۵ فیلم ترسناک براساس اتفاقات واقعی ساخته شدهاند
The Exorcist
کارگردان: ویلیام فردین بازیگران: الن برستین، مکسون سیدو، کیتی وین
در دهه ۴۰ میلادی سری مطالبی در روزنامههای آمریکا چاپ شد که بیشتر آنها موضوع مشترکی داشتند؛ پسری که روحش تسخیر شده. در ۲۰ آگوست ۱۹۴۹ واشنگتن پست مطلبی منتشر کرد با این عنوان: «کشیش، پسر بچه رینیری را از دست شیطان نجات داد» (رپنیر از شهرهای ایالت واشنگتن است). و بعدها گفته شد پسر جنزده که رونالددو» نام داشت بعد از عملیات جنگیری به زندگی عادی خود برگشت، ازدواج کرد و دوران موفقی را پشت سر گذاشت. در بیستمین سالگرد اکران فیلم جن گیر (سال ۱۹۹۳)، تاریخ نویسی به نام توماس آلن کتابی به نام تسخیر شده» منتشر کرد که در آن اتفاقاتی که ادعا شده در حین جنگیری از پسر بچه رخ داده بود از نگاه «والتر هالوران» و دفترچه خاطرات کشیشی به نام «ریموند بایوشاپ» بازگو میشد. هالوران (به ادعای آلن) آخرین شاهد زندهای بود که تمام اتفاقاتی را که برای رونالد دو رخ داده بود با چشم خود دیده بود. همچنین بایوشاپ در کتاب خاطراتش تعریف میکرد که اسباب و اثاثیه منزل رونالد خود به خود حرکت میکردند و پسرک صداهای ناهنجاری از خود در میآورد. ۹ کشیش و ۳۹ شاهد مستندات مربوط به این اتفاقات را امضا کردهاند. آلن در جایی از کتاب دلایلی را عنوان میکند که تا حدودی میتواند این رویداد را توجیه کند. او نوشته رونالد در خانوادهای بزرگ شده بود که همبازی نداشت و تنهایی باعث شد به سوی بزرگترها کشیده شود. در واقع عمه رونالد که دستی در احضار روح داشت، همدم و مونس او بود و رونالد را هم به این وادی آلوده کرد. با مرگ عمه، رونالد سعی کرد با روح او ارتباط برقرار کند که دچار چنین وضعیتی شد. نزدیک به دو دهه بعد از اتفاق اصلی (یعنی در سالهای اول دهه ۷۰ میلادی) نویسندهای به نام ویلیام پیتر بلاتی کتابی منتشر کرد به نام جن گیر که بر اساس همین داستان نوشته شده بود. مهمترین تفاوت کتاب با ماجرای واقعی این بود که نویسنده با عوض کردن جنسیت فرد جنزده میخواست وحشت بیشتری را به خواننده منتقل کند. چیزی که خود ویلیام فردکین کارگردان جن گیر هم از آن استقبال کرد؛ چرا که به خوبی میدانست حضور یک دختر در نقش فرد جنزده میتواند بیننده را بیشتر میخکوب کند
روح و تاریکی
The Ghostand the Darkness
کارگردان: استفن هاپکینز
بازیگران: مایکل داگلاس، ول کیلمر، تام ویلکینسون
در مارچ ۱۸۹۸، سر رابرت بیومونت (تام ویلکینسون)، سرمایه گذار اصلی پروژه راه آهن در منطقه «تساوو» کشور کنیاز اینکه از برنامه کاری خود یعنی کار گذاشتن ریلهای قطار عقب ماندهاند به شدت شاکی و خشمگین است. به همین خاطر او سراغ کاربلد این کار میرود که مهندسی ارتشی به نام جان هنری پترسون (ول کیلمر) است. پترسون کمی بعد از ورودش متوجه میشود که چند شبی است کمپ کارگران مورد حمله شیر قرار گرفته و همین تکرار اتفاق باعث شده کارگردان از ترس از آنجا فرار کنند. پترسون که حالا فهمیده چرا کار ریل گذاری از برنامه عقب است همان شب به کمین مینشیند و با یک گلوله شیر شکارچی را به درک واصل میکند. اما آب خوش فقط چند صباحی از گلوی پترسون و دوستانش به راحتی پایین میرود.
چون چند شب بعد ماهینا، سردسته کارگران از چادرش ربوده شده و بدن نصف و نیمهاش فردا صبح در محوطه جلوی چشم دیگر کارگران پدیدار میشود. پترسون مانند قبل مترصد شکار شیر بعدی مینشیند اما روز بعد درست آن ور کمپ جسد به خون غلتیده یکی دیگر از کارکنان مجموعه، وحشت دوبارهای را به جان مجموعه میاندازد. با حملهای دوباره مشخص میشود دو شیر چنین فجایعی را به بار آوردهاند. آدمهای محلی به خاطر نحوه شکار این دو شیر لقب روح و تاریکی را به آنها دادند. فیلم «روح و تاریکی» استفن هاپکینز بر اساس فیلمنامهای به قلم ویلیام گلدمن ساخته شده که از اساس و ریشه ماجراهایش واقعی بود و فقط با کمی تغییر و تالیف به رشته تحریر درآمد. این ماجراها واقعا برای کنال پترسون نامی در همان سالها و در همان مکانها اتفاق افتاده و دو شیر به همین شکل و شمایل میآمدند و هر شب تعدادی از آدمهای کمپ کارگران راه آهن را به خاک و خون میکشیدند و میرفتند. پترسون در کتابش، «آدم خواران تساوو» که در سال ۱۹۰۷ منتشر شد اشاره کرده که این دو شیر توانستند۱۳۵ نفر را به کام مرگ بکشند. اما تحقیقات تازهای که صورت گرفته این تعداد را به ۳۵ نفر کاهش داده (البته در تحقیقات تعداد کشته شدگان نیامده بلکه تعداد خورده شدگان مدنظر قرار گرفته).
آروارهها | Jaws
کارگردان: استیون اسپیلبرگ بازیگران: روی شیدر، رابرت شاو، ریچارد دریفوز
کتابی که فیلم مشهور آروارهها از روی آن اقتباس شده خود الهام گرفته از چند اتفاق واقعی است. یعنی هم میشود آن را یک داستان واقعی در نظر گرفت و هم نه. کتاب توسط پیتر بنچلی نوشته شده که همان فیلمنامه نویس است؛ او دو سال قبل از اینکه فیلم ساخته شود شروع به نوشتن کتابش میکند که بیشتر بر پایه و اساس دو اتفاق است. یکی از آنها که به ظاهر مهمتر از دیگری است مربوط میشود به اتفاقات مرگبار سال ۱۹۱۶ در سواحل نیوجرسی که در عرض ۱۲ روز پنج انسان مورد حمله یک کوسه سفید قرار میگیرند و چهار نفر از آنها میمیرند. چند روز بعد از این حملات در ۱۴ جولای کوسه سفید ۷ فوتی شکار میشود که بعد از کالبدشکافی متوجه میشوند در محتویات شکم کوسه اجزا و ترکیبات بدن انسان هم وجود دارد. هر چند دانشمندان به این کار آنها اعتراض کردند و گفتند ممکن است یک کوسه گاوی دست به این عملزده باشد؛ اما بعد از آن هیچ حمله دیگری گزارش نشد. اما دومین حادثهای که بنچلی از آن الهام گرفت مربوط به ماهیگیری به نام فرانک موندوز است که در سال ۱۹۶۴ در ساحل مونتاک نیویورک موفق میشود کوسهای به وزن تقربی ۲ تن شکار کند. بزرگی کوسه به قدری بود که باعث شد به خاطر اینکه او با قلاب موفق شده بود این کوسه را به چنگ بیندازد رکوردی به نام او ثبت شود. ترکیب این دو داستان همان چیزی است که در فیلم آروارهها می بینیم؛ کوسهای به بزرگی ۲۵ فوت به یک ساحل خیالی میآید و انسانها را یک به یک شکار میکند و در نتیجه یک گروه سه نفره که یکی از آنها شکارچی حرفهای کوسه است میروند پی شکار او. آروارهها علاوه بر اینکه از بعضی سکانسهایش به عنوان ترسناکترین لحظات سینمایی یاد میشود، به خاطر فروش فوق العادهاش در آن زمان پدر فیلمهای بلاک باستر هم شناخته میشود.
جادوگری
The Conjuring
کارگردان جیمزوان بازیگران پاتریک ویلسون، ورافارمیگا
داستان فیلم به سال ۱۹۷۱ برمی گردد؛ جایی که خانواده «پرن» برای یک زندگی جدید به مزرعهای آرام نقل مکان میکنند اما به ادعای آنها از روز اول نیرویی شیطانی آزار و اذیتشان را در دستور کار قرار میدهد. پرنها که نمیدانند چه کنند دست به دامن ماموران تحقیقاتی اتفاقات فوق الطبیعه میشوند اما آنها میگویند راهی نیست جز رودر رو شدن با خود این نیرو در پوستر فیلم اشاره شده که فیلم «براساس پروندههای وارنها» ساخته شده. حالا وارن هاکی هستند؟ یک زوج در دنیای واقعی که در اواسط قرن بیستم در آمریکازندگی میکردند و کارشان کشف و شهود درباره اتفاقات ماورایی بود. آنها با هزاران مورد این چنینی سروکار داشتند که خانواده پرنها یکی از آنها بودند. اعضای این خانواده معتقد بودند که بعد از ۹ سال زندگی در این خانه، یکدفعه سر و کله ارواحی بدبو پیدا شد که راس ساعت ۵ و ۱۵ دقیقه سروقت آنها میآمدند. البته این ادعاهیچوقت توسط دیگران تایید نشد اما خودشان همچنان به آن معتقدند تا جایی که در زمان اکران فیلم با عوامل آن به اینور و آنور میرفتند و ماجراهای رخ داده شده را از زبان خود باز تعریف میکردند.
Psycho
کارگردان آلفردهیچکاک بازیگران آنتونی پرکینز، ژانت لی
مارین کرین» به امید ازدواج با «سام لومیس» پولهای کارفرمایش را میدزدد واز شهرشان خارج میشود. اوبین راه در هتل بیتس که جوانی به نام «نورمن» ادارهاش میکند و به گفته خودش مادر دیوانهای دارد، به استراحت میپردازد. شب هنگام هیبتی زنانه که مشخص است مادر نورمن است او را به قتل میرساند. نورمن بعد از دیدن این جنایت برای اینکه کاروبار هتلش از بین نرود زود دست به کار میشود و آثارقتل را پاک کرده و جسدماریون و اتومبیلش را در باتلاق میاندازد. در ادامه قتلهای این چنینی بازهم اتفاق میافتد تا اینکه در انتهای فیلم مشخص میشود کسی که دستش به خون آدمها الوده است نه مادر فوت شده نورمن، بلکه خود نورمن است. آلفردهیچکاک این فیلم که به زعم خیلی از سینمایی هاهنوز یکی از برترین فیلمهای ترسناک تاریخ سینماست را از روی کتابی به همین نام و به قلم رابرت بلاچ ساخته. بلاچ خودش تحت تاثیر اتفاقاتی بوده که در اواسط دهه ۵۰ میلادی در آمریکاافتاد. در آن سالها قاتلی روانی به نام ادگین بعد از مرگ مادرش، مثل نورمن لباس اورامی پوشید و دست به کشتار میزد پلیس در نوامبر ۱۹۵۷ جسد دوزن و تعداد زیادی از اعضای بدن انسانهای دیگرراکه ادگین از قبرستان دزدیده پیدا کرد. او بعدها اعتراف کرد مادرش بهترین دوستش بوده و او میخواسته با ساخت پوستی زنانه و با پوشیدن آن تبدیل به مادرش شود!