کتاب جنگاوران اخترناو، نوشته رابرت هاین لاین | معرفی و بررسی

نوشته: داود ابراهیمی
جنگاوران اخترناو
رابرت هاین لاین
ترجمه: پیمان اسماعیلیان خامنه
نشر گلآرا
یکی از آثار درخشان رابرت ا. هاینلاین، کتاب جنگاوران اخترناو[۱] میباشد که در دهه ۶۰ نگاشته شده و برای اولین بار بصورت داستانی دنباله دار در مجلهٔ «فانتزی و علمی-تخیلی[۲]» به چاپ رسید. در زمان خود از جنجال برانگیزترین کتب چاپ شده در امریکا بوده است، که حتی برای مدتی چاپ و فروش آن در کشورهای غربی ممنوع بود. این رمان علمی-تخیلی-فلسفی (نمی توان تعیین کرد کدام گزینه سنگینتر است) در مورد فلسفهٔ تعلیم و تربیت، نظام اجتماعی و فلسفهٔ جنگ همان قدر دقیق بحث میکند که در مورد اختراعات فنی و مهندسی و بهترین دستاوردهای ریاضیات کاربردی.
داستان از زبان شخصی به نام «جوان جانی ریکو» فیلیپینی تعریف میشود که تحت تأثیر تعارفات کودکانه و رودربایستی به خدمت سربازی میرود. داستانهای کتاب، ماجراهای ریکو در پیاده نظام سیار[۳]، واحدی نظامی با نیروهای قدرتمند در آینده است.
ریکو در ارتش از سرباز تازه کار به افسر وظیفه و سرانجام به افسری تبدیل میشود که در پایان دوره خدمت نظامی خود، وارد جنگی کهکشانی بین نژاد انسانی و گونهای موجودات حشرهای به نام حشرات[۴] میشود.
هاین لاین از دید ریکو، اخلاق و جنبههای فلسفی لزوم جنگ و طبیعت جوانان را نشان میدهد.
داستان «جنگاوران اخترناو» در سال ۱۹۶۰، جایزه هوگو را به عنوان بهترین رمان به دست آورد و در راه ساخت شدن ژانر ادبی جدیدی به نام «علمی-تخیلی نظامی» کمک شایانی کرد. از روی داستان این کتاب، فیلمها و بازیهای کامپیوتری زیادی ساخته شد.
رابرت هاین لاین به این دلیل به کتاب زمینهای نظامی بخشیده است، که خودش زمانی بعد از تحصیل در آکادمی نیروی دریایی آمریکا، به مدت شش سال به عنوان افسر نیروی دریایی خدمت کرده است.
هنگامی که ایده نوشتن این کتاب به ذهن او خطور کرد،کار بر روی داستان «غریبهای در سرزمینی غریب[۵]» را متوقف کرده و تمام وقت به نوشتن «جنگاوران اخترناو» پرداخت. گرچه این رمان در اصل به عنوان رمانی نوجوانانه برای چاپ به دست یک انتشارات سپرده شده بود، اما مورد قبول واقع نشد و در عوض به عنوان رمانی برای بزرگسالان از طرف انتشارات دیگری به زیر چاپ رفت. این قبول نشدن کتاب هاین لاین به عنوان رمانی نوجوانانه، او را بر آن داشت که کار در این حیطه را رها کرده و واقعا به نوشتن برای بزرگسالان روی بیاورد.

خلاصهای از داستان
* توجه: با خواندن متن زیر ممکن است بخشی یا تمام این داستان لو رود.
«جنگاوران اخترناو» در زمانی دور و نامعین در آینده میگذرد. شاید هم در تاریخی متناوب. داستان شرح زندگی «جوان ریکو» و از زبان خود او، در طی تبدیل شدنش به یک سرباز در پیاده نظام سیار در میانهٔ جنگ میان «فدراسیون زمین[۶]» و «آراکنیدها[۷]» است. داستان بصورت تعدادی فلاش بک روایت میشود و از این لحاظ، این داستان یکی از معدود رمانهای هاینلاین است که در آن از روایت گویی استفاده شده است.
داستان از جایی شروع میشود که جوان ریکو درون رزمناو جنگی «راجر یانگ[۸]» قرار دارد و برای حملهای به سیاره «اسکینیز[۹]» که از همپیمانان آراکنیدها است، به آنسو عازم است. به زودی میفهمیم که او یک سواره نظام «کلاهک» (این نام به این دلیل استفاده میشود که آنها به وسیلهٔ کپسولهایی به سمت مناطق فرود خود، پایین میپرند) در پیاده نظام فدراسیون زمین است. پیاده نظام سیار، ارتشی است که تقریباً شکلهای مختلف نیروی دریایی و نیروی هوایی را در هم ترکیب کرده است. خود این حمله، یک نمونه از چندین حملهٔ واقعی درون داستان است و تقریباً بصورت خلاصه بیان میشود؛ سربازان پیاده نظام سیار روی اسکینیز فرود میآیند، اهداف خود را تخریب میکنند و در این بین، دچار تلفات هم میشوند.
سپس داستان به جایی که ریکو از دبیرستان فارغ التحصیل شده و بر خلاف میل پدرش، عضو خدمات فدراسیون میشود، بازمیگردد. این تنها فصلی است که زندگی شخصی ریکو را شرح میدهد و بیشتر آن صحبتهای دو نفری است: سروان کلنل ژان وی. دابوا، استاد درس «تاریخ فلسفه و اخلاق» جوان در دبیرستان و گروهبان هو، سرباز تازهکار نیروهای مسلّح فدراسیون زمین.
بسیاری از خوانندگان ممکن است احساس کنند دابوا خود هاین لاین در طی رمان است. او با گفتن اینکه «چگونه خشونت، نسبت به هر عامل دیگری، بیشترین موضوع تکرار شده در تاریخ است»، بیشترین تکگویی رمان را به خودش اختصاص میدهد. گروهبان هو، دیدی خلاف دابوا را از ارتش ارائه میدهد (هو چندین عضو بدن خود را از دست داده و به جای آن از پروتز استفاده میکند. اما سر وظیفه خود در جلوی ساختمان فدرال از آنها استفاده نمیکند. محاسبه شده است که با این کار، به داوطلبان خدمت در ارتش میزان خطرات واقعی نشان داده میشود و میان کسانی که واقعا حاضر به تجربهٔ چنان خطراتی هستند با افرادی که حاضر نیستند، یک غربال گری صورت میگیرد.)
در طول رمان، بارها به کلاس درس «تاریخ فلسفه و اخلاق» در دوران دبیرستان ریکو فلاش بک زده میشود که شرح میدهد چطور در فدراسیون زمین، حقوق یک شهروند کامل (برای رأی دادن و استخدام دولتی) در طی استخدام ارتشی، بیاعتبار میشود. در هر حال، داوطلبان تا زمانی که آبرومندانه خدمت خود را به پایان نرسانند، قادر به استفاده از چنین حقوقی نخواهند بود و این بدان معناست که اعضای فعال ارتش نمیتوانند رأی دهند. باقی افراد اجتماع که در ارتش خدمت نمیکنند، در مدلی پیشرفته از دموکراسی، نقش افرادی را نیز که نمیتوانند از حقوق اجتماعی خود استفاده کنند (مانند سخنرانیهای آزادانه و عضویت در مجمع قانونگذاری، به جز رأی دادن و استخدام دولتی) ایفا میکنند. این مدل هدایت جامعه، بعد از فروپاشی دموکراسیهای قرن بیستم بوجود آمده است.
بعد از نامنویسی، ریکو به کمپ آرتور کوری فرستاده شده و پنج فصل بعد، به شرح تمرینات او تحت نظارت استاد نظامیش، گروهبان چارلز زیم میپردازد. تمرینات در این اردوگاه چنان سخت هستند که به زحمت ده درصد از داوطلبان ورود به ارتش قادر به پایان رساندن دوره تمرینی آن میشوند. بقیه یا استعفا میدهند (که به عنوان جریمه، قادر به بازپس گیری حقوق اجتماعی خود نیستند)، یا بیرون انداخته میشوند (مجازات مانند مورد قبل)، یا از نظر پزشکی مردود میشوند (مجازات مانند مورد قبل)، یا وظایف سبکتر میگیرند (که قادر میشوند بعد از پایان خدمت حقوق اجتماعی داشته باشند) یا در طی تمرینات میمیرند.
یکی از فصلها در رابطه با تد هندریک است، یک سرباز تازه کار و شاکی تمام مدت که شلاق زده شده و بخاطر توهین به افسر مافوقش، از ارتش بیرون انداخته میشود. (باید اشاره شود که شلاق زدن و اعدام کردن، بصورت شکلهای قانونی تنبیه در دنیای رمان درآمدهاند.) سربازی دیگر، به دلیل انجام دادن جرم و فرار از ارتش، بعد از دستگیری در مقابل گردان خود به دار آویخته میشود. خود ریکو به دلیل بیدقتی در استفاده از یک اسلحهٔ هستهای شبیه سازی شده در طی یک مانور نظامی، شلاق میخورد.
با وجود این تجربیات، او بالاخره فارغ التحصیل شده و به یک واحد فعال پیاده نظام سیار منتقل میشود. در این بین و در طی دوره تمرینی ریکو، جنگ با حشرات از حالت حفظ آرامش و زد و خوردهای مرزی خارج شده و به جنگی تمام عیار بدل میشود. به همین دلیل در پایان تحصیل، ریکو در مییابد که باید در عملیاتهای رزمی واقعی شرکت کند.
جنگ به طور رسمی هنگامی شروع میشود که یک آراکنید به شهر بوینس آیرس حمله کرده و قتل عام به راه میاندازد؛ مادر ریکو نیز در این هجوم کشته میشود.
در طی حمله به کلنداتو، ریکو به طور ضمنی به شکست فاجعه بار فدراسیون زمین اشاره میکند. واحد خود او نابود شده و سفینههای ترابری آن از بین میروند. خسارتی چنان عظیم برای فدراسیون پیش میآید که طرح حملههایی مشابه چیزی که در فصل اول ذکر شد، بسیار کم میشود (در حقیقت، فصل یک جایی میان فصل ۱۰ و ۱۱ اتفاق میافتد.) تا در عوض آن، منابع صرف بازسازی شوند.
در نتیجه ریکو به واحد گردن کلفتان رازاک[۱۰] منتقل میشود (که به نام ستوان رازاک اینطور نامگذاری شده، ولی اسم اول او هرگز مشخص نمیشود.) این بخش از رمان، به زندگی روزانه در ارتش میپردازد. همین طور روابط بین افسران وظیفه و افسران بلند پایهتر. بخصوص میان ستوان پازک و گروهبان جلال[۱۱].
ریکو تصمیم میگیرد افسری را به عنوان شغل تمام وقت خود انتخاب کرده و وارد «دانشکدهٔ افسری» شود. در هر حال، مشخص میشود که این مدرسه نیز جایی همانند کمپ تمرینات است؛ فقط شاید بتوان گفت اندکی منظمتر است و کتابهای بیشتری دارد. به طور موقت به او مقام ستوان سومی داده شده و تحت نظارت، او اجازه مییابد واحد خود را در طی عملیاتی رهبری کند. بعد از آن، با مشخص شدن میزان تواناییهایش، به او مقام ستوان دومی اعطا میشود.
فصل آخر، بیشتر شبیه فصل آخر یک موسیقی میماند. در این فصل، ریکو و واحد او با نام گردن کلفتان ریکو را میبینیم که سوار بر راجر یانگ، به عنوان بخشی از یک حمله بزرگتر، آماده میشوند روی کلنداتو فرود بیایند. همچنین پدر او را هم در همین سفینه میبینیم (او بعد از مرگ همسرش به پیاده نظام سیار پیوسته است) که ستوان سومی در طی دورهٔ آموزشی است.
شخصیت ها:
• جوان «جانی» ریکو: فرزند یک خانواده ثروتمند فیلیپینی که بر اثر یک انگیزه آنی و بر خلاف نظر والدینش، برای خدمت در ارتش فدرال داوطلب میشود. اولین تجربه از شرکت در یک عملیات واقعی برای او، حضور در نبرد کلنداتو است. سپس به کمپ گردن کلفتان رازاک منتقل شده و بر اثر تشویق دوستش، وارد دانشکده میشود. آن گاه به دلیل موفقیت در رهبری افرادش، رتبه ستوان دومی را به دست میآورد. در آخر کتاب، او را میبینیم که به همراه جوخه تحت نظارتش و به همراه پدرش به عنوان گروهبان جوخه، سوار بر رزمناو راجر یانگ است و برای هجومی دیگر، به پیش میرود.
• چارلز زیم: در اصل، گروهبان یک سفینه است. اما به عنوان استاد و فرمانده کمپ کوری کار میکند. او به یک گروه از آراکنیدها هجوم برده و موفق به اسیر کردن اولین حشره میشود. به همین دلیل عنوان افتخاری کاپیتان و عنوان رسمی ستوان اولی را دریافت میکند.
• ستوان کلنل ژان وی. دابوا: استاد درس «تاریخ فلسفه و اخلاق» در دوران دبیرستان ریکو. بعد از اینکه یکی از دستان خودش را از دست میدهد، با درجهٔ سرهنگ دومی از پیاده نظام سیار بازنشست میشود. در طی دوران تمرینی ریکو، نامهای از دابوا دریافت میکند که باعث ترقی روحی او و پشیمانی از انصراف دادن میشود.
• گروهبان جلال: گروهبان سفینه، ستوان جوخه جوان ریکو در رزمناو راجر یانگ و رهبر جوخه بعد از مرگ ستوان رازاک. او سرانجام عنوان کاپیتانی میگیرد، اما یک پایش را از دست میدهد. نام مستعارش «جلی» است و هرکس که حداقل یک بار برای حمله، با کلاهک فرود آید میتواند او را با نام مستعار صدا بزند.
• ستوان رازاک: رهبر جوخه جوان ریکو در رزمناو راجر یانگ. افراد جوخه، همواره با احترام از او با نام ستوان یاد میکنند. در طی یک حمله، در حالی که سعی میکند دو تا از سربازانش را پیدا کند، کشته میشود. بعد از مرگ ستوان، یک رأیگیری میان سربازان کلاهک صورت میگیرد که آیا نام جوخه را به «پلنگهای جلی» تغییر دهند یا نه. این نام به اتفاق آرا تصویب نمیشود.
/پایان خطر لو رفتن داستان
مکانها:
تران (زمین) – سیاره مادر.
فاراوی: یک کلونی زمینی که توسط آراکنیدها اشغال میشود.
هسپروس: یک کلونی زمینی.
ایسکاندر: یک کلونی زمینی.
کلنداتو: سیاره مادر آراکنید ها.
سیاره پی: سیارهای که توسط آراکنیدها به عنوان پایگاه حملههای خود اشغال شده است، اما در طی عملیات پیاده نظام، پس گرفته میشود. مکانی که اولین آراکنید در آنجا اسیر شده و ریکو، مقام ستوان سومی خود را بدست میآورد.
سنکچوری: سیارهای با یک حلقه مداری. پایگاه پیاده نظام سیار.
شئول: یک سیاره کلونی آراکنیدها که سواره نظام کشتار عظیمی در آنجا به راه میاندازد.
تجهیزات:
زره نیرومند (لباسهای غارتگری، لباسهای دیده بانی و لباسهای فرماندهی)
سلاحهای سنگین (موشک، سلاحهای هستهای)
سوزاننده ها/ آتشزاها (تفنگهای شعلهافکن)
سفینهها (در اندازههای مختلف)
کلاهکهای پرتاب کننده تاکتیکی
تحلیل:
«جنگاوران اخترناو» همانقدر که یک رمان است، یک مقالهٔ سیاسی هم محسوب میشود. بخش عمدهای از داستان در کلاسهای درس رخ میدهد، جایی که ریکو و باقی کاراکترها وارد بحث با استاد درس «تاریخ فلسفه و اخلاق» میشوند. بسیاری بر این باورند که این استاد، همان صدای هاینلاین در داستان است.
هدف کلی این کتاب این است که نشان دهد مسئولیتهای اجتماعی نیاز به فداکاریهای شخصی دارد. گروهی باید از تمامی حقوق خود گذشت کنند، تا بقیه بتوانند یک زندگی منطقی به همراه حقوق منطقی داشته باشند.
حکومت زمینی هاینلاین یک دموکراسی محدود است که بر پایه اشتیاق به فداکاری در زمینهٔ علایق شخصی عمل میکند. حق رأی تنها به آن عده تعلق دارد که دو سال خدمت داوطلبانه خود برای خدمات فدراسیون را با کمال اشتیاق انجام دهند (در حالی که جنگ با حشرات هنوز آغاز نشده است.) «حق رأی امروزه محدود به کهنه سربازان بی اشتیاق است، نه هرکسی (منظور از هرکسی، یک هجده ساله است که دمای بدنش ۳۷ درجه سانتیگراد باشد.)»
نظام سیاسی در فدراسیون زمین، یک مقایسه روشن با دموکراسیهای قرن بیستم است، که بر طبق رمان تاریخ مصرفشان گذشته و نابود شدهاند. این دموکراسیها از یاد رفته اند چون به دروغ «مردم به این اعتقاد رهنمون میشدند که خیلی ساده میتوانند برای هر چیزی که میخواهند رأی دهند… و آن را به دست بیاورند، بدون زحمت، بدون عرق ریختن و بدون اشک ریختن.»
دابوا، یکی از اساتید ریکو بیانیه مشهور آمریکا با عنوان «بیانیه استقلال آمریکا» را با نام «زندگی، آزادی و دنبالهای از شادی» نقد میکند. چون چنین چیزی نمیتواند در دنیای واقع حقیقت بیابد.
برخی به هاینلاین ایراد وارد کردهاند که در دنیای ساخته ذهن او، مردان جماعت غالب را تشکیل داده و بیشترین میزان محرومیت بر اثر ناتوانی، نصیب آنها میشود. در هر حال، در کتاب و در نظامنامه فدراسیون ذکر شده که زمین نیازمند دولتی است که همه داوطلبان، اعم از زن یا مرد، با هر مهارت و توانایی را بپذیرد.
همچنین «جنگاوران اخترناو»، به عنوان بستری برای عقاید ضد کمونیستی هاینلاین هم محسوب میشود. خلاصهترین و بهترین نمونه این مورد را میتوان در حرفهای خود ریکو هم دید: «سیرتهای خوب در کسانی پیدا میشود که میدانند میخواهند چه باشند… نه آن انسان خوب و کاملی که عمه نلیها میخواهد باشند.»
شخصیتها به کارل مارکس («شیاد باشکوه») و تئوری کار-ارزشی او حمله میبرند. بسیاری اعتقاد دارند که ترس هاینلاین از کمونیسم باعث خلق آراکنیدها، «استبدادی ترین حکومت کهکشان» شده است.
آراکنیدها اجتماعی «کاملا کمونیسم» هستند که تکامل خود را با آن هماهنگ کرده اند. آنها هزاران تخم گذاشته و جنگجویان خود را بدون کوچکترین افسوسی بخاطر تلفات از دست رفته، به جبهههای نبرد میفرستند.
تأثیرات:
این رمان به کمیک استریپ، کتاب، فیلم و مجموعههای تلویزیونی برگردانده شده است. بهترین نمونهٔ آن را میتوان «جنگاوران اخترناو» محصول سال ۱۹۹۷ دانست.
البته خود سازندهٔ این فیلم، کتاب را نخوانده و شاید بتوان همین امر را دلیل تفاوت آشکار بین کتاب و فیلم و غوغای طرفداران هاینلاین در هنگام پخش فیلم دانست. این فیلم، افکار اصلی هاینلاین را که دلیل اصلی نوشتن این رمان شد، نادیده گرفته و آشکارا تلاش کرده است تا به نازیسم اشاره کند. یونیفرمها، نشانها و پرچمها در فیلم همگی آلمانی هستند و به طور ضمنی، سعی بر فهماندن نژادپرستی این جامعه دارند…
این کتاب در زمان خود تنها اثر به فارسی برگردانده شده از رابرت هاینلاین بوده، و ترجمهٔ بسیار عالی و روان این کتاب حدود ۱۰ سال پیش توسط نشر گل آرا، به ترجمه آقای پیمان اسماعیلیان خامنه چاپ گردیده است.
[۱] Starship Troopers [۲] The magazine of Fantasy & Science Fiction [۳] Mobile Infantry [۴] The Bugs [۵] stranger in strange land [۶] Terran Federation [۷] Arachnid [۸] Rodger Young [۹] Skinnies [۱۰] Rasczak [۱۱] Jelal