آنکه “سرلینگ” گذشته خود را جبران کرده باشد، “ژنرال هرشبرگ” (موریارتی) مأموریت جدیدی به او محول میکند. “سروان کارن والدن” (رایان)، خلبان هلیکوپتی بوده که هنگام جنگ در عراق کشته شده و کاخ سفید پیشنها کرده که بهعنوان تجلیل پس از مرگ، مدال افتخار کنگره به “والدن” اهدا شود. از “سرلینگ” خواسته میشود که در مورد عملیات “والدن” در میدان نبرد تحقیقاتی انجام دهد؛ ولی دیری نمیگذرد که “سرلینگ” متوجه حرفههای ضد و نقیض درباره “والدن” میشود. “ایلاریو” (دیمن) میگوید که “والدن” قهرمانانه جان خود را فدای دیگران کرده و هنگام نجات اعضای گروهش کشته شده است. اما “مونفریز” (فیلیپس) معتقد است که “والدن”، زن بیدل و جرأتی بوده که میخواسته تسلیم دشمن شود. در همین حال “تونی گارتنر” خبرنگار (گلن)، که “سرلینگ” را به ستوه آورده، سعی دارد از ماجرای واقعی کشته شدن “والدن” و مشکلات خود “سرلینگ” سر درآورد.
ظاهراً فیلم به نیت “اصطلاح” پارهای از سوء تفاهمهای تاریخی ساخته شده است. اما نتیجه نه اصلاح که تحریف به شمار میآید. اگرچه این تنها دلیل دیدنی نبودن فیلم نیست، بلکه کلیشهای بودن نگاه زوئیک به موضوع جنگ است که باعث میشود شهامت زیر آتش مثل فیلم دیگر او، شکوه (۱۹۸۹) کشدار بهنظر برسد. خارج شدن رایان از قالب “دختر کوچولوی شیرین” نیز چندان تماشائی نیست.
فیلم معتاد به عشق – ADDICTED TO LOVE
سال تولید : ۱۹۹۷
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : (رابرت ف. نیومایر و جفری سیلور)
کارگردان : گریفین دان
فیلمنامهنویس : رابرت گوردون
فیلمبردار : اندرو دان
آهنگساز(موسیقی متن) : ریچل پورتمن
هنرپیشگان : مگرایان، ماتیو برودریک، کلی پرستن، چکی کاریو، مارین استپلتن، نسبیت بلزنل، رماک رمزی و لی ویلکوف
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۰ دقیقه
̎سام̎ (برودریک) ستارهشناسی است که از زندگی خود در شهر کوچکی در ایالت نیوانگلند راضی است و به نامزدش، ̎لیندا̎ (پرستن) علاقه دراد. یک روز ̎لیندا̎ به ̎سام̎ میگوید بهعلت پیدا کردن کار و محبوبی جدید میخواهد به نیویورک نقل مکان کند. ̎سام̎ از شنیدن این خبر شوکه میشود و نمیخواهد ̎لیندا̎ را از دست بدهد؛ بنابراین وقتی ̎لیندا̎ و محبوب فرانسویاش، ̎آنتون̎ (کاریو) را که مدیر یک رستوران است، زیر نظر میگیرد. ̎سام̎ معتقد است ̎لیندا̎ دورهٔ دشواری را طی میکند و همینکه از ̎آنتون̎، ̎مگی̎ (رایان) آشنا میشود که او هم بهدنبال ̎آنتون̎ آمده است و هر دو شروع به جاسوسی کردن و زیرنظر گرفتن آپارتمان ̎لیندا̎ میکنند. ̎سام̎ میخواهد ̎لیندا̎ به نزدش بازگردد و ̎مگی̎ نیز از اینکه ̎آنتون̎ او را رها کرده، بسیار خشمگین است و قصد دارد از او انتقام بگیرد…
نخستین فیلم سینمائی دان، بازیگر نسبتاً موفق دههٔ ۱۹۸۰ (از جمله با فیلمهای یک گرگنمای آمریکائی در لندن جان لندیس، ۱۹۸۱ و دیروقت مارتین اسکورسیزی، ۱۹۸۵). معتاد…، کمدی رمانتیکی است که در آن از شور عاشقانه خبری نیست. در واقع پس از تماشای فیلم، تماشاگر به این فکر میافتد که نسخهٔ اصلی فرانسوی آن را (حتی اگر چنین نسخهای وجود نداشته باشد! پیدا کند و ببیند. مشکل عمدهٔ کار از بازیگران آن است و اینکه انتظار تماشاگر از زوج برودریک/رایان در فیلمی با نام معتاد به عشق برآورده نمیشود. شاید اگر گریفین از بازیگران کمتر مشهوری استفاده میکرد که کمتر مشتاق بازی در ̎خلاف تیپ̎ بودند، نتیجهٔ بهتری میگرفت.
فیلم شهر فرشتگان – CITY OF ANGELS
سال تولید : ۱۹۹۸
کشور تولیدکننده : آلمان و آمریکا
محصول : چارلز روون و دان استیل
کارگردان : براد سیلبرلینگ
فیلمنامهنویس : دانا استیونز، بر مبنای فیلمنامهای نوشتهٔ ویم وندرس، پتر هانتکه و ریشارت رایتینگر
فیلمبردار : جان سیل
آهنگساز(موسیقی متن) : گابریل یارد
هنرپیشگان : نیکلاس کیج، مگ رایان، آندره برافر، دنیس فرانتس، کولم فیور، رابین بارتلت، جوآنا مرلین و روندا داتسن
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۴ دقیقه
جراحی به نام ̎مگی رایس̎ (رایان) از مرگ یکی از بیمارانش زیر عمل، سخت متأثر میشود. فرشتهای نادیدنی به نام ̎ست̎ (کیج) که برای آرامش روح مرد محتضر آمده، شاهد بیتابی او است. ̎ست̎ نظارهگر شهر لسآنجلس و ساکنان آن است بیآنکه اجازهٔ دخالت در زندگی آنان را داشته باشد. او که احساسی نسبت به ̎مگی̎ پیدا کرده، با زیر پا گذاشتن قوانین، او را دنبال میکند و خود را نشانش میدهد. ̎مگی̎ هم به طرف او جلب میشود اما نمیداند که کیست و از کجا آمده است. ̎ست̎ بالاخره تصمیم میگیرد از آسمان هبوط کند. با این کار او مثل انسانها به درد و مرگ دچار میشود اما در عین حال حواس جسمانی را نیز تجربه میکند. او و ̎مگی̎ با هم رابطه برقرار میکنند اما خیلی زود ̎مگی̎ در یک تصادف کشته میشود. ̎ست̎ عزادار میشود اما، آرام آرام، میفهمد که باید سرنوشت را بپذیرد.
این هم یکی از توفیقهای اخیر کسل کنندهٔ هالیوود در بازسازی فیلمهای اروپائی است. فیلمنامهنویس و کارگردان، مضمون و شکل کار را از آسمان برلین (ویم وندرس، ۱۹۸۷) گرفتهاند اما هر دو چندان به آن وفادار نماندهاند. از همان ابتدا یکی از تهیهکنندگان فیلم، استیل (که بلافاصله بعد از تولید در گذشت)، تعادل قصهٔ وندرس را با دیدار زودهنگام رایان و کیج در پردهٔ اول به هم میزند. در نتیجه فیلم خیلی سرراست میشود و وجه متافیزیک خود را به کل از دست میدهد. تنها نکتهٔ درخشان، فیلمبرداری سیل است که نورپردازی غریبش از لسآنجلس، با برلین سیاه و سفید هانری آلکان سر به سر میزند. سیلبرلینگ با قرار دادن فرشتهها در شمایلهای آمریکائی (مثل تابلوی یک رستوران، تابلوی بزرگراه و علامت هالیوود) هوشمندانه عمل میکند. اما طراح لباس (شی کانلیف) با پوشاندن لباسهای سیاه نامرئی در تن فرشتهها (درست مثل فرشتههای وندرس) این لحن را میشکند. بازی اثیری و خلسهگونهٔ کیج فیلم را کمی غیرعادی میکند اما این همان نکتهای است که باعث میشود فیلم در بین مشابهسازیهای ابلهانه این روزها چیزی قابل توجه باشد.
فیلم هیاهو – HURLYBURLY
سال تولید : ۱۹۹۸
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : دیوید شامبروی همبرگر، ریچارد ن. گلدستاین و آنتونی درازان
کارگردان : درازان
فیلمنامهنویس : دیوید ریب، بر مبنای نمایشنامهای نوشتهٔ خودش
فیلمبردار : گو چانگوئی
آهنگساز(موسیقی متن) : پترا هیدن و استیو لینزی
هنرپیشگان : شان پن، کوین اسپیسی، رابین رایت پن، چاز پالمینتری، گاری شاندلینگ، آنا پاکوئین و مگ رایان
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۲ دقیقه
هالیوود هیلز. ̎ادی̎ (پن) که کارش انتخاب بازیگر برای فیلمهای سینمائی است به الکل، مواد مخدر و جنس مؤنث معتاد است. او با ̎میکی̎ (اسپیسی)، همکارش همخانه است که به راه و رسم ̎ادی̎ زندگی میکند. دوستانشان، ̎فیل̎ (پالمینتری) و ̎آرتی̎ (شاندلینگ) نیز با این دو جور هستند. ̎ادی̎ دلباختهٔ ̎دارلن̎ (رایت پن) است که با ̎میکی̎ سر و سری دارد. زمانیکه ̎آرتی̎ دختری به نام ̎دانا̎ (پاکوئین) را که اتفاقی با او آشنا شده، به ̎ادی̎ و ̎میکی̎ معرفی میکند، هرکدام میخواهند به او نزدیک شوند. اما بار دیگر زندگی خالی و رقتانگیزشان، ذهن بیمارشان را بهخود مشغول میکند…
نسخهٔ سینمائی نمایشنامهٔ پرآوازهٔ ریب که نخستینبار در سال ۱۹۸۴ در شیکاگو روی صحنه آمد. مشکل اصلی فیلم این است که نمایشنامه حال و هوای دورهٔ حکومت رانلد ریگان را باز میتاباند، در حالیکه فیلم انگار در یک خلاء تاریخی و فرهنگی میگذرد. از طرف دیگر اثر مبنا به شدت تئاتری است و درازان موفق نشده آن را از چارچوب اصلی خود خارج کند. (موفقترین تمهید درازان، در این جهت، نخستین بگومگوی طولانی ̎ادی̎ و ̎میکی̎ است که از طریق تلفنهای همراه و با پسزمینهٔ لسآنجلس در حال تغییر و حرکت انجام میپذیرد.) کار فیلمبردار چینی، چانگوئی (که به خاطر وداع با محبوبم چنکایگه، ۱۹۹۳ بسیار تحسین شد) در بهدست دادن فضای سرد آپارتمان ̎ادی̎ و ̎میکی̎ درخشان است. مروری بر سیاههٔ بازیگران نخستین اجراء نمایشنامه، این حسرت را بر میانگیزد که کاش بهجای دیدن فیلم، امکان تماشای اجراء میسر میشد: ویلیام هرت/̎ادی̎، کریستوفر واکن/̎میکی̎، سیگورنی ویور/̎دارلن̎، هاروی کایتل/̎فیل̎، جری استیلر/̎آرتی̎،…
فیلم پیامداری – YOU’VE GOT MAIL
سال تولید : ۱۹۹۷
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : لارن شولر دانر و نورا افران
کارگردان : نورا افران
فیلمنامهنویس : دیلیا افران و نورا افران، بر مبنای نمایشنامهای نوشتهٔ میکلوش لاسلو
فیلمبردار : جان لیندلی
آهنگساز(موسیقی متن) : جرج فنتن
هنرپیشگان : تام هنکس، مگ رایان، پارکر پوزی، جین استپلتن، دیو چاپل، استیو زان، دابنی کولمن و گرگ کینیر
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۹ دقیقه
̎جو فاکس̎ (هنکس) و ̎کاتلین کلی̎ (رایان)، در نزدیکی هم در وست ساید نیویورک، زندگی و کار میکنند. زندگی آنان عملاً به هم گره خورده است. هر دو از یک جا خرید میکنند، به یک کافه رفت و آمد دارند و حتی کتابفروشیهای رقیب، حدوداً در مجاورت هم در یک خیابان دارند. ضمن آنکه هردوشان نیز دوستان خودشان را دارند. محبوبهٔ ̎جو̎، ̎پاتریشیا ایدن̎ (پوزی)، ویراستاری است پرجنب و جوش، حال آنکه ̎کاتلین̎ با ̎فرانک ناواسکی̎ (کینیر) زندگی میکند که مقالهنویس روزنامه است. اما ̎جو̎ و ̎کاتلین̎ بدون آنکه همدیگر را دیده باشند، از طریق ̎چت̎ و ̎ایمیل̎ مراوده دارند. آن دو با آنکه هویت واقعی خود را بر یکدیگر فاش نساختهاند، ولی دربارهٔ جزئیات زندگی خصوصیشان ـ از جمله احساسات عاطفیشان که رفته رفته به علاقهٔ آنان به یکدیگر منتهی میشود ـ با هم حرف میزنند. هنگامیکه ̎جو̎ تصمیم میگیرد فروشگاهش را گسترش دهد، ̎کاتلین̎ با آن مغازهٔ گوشهٔ خیابان، کار خود را تمام شده تلقی میکند. قطعاً کسب و کار او پس از افتتاح فروشگاه عظیم ̎جو̎ از دست خواهد رفت. وقتی ̎کاتلین̎ سرانجام کارش را نزد دوست اینترنتیاش فاش میسازد، ̎جو̎، به ماجرا پی میبرد. حالا بهرغم آنکه خودش مسبب چنین مخمصهای است چطور میتواند هویت واقعیاش را بر ̎کاتلین̎ فاش کند؟…
در مقابل اثر ارنست لوبیچ، مغازهٔ گوشهٔ خیابان (۱۹۴۰) کوشش خانم افران در بهروزسازی (نهچندان ضروری: اینترنت بهجای پست، تغییر روائی مهمی ایجاد نمیکند) فیلمنامهٔ محشر سامسن رافلسن، حتی با عنایت به تبحر ایشان در فیلمنامهنویسی، خیلی چیزها کم دارد و یکی از اصلیترینهایش، راهی است برای قبولاندن معصومیت کودکانه و حجب رمانتیک مفرطی که این نیویورکیهای آخر قرن را به مکاتبات اینترنتی ظاهراً بیضرر سوق میدهد. راهحل ماجرا البته مشخصاً با در نظر گرفتن ضمانت صددرصد، انتخاب شده است: هنک و رایان یعنی معصومنماترین زوج قابل تصور در هالیوود کنونی که پیشتر در کنار افران، فیلم شیرین بیخواب در سیاتل (۱۹۹۳) را پدید آورده بودند. تماشاگر در برابر آنان تسلیم است و فیلم ثابت میکند که هنکس و رایان میتوانند به هر جملهای، لحن بازیگوشانهٔ لازم را ببخشند و هر ژست یا حرکتی را با راحتی عبطهانگیزی اجرا کنند. اما مشکل از فیلمنامه است که هنکس را واداشته تا بهرغم طینتش، تاجری بیملاحظه باشد و بیریائی رایان را به مرز بلاهت نخنما رسانده است. در حالیکه بدخلقی و ناسازگاری جیمز استوارت و مارگارت سولاون در فیلم لوبیچ ناشی از تن دادن به سوداهای موهوم و ارزیابیهای ناقص از اشخاص بود، اینجا افران با یک سادهسازی زیانبار، انگیزهٔ برجستهتر رقابت تجاری را وارد کار ساخته است. در واقع قضیه چندان رقابت نیست: یکی سرمایهداری موفق است و دیگری مغازهداری قانع و عاری از جاهطلبی. در نتیجه یک مایهٔ اضافی فروشگاه بزرگ در مقابل مغازهٔ سنتی وجود دارد که ظرافت اصیل برخوردهای روزمره (گوهر فیلم لوبیچ) را تحتالشعاع قرار میدهد (و جزئیاتی را با خود میآورد که بهکار روایت نمیآیند). سرانجام فیلم مجبور است در مغازهٔ دوستداشتنی رایان را تخته کند و هنکس را به زور از ادامهٔ کسب و کار پر رونقش دلزده کند تا صحنههای قایمباشک عاشقانه آغاز شوند و این صحنهها هم مؤخرهای را که منتظرش هستیم، کش میدهند. پیامداری در مکانهای واقعی نیویورک، با اشاره به نشانهها و کلام روز و شوخیهای روشنفکرانهاش روابطی زیاده از حد فانتزی، جعلی و خوشباورانه دارد در حالیکه فیلم لوبیچ در دکورهائی که بهجای بوداپست نشسته بودند و با قصهای از بازیهای نهان قضا و تصادف، حسیگیرا از ناکامیها و حسرتهای زندگی واقعی داشت. صحنهٔ کافه مثل نسخهٔ قبلی، یک اوج دلچسب است و نشان میدهد که این موقعیت چقدر هوشمندانه نوشته شده است. فیلم با شخصیتهای فرعیاش خوب کار نمیکند. نمیتواند بگوید که رابطههای زوجهای هنکس/پوزی و رایان/کینیر چرا برقرار شدهاند یا تداوم یافتهاند. همکاران رایان در ̎مغازهای گوشهٔ خیابان̎ با ̎خانوادهٔ آمریکائی̎ هنکس چیزی بیش از طرحهای سرسری و چرکنویس از آدمها نیستند. در عوض استفاده از ترانهها مؤثر است و علاوه بر خطکشی زیر لحظات پراحساس، شروع یکروز کاری با آنها واقعاً میچسبد.
فیلم دلیل زندگی – PROOF OF LIFE
سال تولید : ۲۰۰۰
کشور تولیدکننده : انگلستان و آمریکا
محصول : تیلر هکفورد و چارلز مالوهیل
کارگردان : هکفورد
فیلمنامهنویس : تونی گیلروی، بر مبنای مقالهای از نشریهٔ ونیتی فیر و کتابی نوشتهٔ توماس هارگروو
فیلمبردار : اسلاوومیر ایدزیاک
آهنگساز(موسیقی متن) : دانی الفمن
هنرپیشگان : مگ رایان، راسل کرو، دیوید مورس، پاملا رید، دیوید کاروزو، آنتونی هیلد، گوتفریت یون و استنلی آندرسن
نوع فیلم : رنگی، ۱۳۵ دقیقه
̎پیتر بومن̎ (مورس)، مهندس آمریکائی، توسط چریکهای کشور بیثبات تکالا ـ در آمریکای لاتین ـ ربوده میشود. ̎تری تورن̎ (کرو) متخصص امور آدمربائی و گروگانگیری، از انگلستان به آنجا میرود تا برای آزادی ̎پیتر̎ مذاکره کند. اما زمانی که درمییابد پولی عایدش نخواهد شد، کار را رها میکند و به انگلستان باز میگردد. اما اینبار، با احساس عذابوجدان ـ و نیز به خاطر علاقهای که به ̎آلیس̎ (رایان)، و همسر ̎پیتر̎، پیدا کرده ـ بار دیگر به تکالا میرود و ایندفعه از جانب ̎آلیس̎ و خانوادهاش، میانجی آزاد کردن ̎پیتر̎ میشود. از سوی دیگر، ̎پیتر̎ که اقدام به فرار کرده، بار دیگر دستگیر میشود، اما گروگان همبند او، یک آلمانی بهنام ̎اریک کسلر̎ (یون)، میگریزد و محل اختفای ̎پیتر̎ را نشان میدهد. ̎تورن̎ و متخصص دیگری بهنام ̎دینو̎ (کاروزو) عملیات نجات را آغاز میکنند… و پس از درگیریهای فراوان ̎پیتر̎ را نجات میدهند.
یک نمونهٔ کامل برای اینکه ثابت شود افراد موفق در کنار هم لزوماً کاری موفق نمیسازند. دلیل زندگی که هکفورد آن را پس از دو سه کار مهمش در اواسط دههٔ ۱۹۹۰ و بهویژه پس از فیلم موفق وکیل مدافع شیطان (۱۹۹۷) میسازد، با بهرهگیری از کرو و رایان در دو نقش اصلی و در زمانی که هر دو در صدر چهرههای محبوب هالیوود قرار دارند، یک فاجعهٔ کامل است. فیلم نخستین ضربه را از فیلمنامهاش میخورد. انتخاب یک نام خیالی برای کشوری که وجود خارجی ندارد، از همان ابتدا تماشاگر را برای همذاتپنداری با شخصیتها خلع سلاح میکند و پس از آن فاصله انداختن میان دو شخصیت اصلی و همچنین جدا شدن از هر دو شخصیت در مقاطع زمانی چند دقیقهای، اجازهٔ هرگونه همراهی با داستان را از تماشاگر میگیرد. البته در اینجا هم میتوان تسلط را در کار هر سه چهرهٔ اصلی مشاهده کرد ـ چه هکفورد در کارگردانی صحنههای جنگل و چه کرو و رایان در انتقال حسها ـ اما مجموع این همراهی، ناامیدکننده و از مهمترین شکستهای پایان دههٔ ۱۹۹۰ است.
فیلم کیت و لیوپولد – KATE & LEOPOLD
سال تولید : ۲۰۰۱
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : کتی کانراد
کارگردان : جیمز منگلد
فیلمنامهنویس : استیون راجرز و منگلد، بر مبنای داستانی نوشتهٔ راجرز
فیلمبردار : استوارت درایبرگ
آهنگساز(موسیقی متن) : رولف کنت
هنرپیشگان : مگ رایان، لیو شرایبر، هیو جکمن، برکین مایر، ناتاشا لیون، برادلی ویتفورد، پاکستن وایتهد و اسپالدینگ گری
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۸ دقیقه
دغدغهٔ موفقیت در دنیای بیرحم شرکتهای بزرگ، چنان ذهن ̎کیت مکی̎ (رایان)، کارمند عالیرتبه و ̎مدرن̎ نیویورکی را اشغال کرده که دیگر فرصتی برای عشق و عاطفه برایش باقی نمانده است. وقتی محبوب سابقش، ̎استوارت̎ (شرایبر) که دانشمندی نابغه است پنجرهای رو به زمان باز میکند، نتیجهٔ تجربهاش این میشود که ̎لیوپولد̎ (جکمن) از سال ۱۸۶۷ به زمان حال منتقل میشود. ̎لیوپولد̎ مردی مجرد و جذاب، از اشرافزادههای بریتانیا بوده است. ̎لیوپولد̎ مسحور قرن بیست و یکم میشود. در حالیکه ̎لیوپولدِ̎ اشرافزاده و مبادی آداب و ̎کیت̎، زن آزاد و مستقل معاصر، شهر را زیر پا میگذارند، کشش سطحی اولیه به عشق و علاقهای عمیقتر تبدیل میشود.
یک کمدی نورا افرانی که بهدست منگلد سپرده شده و احتیاجی به گفتن نیست که حاصل از یک فاجعه فراتر نرفته است. کیت و لیوپولد آشکارا قرار است یک کمدی تابستانی هالیوودی باشد اما حاصل کار، پخشکنندگان را هم واداشت که فیلم را در کریسمس ۲۰۰۲ نمایش دهند. شروع دوران افول رایان بهعنوان پرسونای زن بیدست و پای آمریکائی درست در مقطعی که ریس ویدرسپون جای او را در هالیوود میگیرد و اولین شکست هالیوود برای بدل کردن جکمنِ استرالیائی به ستارهای پولساز. فیلم پر از شوخیهای لوس و رابطههای بی سروته است و اصلاً عشقِ جنتلمن انگلیسی پرتاب شده از قرن نوزدهم به همان پرسونای آشنای رایان، به اصلیترین عامل شکست فیلم تبدیل میشود. پس از گذشت چند سال تنها خاطرهٔ فیلم، ترانهٔ درخشان تا… از استینگ است که آن هم ارتباط چندانی با خود اثر ندارد و برای استینگ یک گلدن گلوب و یک نامزدی اسکار را به همراه دارد.