یک اسیر جنگی آمریکایی، هواپیمای نازیها را دزدید و با آن به هلند پرواز کرد
وقتی «باب هووِر» در اواخر جنگ بهعنوان یک اسیر آلمانی گرفتار شد، شانسی برای فرار یافت. در آن نزدیکیها، یک هواپیمای جنگی آلمانی رها شدهبود و او توانست سوارش شود.
فقط وقتی هوور توانست آن را به پرواز درآورد، دانست که نقشهاش چه دیوانگی بزرگی بود. او میخواست به هلند پرواز کند، اما خودش هم فهمید که با این کار، هواپیمای منقّش به صلیب شکستهی او، تا آنجا که سقوط کند، آماج گلولههای متفقین میشود.
بهزودی او یک مزرعهی باز را پیشِ روی خود دید. هوور به سمت مزرعه پایین آمد. کشاورزان هلندی به تصور اینکه هواپیما توسط یک افسر نازی هدایت میشود، با چنگکش به سمت آن حمله کردند. هوور سعی کرد با فریاد زدن، مانعشان شود، اما آنها متوجه نمیشدند. چیزی نماندهبود همه چیز تمام شود که یک کامیون جنگی متعلق به انگلیسیها از آن نزدیکیها گذشت.
هوور فریاد کشید: «من آمریکاییم.» انگلیسیها حرف هوور را برای کشاورزان ترجمه کردند و بالاخره هوور نجات یافت و توانست به کشورش بازگردد.
باز وقتی این سرگذشت را مینوشتم به صورت محوی یاد فیلمی افتادم که دهه شصت پخش شده بود و مضمونش یا دقیقا همین داستان تاریخی بود یا سوژهای شبیه آن. یادم میآید که تلاش چندباره یک اسیر برای فرار آن در آن نقل شده بود و تلاشش برای سرقت یک هواپیما. اما بیش از این، چیزی یادم نمانده.