معنی adventure به فارسی چیست؟

معنی adventure

حادثه، ماجرا، مخاطره، سرگذشت، تجارت مخاطره امیز، در معرض مخاطره گذاشتن، دستخوش حوادی کردن، با تهور مبادرت کردن، دل بدریا زدن، خود را بمخاطره انداختن
معانی دیگر: ماجراجویی، به مخاطره انداختن، دل به دریا زدن، جرات داشتن، ریسک کردن، (تجارت و غیره) سرمایه گذاری (در کارهای پرمخاطره)، vt : در معر­ مخاطره گذاشتن، دستخوش حوادک کردن


1a : an undertaking usually involving danger and unknown risks a book recounting his many bold adventures
b : the encountering of risks the spirit of adventure
2 : an exciting or remarkable experience an adventure in exotic dining They were looking for adventure.
3 : an enterprise involving financial risk wanted to pay off her debts before embarking on any new financial adventures

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]