ویدئویی از یک اغذیهفروشی ایرانی که شگفتی کاربران فرنگی را برانگیخت!

شاید قرنهای پیش، فقر مترادف بود به کمبود دریافت کالری، لاغری و نحیف شدن و مرگ. اما دیگر دهههاست که فقر (چه در بخش مادی و چه در بخش کمبود اطلاعات علlی) با کمبود «کیفیت» غذا، دریافت کالری بی حد و حصر از مصرف روغنهای اشباع و کربوهیدرات و چاقی مفرط همراه شده است.
سالها پیش مکدونالد مجبور شد که تحت فشار نهادهای نظارتی، به کیفیت غذاهای خود توجه کند و یا دستکم در منوی خود آپشنهای بهتری برای کسانی که به دنبال تغذیه سالم هستند، بگنجاند.
اما از آن سو در ایران ما درست برخلاف این رویه حرکت میکنیم. فشارهای اقتصادی باعث شده که آن دسته رستورانها و فستفودیها و اغذیهفروشیهایی مورد توجه قرار بگیرند که غذا را در حجم زیاد، روغن فراوان و ادویه کنترل نشده سرو میکنند.
درست به همین خاطر است که در منوی بسیاری از فستفودیها، ساندویچهای عظیم با اصطلاحاتی مانند غول و بمب و ابر خطاب میشوند و یک شبهفرهنگ خاص بیمبالاتی رواج یافته که در آن ناخودآگاه تبلیغ میشود که تو هر چقدر بتوانی حجمهای باورنکردنی این غذاها را ببلعی سالمتر و «کول» تر هستی. در صورتی که فیزیولوژی و توانایی هضم و خنثی کردن مواد زیانبخش غذا در همه ما انسانها کمابیش یکی است.
گاهی در اینستاگرام صفحات فستفودیها و کامنتهای حاکی از تحسین کاربران ایرانی را میبینم. از خودم میپرسم که آیا همه نسبت به این غذاها همین قضاوت را دارند؟
صفحه restaurantcravings به تازگی ویدئویی از یک اغذیهفروشی ایرانی پست کرد که در آن آشپز با افتخار شیوه عجیب طبخ و آماده کردن غذاها را نشان میدهد:
استفاده از دو قالب بزرگ کره و خیساندن غذا و نان به دفعات با آن! به قول یکی از کامنتگذارها معلوم نبود که اینجا غذای اصلی گوشت بود، یا روغن!
کامنتهای بقیه هم همه منفی بود و این نشان میدهد که در برخی کشورها، در این مورد هشدارهای لازم داده شده.
قضیه فقط هشدار نیست، ذائقه عمومی ما همان طور که در مقابل کالاهای فرهنگی به قهقرا رفته، در مورد غذاها هم رو به نیستی است و تا دوباره اصلاح شود، سالها زمان میخواهد.
در این میان سؤال دیگری که مطرح میشود این است که وظیفه نهادهای نظارتی چیست؟ آیا نباید محسوس و نامحسوس دستکم منوهای غذاها را چک کنند و به «غول»ها و به اصطلاح «ابر»هایی که با تفاخر در آنها چاپ شده، توجه کنند و گاهی تذکری بدهند؟