پاگنده واقعا چیست؟ اسرارآمیزترین جاندار آمریکای شمالی

پاگنده یکی از اولین موجوداتی است که هر محققی با ورود به دنیای کریپتوزولوژی با آن آشنا میشود. اما واقعا ماجرای این پشمالوی اسرار آمیز از چه قرار است؟ در این مقاله به جنبهای از داستان پاگنده میپردازیم که شاید تاکنون کسی آن چنان به آن نپرداخته باشد.
اولین رد پا اسرارآمیزترین جاندار آمریکای شمالی، یعنی «پاگنده» برای اولین بار در سال ۱۳۳۷ / ۱۹۵۸ مورد توجه عموم قرار گرفت. در آن سال «جری کرو» و تیم راهسازیاش بارد پاهای غول آسایی برخورد کردند که در خاک نرم بلاف کریک در کالیفرنیا بر جای مانده بود. آنها کشف خود را با روزنامه هامبولت تایمز در میان گذاشته و در مقالهای که در این روزنامه چاپ شد، نام «پاگنده» را برای جانوری که ادعا میشد این رد پاها متعلق به او هستند، در نظر گرفتند. بنابراین نامی جدید برای موجودی که پیشتر آن را «اسکواچ» میخواندند، به وجود آمد. این داستانی است که در تمام کتابهای مربوط به این موجود آورده شده است. ادعاهای بیش از حد عجیب وغریبی مانند اینکه پاگنده یک بیگانه فضایی است که به زمین آمده یا اینکه تجلی نیروهایی ماورایی است که به یوفوها ارتباط دارد، درحقیقت مدتها بعد از اولین برخورد با آن مطرح شده بودند.
به پروندهای قدیمیتر بسیاری از محققان هم این چنین فکر میکردند، تا اینکه من مقالهای پیدا کردم که سه سال قبل از این تاریخ چاپ شده بود که به پاگنده نه به عنوان یک بوزینه انسان نمای ناشناخته؛ بلکه به عنوان بازماندهای از یک تمدن گمشده باستانی پرداخته بود. این کشف نشان میدهد که سروصدای ماجرای پاگنده و نظریات مربوط به آن، بیشتر تاثیر گرفته از جو ناشی از رواج بحث در مورد بشقاب پرندهها، قارههای گمشده، اساتید به آسمان رفته و مکاتب عصر جدید بود تا بررسی دقیق یک کشف جدید در حیطه تاریخ طبیعی البته اگر داستان به این صورت هم باشد، باز اولین مورد استفاده از این کلمه در شماره ۳۰ اکتبر ۷ / ۱۹۵۵ آبان ۱۳۳۴ روزنامه سان فرانسیسکو اگزمینر بود.
در این مقاله میخوانیم «کوه مونت شاستامحل حادثهای افسانهای واقع شده است. پاگنده باستانی دوباره گلهای وحشی مونت شاستا را لگدمال کرده است. داستانهای نقل شده در مورد آن به سرعت در بین مردم دهان به دهان میچرخند. پاگنده دیگر یک موجود راز آلود بیاهمیت نیست. رد پاهای بسیار مشخصی از آن در مسیرهای گل آلود مونت شاستا کشف شدهاند که فقط سه انگشت دارند.» چنین کشفهایی برای باستانشناسان آماتور بسیار شگفتانگیز و برای استادان دانشگاه کالیفرنیا آزاردهنده است. باید به پاگنده خبر داد که از این پس به دنبالش خواهند گشت و اگر هم روزی به دام بیفتد، کارش با | کرام الکاتبین خواهد بود.
با گنده اهل کجاست؟
جان دبلیو چمبرلین که روزنامه نگاری اهل پرکاست، آخرین رد پاهای پاگنده را زمانی که برای تحقیق به طبیعت گردی رفته بود، کشف کرد. او و همکارانش جی جی براون و رابرت اس سندرز برای کشف خود توضیح جالبی دارند. به نظر آنها پاگنده یک لموریایی است. این ادعای جدید نسبت به آنچه پیشتر تصور میشد؛ یعنی بوزینهای انسان نما که در کوهها زندگی میکند بسیار فراتر رفته و او را عضوی از قدیمیترین تمدن موجود در کره زمین میداند. البته هنوز کسی نمیداند که کدام یک از این دو گزینه قدیمی ترند. الموریاییهامردمانی بودند که در کوهها زندگی میکردند و کمی هم اهل خودنمایی بودند. مردمان این قاره عظیم، پس از نابودی آن بر اثر سیلاب و توفانی در اقیانوس آرام به سرزمینها و خشکیهای اطراف پناهنده شدند. چمبرلین با توجه به رد پاها، وزن پاگنده را حدود ۲۰۴ کیلوگرم تخمینزده است. اندازه رد پاها ۱۲۷ سانتی متر در ۳۸ سانتی متر هستند. او بر این باور است که نژادی را که برای هزاران سال ناشناخته باقیمانده بود دوباره کشف کرده است. او درباره این نظریه میگوید: «بسیاری از محققان بر این باورند که ریشه نژاد قبایلی که اینجا زندگی میکنند به لموریامی رسد. این تمدن در گذشتههای بسیار دور به زیر آب رفته است. در داستانهای محلی از افراد اسرارآمیزی که با رفتاری شاهانهگاه بهگاه برای خرید نمک به فروشگاههای اطراف مونت شاستا میروند، سخن به میان آمده است.
این افراد به جای پول، به فروشندگان تکههای طلا میدادند و چیزی به عنوان باقی پول هم دریافت نمیکردند. افسانههای زیادی حول و حوش این داستان ساخته شده است. بعضی از ساکنان منطقه بر این باورند که این ناحیه مرکز فعالیتهای فرقهای به نام «من هستم» یا «I AM» شده است. پیروان این گروه معتقدند استادان به آسمان رفته» درون این کوه زندگی میکنند.»
جنبش من هستم و پاگنده این جنبش که شاخهای از یکی از گروههای تئوسوفیست است، در دهه ۱۹۳۰ توسط گای و ادنا بالارد بنیانگذاری شد. این گروه با عدهای از کسانی که در دهه ۱۹۵۰ ادعای تماس با یوفوها را دارند، ارتباط داشتند. کسانی مانند جورج آدامسکی و جورجهانت ویلیامسون. ویلیامسون بعدها ادعا کرد که شاهد ملاقات آدامسکی باونوسیها(ساکنان سیاره زهره) و همین طور شاهد به جای ماندن رد پاهای آنان روی زمین بوده است. به این ترتیب مشخص میشود که این باورها در کجاریشه دارند.
سرخپوست دیوانه
در سال ۱۳۳۷/ ۱۹۵۸ هم از کلمه «پاگنده» بار دیگر استفاده شد؛ اما این بار با قدرت بیشتری انعکاس یافت و این بار به عنوان انسان نمایی وحشی به همگان معرفی شد که تا به امروز نیز همین دیدگاه نسبت به آن وجود دارد. در این مقاله آمده:
«تاکسیدرمیستی در سایتل واشنگتن میگوید پاگنده که رد پاهای شبه انسانیاش در منطقه ویچ پک در شمال کالیفرنیا بسیاری را به فکر واداشته، یک سرخ پوست دیوانه است.» آل کوربت (همان تاکسیدرمیست) و یک تاکسیدرمیست دیگری به نام باب تیتموس، ردپاها را که حدود ۴۰ کیلومتری شمال ویچ پک بودند بررسی کرده و معتقدند این رد پاهای بسیار بزرگ، بدون شک متعلق به یک انسان هستند. کوریت به ما توضیح داد که شفافترین رد پا ۴۰ سانتی متر طول، ۱۳ سانتی متر عرض پاشنه و ۱۸ سانتی متر عرض پنجه بوده است. جرالد کرو هفته گذشته با کمک کوربت و تیتموس قالبی گچی از این رد پا را تهیه کرده است.
دیوانه از قفس پرید
به گفته کوربت: اصل ماجرا از این قرار است که پسری سرخ پوست که مشکل روانی داشت، سالها توسط والدینش در خانه به زنجیر کشیده شده بود. اما ۲۸ سال پیش، این پسر ۱۷ ساله از خانه فرار کرده و ناپدید شده بود. بعدها لباسهایش پیدا شدند؛ اما اثری از او به دست نیامد. این پسر پاهای بسیار بزرگی داشته است. ما بسیار در مورد این انسان صحبت و بحث کردیم و در نهایت به این نتیجه رسیدیم که پاگنده باید حدود ۲ تا ۲ / ۲۸ متر قد و حدود ۱۸۰ کیلوگرم وزن داشته باشد این محاسبات از طریق بررسی میزان فشردگی خاک زیر رد پاهای به جا مانده انجام شده است. با بررسی رد پاها در مسیری به طول حدود ۱۸ متر به این نتیجه رسیدیم که طول گامهای او به طور متوسط ۱۲۷ سانتی متر بوده و در نتیجه با طول گام یک انسان با قد ۱۹۰ سانتی متر و طول گام ۷۶ سانتی متر تفاوت بسیار دارد. کسانی که او را در حال دویدن دیدهاند هم طول گامهایش را حدود سه متر اندازهگیری کردهاند. من معتقدم این موجود به طور حتم یک انسان است. این به نظر منطقی میرسد که این موجود یک سرخ پوست باشد که در طبیعت وحشی به زندگی مشغول است. او شبها فعالیت میکند؛ اما تابه حال به کسی آزار نرسانده است. این رد پاها از حدود ۱۰ سال پیش مورد توجه قرار گرفتهاند.»| کوربت همین طور به کار گذاشتن تلههایی برای عکس برداری از این موجود توسط تیتموس اشاره کرده است.
در نهایت توضیحات و نظریات بسیاری در مورد ماهیت پاگنده ارائه شده است. اما هیچ کدام از این نظریات نتوانستند تمام جنبههای اسرار آمیز این موجود را توضیح دهند. هراز چند گاهی هم نظریه جدیدی برای توضیح اینکه این موجود چیست داده میشود تا شاید گرهی از اسرار این پدیده باز کند. شاید به زودی مدارک علمی بهتری در مورد این پدیده ارائه شود.
اولریش مگین، ترجمه: سیدمعین عمرانی
منبع: دانستنیها – مرداد 92