مروری بر بهترین فیلمهای شان کانری به همراه بیوگرافی و گالری عکسهای او
چند روز پیش شان کانری، بازیگر سرشناس اسکاتلندی و اولین ستاره مجموعه فیلمهای نمادین جیمز باند، در ۹۰ سالگی درگذشت.
شان کانری بیست و پنجم اوت ۱۹۳۰ درادینبورگ اسکاتلند متولد شد و با ایفای نقش اصلی در مجموعه فیلمهای جیمز باند به شهرت رسید. او نخستین و برای خیلیها تنها جیمز باند هنر هفتم باقی خواهد ماند.
هنرنمایی شان کانری در نقش جیمز باند از سال ۱۹۶۲ آغاز شد و این نقش آفرینی موفق در ادامه وی را به مشهورترین مامور مخفی عالم سینما تبدیل کرد.
شان کانری که برای مخاطب این ژانر از فیلمهای ماجراجویانه جذابتر و باورپذیرتر از دیگر هنرپیشهها جلوه می کرد در مجموع هفت بار در مجموعه فیلمهای جیمز باند ایفای نقش کرد که «پنجه طلایی» و «هرگز نگو هرگز» از جمله شناخته شدهترین آنها به حساب میآیند.
موفقیت حاصل از ایفای نقش در فیلمهای جیمز باند نام شان کانری را بیش از پیش در سینمای جهان مطرح کرد به نحوی که وی وسوسه شد تا جذب پروژههایی متفاوت، جذاب و البته دشوارتر شود. فیلم مارنی ساخته آلفرد هیچکاک، کارگردان بزرگ بریتانیایی یکی از این پروژهها بود.
کانری چند سال بعد در یک اثر اقتباسی از رودیارد کیپلینگ با جان هیستون وارد همکاری شد. «مردی که میخواست پادشاه باشد» حاصل همکاری با این کارگردان بزرگ آمریکایی بود که از جمله فیلمهای مورد علاقه کانری محسوب میشود. او سپس بهواسطه گزیده کاری در حرفهاش مدام بین اروپا و آمریکا در تردد بود.
شان کانری در دهه هشتاد میلادی با فیلمهای بسیاری از جمله «نام گل سرخ»، اثری اقتباسی از اومبرتو اکو، نویسنده ایتالیایی و به کارگردانی ژان ژاک آنو خوش درخشید. او در این فیلم توانایی و قابلیتهای بازی در نقش استاد و مربی را به خوبی به نمایش گذاشت، نقشی که در فیلمهای بعدی او نیز تکرار شد.
او در «کوه نشین» که با موفقیت جهانی همراه شد نقش یک نجیب زاده اسپانیاییِ نامیرا را بازی کرد که یک جنگجوی جوان اسکاتلندی را برای تکمیل ماموریتش آموزش میدهد.
شان کانری با فیلم «تسخیرناپذیران» اثر برایان دی پالما تنها اسکار دوران بازیگری خود را به عنوان بهترین بازیگر نقش مکمل دریافت کرد. او پس از دریافت این جایزه در زمره بازیگران سطح اول جهان قرار گرفت و حضورش در هر فیلمی با موفقیت تجاری همراه بود.
بازی در مجموعه فیلم های حادثهای و ماجراجویی «ایندیانا جونز» به کارگردانی استیون اسپیلبرگ بخشی دیگری از دوران درخشش شان کانری بر پرده نقرهای را تشکیل میدهد. او در سومین اپیزود این مجموعه فیلم با نام «ایندیانا جونز و آخرین جنگ صلیبی» نقش پدر ایندیانا را بازی می کند. قرار گرفتن او در کنار هریسون فورد اعتبار ویژهای به این فیلم بخشیده است.
شان کانری یکی از بهترین نقشهای خود را در فیلم «شکار برای اکتبر سرخ» ساخته جان مکتیرنان بازی کرده است. او در این فیلم که اقتباسی از رمان پرفروشی به همین نام نوشته «تام کلنسی» است نقش فرمانده یک زیردریایی روس را با لهجه غلیظ اسکاتلندی بازی میکند.
او به عنوان یک اسکاتلندی متعصب عبارت «برای همیشه اسکاتلندی» را به روی بدنش خالکوبی کرده بود. شان کانری معمولا در مراسم و ضیافتهای رسمی دامن اسکاتلندی به پا میکرد و به ریشهها و زادگاه خود در حومه فقیرنشین ادینبورگ همیشه وفادار بود.
کانری، ستاره فیلمهای جیمز باند در سال ۲۰۰۳ پس از فیلم “گروه آقایان خارقالعاده” که در ایران به “انجمن نجیب زادگان عجیب” معروف است، بازیگری را کنار گذاشت. شان کانری در طول دههها فعالیت هنری جوایز متعددی شامل اسکار، دو جایزه بفتا و سه گلدن گلوب بدست آورد. او در سال ۲۰۰۰ لقب شوالیه را از طرف ملکه بریتانیا دریافت کرد.
فیلم داربی اوگیل و آدم کوچولوها – Darby O’gill And The Little People
سال تولید: ۱۹۵۹
کارگردان: رابرت استیونسن
هنرپیشگان: آلبرت شارپ، جانت مورو، شان کانری، جیمی اودی، کیرون مور، استل وینوود و والتر فیتس جرالد.
پیرمردی، “داربی اوگیل” (شارپ)، سرایدار املاک فرماندار است. او که باید جایش را به مردی جوان بدهد فرصتی میخواهد تا خبر را به اطلاع دخترش، “کتی” (مونرو) برساند. همان شب “داربی” در تعقیب اسبی فراری به چاهی سقوط میکند و از آنجا وارد سرزمین آدمکوچولوها میشود. شاه سرزمین، “برایان” (اودی)، به “داربی” میگوید که او را به سرزمین خودشان آورده تا از زحمت توضیحات ناخوشایند به دخترش خلاص شود. “داربی” برای آدم کوچولوها ویولن مینوازد و جشنی برپا میشود. بهزودی آدمکوچولوها از خانه کوهستانی خود بیرون میآیند و “داربی” نیز از فرصت استفاده میکند و خود را به خانهاش میرساند. اما “شاه برایان”، “داربی” را تعقیب میکند و به او ملحق میشود. “داربی” و “شاه برایان” شبی را به سرزمین آدمکوچولوها از دست داده است. “داربی” به “شاه برایان” میگوید اجازه رفتن به او نمیدهد مگر این که سه آرزوی پیرمرد را برآورده سازد. “شاه برایان”، “داربی” را گول میزند و دو آرزوی او را هدر میدهد. “داربی” نیز آرزوی سومش را با دقت بر زبان میآورد: سرایدار جدید، “مایکل مکبراید” (کانری) باید با دخترش ازدواج کند…
فیلم طولانیترین روز – The Longest Day
سال تولید: ۱۹۶۲
کارگردان: اندرو مارتن، کن آناکین، برنهارت ویکی و گرت آزوالد.
هنرپیشگان: (آمریکائیها) جان وین، رابرت میچم، هنری فاندا، رابرت رایان، راد استایگر، رابرت واگنر، ریچارد بیمر، مل فرر، جفری هانتر، پل آنکا، سال مینو، رادی مکداول، استوارت ویتمن، ادی آلبرت، ادموند اوبراین، فابیان، رد باتنز، تام تراین، الکساندر ناکس، تامی سندز، ری دانتن و هنری گریس؛ (انگلیسیها) ریچارد برتن، کنت مور، پیتر لافورد، ریچارد تاد، لیو جن، شان کنری، جک هدلی و کریستوفر لی؛ (فرانسویها) ایرینا دمیک، ژان لوئی بارو، کریستیان مارکوان، آرلتی، مادلن رنو، ژرژ ریوییر، ژرژ ویلسون، ژان سروه، فرنان لودو، دانیل ژلن و فرانسواز رزی؛ (آلمانیها) کورت یورگنس، ورنر هینتس، پاول هارتمان، پتر وان آیک و گرت فروبه.
جنگ جهانی دوم، سال ۱۹۴۴. “ژنرال دوایت د. آیزنهاور” (گریس) تصمیمی حیاتی میگیرد که نیروهای متفقین در ششم ژوئن به اروپا حمه کنند. در این روز، بهدلیل هوای نامساعد، آلمانیها انتظار هیچگونه عملیاتی را ندارند. از طرف دیگر تصور میکنند حمله به شهر بندری “دوور” انجام خواهد شد؛ نیروی هوائی دچار پراکندگی است؛… و خود “هیتلر” قرض خواب خورده و دستور داده است که کسی مزاحمش نشود. در حالی که از اعضای نهضت مقاومت فرانسه خواسته شده سیمهای تلگراف را قطع کنند و قطارهای حاوی مهمات جنگی را منهدم کنند؛… و چتربازیهای عروسکی، برای گیچ کردن دشمن، به مناطق مختلف فرود آمدهاند. سرانجام حمله به شرکت ۱۵۰ هزار سرباز آغاز میشود و متفقین در سه سرپل ساحل نورماندی نبرد را آغاز میکنند…
فیلم دکتر نو – Dr. No
سال تولید: ۱۹۶۲
کارگردان: ترنس یانگ.
هنرپیشگان: شان کانری، جک لرد، جوزف وایزمن، اورسولا آندرس، جان کیتسمیلر، برنارد لی، زنا مارشال و لویس ماکسول.
“جیمز باند” (کانری) برای تحقیق درباره قتل یکی از مأموران سازمان جاسوسی انگلستان به جامائیکا فرستاده میشود. در آنجا متوجه دخالت “دکتر نو” (وایزمن) مرد متنفذ و مرموز منطقه در این جریان و ارتباط او با سازمان تبهکاری بینالمللی “اسپکتر” میشود. “باند” پس از جان به در بردن از چند سوءقصد با دختری بهنام “هانی” (آندرسن) آشنا میشود. آن دو پس از منهدم کردن یکی از خودروهای زرهی “دکتر نو”، به دام میافتند؛ اما در پایان، “باند” پس از انهدام مقر فرمادهی “دکتر نو” و از پا درآوردن او، به همراه “هانی” از مهلکه میگریزد.
٭ دکتر نو با هزینه حدود یک میلیون دلار، فیلم کوچک و بیسروصدا بود که امید چندانی به موفقیتش نمیرفت، اما بدل به یکی از تأثیرگذارترین فیلمهای تاریخ سینما شد. فیلم گذشته از الگوبرداریهای بیشمار در طول چندین دهه، تاکنون (بدون در نظر گرفتن کازینو رویال) ۱۹ دنباله را در پی داشته است. تهیه کنندگان فیلم با این تلقی که استفاده از بازیگران مشهور در این نقش، باعث سایه انداختن “تصویر” شناخته شده آنان بر شخصیت “باند” خواهد شد، بیاعتنا به تمام پیشنهادهای ارائه شده (مثل جیمز میسن، کاری گرانت، راجر مور، که بعدها ایفاگر این نقش شد، دیوید نیون، که پیشنهاد ایان فلمینگ خالق “باند” بود و حتی جیمز استوارت) بهدنبال یک بازیگر نسبتاً ناشناس انگلیسی بودند که در عین حال دارای ترکیبی متوازن از “صلابت”، “وقار” و “جاذبه” باشد. سرانجام قرعه بهنام کانری اسکاتلندی الاصل افتاد که گوئی برای ایفای این نقش آفریده شده بود. بهرغم تمام این مسائل، دکتر نو لزوماً یکی از بهترینهای این مجموعه نیست و شخصیت خبیث فیلم هنوز آن کمال و پختگی را که در شخصیتهای منفی فیلمهای بعدی میبینیم ندارد. ویژگی فیلم، وفاداریاش به داستان فلمینگ و تلاش در جهت نوعی واقعنمائی و از این طریق پذیرفتنی ساختن داستان است؛ خصیصهای که نزدیک یک دهه بعد با سیر روزافزون فیلمهای “باند” در عالم “فانتزی” به فراموشی سپرده میشود. طراحی صحنه کارکن آدام است.
فیلم از روسیه با عشق – From Russia With Love
سال تولید: ۱۹۶۳
کارگردان: ترنس یانگ.
هنرپیشگان: شان کانری، دانیلا بیانکی، لواته لنیا، پدرو آرمنداریز، رابرت شا، والتر کاتل، برنارد لی و لویس ماکسول.
سازمان بینالمللی تبهکاران معروف به “اسپکتر” قصد نابودی “جیمز باند” (کانری) را دارد. سرهنگ “رزا کلب” (لینا)، از افسران امنیتی شوروی که در ضمن از سران “اسکتر” نیز هست، با طرح توطئهای چنین وانمود میکند که “تاتیانا” (بیانکی)، یکی از مأموران جوان و تازه کار سفارت شوروی در استانبول، فریفته “باند” شده و قصد دارد دستگاه کشف رمز مهمی را در اختیار او قرار دهد. حال آن که هدف اصلی این مأموریت، نابودی “باند” به دست یکی از جلادان زبده سازمان (شا) است. “باند” با ورود به ماجرا، با نجات جان “تاتیانا”ی بیخبر از همهجا، او را به خود علاقهمند میکند و نقشههای تبهکاران را نیز نقش برآب میکند….
فیلم زن پوشالی – Woman Of Straw
سال تولید: ۱۹۶۴
کارگردان: بازیل دیردن
هنرپیشگان: جینا لولوبریجیدا، شان کانری، رالف ریچاردسن، جانی سکا، لارنس هاردی، دانی دانیلز و الکساندر ناکس.
“چارلز ریچموند” (ریچاردسن) بر اثر ثروت، قدرت و فلج بودن تبدیل به موجودی بیرحم شده که همه از او نفرت دارند. تنها پرستار ایتالیائی او، “ماریا” (لولوبریجیدا) قدری مهربانی نشان میدهد. اما بیش از همه “آنتونی” (کانری)، برادرزادهاش، از او متنفر است؛ چون “چارلز” مسبب خودکشی پدرش بوده، با مادرش ازدواج کرده و پس از مرگ او ثروت پدر را به خیریه بخشیده است. “آنتونی”، “ماریا” را هم دست خود میکند و از او میخواهد تا با “چارلز” ازدواج کند. اما “ماریا” پس از ازدواج با عمو و برادرزاده رفتار یکسانی دارد. “چارلز” وصیتی به نفع “ماریا” میکند و اندکی بعد در دریا غرق میشود…
فیلم گلد فینگر – Goldfinger
سال تولید: ۱۹۶۴
کارگردان: گای هامیلتن
هنرپیشگان: شان کانری، گرت فروبه، آنر بلکمن، شرلی ایتن، برنارد لی، لوئیس ماکسول و هارولد ساکاتا.
میلیونری خبیث، معروف به “گلدفینگر” (فروبه) به همراه گروهی از تبهکاران بینالمللی از جمله “پوسی گالور” (بلکمن)، با طرح نقشهای هوشمندانه قصد سرقت خزانه طلای “فورت ناکس” را دارد. “جیمز باند” (کانری) که در جریان قتل دختری جوان (ایتن) به “گلدفینگر” مشکوک شده، با ورود به ماجرا و پس از درگیری با دستیار تنومند “گلدفینگر” مشکوک شده، با ورود به ماجرا و پس از درگیری با دستیار تنومند “گلدفینگر”، “آدجاب” (ساکاتا)، موفق میشود نقشههای او را عقیم بگذارد و همزمان “پوسی گالور” مردستیز را نیز بر سر لطف آورد.
فیلم انجمن مخفی مالی مگوایرز – The Molly Maguires
سال تولید: ۱۹۷۰
کارگردان: ریت
هنرپیشگان: ریچارد هریس، شان کانری، سامانتا ایگار، برندان دیلن، فرانک فینلی، آنتونی زرب و بتل لسلی،
دهه 1870. «جیمز مکپارلان» (هریس) کارآگاهی است که وارد یکی از شهرکهای معدنی در پنسیلوانیا میشود. او در خانه معدنچی افلیجی به نام «رینز» (دیلن) و دخترش، «مری» (ایگار) که در معدن کار میکند، اتاقی میگیرد. سپس با «جک» (کانری) آشنا میشود که بهنظر پلیس سردسته انجمن مخفی مالی مگوایرز است، که طی دو دهه گذشته با اعمال خشونتبار و تهدید و ارعاب گردانندگان معدن، کار و کسب را بر آنان تنگ کردهاند. وقتی «مکپارلان» به «جک» درباره پناه گرفتن آن در معدن به خاطر ارتکاب قتل میگوید، سوءظن او نسبت به این تازهوارد برطرف میشود. «مکپارلان» ابتدای کارش، در یک یورش با گروه همراه میشود در حالی که میتواند هویت قربانی در نظر گرفته شده را به رابط پلیسش، «دیویس» (فینلی) بگوید، اما پلیس دیر به صحنه میرسد و یک سرپرست معدن کشته میشود. «مک پارلان» که از یک طرف نگران بدتر شدن موقعیت مهاجران ایرلندی است و از طرفی هم میخواهد با «مریِ» بلندپرواز آن جا را ترک کند، قول میدهد تا «جک» و دیگر سردستههای گروه را حین «عملیات» تسلیم کند. او که روز به روز احترامش به «جک» زیادتر میشود، تمام سعی خود را میکند تا او را از خشونتهای بیشتر باز دارد اما در نهایت، نیرنگ او باعث میشود تا «جک» و دیگر همدستانش دستگیر و به مرگ محکوم شوند. وقتی خیانت او معلوم میشود، «مری» ترکش میکند. پس از آخرین دیدار با «جک»، «مکپارلان» از کنار چوبههای اعدام که در حیاط زندان کنار هم قرار گرفتهاند، میگذرد و دور میشود.
فیلم نوارهای آندرسن – The Anderson Tapes
سال تولید: ۱۹۷۱
کارگردان: سیدنی لومت
هنرپیشگان: شان کانری، دایان کانن، مارتین بالسام، رالف میکر، ریچارد ب. شول، آلن کینگ، کریستوفر واکن، وال ایوری، دیک ویلیامز و گارت موریس.
نیویورک. «دوک آندرسن» (کانری) پس از دهسال حبس از زندان آزاد میشود و به سراغ محبوبه سابقش، «اینگرید اورلی» (کانن) در آپارتمان لوکس او میرود، در حالی که محبوب حسود او، «ورنر» (شول) بدون اطلاع «اینگرید»، در آپارتمان او، میکروفن مخفی کار گذاشته است. «آندرسن» برای سرقت از کل ساختمان نقشه میکشد و شروع به انتخاب گروهش میکند: «تامی هاسکینز» (بالسام)، دلال عتیقه که یک سازمان دولتی که به فعالیتهای او مشکوک است، مکالمات تلفنیاش را کنترل میکند؛ «دِکید» (واکن)، زندانی سابق که اداره موادمخدر، کارهای او را تحت نظر دارد و بالاخره «اسپنسر» (ویلیامز)، راننده کامیون سیاهپوست که به خاطر فعالیتهای سیاسیاش، تحت کنترل است، هر کدام از سازمانهای مختلف تجسسی، جداگانه بر روی هر یک از این افراد تحقیق میکنند، به جزء «آندرسن». «آندرسن» برای حمایت مالی به سراغ رئیس مافیا، «پت آنجلو» (کینگ) میرود و قبول میکند تا یکی از افراد او بهنام «ساکس پارلی» (ایوری) را در گروهش راه دهد و قبول میکند تا یکی از افراد او بهنام «ساکس پارلی» (ایوری) را در گروهش راه دهد و حین سرقت، سر به نیستش کند. در تعطیلی روز کارگر، گروه وارد ساختمان میشود، مستأجران را حبس و آپارتمانها را غارت میکنند. اما یکی از پسران ساختمان که نیمه فلج است و در رختخوابش مانده، باعث میشود تا نیروهای پلیس باخبر شوند و ساختمان را محاصره کنند. اعضای گروه یا کشته یا دستگیر میشوند. «آندرسن» نیز تیر میخورد. وقتی خبر سرقت پخش میشود، گروههای مختلف تجسسی، تصمیم میگیرند تمامی سرنخهای مربوط به «آندرسن» را از روی نوارهایشان پاک کنند.
فیلم الماسها ابدیاند – Diamonds Are Forever
سال تولید: ۱۹۷۱
کارگردان: گای هامیلتن
هنرپیشگان: شان کانری، جیل سینت جان، چارلز گری، لانا وود، جیمی دین، بروس کابوت، برنارد لی، دزموند لولین، لویس ماکسول، مارگارت لیسی، پوتر اسمیت، بروس گلاور، جوزف فرست و نورمن برتن.
«ام» (لی) با کشف این نکته که مقدار زیادی الماس از آفریقایجنوبی خارج شده و قاچاقچی پولداری آنها را انبار کرده، «جیمز باند» (کانری) را به آمستردام میفرستد. «باند» با نام جعلی با دختری بهنام «تیفانی کیس» (سینت جان) تماس میگیرد و «تیفانی» از او میخواهد که 50000 قیراط الماس دزدی را با خود به لس آنجلس ببرد. وقتی او الماسها را به یک جایگاه مردهسوزی در لاس وگاس میبرد. دو قاتل حرفهای، «وینت» (گلاور) و «کید» (اسمیت)، او را بیهوش میکنند و چیزی نمانده او را هم بسوزانند که میفهمند الماسها بدلی هستند. «باند» به هتلش برمیگردد و «تیفانی» را در اتاقش میبیند، و با نقشهّ او برای کش رفتن الماسها موافقت میکند. «تیفانی» سر قرار ملاقاتی میرود و الماسها را – که در یک سگ اسباببازی پنهان کردهاند – میگیرد؛ ولی «برت ساکسبی» (کابوت) – از همکاران میلیاردری بهنام «ویلارد وایت» (دین) – الماسها را میدزدد و در کارخانه «وایت»، آنها را به «دکتر متس» (فرست) تحویل میدهد. «باند» پنهانی وارد کارخانه میشود، اما خیلی زود گیر میافتد، با این حال در نهایت موفق میشود از چنگ تعقیب کنندگانش بگریزد. سپس شبانه به آپارتمان مجلل «روایت» میرود، ولی در کمال تعجب به جای او، با دشمن دیرینش، «بلوفلد» – میگریزد، بهزودی «وایت» را پیدا میکند، و از او میشنود که «بلوفلد» میخواهد با الماسها، لیزر غولآسائی بسازد و پس از فرستادن آن به فضا، شهر واشینگتن را نشانه بگیرد، و آمریکا را به مذاکره درباره خلع سلاح جهانی وادار کند. «باند» با کمک ارتش به مقر «بلوفلد» حمله میکند و تمام نقشههای او را به هم میریزد. پس از دفع آخرین حمله «وینت» و «کید» – که به لباس پیشخدمتهای کشتی درآمدهاند – «باند» و «تیفانی» با اقیانوسپیمای مجلل «وایت» راهی اروپا میشوند.
فیلم زاردوز – Zardoz
سال تولید: ۱۹۷۳
کارگردان: بورمن
هنرپیشگان: شان کانری، شارلوت رامپلینگ، ساراکستلمن، سالی آن نیوتن، جان آلدرتن، نیال باگی و باسکو هوگان.
سال 2293. دنیای صنعتی در 1990 منهدم شده و از پس اکثر مناطق زمین به محیط آلوده و هرز بدل شدهاند. قبیلهای از «بدوی» ها «زاردوز» را میپرستند که سریعظیمالجثه، سنگی و پرنده است. در این بین عدهای «نابودگر» نیز وجود دارند که «زد» (کانری) یکی از آنان است. «زد» با تمدنی بسیار پیشرفته و سیصدساله، به رهبری گروهی از دانشمندان و روشنفکران آشنا میشود که خود را از سایرین جدا کردهاند، و تصمیم به نابودی آن میگیرد…
فیلم جنایت در قطار سریعالسیر شرق – Murder On Orient Express
سال تولید: ۱۹۷۴
کارگردان: سیدنی لومت
هنرپیشگان: آلبرت فینی، لورن باکال، مارتین بالسام، اینگرید برگمن، ژاکلین بیسه، ژان پییر کاسل، شان کانری، جان گیلگود، وندی هیلر، آنتونی پرکینز، ونسا ردگریو، ریچل رابرتس، ریچارد ویدمارک، مایکل یورک و کالین بلیکلی.
در شبی زمستانی در دهه 1930، گروهی از مسافران سوار قطار سریعالسیر اروپا در استانبول میشوند. آنان شامل میلیونر آمریکائی، «راچت» (ویدمارک) و منشی و مستخدمش؛ شاهزادهخانم سال خورده، «دراگومیروف» (هیلر) و مستخدمهاش؛ «خانم هوبارد» (باکال)، یک زن وراج آمریکائی؛ «گرتا اولسون» (برگمن)، مبلّغ مذهبی سوئدی؛ «کُنت آندرهنئی» (یورک)، دیپلمات مجار و همسرش (بیسه)؛ «دوشیزه دبنهام» (ردگریو)، معلمی انگلیسی و «سرهنگ آربوتنات» (کانری) از ارتش هند هستند. در آخرین لحظهها «هرکول پوآرو» (فینی)، کارآگاه برجسته همراه «راچت» به «پوآرو» میگوید که زندگیاش در خطر است اما «پوآرو» پیشنهاد به عهده گرفتن وظیفه محافظت از او را رد میکند. صبح روز بعد همه در حالی بیدار میشوند که قطار به دلیل گیر کردن در برف در یوگسلاوی توقف کرده است و جسد «راچت» نیز در کوپهای پیدا شده، در حالی که جای چندین ضربه چاقو در بدنش دیده میشود. «پوآرو» تحقیق درباره قتل را برعهده میگیرد. او خیلی زود میفهمد که «راچت» در اصل گنگستری است که سالها پیش مغز متفکر یک آدم دزدی بوده که در نهایت به کشته شدن گروگان کوچک، «دیزی آرمسترانگ» مرگ پدر و مادر او و خودکشی مستخدمه فرانسوی خانواده منجر شده است. «پوآرو» از مسافران بازجوئی میکند و سرنخهائی بهدست میآورد. دشنهای خونین و یونیفورم مسئول کوپههای خواب، داستان «خانم هوبارد» را که مدعی است آن شب مردی ار از کوپهاش دیده، کامل میکند. «پوآرو» پس از تکمیل تحقیقاتش، همه مسافران را فرا میخواند و دو راه حل پیشنهاد میکند: یکی این که تصور کنند تبهکاران گروه رقیب، «راچت» را کشتهاند و در برفها فرار کردهاند و اما دومین راه حل که داستان واقعی است: اینکه تمام مسافران این واگن همراه «پییر» (کاسل)، مسئول کوپههای خواب، همه به نحوی با «خانواده آرمسترانگ» آشنا بودهاند – برخی از خویشان بودهاند و برخی دوست و آشنا. همه آنان با هم تقسیم میکشند تا قاتل را به جزایش برساند و هرکس یک ضربه چاقو به او زده است. در اینجا «پوآرو» از «بیانکی» میخواهد تا یکی از راهحلها را انتخاب کند تا به مقامات یوگسلاوی بگویند. «بیانکی» راه حل اول را انتخاب میکند.
فیلم باد و شیر – The Wind And The Lion
سال تولید: ۱۹۷۵
کارگردان: جان میلیوس
هنرپیشگان: شان کانری، کندیس برگن، برایان کیت، جان هیوستتن، جفری لوئیس، استیو کانالی، روی جنسن، ولادک شیبال، دارل فتی، مارک زیوبر، پالی گاتسمن و سایمن هریسن.
طنجه، سال 1940. «مولاال رسولی» (کانری)، یک بیوهزن آمریکائی، «خانم ایدن پدکاریس» (برگن) و دو فرزندش، «ویلیام» (هریسن) و «جنیفر» (گاتسمن) را میرباید و در قبال آن تقاضای پول، اسلحه و خودمختاری برای قوم خود را میکند که سلطان هوسران مراکش (زیوبر) و وزیر فاسد او «باشا» (شیبال) درخواست او را به رسمیت نمیشناسند. وقتی وزیر امور خارجه آمریکا، «جان هِی» (هیوستن) از درخواستهای «رسولی» باخبر میشود، «تیودور روزولت» (کیت) را ترغیب میکند تا با راه انداختن یک عملیات نظامی، از این ماجرا بهعنوان تمهیدی برای برنده شدن در انتخابات ریاست جمهوری استفاده کند. «روزولت» بهراحتی قبول میکند و ناوهای جنگی با وجود رنجش انگلستان، فرانسه و آلمان (که همه سعی میکنند جایگاهشان را در مراکش حفظ کنند) و سلطان مراکش، به سرعت عازم آنجا میشود. بهدنبال فشارهای «رسولی» و تعلل سلطان، «دریادار چَدویک» (جنسن)، «ناخدا جروم» (کانالی) را با گروهی از تفنگداران دریائی آمریکائی برای اشغال کاخ «باشا» میفرستد. در این بین «خانم پدکاریس» با وجود ترسش از «رسولی»، بهتدریج متوجه شجاعت، شوخطبعی و فرهنگ او میشود و وقتی «رسولی» جان او و فرزندانش را – در پی اقدام فراری ناموفق – نجات میدهد، توجه «پدکاریس» تبدیل به تحسین میشود. در اینجا یک گروه آمریکائی با وعده طلا و عفو عمومی سر میرسند ولی از اعطای خودمختاری خبری نیست. «پدر کاریس»، «رسولی» را ترغیب به قبول کردن پیشنهاد میکند چرا که در غیر این صورت کشته خواهد شد. اما پیشنهاد و وعدههای گروه آمریکائی با مداخله گروه آلمانی تبدیل به دام میشود. با این همه «خانم پدکاریس»، «ناخدا جروم» به همراه گروه «رسولی»، آلمانیها را شکست میدهند و «رسولی» را آزاد میکنند. در اینجا «رسولی» با یارانش دور میشود.
فیلم مردی که میخواست سلطان باشد – The Man Who Would Be King
سال تولید: ۱۹۷۵
کارگردان: جان هیوستن
هنرپیشگان: شان کانری، مایکل کین، کریستوفر پلامر، سعید جعفری، کاروم بن بویه، جک میوشکیراکین.
هند. دهه 1880. «دانیل دراووت» (کانری) و «پیچی کارنهان» (کین)، که در گذشته گروهبان ارتش انگلستان بودهاند، تصمیم میگیرد به سرزمین کافرستان بروند و در آنجا به جاه و جلال برسند. آنان با هم پیمان میبندند و از «رودیارد کیپلینگ» (پلامر) میخواهند شاهد سوگندشان باشد. پس از ماجرای فراوان، به سرزمین مزبور میرسند و «دانیل» که نزد بومیان تقدس خاصی یافته، بهعنوان سلطان برگزیده میشود. اما پس از مدتی، پیمان خود را از یاد میبرد و قصد اختیار کردن یک «ملکه» را دارد. این کار سبب افشای ماهیت واقعی «دانیل» نزد بومیان و در نهایت به مرگ او منجر میشود. «پیچی» که بر اثر معجزهای جان سالم به در برده است، نزد «کیپلینگ» باز میگردد و برای اثبات گفتههای خود، سر تاجدار «دانیل» را ارائه میدهد…
فیلم رابین و ماریان – Robin And Marian
سال تولید: ۱۹۷۶
کارگردان: ریچار لستر
هنرپیشگان: شان کانری، آدری هپبرن، رابرت شا، ریچارد هریس، نیکول ویلامسن، دنهولم الیوت، کنت هیگ، رانی بارکر، ایان هولم، بیل مینارد و ازموند نایت.
«رابین هود» (کانری) و «جان کوچولو» (ویلیامسن) که مدتها در انگلستان همه فکر میکردند، مردهاند، بیزار از جنگهای صلیبی، بر ضد رهبر خود، «ریچارد شیردل» (هریس) میشورند و پس از مرگ «ریچارد» تصمیم میگیرند به انگلستان بازگردند. در پناهگاه درب و داغان جنگل شروود، دو رفیق قدیمیشان، «پدر تاک» (بارکر) و «ویل اسکارلت» (الیوت) به سراغشان میآیند و میگویند که «ماریان» (هپبرن) زنده است و این که اهالی ناتینگهام هنوز از قوانین ظالمانه «داروغه» (شا) رنج میبرند. «رابین» به کرکلی، محل زندگی «ماریان»، میرود و در آنجا وقتی میفهمد «ماریان» مادر روحانی صومعه است، شگفتزده میشود. «ماریان» به او میگوید که «جان» (هولم)، شاه مستبد تبعید تمامی مقامات بالای روحانی کشور را داده است و خود او نیز قرار است به دست «داروغه» زندانی شود. اما «رابین» پیش از ورود «داروغه»، «ماریان» را از آنجا میبرد و بعد همراه با «جان کوچولو» تعدادی از راهبههای زندانی در قلعه ناتینگهام را نجات میدهند. «سِر رانولف د پودسی» (هیگ) «رابین» را در جنگل شروود تعقیب میکند و وقتی گروه کوچکش مورد حمله قرار میگیرند از «شاه» تقاضای نیروهای بیشتر میکند. حالا «رابین» و «ماریان» دوباره دل باخته هم شدهاند و در این بین گروهی از اهالی شهر که تشنه انتقام از بیعدالتیهای «داروغه» هستند نیز به آنان میپیوندند. «رانولف» و «داروغه» اردوگاهی در خارج از جنگل تشکیل میدهند. «رابین» برخلاف توصیه «ماریان» و دوستانش، تقاضای جنگی تن به تن با خصم دیرینش، «داروغه» را میکند. نبرد، طولانی و سخت است؛ اما در نهایت، «رابین»، «داروغه» را میکشد و خودش نیز به شدت زخمی میشود. با حمله ناجوانمردانه نیروهای تحت فرمان «رانولف»، نیروهاهی «رابین» به داخل جنگل عقبنشینی میکنند. «ماریان» و «جان کوچولو»، «رابین» را به کرکلی میبرند و در آنجا «ماریان» مخفیانه به «رابین» زهر میخوراند و خودش نیز از آن میخورد. در واپسین لحظات زندگی، «رابین» تیری به هوا پرتاب میکند و به «جان کوچولو» دستور میدهد آن دو را جائی که تیر مشخص میکند، دفن کنند.
فیلم مرد بعدی – The Next Man
سال تولید: ۱۹۷۶
کارگردان: ریچارد سارافیان.
هنرپیشگان: شان کانری، کورنلیا شارپ، آلبرت پالسن، آدولفو چلی، مارکو سینت جان، تد بِنیادِس، چارلز سیوفی، خیمه سانچز و جیمز بولت.
سه مرد عرب، طراحان برنامه شکست نفوذ آمریکا و شوروی در خاورمیانه به قتل میرسند. سومین عرب به دست یک زن آدمکش حرفهای بهنام «نیکول اسکات» (شارپ) کشته شد است. مأموریت بعدی «نیکول» کشتن «خلیل عبدالمحسن» (کانری)، وزیر کشور عربستانسعودی و جانشین یکی از مقتولان است. «نیکول» بهدنبال «خلیل» به نیویورک میرود که در آنجا در سازمان ملل سخنرانی دارد و در سخنرانیاش به خودداری دولتش در حمایت از اوپک اشاره میکند. «خلیل» پس از اینکه «نیکول» را در یک حراجی میبیند، با او دوست میشود و وقتی او را در بازی تخته نرد میبرد، پیشنهاد میکند که بدهیاش را در یک تعطیلی آخرهفته در باهاما بپردازد. در باهاما، «نیکول» و «خلیل» که حالا دلباخته هم شدهاند، در ویلایشان مورد حمله گروهی تروریست قرار میگیرند. «خلیل» با کمک «نیکول» و ملازمش، «حمید» (پالسن) نجات پیدا میکند و به نیویورک باز میگردد تا قراردادی نفتی با اسرائیل ببندد. «خلیل» با اعلام این که عربستانسعودی از اوپک خارج خواهد شد، در سازمان ملل جار و جنجال ایجاد میکند. بعدتر، «خلیل»، «حمید» و «نیکول» برای نجات جان خود ناچار میشوند با اتوموبیل بگریزند؛ و وقتی در ترافیک گیر میافتند، «حمید» به «نیکول» دستور شلیک به «خلیل» را میدهد. اما «نیکول» ابتدا به «حمید» شلیک میکند و سپس هفت تیرش را به سمت «خلیل» که ناباورانه نگاهش میکند، برمیگرداند. در فرودگاه لندن، «نیکول» از میان مسافران عبور میکند، بیخبر از این که آدمکشی به دنبالش است.
فیلم پلی در دوردست – A Bridge Too Far
سال تولید: ۱۹۷۷
کارگردان: ریچارد آتنبارو.
هنرپیشگان: درک بوگارد، جیمز کان، مایکل کین، شان کانری، ادوارد فاکس، الیوت گولد، جین هاکمن، آنتونی هاپکینز، هاردی کروگر، لارنس اولیویر، رایان اونیل، رابرت ردفورد، ماکسیمیلیان شل، لیو اولمان، پل ماکسول و والتر کوت.
سپتامبر سال 1944. عملیات متفقین برای تسخیر شش پل آلمانیها، که مقدمهای برای اشغال «رور» و پیروزی نهائی است، از همان ابتدا دچار مشکل میشود؛ چون بخشی از گردان انگلیسی لشکر یکم هوابرد تحت فرماندهی «سرهنگ دوم فراست» (هاپکینز) که با چتر در نزدیکی آرنهم فرود آمده، توسط دو لشکر زرهی آلمانی – که قاعدتاً باید عقبنشینی کرده باشند – تحت فرماندهی «سرلشکر دوم بیتریش» (شل) محاصره شدهاند، در حالی که مهماتشان نیز تمام شده است. لشکر صد و یک هوابرد آمریکا تحت فرماندهی «ژنرال تیلر» (ماکسول)، ایندهوون را فتح میکند و به صف سپاه سیام نیروی زمینی انگلستان، تحت فرماندهی «سرهنگ دوم واندلور» (کین) ملحق میشود؛ اما تحکیم مواضع شمالی که بسیار هم حیاتی است، بهدلیل تخریب پل سان به تأخیر میافتد. در همین بین، «سرتیپ گاوین» (اونیل) از لشکر هشتاد و دوم هوابرد آمریکا که دیگر برای رسیدن به نیروهای کمکی امیدی ندارد، به «سرگردکوک» دستور میدهد طی عملیاتی خطرناک در روشنائی روز از راین بگذرد؛ این عملیات با موفقیت انجام میشود که بیشتر بهدلیل مسامحه «فیلد مارشال مودل» (کوت) و منفجر نشدن تصادفی پل نیماخن توسط آلمانیهاست. پیشروی تعیینکننده لشکر هشتاد و دوم به طرف آرنهم متوقف میشود، تا اینکه نیروهای اصلی انگلیسی و آمریکائی از راه میرسند. پس از چهار روز نبرد خونین و بیحاصل، گروه چتربازان هنوز هم در محاصرهاند و سرسختانه یک سر پل آرنهم را نگهداشتهاند…
فیلم شهاب آسمانی – Meteor
سال تولید: ۱۹۷۹
کارگردان: رانلد نیم.
هنرپیشگان: شان کانری، ناتالی وود، کارل مالدن، برایان کیت، مارتین لندا، تروِر هوارد، ریچارد دایسارت، هنری فاندا و جوزف کامپانلا.
یک ستاره دنبالهدار به کمربند سیارهای برخورد میکند و شهابی آسمانی بهنام «اورفیوس» همراه با بارانی از تکهسنگهای کوچکتر پس از نابود کردن یک سفینه قضائی آمریکائی در مسیر یک هفتهایاش به سوی زمین میآید. دوشنبه: «هاری شروود» (مالدن) از سامان فضائی ناسا، همکار سابقش، «دکتر پل برادلی» (کانری) را برای کمک در از بین بردن شهاب آسمانی فرا میخواند. سهشنبه: رئیسجمهور آمریکا، «ژنرال آدلن» (لندا) را کنار میگذارد و فرماندهی «هرکولس» را – ماهوارهای مجهز به موشکهای اتمی که شوروی را هدف گرفته – به «برادلی» میسپارد. چهارشنبه: «برادلی» و «شروود» در یک مقر فرماندهی سرّی در منهتن مستقر میشوند؛ رئیسجمهور در بیانیهای به مردم آمریکا هشدار میدهد. پنجشنبه: «دکتر دوبوف» (کیت) و دستیارش، «تاتیانا» (وود) از طرف کرملین برای کمک به «برادلی» میآیند و معلوم میشود که روسها هم ماهوارهای بهنام «پتر کبیر» دارند که آمریکا را هدف گرفته است. جمعه: یکی از سنگهای کوچک در سیبری به زمین اصابت میکند و زلزلهای خفیف رخ میدهد؛ «آدلن» با تصور اینکه خطر فاجعه را زیادی بزرگ کردهاند، مقر را ترک میکند. ماهوارههای دو ابر قدرت برای نابود کردن شهاب آسمانی هماهنگ میشوند. شنبه: تکسنگ دیگری در آلپ به زمین میخورد و خساراتی بهبار میآورد. «شروود» به کارآئی «هرکولس» شک میکند. یکشنبه: تکهسنگی دیگر موج مهیبی را روانه هنگکنگ میکند. «آدلن» برای عذرخواهی باز میگردد. تکهسنگی به منهتن اصابت میکند؛ مقر فرماندهی بهشدت آسیب میبیند و «آدلن» کشته میشود. سایر دانشمندان از طریق تونلی فرار میکنند و میشنوند که موشکها «اورفیوس» را نابود کردهاند.
فیلم راهزنان زمان – Time Bandits
سال تولید: ۱۹۸۱
کارگردان: گیلیام
هنرپیشگان: جان کلیز، شان کانری، شلی دووال، کاترین هلموند، ایان هولم، پالین، رالف ریچاردسن، پیتر وان، دیوید وارنر، دیوید راپاپورت، کنی دیکر، جک پرویس، تینی راس، مالکوم دیکسن، کریگ وارناک و مایک ادموندز.
«قادر متعال» (ریچاردسن) وظیفه «ترمیم» خلقت را به گروهی از کوتولهها، «فیجیت» (دیکر)، «والی» (پرویس)، «اگ» (ادموندز)، «استروتر» (دیکسن)، «ورمین» (راس) و رهبر گروه، «رندال» (راپاپورت) واگذار میکند. آنان نقشه کیهان را میدزدند، حفرههای زمانش را مشخص میکنند و ناگهان خود را در اتاق خواب «کوین» (وارناک)، یک پسربچه انگلیسی، میربایند. «کوین» با آنان همراه میشود. کوتولهها نیز موفق میشوند «ناپلئون» (هولم) را در کاستیلیونه بربایند، سپس با «رابین هود» (کلیز) ملاقات میکنند. در حفرهای دیگر از زمان، «کوین» به «آگاممنون» (کانری) یاری میرساند و در حفره بعدی، گروه با مسافران کشتی تایتانیک همراه میشوند. «شیطان» (وارنر) هم که به دنبال نقشه کیهان است، آنان را به دام میاندازد و در زمان افسانهها قرار میدهد. در آنجا، کوتولههای خشمگین با یک غول و یک هیولا روبهرو میشوند. در آنجا بهوسیله اشباح والدین «کوین» گول میخورند و در قفسی زندانی میشوند. اما فرار میکنند و حالا با شیطان وارد جنگ میشوند…
فیلم پنج روز یک تابستان – Five Days Oays One Summer
سال تولید: ۱۹۸۲
کارگردان: زینهمان
هنرپیشگان: شان کانری، بتسی برانتلی، لامبرت ویلسن، جنیفر هیلاری، ایزابل دین، آنا ماسی و شیلا رید.
سال 1932. یک دکتر اسکاتلندی میانهسال بهنام «داگلاس مردیت» (کانری) با همراه جوانش، «کیت» (برانتلی)، برای کوهنوردی وارد دهکده دورافتادهای در سوئیس میشوند. تفاوت سنی این دو، توجه همه را جلب میکند. «کیت» در واقع برادرزاده «داگلاس» است که بهطور پنهانی با هم رابطه دارند. «یوهان» (ویلسن)، راهنمای جوان محلی، دلباخته «کیت» میشود و این زوج را برای گشت واگذار میبرد. هنگامی که «یوهان» میخواهد تیشه «داگلاس» را که در یک صخره یخی گیر کرده، رها کند، جنازهای پیدا میشود. جسد احتمالاً مربوط به شخصی است که چهل سال پیش درست شب پیش از ازدواجش گم شده بود. «کیت» تحت تأثیر این ماجرا، به حرف میآید و به «یوهان» میگوید که همسر «داگلاس» نیست. در اینجا، این سه نفر آماده سفری اکتشافی به کوهستان میشوند. «کیت» که بیتجریه است، در کلبه کوهستانی میماند. در قله «بکر»، «یوهان» بر سر «کیت» با «داگلاس» بحث میکند اما «داگلاس» خیلی زود بحث را تمام میکند. در راه بازگشت از قله، طناب آن دو بین صخرهها گیر میکند و در همین موقع بهمن نیز میآید. یکی از ان دو به پائین پرتاب میشود. در کلبه، «کیت» در حال نوشتن یادداشت خداحافظی و ترک کلبه است که تنها کوهنورد، «داگلاس» باز میگردد. «کیت» بلافاصله پس از شرکت در مراسم تدفین «یوهان»، آنجا را ترک میکند و به «داگلاس» که برای تحقیقات مانده، میگوید دیگر با او رابطه نخواهد داشت.
فیلم دیگر هرگز نگو هرگز – Never Say Never Again
سال تولید: ۱۹۸۳
کارگردان: اروین کرشنر
هنرپیشگان: شان کانری، کلاوس ماریا براندائر، ماکس فون سیدو، باربارا کاررا، کیم بیسینگر، برنی کیسی، الک مکاون، ادوارد فاکس، پاملا سیلم، روآن اتکینسن، والری لیون، پت روچ و آنتونی شارپ.
پس از آنکه کارآئی «جیمز باند» (کانری) در عملیاتی آزمایشی مأیوس کننده ارزیابی میشود، مافوقش «ام» (فاکس) او را برای بازیابی توان عملیاتیاش به مرخصی میفرستد. در همین زمان دو موشک کروز مجهز به کلاهک هستهای نیروی هوائی آمریکا، طی نقشه ماهرانهای که «ماکسیمیلیان لارگو» (براندائر) از عوامل سازمان «اسپکتر» آن را طراحی کرده و با کمک مأمور دیگر «اسپکتر»، زنی مرگآفرین به نام «فاتیما بلاش» (کاررا)، ربوده میشود. «بلوفلد» (فون سیدو)، رهبر «اسپکتر»، با تهدید بهنابودی جهان و تعیین مهلتی هفت روزه، اقدام به باجخواهی میکند. «ام» به ناچار «باند» را مأمور پیگیری جریان میکند. «باند»، پس از آشنائی با «لارگو» و محبوبهاش، «دامینو» (بیسینگر) و پس از ماجراهای متعدد، پایگاه زیرآبی «لارگو» را شناسائی میکند و با یاری «فلیکس لیتر»، مأمور آمریکائی، موفق به ویران کردن آن میشود…
فیلم ارتفاعنشین – Highlander
سال تولید: ۱۹۸۶
کارگردان: رال مالکاهی
هنرپیشگان: کریستوفر لامبر، راکسان هارت، کلنسی براون، شان کانری، بیتی ادنی، آلن نورث، شیلا گیش، جان پالیتو و کریستوفر مالکوم.
نیویورک. در یک پارکینگ خلوت، «کانر مکلیود» (لامبر)، دلال جوان عتیقه، مورد حمله بیگانهای مرموز قرار میگیرد. اما در مبارزهای خشونتبار با شمشیر، «مکلیود» سر از تن حریفش جدا میکند. پلیس او را بازداشت میکند. «برندا وایات» (هارت)، فلزشناسی که برای پلیس کار میکند، با آزمایش تکه فلزی که در محل مبارزه پیدا شده، در مییابد که فلز قدمتی چند صدساله دارد. «برندا» پس از آزادی «مکلیود»، با او رابطهای دوستانه پیدا میکند. آن دو در خیابان مورد حمله شمشیرزنی دیگر، مرد ژندهپوشی بهنام «کورگان»، (براون) قرار میگیرند، اما ورود یک هلیکوپتر پلیس به صحنه، مبارزه او و «مکلیود» را ناتمام میگذارد. در یک بازگشت به گذشته، آشکار میشود که «مکلیود» از فناناپذیران است؛ او پس از آنکه بهطور معجزهآسائی از مرگ بر اثر زخمهائی که طی جنگی در قرن شانزدهم در اسکاتلند برداشته، نجات مییابد، توسط مردی مرموزی بهنام «رامیرِز» (کانری) – که بیش از دویست سال سن دارد – به جمع فناناپذیران راه پیدا میکند. «رامیرز» به او میگوید که یک عضو این جمع تنها وقتی خواهد مرد که سرش با ضربه شمشیر عضو دیگر گروه، از تن جدا شود. بد نهادترین عضو جمع، «کورگان» – اینک با نام مستعار «کروگر» در نیویورک زندگی میکند – «رامیرز» را از پا درمیآورد. بازماندگان جمع در نیویورکِ زمان حال، درگیر رقابتی خونین برای کسب «جایزه» ای نامعلوم هستند. «کورگان»، «برندا» را میرباید و «مکلیود» در نبرد نهائی سر از تن او جدا میکند. سپس همراه «برندا» به سرزمین آبا و اجدادیاش، اسکاتلند میرود و در آنجا در مییابد که «جایزه» اش، کسب توانائی خواندن افکار و احساسات سایرین است، با این شرط که در راه خیر مورد استفاده قرار گیرد.
فیلم تسخیر ناپذیران – The Untouchables
سال تولید: ۱۹۸۷
کارگردان: برایان دِ پالما
هنرپیشگان: کوین کاستنر، شان کانری، چارلز مارتین اسمیت، اندی گارسیا، رابرت دنیرو، ریچارد برادفورد، جک کیهو، براد سالیون، بیلی دراگو و پاتریشا کلارکسن.
شیکاگو، سال 1930. «الیوتت نِس» (کاستنر)، مأمور ویژه خزانهداری، مأموریت مییابد تا از اعمال غیرقانونی «آلکاپون» (دنیرو) جلوگیری کند. اما پس از مدتی در مییابد که با فساد موجود در اداره پلیس شیکاگو، قادر به انجام وظیفهاش نیست. پس همراه افراد مورد اعتمادش، «جیمز مالون» (کانری)، پلیس ایرلندی الاصل، «اسکار والاس» (اسمیت)، حسابداری که فکر میکند میتوان «کاپون» را به اتهام فراز از پرداخت مالیات به زندان انداخت و «جرج استون» (گارسیا)، پلیسی تکتیرانداز، گروهی ویژه تشکیل میدهد. در جریان درگیری با عوامل «کاپون»، «والاس» و «مالون» کشته میشوند، اما همین درگیریها باعث میشود تا «نس» با دست یافتن به دفتر فعالیتهای اقتصادی «کاپون» و به کمک دفتردارش او را به دادگاه بکشاند و به یازده سال زندان محکوم سازد.
فیلم پایگاه پرسیدیو – The Presidio
سال تولید: ۱۹۸۸
کارگردان: پیتر هایمز
هنرپیشگان: شان کانری، مارک هارمن، مگرایان، جک واردن، مارک بلوم، دینا گِلَداستون، جَنت گُلدستاین، ماروین مکاینتایر، جیمز هوکس رنولدز و دان کالفا.
پایگاه پرسیدیو، یک ساختمان عظیم نظامی در سن فرانسیسکو. یک پلیس نظامی زن که مورد ورود غیرمجاز به باشگاه افسران تحقیق میکند، به دست دزدان کشته میشود. «بازپرس جی آستین» (هارمن)، پلیسی که بهدلیل اقدام برای بازداشت یک افسر، از ارتش اخراج شده، برای تحقیق به پرسیدیو باز میگردد و دشمنی کهنهاش را با فرمانده سابقش، «سرهنگ دوم آلن کالدول» (کانری)، از سر میگیرد. حتی دوستی «جی» با دختر «کالدول»، «دانا» (رایان) هم رابطهشان را بهتر نمیکند. «جی» و «کالدول» با دنبال کردن اتوموبیلی که تبهکاران دزدیدهاند، به «آرتور پیل» (بلوم)، مأمور سابق سیا میرسند، و بعدتر به «سرهنگ دوم پل لارنس» (گِلداستون) – همان افسری که «جی» میخواسته بازداشت کند – اما «لارنس» در تعقیب و گریزی کشته میشود. «کالدول» کشف میند که «پیل» و «لارنس» قبلاً در ویتنام با هم بودهاند، و با دنبال کردن ذخیره آب معدنی باشگاه افسران که ظاهراً هدف دزدان بوده، به مزرعهای میرسد که متعلق به «پیل» است. «جی» نیز میفهمد که «جرج اسپوتا» (رنولدز) – که برای باشگاه افسران آب معدنی میآورد – همان کسی است که «لارنس» را کشته و در زمان جنگ ویتنام هم همراه «پیل» بوده است. «کالدول» و «جی» با تعقیب «اسپوتا» در مییابند که او به کمک کارمندان ارتش، الماسهای قاچاق را در بطریهای آب معدنی وارد کشور میکند، و دزدی از باشگاه افسران هم توسط «اسپوتا» و «لارنس» برای یافتن یک بانکه حاوی الماس صورت گرفته که «اسپوتا» اشتباهاً به باشگاه برده است. «کالدول» با کشف این نکه که دوست و همکار قدیمیاش، «راسمکلور» (واردن) هم آلوده این ماجراست، شوکه میشود، ولی «مکلور» در جریان رویاروئی نهائی در کارخانه «پیل»، کنار او مبارزه میکند. «مکلور» و دارودسته «پیل» کشته میشوند و «کالدول» در مراسم تشییع جنازه دوستش سخنرانی میکند.
فیلم ایندیانا جونز و آخرین جنگ صلیبی – Indiana Jones And The Last Crusade
سال تولید: ۱۹۸۹
کارگردان: استیون اسپیلبرگ
هنرپیشگان: هریسن فورد، شان کانری، دنهولم الیوت، آلیسن دودی، جان ریس دیویز، جولیان گلاورز، ریور فینیکس، مایکل برن، رابرت ادیسن و ریچارد یانگ.
«ایندیانا جونز» جوان (فینیکس)، با جسارت و شهامت با یک قطعه تاریخی ارزشمند فرار میکند و نمیگذارد که آن قطعه به دست یک مجموعهدار بیفتند. اما در نهایت پس از تعقیب و گریزی پر هیجان مجبور میشود قطعه را به صاحبان قانونیاش باز گرداند… سالها بعد او (فورد) پرفسور باستانشناسی است که برای برگرداندن اشیای تاریخی به موزهها میجنگد. مجموعهداری ثروتمند، «والتر» (گلاورد) به او میگوید که پدرش «دکتر جونز» (کانری) متخصص قرون وسطی در میانه جستجو برای یافتن جام مقدس ناپدید شده است و «ایندی» سعی میکند با دنبال کردن سر نخهائی که از یادشتهای پدرشاش به جا مانده جای او را پیدا کند. او و همراهش، «مارکوس برودی» (الیوت) به ونیز میروند و در آنجا «دکتر السا اشنایدر» (دودی) آن دو را به یک مقبره میبرد «جونز» موفق میشود سر نخ گمشده محل جام را پیدا کند ولی بعدتر مجبور میشوند از دست گروهی فرار کنند. او میفهمد که پدرش به دست نازیها اسیر شده پس همراه «السا» به قلعه آلمانیها میرود و پدرش را نجات میدهد. اما در این جا در مییابد که «السا» و «والتر» از طرفداران نازیها هستند. و یادداشتهای «دکتر جونز» را به برلین فرستادهاند؛ با این وجود پدر و پسر موفق به فرار میشوند در این بین «برودی» که به خاورمیانه و نزد «سلا» (ریسدیویز) رفته، به دست نازیها که همراه «السا» و «والتر» به صحرا آمدهاند، اسیر میشود اما «جونزها» سرمیرسند و در محل معد جام، معلوم میشود تنها «ایندی» و پدرش آگاهی لازم برای عبور از سه مانع مرگبار جام، معلوم میشود تنها «ایندی» و پدرش آگاهی لازم را برای عبور از سه مانع مرگبار در راه رسیدن به جام دارند. «والتر» که «دکتر جونز» را به شدت مجروح کرده و تنها راه زنده ماندنش نوشیدن از جام مقدس است، «ایندی» را وادار میکند تا او را با خود نزد جام ببرد. آنان با آخرین جنگجوی صلیبی روبهرو میشوند که میخواهد آنان «جام» واقعی را از میان صدها جام، مشابه تشخیص دهند. «السا» به عمد جامی اشتباهی را به «والتر» میدهد که با نوشیدن از آن میمیرد ولی جام واقعی را به ایندی میدهد که به این ترتیب سلامت پدرش را باز میگرداند. با وجود توصیه جنگجوی صلیبی برای خارج نکردن جام از معبد، «السا» و دیگر نازیها این کار میکنند و همه کشته میشوند حالا ایندی، «دکتر جونز» «برودی» و «سلاح» در غروب دور میشوند.
فیلم شکار زیر دریائی اکتبر سرخ – THE HUNT FOR RED OCTOBER
سال تولید: ۱۹۹۰
کارگردان: جان مک تیرنان
هنرپیشگان: شان کانری، الک بالدوین، اسکات گلن، سام نیل، جیمز ارل جونز، جاس اکلند، ریچارد جوردان، پیتر فرت و تیم کوری
ـ در سال ۱۹۸۴ زیردریائی اتمی شوروی موسوم به ̎اکتبر سرخ̎ به آب انداخته میشود. فرماندهٔ زیر دریائی، ̎ناخدا مارکو رامیوس̎ (کانری)، پس از کشتن افسر امنیتی زیر دریائی، با هم یاری افسران ناراضی، موفق به فرار از تعقیب ناوگان دریایی شوروی میشود. ̎جک رایان̎ (بالدوین)، تحلیلگر و محقق سازمان سیا با مطالعهٔ عکسهائی که از زیر دریائی گرفته شده، متوجه میشود ̎اکتبر سرخ̎ مجهز به موتور بیصدا است و به لحاظ همین ویژگی، از کاملترین سلاحها بر ضد امریکا به شمار میآید. اما سئوال اصلی این است که هدف ̎رامیوس̎ از این کار چیست؟ مسئولان پنتاگون میاندیشند که ̎رامیوس̎ دیوانهای بیش نیست و قصد حمله به امریکا را دارد، ولی ̎رایان̎ بر این باور که او قصد پناهنده شدن به امریکا را دارد، پذیرای مأموریت مذاکره با او و حل بحران میشود.
فیلم خانهٔ روسیه – THE RUSSIA HOUSE
سال تولید: ۱۹۹۰
کارگردان: شپیسی
هنرپیشگان: شان کانری، میشل فایفر، روی شایدر، جیمز فاکس، جان ماهونی، کلاوس ماریا براندائر، کن راسل، ج.ت. والش و نیکلاس وودسن
ـ در نمایشگاه کتابی در مسکو، ̎کاتیا ̎ (فایفر) از ̎نیکی لندا ̎ (وودسن)، یک نماینده فروش میخواهد تا دستنوشتهٔ دوستش را به سازمانهای اطلاعاتی تحویل میدهد و معلوم میشود که آنها در واقع تحلیل مشروح قابلیتهای اتمی روسیه است. ̎ند̎ (فاکس)، یک مأمور اطلاعاتی انگلیسی و ̎راسل̎ (شایدر)، مأمور سیا، بررسی در این زمینه را آغاز میکنند. ̎بارلی̎ که در لیسبون زندگی میکند، ̎کاتیا ̎ را به یاد نمیآورد ولی حدس میزند دست نوشته باید متعلق به دانشمندی معروف به ̎دانته̎ (براندائر) باشد که او را در کنفرانس نویسندگان روسی ملاقات کرده است. ̎ند̎، ̎بارلی̎ را راضی میکند تا در لباس مبدل به روسیه رود و از صحت و سقم دستنوشته اطمینان حاصل کند. ̎بارلی̎ در روسیه با ̎کاتیا ̎ تماس میگیرد تا به کمک او ملاقاتی با ̎دانته̎ ترتیب داده شود. اما حالا روسها نیز به وجود آن کتاب پی بردهاند و ̎بارلی̎ به واسطهٔ یکی از دوستان روسیاش، فهرستی را در اختیار جاسوسان روسی میگذارد تا معلوم شود غرب از کدام زمینهٔ سیستم دفاعی روسیه بیخبر است. البته به این شرط که به ̎کاتیا ̎ و خانوادهاش اجازهٔ مهاجرت به غرب داده شود. ̎بارلی̎ فهرست را تحویل میدهد و به لیسبون، جائی که ̎کاتیا ̎ و خانوادهاش منتظر او هستند، بر میگردد.
فیلم رابین هود: شاهزادهٔ دزدان – ROBIN HOOD: PRINCE OF THIEVES
سال تولید: ۱۹۹۱
کارگردان: کوین رنولدز
هنرپیشگان: کوین کاستنر، مورگان فریمن، مری الیزابت مسترآنتونیو، کریستیان اسلیتر، آلن ریکمن، شان کانری، جرالدین مک اول، مایکل مکشین، مایکل وینکات، نیک بریمبل، لیام هالیگن
ـ سال ۱۹۹۴، در سومین دورهٔ جنگهای صلیبی، ̎رابین̎ (کاستنر) در بیتالمقدس دستگیر میشود، اما همراه با دوستش، ̎پیتر̎ (هالگین) و یک زندانی عرب مغربی به نام ̎عظیم̎ (فریمن)، از دست سربازان میگریزد. ̎پیتر̎ از پای در میآید و پیش از مرگ، از ̎رابین̎ میخواهد از خواهرش، ̎ماریان̎ (مسترآنتونیو) مواظبت کند. ̎رابین̎ و ̎عظیم̎ نیز به انگلستان میروند. اما زمانی که ̎رابین̎ به ناتینگهام میرسد، در مییابد داروغهٔ شهر (ریکمن)، پدرش را کشته و اموالشان را غارت کرده است. ̎رابین̎ و ̎عظیم̎ در جنگل شروود منزل میکنند و با ̎جان کوچولو̎ (بریمبل) و ̎ویل اسکارلت̎ (اسلیتر) ـ که بعداً معلوم میشود برادر ناتنی ̎رابین̎ است ـ آشنا میشوند. سپس ̎رابین̎ به کمک هم قطارانش، مبارزهای همهجانبه را علیه داروغه و افرادش آغاز میکنند.
فیلم داروساز – MEDICINE MAN
سال تولید: ۱۹۹۲
کارگردان: جان مک تیرنان
هنرپیشگان: شان کانری، لورین براکو، خوزه ویلکر، رودولفو د الکساندر، فرانسیسکو تسیرن، تسره ررمه، الیاس مونیترو داسیلوا و خوزه لاوات
ـ ̎دکتر ریکرین̎ (براکو) در سفری به یک اردوگاه پژوهشی دورافتاده در جنگلهای بارانی امریکای جنوبی، مقداری لوازم و ابزار برای ̎دکتر رابرت کامبل̎ (کانری) میبرد. ̎دکتر کامبل̎ زیست شیمیدان تلخکام و ناخرسندی است که در آن مکان دورافتاده سکنی گزیده و تبدیل به جادوگر (داروساز) آن قبیلهٔ دورافتاده شده است. ̎کامبل̎ پیشترها با ساخت مسکن گیاهی اعضاء قبیلهای رابه یک مرض کشندهٔ غربی گرفتار کرده و تصادفاً باعث نابودی آنان شده است. همین مسئله او را به غذاب وجدان شدیدی دچار کرده است. ̎کرین̎ این قدرت را دارد تا جلوی عملیات و تحقیقات ̎کامبل̎ را بگیرد، ولی ̎کامبل̎ داروئی، را که به ادعای او قابلیت درمان سرطان را دارد، روی یک خوکچهٔ هندی آزمایش میکند. این دارو از گیاهی گرفته شده که رشد غریبی دارد و در محدودهٔ کوچکی در همان منطقه رشد میکند و باز به ادعای ̎کامبل̎ زنی به کمک آن از بیماری سرطان رسته است. اما تجزیههای بعدی نشان میدهد که آنچه از آن گیاه گرفته شده ـ که توسط جادوگر قبیلهٔ قبلی آماده شده و او هم با از راه رسیدن ̎کامبل̎ قهر کرده و رفته ـ قابل تکثیر نیست. ̎کامبل̎ و ̎کرین̎ برای ملاقات با جادوگر قبیله مسیری خطرناک را پشت سر میگذارند و ̎کامبل̎ از او تقاضای کمک میکند چراکه حالا پسر همان بیمار سرطانی نیز به این مرض مبتلا شده است. جادوگر قبیله به آنان میگوید که آنگاه مأوای حشرات است. در بازگشت، به طور تصادفی پی میبرند که عنصر غایب مادهٔ استخراج شده از گیاه، در واقع فضولات حشراتی است که در آن زندگی میکنند و آنان قبلاً همین فضولات را، پاک کرده و دور میریختهاند.
فیلم آفتاب تابان – RISING SUN
سال تولید: ۱۹۹۲
کارگردان: فیلیپ کافمن
هنرپیشگان: شان کانری، وسلی اسنایپس، هاروی کایتل، کاری هیرویوکی تاگاوا، کوین آندرسن، ماکو، تیا کارر، ری وایز، استن اگی، استن شا و استیو بوسکمی
ـ به هنگام افتتاح شعبهٔ جدید یک شرکت بزرگ ژاپنی در لسآنجلس، جنازهٔ زنی در اتاق کنفرانس پیدا میشود. ̎بازرس وب اسمیت̎ (اسنایپس) با سرپرستی ̎جان کانر̎ (کانری)، یکی از کارشناسان با تجربهٔ پلیس (که سالهای بسیاری را در ژاپن گذرانده) تحقیقات را آغاز میکند. در آغاز مشخص میشود که دیسک ویدئوئی حادثه که توسط دوربینهای امنیتی ضبط شده به سرقت رفته است. با پیدا شدن دیسک، شک آنان متوجه ̎ادی ساکامورا ̎ (تاگاوا)، یکی از دوستان مقتول میشود. اما ̎کانر̎ با راهنمائی یک کارشناس دورگهٔ ژاپنی به نام ̎جینگو̎ (کارر) پی به جعلی بودن آن میبرد. ̎ساکامورا ̎ دیسک اصلی را به دست ̎اسمیت̎ میرساند اما به قتل میرسد. نمایش دیسک، هویت قاتل اصلی را که وکیل امریکائی شرکت است، آشکار میکند.
فیلم مرد خوب در افریقا – A GOOD MAN IN AFRICA
سال تولید: ۱۹۹۴
کارگردان: برسفورد
آهنگساز (موسیقی متن): جان دو پرز
هنرپیشگان: کالین فریلز، جوآن والی کیلمر، شان کانری، لوئیس گاست جونیر، جان لیتگو، دایانا ریگ و سارا جین فنتن
ـ کین جانا، افریقای غربی، اندکی پس از استقلال. ̎مورگان لیفی̎ (فریلز)، منشی سفارت انگلستان زندگی شلوغ و آشفتهای در این ناحیهٔ دور افتاده از جهان دارد. وقتی سفیر جدید (لیتگو) میرسد، مشکلات او دو چندان میشود؛ باید اوامر سفیر را گوش کند، دختر او را سرگرم کند و مقدمات ورود یکی از افراد خاندان سلطنتی انگلستان را هم فراهم سازد. تا اینکه روزی با پزشکی انگلیسی به نام ̎دکتر الکس مورای̎ (کانری) آشنا میشود که بیست و سه سال سابقهٔ خدمت در این منطقه را دارد. از سوی سفید مأمور میشود که ̎پروفسور سام̎ (گاست جونیر)، نامزد انتخابات ریاست جمهوری منطقه را به سمت خود جلب کند و او ترتیب سفری را به انگلستان میدهد. در بازگشت، پروفسور او را تهدید میکند که باید دکتر را به رفتن از منطقه تشویق کند. ̎مورگان طی یک بازی گلف سعی میکند دکتر را ترغیب کند که برای تدریس به پرتغال برود اما دکتر نمیپذیرد. پس از پیروزی پروفسور در انتخابات، اهالی خشمگین خواستار خروج انگلیسیها میشوند. دکتر طی یک حادثهٔ رانندگی زخمی میشود و میمیرد. ̎مورگان̎ ناراحت از مرگ تنها انسان خوبی که در افریقا ـ در کینجانای فاسد ـ میشناسد، تصمیم میگیرد که به اهالی کمک کند.
فیلم هدف به حق – Just Cause
سال تولید: ۱۹۹۵
کارگردان: گلیمچر
هنرپیشگان: شان کانری، لارنس فیشبرن، کیت کپشا، بلر آندروو، اد هریس، کریستوفر مورای، روبی دی، اسکارلت جوهانسون، دانیل تراوانتی و ند بیتی.
جوانی سیاهپوست بهنام “بابی ارل” (آندروود) را به جرم هتک حرمت و کشتن دختری یازده ساله دستگیر میکنند. “‘تانی براون” (فیشبرن)، پلیس سیاهپوست با خشونت وادارش میکند که اعتراف کند. هشت سال بعد، وکیلی به نام “پل آرمسترانگ” (کانری) در دانشگاه هاروارد طی یک سخنرانی به شکنجه پلیس و نژادپرستی در قوانین ضد سیاهپوستان حمله و آنها را بر ملا میکند. مادر “ارل” (دی) از “آرمسترانگ” میخواهد که پرونده پسرش را به دست بگیرد. “آرمسترانگ” با اصرار همسرش (کپشا) ـ که در زمان تحصیل در کالج همکلاسی “ارل” بوده ـ پرونده را میپذیرد و به دیدار “ارل” میرود. “ارل” همه چیز را میگوید و از جمله از یک قاتل، “سالیون” (هریس) نام میبرد که دهها نفر را کشته است. “آرمسترانگ” به دیدن “سالیون” میرود و “سالیون” به قتل دختر اعتراف نمیکند، اما از محلی نام میبرد که اسلحهای که دختر با آن کشته شده در آنجا پنهان است. اسلحه کشف میشود و “بابی ارل” آزاد میشود. “آرمسترانگ” به سراغ “سالیون” میآید اما “سالیون” حتی در دم مرگ نیز به قتل اعتراف نمیکند. “سالیون” را با صندلی الکتریکی میکشند. چندی بعد “بابی ارل”، زن و دختر “آرمسترانگ” را تعقیب میکند و آنان را به گروگان میگیرد. “آرمسترانگ” و “تانی براون” به دنبال او میروند، مبارزهای سخت در میگیرد و “آرمسترانگ” و “براون”، “بابیارل” را به قتل میرسانند.
فیلم شوالیه اول – First Knight
سال تولید: ۱۹۹۵
کارگردان: زوکر
هنرپیشگان: شان کانری، ریچارد گیر، جولیا اورموند، بن کراس، لیام کانینگهام، کریستوفر ویلییرز و جان گیلگود.
“‘گوئینیویر” (اورموند)، بانوی لئونس، منطقهای آرام، در منتهیالیه امپراتوری “آرتور شاه” (کانری) مدام زیر فشار حمله و غارت “مالاگانت” (کراس) است. “مالاگانت”، یکی از شوالیههای میزگرد و از نجیبزادگان است که از “آرتور” روی برتافته و خود داعیه سلطنت دارد. “گوئینیویر” قرار است برای وحدت قبایل و اقوام پراکنده شمالی به ازدواج “آرتور شاه” در آید. “لانسلو” (گیر)، ماجراجوی جوان، شمشیر زن ماهر و با هوشی است که به هر کس که به زود بازو و شمشیر او نیاز داشته باشد، کمک میکند. روزی که افراد “آرتور”، “گوئینیویر” را برای ازدواج به پایتخت، کاملات، میبرند افراد “مالاگانت” به کاروان حمله میکنند و “گوئینیویر” را میربایند. اما “لانسلو” که از آن حوالی میگذرد، دخالت میکند و “گوئینیویر” را نجات میدهد. در همان نخستین دیدار دلباخته او میشود اما او را پناه میدهد و به سمت کاروان راهنمائی میکند. “گوئینیویر” مورد استقبال “آرتور” قرار میگیرد. همه مردم ملکه جدید را تأئید میکنند. “لانسلو” در یک مسابقه در کاملات، شجاعت خود را نشان میدهد و “آرتور” او را تحسین میکند. “مالاگانت” باز به کاملات شبیخون میزند و دوباره “گوئینیویر” را میرباید و او را در غاری خوفناک محبوس میکند، اما “لانسلو” بار دیگر او را نجات میدهد. اینبار “آرتور” او را به سمت شوالیه منسوب میکند و با این اقدام او به یکی از سلحشوران میزگرد بدل میشود. “لانسلو” در مراسم ازدواج “آرتور” و ملکه شرکت میکند و به او و شاه سوگند وفاداری میخورد. “آرتور” نیروهایش را جمع میکند و به منطقه “مالاگانت” حمله میکند و در جنگی خونین، نیروهای او را تار و مار میکند. در بازگشت به کاملات، وقتی “لانسلو” تلخ و افسرده از عشق “گوئینیویر” با او دیدار میکند تا برای همیشه از کاملات برود، “گوئینیویر” سخت افسرده میشود اما “آرتور شاه” که ناگهان وارد شده، به عشق آن دو پی میبرد. آنان محکوم میشوند که میان اهالی کاملات بهطور علنی محاکمه شوند. روز محاکمه و درست در وسط بزنگاه، “مالاگانت” به کاخ حمله میکند. در نبردی که درمیگیرد “آرتور” زخم برمیدارد و “لانسلو” با نیروی فوق طبیعی، “مالاگانت” را هلاک میکند. “آرتور” در بستر مرگ، “گوئینیویر”، شمشیرش، اداره کاملات و امپراتوری را به “لانسلو” میسپارد.
فیلم اژدهادل – Dragonheart
هنرپیشگان: دنیس کوائید، شان کانری، دیوید تولیس، ژیت ژست لتویت، دینا مایر، جیسن آیزاکس، برایان تامپسن، جولی کریستی، لی اوکس و وولف کریستیان.
کارگردان: راب کوئن
سال تولید: ۱۹۹۶
̎ملکه آیسلین̎ (کریستی)، ̎بوئن̎ (کوائید)، شوالیهای قرون وسطائی را به بالین پسرش، ̎آئینن̎ (اوکس) ـ که از شاگردان ̎بوئن̎ است ـ فرا میخواند. ̎آینن̎ مجروح شده و رو به مرگ است؛ و در حالی که قلبش میرود تا از تپش باز ایستد، ̎بوئن̎، ̎دراکو̎ (با صدای کانری)، پرابهتترین اژدهای آن سرزمین را خبر میکند و بخشی از قلب توانمند او را طلب میکند تا شاید آن جوان را زنده نگاه دارد. ̎دراکو̎ قول میگیرد که در قبال اهداء قسمتی از قلبش، ̎آینن̎ عهد کند که وقتی در بزرگسالی شاه شد، با عدالت و دلسوزی حکم براند. ̎آینن̎ پیمان وفاداری میبندد ولی سالها بعد، ̎آینن̎ بزرگسال (تولیس) به شاهی مستبد تبدیل میشود و به هیچ یکاز عهدهایش وفا نمیکند. ̎بوئن̎ که از خیانت ̎آینن̎ به خشم آمده، به دشت و بیابان میزند و اژدهاهای غولپیکر را بیمهابا میکشد. با این وجود، هنگامی که بار دیگر با ̎دراکو̎ رودررو میشود، ̎دراکو̎ مجابش میکند که اژدهاکشی که آخرین اژدها را بکشد، در واقع خودش را از کار بیکار کرده است؛ از اینرو، ̎دراکو̎ و ̎بوئن̎ به یک توافق کاری دست مییابند: اپدها به دهکدهها حمله کند و ̎بوئن̎ نیز برای کشتن او، دستمزدش را بگیرد. اما وقت یموقع عمل میرسد، ̎دراکو̎ و ̎بوئن̎ ژی میبرند که فعلاً باید کسب و کار نان و آبدارشان را کنار بگذارند و هم و غم خود را صرف مبارزه با حکومت مستبدانه ̎آینن̎ بیرحم کنند…
فیلم صخره – THE ROCK
سال تولید: ۱۹۹۶
کارگردان: مایکل بی
هنرپیشگان: شان کانری، نیکلاس کیج، اد هریس، جان اسپنسر، دیوید مورس، ویلیام فورسایت و مایکل بین
̎ژنرال هامل̎ (هریس) که پیشتر، پنتاگون او و سربازانش را آگاهانه وارد ̎بازی مرگ̎ کرده است، برای اعادهٔ حیثیت به همراه گروهی ویژه و با گروگان گرفتن تعدادی توریست بیگناه و ربودن چند موشک خطرناک، در زندان متروکهٔ آلکاترار پناه میگیرد. ̎دکتر گوداسپید̎ (کیج)، مأمور متخصص FBI که برای مقابه با تهدید ژنرال و یارانش انتخاب شده، مجبور میشود از ̎میسن̎ (کانری) تنها مردی که توانسته از آلکاتراز بگریزد، کمک بگیرد…
فیلم به دام انداختن – ENTRAPMENT
سال تولید: ۱۹۹۹
کارگردان: جان آمیل
هنرپیشگان: کانری، کاترین زیتا جونز، وینگ رامس، ویل پاتن، ماری چایکین، کوین مکنالی و تری اونیل
̎رابرت مکدوگال̎ (کانری)، بزرگترین سارق تابلوهای نقاشی در دنیاست. وقتی یک تابلوی چندین میلیون دلاری ̎رمبرانت̎ در نیویورک به سرقت میرود، طبیعتاً همه به ̎مکدوگال̎ مظنون میشوند و شرکت بیمهٔ مسئول، تصمیم میگیرد یکی از بهترین مأمورانش، ̎ویرجینیا بیکر̎ جوان و ملیح (زیتا جونز) را در پی او بفرستد. ̎جین̎، ̎مک̎ را مییابد و طی ملاقاتشان، خود را یک سارق معرفی میکند ولی روباه پیر، زرنگتر و جذابتر و دستنیافتنیتر از آنچه او فکرش را میکرده، از کار در میآید. در حالیکه رابطهای عاطفی بین آندو به وجود آمده، هر دو رقیب شراکتی بههم میزنند که سروکارشان را به هتلها و ملکهای اشرافی انگلستان و کوآلالامپور، پایتخت مالزی میاندازد. پس از رودست زدنها و کلکها و حقههای فراوان، مرشد و مرید، نقشه میریزند تا در سپیدهدم هزارهٔ سوم، سرقتی میلیارد دلاری انجام دهند. اما هر یک از آندو همچنان حقهای در آستین دارد و هنوز دستش را بهوطور کامل برای آنیکی رو نکرده است…
فیلم پیدا کردن فارستر – Finding forrester
سال تولید: ۲۰۰۰
کارگردان: گاس وان سانت
هنرپیشگان: کانری، راب براون، ف. مورای ایبراهم، آنا پاکوئین، ایپریل گریس، ریچارد ایستن و مایکل پیت.
̎فارستر̎ (کارنری)، نویسندهای که پس از بردن جایزهٔ پولیتسر در چند دههٔ قبل دیگر کتابی ننوشته، و ̎جمال̎ (براون)، پسری شانزده ساله که اشتیاقی نهفته برای نوشتن دارد، در دنیای خود زندگی میکنند. زمانی که ̎جمال̎ به خاطر موفقیتهای ورزشی در رشتهٔ بسکتبال مورد توجه یک مدرسهٔ سطح بالای منهتن قرار میگیرد، ناگزیر میشود خود را با شرایط جدیدی که برایش پیش آمده، تطبیق دهد. در همین مسیر، او روزی از سر اتفاق با ̎فارستر̎ آشنا میشود. این دو، پس از آشنائی اولیه، یکدیگر را به نوشتن تشویق میکنند و بهرغم تفاوت سن و پایگاه طبقاتیشان، با هم رفیق میشوند. وابستگی ̎فارستر̎ به ̎جمال̎ زمانی شدت میگیرد که یکی از اساتید ̎جمال̎ در دانشگاه، ̎پروفسور کرافورد̎ (ایبراهم)، او را متهم به سرقت ادبی میکند…
گالری عکسهای شان کانری: