نگاه متفاوتی به یک مشکل خواب شایع: واقعا چرا برخیها یکی دو ساعت بعد از خواب بیدار میشوند و یک ساعتی کلنجار میروند تا دوباره خوابشان ببرد؟

خب، مشکلات خواب در حال حاضر تبدیل به یک مشکل شایع جامعه شدهاند. خیلیها بعد از خستگی شدید فکری و بدنی، پس از اینکه ساعتها در انتظار هستند تا بتوانند به بستر بروند و خستگی از بدن و ذهن به در کنند، میبینند که عملا خواب خوبی ندارند.
مشکلات خواب در جامعه کنونی شایع هستند. استرسها، احساس ناامنی، مناسبت نبودن محیط خواب از نظر بستر و سر و صدای محیطی و دما، استفاده افراطی از موبایل و تبلت و سرک کشیدن تکانهای به شبکههای اجتماعی و افسردگی باعث میشوند که خواب ما دچار مشکلاتی شود.
برخی از ماها در به خواب رفتن مشکل داریم، یعنی به صورت خودمانی اگر چشممان گرم شود و از دروازه خواب بگذریم، در باقی خواب مشکلی نداریم.
مشکل خیلیهای دیگر محله انتهایی خواب است. یعنی در شرایطی که مثلا تا ساعت شش یا بیشتر هم میتوانند بخوابند. یک دفعه میبینند که ساعت 5 بیدار شدهاند و هر کار میکنند خوابشان نمیبرد و بعد ساعات روز را باید خوابآلوده ادامه بدهند.
کابوسها و خوابهای منقطع هم یک مشکل شایع دیگر هستند و نیز مشکل وقفه تنفسی در برخی افراد.
اما یک مشکل کمتر بحث شده در خواب به صورت زیر است:
شما به بستر میروید، در فاصله زمانی معقولی خواب شما را درمییابد، آن لحظاتی که پلکتان سنگین شده، در ذهن میگویید که انگار خواب سنگین آرامشبخشی در پیش دارید. میدانید که آنقدر ذهنی و بدنی خستهاید که احتمالا به تعبیر خودمانی بیهوش شدهاید…
اما نه! چنین چیزی رخ نمیدهد. حدود یکی دو ساعت بعد از خواب بیدار میشوید. چیزی حدود ساعت 2 بامداد. به ساعت نگاه میکنید و از اینکه تنها این مقدار اندک در خواب ماندهاید تعجب میکنید.
اینجا شیوه برخورد ما با این مشکل متفاوت است. برخی خونسرد هستند و کمی کتاب میخوانند یا متنی را با گوشی و تبلتشان میخوانند و نیم ساعته دوباره خوابشان میبرد. اما برخی ناگهان یاد استرسها و اتفاقات دل آزار روز یا گذشته بد خود میافتند و خوابشان بیشتر به تاخیر میافتد.
برخی هم در مورد علت خود همین منقطع شدن خواب فکر میکنند و نفس همین مشکل آزارشان میدهد. آنها با خود فکر میکنند که نکند من افسردگی پنهان دارم؟ نکند من مشکل بدنی مانند مشکلات غدد درونریز دارم؟ چرا من در ساعات آخر شب، چیزهایی مانند کم کردن استفاده از گوش و تبلت را رعایت نکردم و همین باعث بروز مشکل شد.
اما من امروز متنی خواندم که در آن به چیزجالبی اشاره شده بود:
اصلا خواب منقطع یا تکه تکه، چیزی نیست که منحصر به دوران مدرن و زمان استرسها و شبکههای اجتماعی باشد! در زمان خیلی قدیم که که اینقدر وقت و زمان به اندازه الان معنی نداشت، الگوی خواب انسانها فرق میکرد.
اصلا قرنها پیش خوابیدن در دو نوبت، چیز معمولی بود. در این راستا تاریخدانها و انسانشناسها، مدارکی را در خاطرهنویسیها، ادبیات، کتابهای پزشکی و آثار هنری پیدا کردهاند که به همین خوابها دو نوبتی اشاره دارد.
در سال 2001، یک تاریخدان به نام راجر اکریخ، مقالهای منتشر کرد که نشان میداد در قرن شانزدهم، آدمها پس از غروب یک چرت چند ساعته داشتند. بعد از سه چهار ساعت بلند میشدند و یکی دو ساعت مثلا تنباکو میکشیدند، مینوشتند و میخواندند یا عبادت میکردند و بعد دوباره تا صبح میخوابیدند!
جالب است که خیلی از متنهای عبادی قرن پانزده هم حاوی اشاراتی برای فعالیت مذهبی در همین فرصت یکی دو ساعته هستند.
یک دستورالعمل پزشکی به جا مانده از قرن شانزدهم به زوجها توصیه کرده که همین فاصله یکی دو ساعته، بهترین زمان برای آمیزش و فرزندآوری است! در این متن اشاره شده که بعد از خواب کوتاه، زوجهای از خستگیهای روزانه رها میشوند و میتوانند بی دغدغه به هم بپردازند!
اما در قرن هفدهم این دوشیفتی خوابیدن، کم کم کمرنگ شد. از سالها دهه 1920 به بعد کلا دیگر نشانی از این نوع خواب پیدا نمیشود. احتمالا این امر به خاطر استفاده گسترده از نورهای مصنوعی، بیشتر شدن مصرف قهوه و نیز نورهای خیابان است.
جالب است که از همین زمانی که خوابیدن دونوبته محو شد، شکایت در مورد بیخوابی هم بیشتر و بیشتر شد. جامعه هم خواب منقطع را از چیزی معمول، به چیزی که باید در موردش نگران بود، تغییر داد و آدمهایی که بیدار شدن را تجربه میکردند، دچار اضطراب غیرطبیعی بودن این امر میشدند.
همینجا باید اشاره کنیم و حتما میدانید که این چرتها بعد از ناهاری که خیلی از ماها در جامعه ایران داریم، در جاهایی اصلا معمول نیست و به دیده تعجب به آن نگاه میکنند. در برخی کشورها مانند ایران خودمان، برخی کشورهای مدیترانهای، آمریکای لاتین و اسپانیا، چرت عصر معمول است.
حالا سوال این است که اگر خواب دو مرحلهای داشته باشیم، واقعا جای نگرانی نیست و این با سلامتی در تضاد نیست؟
در این زمینه یک پزشک متخصص بیماریهای شغلی به نام جودیت پینتو اشاره کرده که اصلا تصور اینکه ما در یک سیکل پیوسته هفت هشت ساعته شبانه میخوابیم، چیز اشتباهی است. خواب سیکلهایی برای خودش دارد که در برحی از آنها در آستانه هشیاری هم هستیم و مثلا نباید صبح از به یادآوری اینکه چند بار در خواب بیدار شدهایم، تعجب کنیم و خواب خود را ناکامل بدانیم.
باز هم یک چیز مهم دیگر:
این متخصص بیماری ها شغلی میگوید که این توقع که ما در اداره یا دانشگاه در یک شفت ممتد مثلا بین ساعت نه تا پنج عصر، یک سره هشیار کامل و خلاق باشیم، توقع طبیعی نیست. این در واقع قراردادی ساخته دست ما انسانهاست.
ما چون این توقع را برای خود ایجاد کردهایم، از آن سو مجبوریم که الگوی سختگیرانهای هم برای خواب داشته باشیم. در قرنهای قبلی ما انسانها خوابمان با طلوع و غروب و خورشید تنظیم میشد. چون خوابمان زود شروع میشد، یک بیدار شدنی هم آن میان، چیز نرمالی بود.
خلاصه این پست این است که این همه پناه بردن به قرصهای خواب و نگرانی در مورد اینکه چرا فرضا نمیتوانیم یک سره مثلا بین ساعت 11 شب تا شش صبح بخوابیم، شاید از اساس پایه علمی نداشته باشد!
پس باید به ریتمهای زیستی که از هزاران سال پیش وارد اعماق مغز و عادات ما شدهاند، احترام بگذاریم. شاید دانستن این واقعیت دست کم یکی از مشکلات خواب شما را کم کند: استرس پیدا کردن از اینکه خوابتان ناسالم است که خود این استرس باعث بیخوابیهای ثانویهای در خیلیهاست!
این نوشتهها را هم بخوانید
بسیار عالی بود و واقعاً از نگاهی جدید به موضوع پرداخته بودید
واقعا بعد از خوندن این متن حس بهتری دارم درباره خواب شبم. سپاس.