کتاب برج ، نوشته جی. جی. بالارد | معرفی و بررسی

نوشته: سارا حسین پور کهواز:
جی.جی.بالارد، نویسندهٔ بزرگ انگلیسی، یکی از داستانسرایان مطرح پسامدرنیسم است که در بسیاری از آثارش تمهای علمیتخیلی را دستمایهٔ کار قرار دادهاست. داستانهای او حاوی روایتهای آخرالزمانی، موقعیتهای فاجعهبار و برخوردهای شیزوفرنیک بشر متمدن با وقایع هستند. از جمله آثار او میتوان به «صداهای زمان» ۱۹۶۰، «تریلوژی دنیای غرق شده» ۱۹۶۲، «خشکسالی» ۱۹۶۵، «دنیای بلور» ۱۹۶۶، «برج» ۱۹۷۵ و «مهر زنان» ۱۹۹۱، اشاره کرد.
برج را میتوان داستانی علمیتخیلی در نظر گرفت. داستانی که در آن نویسنده نگاه خود را از آیندهٔ کلیت جهان هستی برگرفته و دیستوپیای خود را تا حد یک سازهٔ بشری کوچک کردهاست. برج سمبل یک جامعهٔ بشری بحرانزده است. جامعهای که عدم وجود قانون در آن بستری برای تغییر و تحول زندگی، عادات و اخلاقیات ساکنانش میشود. نگاه خیالی نویسنده به تعاملات نامتعارف این جامعه تا حد غیرقابل باوری پیش میرود و ساکنان برج که همگی از اقشار مرفه جامعه هستند، تا حد گلههای حیوانی خود را پایین میآورند. سیر غیرقابل باور و بیباکانه حوادثی که از پی هم رخ میدهند علاوه بر آنکه تخیل خواننده را برای تصویرسازی به کار میگیرند، احساسات او را نیز به هم میریزند. خواننده، در زمان خواندن کتاب با همان یاسها و هراسهایی دست به گریبان است که سکنهٔ برج را آزار میدهد. و از سوی دیگر کاملا بیگانه بودن خود را با ساکنان برج احساس میکند. ساکنانی که بیش از هر چیز به ایزوله بودن خود و عدم تماس با افراد خارج از برج اهمیت میدهند.
شاید یکی از برداشتهایی که پس از خواندن رمان برج به ذهن خواننده میرسد این باشد که روانپریشیهای رخ داده در داستان عکسالعمل تکاملی انسان متمدن در قبال حوادث و فشارهایی است که شرایط زندگی جدید ناگزیر کردهاست. شرایطی ناخواسته که خود موجودیت برج، به عنوان نمادی از سبک زندگی جدید و تکنولوژیک، مسبب آنها بودهاست. گویی ساکنان برج به این نتیجه رسیدهاند که برای تحمل شرایط جدید بهترین راه روانپریشی و آزادی از قید و بندهای آن چیزی است که در زندگی پیشین آنها سلامت روانی نامیده میشدهاست.
برج را بسیار با رمان «کوری» نوشتهٔ ساراماگو مقایسه کردهاند. این شباهت که در همان فصلهای اولیهٔ کتاب، ناخودآگاه به ذهن میرسد، از آنجا ناشی میشود که جانمایهٔ هر دو داستان فروپاشی جامعهٔ انسانی در برخورد با موقعیتی تنشزا است. در رمان کوری این موقعیت، همهگیر شدن یک نوع کوری ناشناخته است ولی در برج مسئله به سادگی زندگی در یک برج مسکونی پیشرفته است. ولی در عین شباهت دو داستان تفاوت عمدهای با هم دارند. انسانهای رمان ساراماگو در پی رهایی و یافتن راه فرار تلاش میکنند و در تمام طول داستان خواننده نیز مانند آنها فاجعه رخ داده را به عنوان وضعیتی موقتی و گذرا میپذیرد، در برج اما اینگونه نیست. ساکنان برج به مرور حساسیت خود را نسبت به فاجعه از دست میدهند و خود را با آن هماهنگ میکنند. آنها نه تنها تلاشی برای رهایی و اصلاح امور نمیکنند بلکه برعکس سعی در بیشتر دامن زدن به مسائل دارند.
خلاصه داستان:
مجموعهٔ ساختمانی جدیدی، متشکل از چندین برج مسکونی، در حاشیهٔ لندن ساخته شدهاست. طراحی برجها شامل پیشبینی تمامی نیازهای ساکنانشان است تا آنها کمترین احتیاجی به خدمات خارج از مجموعه نداشته باشند. سکنهٔ ساختمان همگی از طبقههای مرفه و تحصیلکردهٔ اجتماع هستند و با توجه به قیمت آپارتمانها که از پایین به بالای برج سیری صعودی دارد گروهبندی شدهاند. پس از مدتی اختلال در ساختارهای برج چون آسانسورها و سیستم برق ساختمان روابط ساکنین را از حالت عادی خارج کرده و درگیریها آغاز میشود. درگیریهایی که هیچ چیز جلودارشان نیست. نه اصول انسانی و اخلاقی، نه قانون و نه هیچ نوع کمک خارجی.
از مقدمه مترجم:
جی.جی.بالارد انگلیسی و در اصل متولد شانگهای (۱۹۳۰) است؛ پدرش آن زمان در چین تجارت میکردهاست. در دوران جنگ جهانی دوم که ژاپنیها چین و بندر شانگهای را تصرف کردند، خانواده بالارد را نیز دستگیر کردند و بعد از حمله به پرلهاربر در سال ۱۹۴۱ آنها را به اردوگاه اسرای غیرنظامی فرستادند. پس از تسلیم ژاپن خانوادهٔ بالارد را آزاد کردند و همهٔ آنها در سال ۱۹۴۶ به انگلیس برگشتند.
جی.جی.بالارد در انگلستان برای ادامه تحصیل به دانشگاه کمبریج رفت و دو سالی پزشکی خواند. اما درس را رها کرد و به کارهای مختلفی روی آورد. مدتی آگهی تجاری و تبلیغاتی مینوشت، و مدتی هم در بازار کاونتگاردن لندن باربری میکرد، در ضمن به کار نویسندگی نیز میپرداخت و قصه کوتاه مینوشت. نخستین داستان کوتاه بالارد در سال ۱۹۵۶ در مجله «جهان نو» به چاپ رسید. در همین زمان در یکی از مجلههای فنی یک کار دایمی به دست آورد و در سال ۱۹۶۱ کمک سردبیر یک مجله علمی شد. در این مدت همچنان به نوشتن و چاپ داستان کوتاه ادامه میداد. بهترین داستانهای کوتاه بالارد در همین دوره به وجود آمدهاند. بالارد اولین داستان بلند خود به نام «جهان غرق شده» را در سی سالگی نوشتهاست.
کتاب حاضر، برج (مجتمع مسکونی) در سال ۱۹۷۶ منتشر شدهاست. منتقد ادبی «تایمز مالی» از برج چنین یاد میکند: «برج اسطورهٔ جهان معاصر و مدرن ما است، نگاهی به پیامدهای احتمالی تکنولوژی پیشرفتهٔ معاصر است و نگاهی است به طبیعت موشگونهٔ آدمی که در این میان به دام افتادهاست. شیوهٔ بیان بالارد کاملا خونسرد و بیتفاوت است، نگاه او کاملا دقیق و موشکافانه است، تم داستان جسورانه است و به خوبی باز میشود و گسترش مییابد». منتقد تایمز برج را «پیروزی هنر و احساس» میخواند. و بالاخره منتقد «ساندی تلگراف» میگوید: «بالارد میخواهد نشان دهد که چه طور میشود که انسان نمیتواند مدت زیادی تن به نظم دهد، آن هم نظمی که بر شانههایش سنگینی میکند. شیوهٔ بیان ماجرا اثر کوبندهای بر خواننده میگذارد.»
خواندن داستانهای بالارد تجربهٔ تازهای است، ورود به دنیای هراسها و کابوسهایی است که برای انسان پایان هزاره دوم و آغاز هزاره سوم چندان دور نمینماید و گاهی در عمل چنان نزدیک است که انسان به هراس میافتد.
قسمتی از متن داستان
بررسی روانشناختی برجنشینی به نتایج قاطعی رسیدهاست. به عنوان مثال، نبود طنز؛ همیشه به نظر وایلدر این نبود طنز خودش مشخصترین جنبه برجنشینی است، و شاید هم مهمترین آنها. تمام تحقیقات پژوهشگران حاکی از این است که هیچ کس با برج شوخی نمیکند و درباره آن لطیفه درست نمیکند. به مفهوم دقیق کلمه زندگی در برج «بیحادثه» است. برای برجنشینی رفتار ویژهای لازم است. برجنشین باید تسلیم، خوددار و کمی هم دیوانه باشد. وایلدر فکر میکرد که به آدمهای روانی این جا خیلی خوش میگذرد. این قطعههای عظیم بتون از همان آغاز پیدایش گرفتار خرابکاری بودهاند. هر قطعهای که از تجهیزات تلفن کنده شدهاست، هر دستگیرهای که از دریچههای محفظهٔ آتشنشانی کنده شدهاست، هر لگدی که کنتور برق را قر کردهاست، نشانهای از مقابله در برابر اختگی فکری است.
چیزی که بیشتر از همه وایلدر را در مورد آپارتماننشینی عصبانی میکرد این بود که چگونه جمعی کاملا یکدست متشکل از صاحبان مشاغل پردرآمد از هم گسیخت و به سه اردوگاه مشخص و متخاصم تقسیم شد. همان تقسیمات اجتماعی قدیم که اساس آن قدرت، سرمایه و نفع شخصی است، این جا در برج، بیش از هر جای دیگری خود را نشان میدهد.
[۱]- High Rise [۲]- James Graham Ballard