یک کتاب واقعا خواندنی: جاده باریک آزادی، نوشته دارون عجم اوغلو و جیمز رابینسون

چند سال پیش ترجمه کتاب «چرا کشورها شکست میخورند» وارد بازار کتاب ایران شد و با فاصله کمی کتاب صوتی یا گویای آن هم عرضه شد. این کتاب واقعا خواندنی و تاثیرگذار بود.
و حالا «دارون عجم اوغلو» و «جیمز رابینسون» پروژه کتاب «چرا کشورها شکست میخورند؟ » را در کتاب تازه «جاده باریک آزادی» پیگیری کردهاند. در واقع کتاب حاضر میتواند جلد دیگری بر کتاب قبلی آنان «چرا کشورها شکست میخورند؟ » تعریف شود که سوال بنیادین آن چرایی و چگونگی رسیدن یک کشور به آزادی و سعادت اقتصادی است.
کتاب «جاده باریک آزادی» به تفصیل در مورد «آزادی» سخن میگوید. از منظر نویسندگان، همه بدبختیهای جهان از فقدان آزادی است که قدمت آن به اندازه تاریخ بشر است. نویسندگان برای نشان دادن این فرضیه بنیادین خود علاوه بر این که نگاهی به تاریخ کلاسیک جوامع دارند و در دریای تاریخ دست به غواصی زدهاند از تحولات معاصر جهان هم بهره میجویند. مثالهای تاریخی کتاب واقعا نغز و جالب هستند. حتی کسانی که پیشینه مطالعاتی خوبی در مورد تاریخ سیاسی دارند، با خواندن این مثالها بر سر ذوق میآیند. کتاب اصلا از جنس کتابهای خستهکننده تئوریک و انتزاعی و شعارگونه نیست و نثر شیوایی دارد. ترجمه کتاب هم به گمان بینقص و روان است و ظاهرا تعدیل خاصی هم در آن صورت نگرفته (حتی در قسمتهایی که میشد انتظار داشت!)
کتاب بدون در نظر گرفتن قسمت عکسها حدود 670 صفحه است و متاسفانه قیمتش قدری شاید گران باشد: 120 هزار تومان که البته اگر همین هفته دست بنبانید میتوانید در طرح پاییزه آن را تخفیف خوبی تهیه کنید. باز تاکید میکنم که این کتاب از آن جنس کتابهایی است که شخصا تاییدش میکنم!
در این کتاب به امنیت، آزادی، توسعه، تعادل و تعامل میان جامعه و دولت پرداخته شده است.
به نظر میرسد «آزادی» و «امنیت» دو موضوع کهن هستند که پیوندی ناگسستنی با زیست انسانی دارند. بسیاری از فلاسفه از گذشته تا حال به امنیت و آزادی پرداختهاند. برخی آزادی را بر امنیت تقدم میبخشند و برخی امنیت را بر آزادی و برخی هم بر تعامل میان آنها تاکید میگذارند.
نویسندگان به تاسی از جان لاک بر این باورند که «آزادی باید با مردمانی آغاز شود که از خشونت، ارعاب و دیگر اقدامات نادرست رها هستند. مردم باید بتوانند آزادانه در مورد زندگیشان دست به انتخاب بزنند و ابزارهایی برای انجام این کار بدون ترس از مجازات داشته باشند». نکته آنجاست که بدون امنیت، آزادی محقق نمیشود. دولت در قالب هیولای دریایی هابز، یعنی لویاتان، باید ظهور یابد تا از جنگ همه علیه هم جلوگیری شود. اگر لویاتانی نباشد، امنیتی نیست و اگر امنیتی نباشد، آزادی نخواهد بود. بنابراین دولت به یک معنا خالق آزادی است. اما مشکل این است وقتی دولت سر بر آورد، خودش میتواند آزادی شهروندان را از بین ببرد. اینجاست که از منظر نویسندگان جامعه باید قدرت خود را نشان دهد و دولتی را که وجودش برای امنیت و آزادی لازم است در غل و زنجیر کند تا لویاتان حاضر منبع استبداد نشود.
نویسندگان با اشاره به حماسه گیلگمش میافزایند که راه حل مهار خشونتها علاوه بر آزادی و قانون، کنترل اقتدار دولت و محدود کردن آن به قیود است: «آزادی نیازمند دولت و قانون است. اما این آزادی از سوی دولت یا نخبگانی که دولت را کنترل میکنند داده نمیشود. این آزادی از سوی مردم و جامعه به دست میآید. جامعه باید دولت را کنترل کند تا از آزادی مردم محافظت و این آزادی را ترویج کند. آزادی نیازمند جامعهای بسیج شده است که در سیاست مشارکت کند، در هنگام لزوم دست به اعتراض بزند و هرگاه که بتواند با رأی خود دولت را از قدرت خلع سازد».
استدلال نویسندگان در این کتاب این است که برای ظهور و شکوفایی آزادی، هم دولت و هم جامعه باید قوی باشند. یک دولت قوی برای کنترل خشونت، اجرای قوانین و تامین خدمات عمومی مورد نیاز و برای یک زندگی که در آن مردم در انتخاب زیست و دنبال کردن خواستهای خود توانمند باشند حیاتی است. یک جامعه قدرتمند و بسیج شده میتواند دولت قوی را کنترل و مقید سازد. آنها معتقدند دولت و جامعه یکدیگر را متوازن میس ازند. در همین راستا، آنها به غور در تاریخ پرداخته و شواهد بیشماری را از جزایر هاوایی و آمریکا گرفته تا دل آفریقا و اروپا و آسیا و در دورههای مختلف حیات بشری بیرون میآورند.
یکی از ویژگیهای بارز کتاب در این است که نویسندگان از اصطلاحات، استعارات و تشبیهاتی برای تبیین منظور خود استفاده میکنند. از آن جمله میتوان به «اقتصاد قفس وار»، «رشد ژانوسی»، «قانون پارو شکسته»، «ملکه سرخ» و غیره اشاره کرد که به طرز ش یوایی توضیح و تبیین شدهاند و از دل آنها شرایط آزادی، توسعه پایدار، کامیابی و بهروزی یا ناکامی و شکست جوامع به تصویر کشیده میشود.
ظاهرا نویسندگان این کتاب با فرانسیس فوکویاما هم اشتراک نظر دارند. همچون فوکویاما که معتقد است بنیان یک جامعه بر سه محور «دولت؛ حاکمیت قانون و حکومت پاسخگو» قرار دارد، نویسندگان این کتاب هم معتقدند که آزادی نیازمند دولت و قانون است؛ البته دولتی مقید و به زنجیر کشیده شده نه «دولتی ولنگار».
نویسندگان این کتاب معتقدند که آزادی در جاده باریکی که تعادل میان قدرت دولت و جامعه است بروز مییابد و در این جاده هم امنیت تضمین شده و هم بهروزی اقتصادی. آنان نشان میدهند که چگونه رقابت میان دولت و جامعه و افزایش ظرفیت آنان باعث میشود تا کشوری سعادتمند و پایدار حاصل شود. البته آنان اشاره میکنند که هیچ تضمینی برای ماندگاری در این جاده نیست. هر لحظه ممکن است کشوری که در جاده است از آن بیرون بیاید و آزادی و امنیت و رفاه خود را از دست دهد. از این رو، مسئولیت جامعه فقط رسیدن به آزادی نیست و پس از آن برای ماندن در جاده نیز باید تلاش کرد. رسیدن به جاده پایان تاریخ نیست.
کریدور و جاده باریک به سوی آزادی از یک سو در چنبره «ترس» و «سرکوبی است که توسط کشورهای استبدادی اعمال شده و از سوی دیگر تحت فشار خشونت و بیقانونی است که در فقدان آنها دولت و جامعه قوی ظهور مییابد. در این کریدور است که دولت و جامعه یکدیگر را متوازن میسازند. این توازن در مورد یک لحظه انقلابی نیست بلکه نزاعی دائمی و هر روزه میان هر دو است. این نزاع منافعی هم دارد. در این جاده یا کریدور، دولت و جامعه فقط رقابت نمیکنند بلکه همکاری هم میکنند. این همکاری موجب ایجاد ظرفیت بیشتری برای دولت به منظور تحقق چیزهایی میشود که جامعه خواهان آن است و بسیج اجتماعی بیشتری برای رصد این ظرفیت ایجاد میکند.
آنچه این را به کریدور – و نه در – تبدیل میکند این است که دستیابی به آزادی یک فرایند است؛ پیش از اینکه خشونت تحت کنترل در آید، قوانین نوشته و اجرا شوند و دولت شروع به تامین خدمات به شهروندانش کند، باید مسیر درازی را در این کریدور طی کنید. این یک فرایند است زیرا دولت و نخبگانش باید بیاموزند که با قید و بندی که جامعه به دست و پایشان میزند، زندگی کنند و بخشهای متفاوت جامعه باید بیاموزند که با یکدیگر با وجود تفاوتها کار کنند. آنچه این کریدور را باریک میسازد این است که این راه سهل و آسان نیست. چگونه میتوانید دولتی را که دارای بوروکراسی عظیم، ارتش قدرتمند و آزادی تصمیمگیری در مورد قانون است مهار کنید؟
چگونه میتوانید اطمینان حاصل کنید که وقتی از دولت خواسته میشود که مسئولیت بیشتری در یک دنیای پیچیده به عهده بگیرد، سر به راه و تحت کنترل باقی بماند؟ چگونه میتوانید کاری کنید که جامعه به جای اینکه در مقابل خود قرار بگیرد و دچار تفرقه شود، در مسیر همکاری گام بردارد؟ چگونه میتوانید کاری کنید که تمام اینها به رقابت حاصل جمع صفر ختم نشود؟ اصلا آسان نیست و به همین دلیل است که این جاده باریک است و جوامع با عواقبی دور از تصور به آن داخل و از آن خارج میشوند.
نمیتوانید هیچ یک از این موارد را مهندسی کنید. نه اینکه بسیاری از رهبران که به حال خود رها ش دهاند – واقعا در تلاش برای مهندسی آزادی هستند. وقتی دولت و نخبگانش بیش از حد قدرتمند هستند و جامعه بیروح و رام، چرا رهبران به مردم حقوق و آزادی اعطا میکنند؟ و وقتی هم چنین کردند، آیا میتوانید به آنها اعتماد کنید که روی حرف خود بایستند؟ میتوانید منشأ آزادی را در تاریخ رهایی زنان از روزهای گیلگمش تا به امروز ببینید. آزادی همواره منوط است به بسیج اجتماعی و توانایی حفظ این بسیج در برابر دولت و نخبگانش.
+ تلخیصی از مقدمه مترجمان فارسی کتاب + مقدمه نویسندگان کتاب
کتاب جاده باریک آزادی
ادامه پاسخ به پرسش چرا کشورها شکست میخورند؟
دنیای اقتصاد
داروں عجم اوغلو، جیمز رابینسون
ترجمه پویا جبل عاملی، محمدحسین باقی، جواد طهماسبی ترشیزی
پست هفته کتاب شما رو که دیدم ، دیروز اینجا در سنندج رفتم و چندتا کتاب خریدم . چشمم به این کتاب افتاد . نمیدونستم این نویسنده ها کتاب دیگه ای هم با همان سیاق جذاب نوشته اند . کتاب قبلی رو هم پس از خواندن پست شما خریده بودم. فقط هر دو نسخه من ، از انتشارات روزنه اند . نمیدونم ترجمه دیگری که شما تو این پست گذاشتید ازون بهتره یا که نه ؟!
ترجمه دیگر را ندیدهام. اما این ترجمهای که من دارم مناسبه و ظاهرا تعدیل چندانی هم نخورده.
این معرفی بیشتر به رپرتاژ آگهی شبیه است ضمنا ۱۰ ماه از انتشار دو ترجمه این کتاب با عناوین راه باریک آزادی و دالان باریک گذشته است عجیب است بیخبر بودید.
روی کتابها تعصب داریم و مواردی که رپورتاژ هستند، حتما ذکر میشوند. دلیلی ندارد یک شخص در جریان همه تازههای کتاب باشد و باز هم دلیلی ندارد که من همه چاپهای یک کتاب را بررسی کنم.
مراد و هدف خوانده شدن متن یک کتاب ارزشمند است. تعهدی به هیچ ناشری ندارم. هر ناشری دم دستی که ترجمه خوبی داشته باشد، معرفی میشود.
پس چیزی عجیب نیست و چیزی هم رپورتاژ نشده.