کتاب قدرت تفکر بدون فکر کردن (بلینک) | نوشته مالکوم گلدول | معرفی و بررسی

پس از کتاب نقطه ی اوج، از مالکوم گلدول که جز پرفروش ترین کتاب های این نویسنده است، کتاب قدرت تفکر بدون فکر کردن یا همان بلینک از او منتشر شد.
در یک جمله او در این کتاب تغییری انقلابی در مورد روشی که ما با آن دنیای پیرامون خود را می فهمیم ایجاد کرد.
کتاب بلینک در مورد اینکه ما چگونه بدون تفکر، فکر می کنیم توضیح می دهد. این که این عمل در یک چشم بر هم زدن اتفاق می افتد اما آنطور هم که ما فکر می کنیم ساده نیست.
آنچه که به نام برش نازک شناخته شده است پذیرش این واقعیت است که ما با یک بلینک می توانیم بسیار بیشتر از ماه ها مطالعه چیز بدانیم. اما در عین حال باید بفهمیم دربعضی شرایط و موقعیت ها تشخیص و درک سریع می تواند بسیار گمراه کننده هم باشد. در معنای لغوی برش نازک توانایی ما در درک سریع لایه های زیرین شرایط و موقعیت هایی است که در آن ها قرار می گیریم.
در کتاب بلینک با روانشناسی آشنا خواهید شد که می تواند از روی فیلم چند دقیقه ای صحبت کردن یک زوج، مشخص کند که آیا ازدواج ماندگاری دارند یا نه، همچنان در مورد مربی تنیسی می خوانید که قبل اینکه راکت بازیکن به توپ تنیس برخورد کند می تواند اعلام کند که سرویس موفق خواهد بود یا نه! و در مقدمه اطلاعاتی در مورد عتیقه شناس هایی که با یک نگاه اصل یا فرع بودن عتیقه ها را تشخیص می دهند در اختیارتان قرار میگیرد.
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
در نهایت کتاب بلینک به ما می آموزد کسانی که بهترین تصمیم ها را می گیرند آنهایی نیستند که بیشترین اطلاعات را در پروسه ی تصمیم گیری در اختیار دارند و یا کسانی که بیشترین مدت زمان را صرف تصمیم گیری می کنند، بلکه آنهایی موفقند که می توانند تعداد بسیار کمی از فاکتور های مهم را از میان هزاران متغیر پیدا کنند و بر اساس همان تعداد اندک درست ترین تصمیم را بگیرند.
این کتاب در ۶ فصل خلاصه شده که در هر فصل با مثال های متنوع و متعدد نحوه ی ذهن ما در فکر کردن و تصمیم گیری را توضیح می دهد و در نهایت روش های کنترل و استفاده ی صحیح از این توانایی فوق العاده ی ذهنمان را به ما آموزش می دهد.
قدرت تفکر بدون فکر کردن
بلینک
نویسنده : مالکوم گلدول
مترجم : فاطمه عباسیفر
نشر دایره
نظریهی «برشهای نازک»: چگونه میتوان از معلومات کم به شناخت بسیار دست یافت؟
سالها پیش زوج جوانی به دانشگاه واشنگتن آمدند تا از آزمایشگاه روانشناس «جان گاتمن» (۳۴) دیدن کنند. هر دو سن و سالی حدود بیست و بیست و پنج سال داشتند. بلوند بودند و چشم آبی. موهایشان را مطابق مد روز آرایش کرده بودند و عینکهای شیکیزده بودند. بعد کارکنان آزمایشگاه گفتند: آنان زوج مهربانی بودند و آدم میتوانست به راحتی آنان را دوست بدارد. باهوش، جذاب، بامزه و خوش سرو زبان و بذله گو بودند. این صفات به خوبی در نوار ویدئویی که «گاتمن» از آنان گرفت به چشم میآید. شوهر که ما او را در اینجا«بیل» مینامیم رفتاری خوشایند و مطبوع داشت. همسرش سوزان حضور ذهنی تند و تیز و اما خشک و بیروح داشت.
آنان را به اتاق کوچکی در یک ساختمان معمولی دو طبقه که محل عملیات«گاتمن» بود راهنمایی کردند و با فاصله یک و نیم متر از یکدیگر روی دو صندلی اداری نشاندند که روی سکوی بلندی قرار داشت. به گوشها و انگشتانشان الکترود و حسگرهایی وصل کردند که تعداد ضربان قلب، میزان عرق و حرارت بدنشان را اندازه میگرفت. زیر صندلیهایشان دستگاهی وصل بود که میزان و شدت تکان خوردنشان را روی صندلی ثبت میکرد. دو دوربین ویدئو از هر یک از آنان تصویر میگرفت؛ هرچه را که میگفتند و هر کاری که میکردند همه و همه ثبت میشد. در حالی که دوربین از آنان تصویر میگرفت به مدت پانزده دقیقه تنهایشان گذاشتند و به آنان گفتند میتوانند درباره مسایل مربوط به ازدواجشان موضوعی که بر سر آن با یکدیگر اختلاف نظر دارند. به بحث و گفت وگو بپردازند. موضوع مورد مشاجرهی بیل و سوزان، پرندهی خانگی بود. آنان در آپارتمان کوچکی زندگی میکردند و پرندهی خانگی بزرگی داشتند؛ بیل آن را دوست نداشت در حالی که سوزان به آن علاقهمند بود. به مدت پانزده دقیقه بر سر پرنده و اینکه چه باید بکنند با یکدیگر به بحث و مشاجره پرداختند.
این نوار ویدئو نمونهای تصادفی از انواع بسیار معمولی ی مکالماتی بود که زوجها معمولا با یکدیگر دارند. هیچ کس در ابتدا عصبانی نشد و جار و جنجالی راه نیفتاد، هیچ اخلال و بینظمی در گفت وگو نبود. هیچ کشف و شهود ناگهانی هم در کار نبود. بیل با گفتن این که من از پرنده خوشم نمیآید؛ در حالی که لحن صدایش بسیار منطقی
جلوه میکرد گفت وگو را شروع کرد. کمی بعد شکایت کرد اما در مورد حیوان و نه از سوزان. سوزان هم دلخور بود و شکایت داشت. اما لحظاتی بود که به سادگی فراموش میکردند دارند با یکدیگر مشاجره میکنند و زمانی که موضوع به پر و بوی پرنده برگشت (به طور مثال) بیل و سوزان با یکدیگر شروع به متلک پرانی و شوخی کردند، در حالی که نیم لبخندی بر لب داشتند.
سو: عزیز دلم، اون بو نمیدهد.
بیل: امروز اونو بو کردی؟ سو: آره بوش کردم. بوی خوبی میداد. نوازشش کردم، دستم نه بو گرفت، نه کثیف شد. دستهای توهم هیچ وقت بو نگرفته.
بیل: بله قربان. سو: من هیچ وقت نمیگذارم حیوانم کثیف و بوگندو بشود. بیل: بله قربان، ولی او یک پرنده است.
سو: پرندهی من هیچ وقت چرب و چیلی و کثیف نمیشود. تو بهتر است مواظب باشی. بیل: تو بهتر است مواظب باشی.
سو: نه، تو بهتر است مواظب باشی…. پسرجان نگو پرندهی من کثیف و بوگندوست
آزمایشگاه عشق
فکر میکنید تا چه حد میتوانید از این نوار پانزده دقیقهای به وضعیت ازدواج بیل و سوپی ببرید؟ آیا میتوانید بگویید روابط آنان سالم یا ناسالم است؟ من شک دارم که اغلب شما بگویید مکالمه دربارهی حیوان خانگی بین سو و بیل بتواند اطلاعات زیادی به ما بدهد. پانزده دقیقه زمان بسیار کوتاهی است. ازدواج در بردارندهی مسایل زیادی است که زن و شوهر باید با آن دست و پنجه نرم کنند. پول، روابط جنسی، بچهها، شغل و خانواده و شدت و حدت
این مسایل دائما در ترکیب و تلفیق خود کم یا زیاد میشود. گاهی زوجها با یکدیگر احساس خوشبختی میکنند. بعضی روزها با یکدیگر میجنگند. زمانی احساساتشان طوری است که گویی میخواهند یکدیگر را بکشند اما بعد به تعطیلات میروند و طوری رفتار میکنند که انگار تازه ازدواج کردهاند. برای اینکه بتوانیم وضعیت زوجی را در ازدواجشان بشناسیم لازم است، آنان را هفتهها، ماهها، در وضعیتهای گوناگون، شاد و خوشحال، خسته، خشمگین، تحریک شده و عصبی، پریشان حال و نگران و از پای در آمده و غیره و غیره ببینیم تا در مورد آنان نظر بدهیم نه در حالتی شبیه اوضاع و احوال بیل و سو که کاملا با آرامش و خوب و خوش با یکدیگر گفت وگو کردند. برای پیش بینی در مورد آینده ازدواج هر زوجی در حقیقت مثل هر مسئله دیگری لازم است اطلاعات زیادی در شرایط و وضعیتهای گوناگون تا آنجا که امکان دارد، داشته باشیم.
اما «جان گاتمن» ثابت کرده است که احتیاجی به این همه اطلاعات نیست. از دهه ۱۹۸۰ گاتمن بیش از ۳۰۰۰ زوج (ازدواج کرده)، مثل بیل و سو را به آزمایشگاه خود که آن را «آزمایشگاه عشق» مینامد آورده و از آنان با نوار ویدئو تصویر گرفته است. او پس از بررسی ثانیه به ثانیه نوارها و تحلیل آنها نام خاص SPAFF را بر آن گذاشته است. این نام سیستمی از گدگذاری است که حدود بیست مقوله را در بر میگیرد. در واقع این کدها معادل و متناسب هر نوع عاطفه قابل تصوری است که زوجهای ازدواج کرده احتمال دارد به هنگام مکالمه از خود نشان دهند یا بر زبان بیاورند. مثلا تنفر و انزجار کد ۶ را دارد و تحقیر و خوارشماری کد ۲، خشم ۳کد. گرفتن وضعیت دفاعی کد۱۰، غرزدن و ناله کردن کد ۱۱- غم و اندوہ کد ۱۲- طفره رفتن و کارشکنی کد ۱۳- گرفتن وضعیت خنثی کد ۱۴- همین طور الی آخر… «گاتمن» به کارکنان خود در آزمایشگاه یاد داده است چگونه اثرات عواطف را ولو مختصر و جزیی در تغییر حالت صورت زوجها تشخیص دهند و چگونه گفت وگوهای به ظاهر مبهم را تفسیر کنند. زمانی که آنان نوار ویدئوی زوجی را میبینند و کد SPAFF را به هر ثانیه از واکنشهای زوجین اختصاص میدهند در واقع جزییات رفتار و عواطف آنان زیر ذره بین قرار میگیرد مثلا یک مشاجرهی پانزده دقیقهای پرتضاد بین زوجین به ردیفی از اعداد تا ۱۸۰۰ شماره تبدیل میشود. ۹۰۰ عدد برای زن و ۹۰۰ عدد برای شوهر. مثلا اعداد ۱۴ و ۷ ۷و و ۱۱ و ۱۱ و ۱۰ به این معنی است که در طول ۶۰ ثانیه یکی از زوجین تا حدی عصبانی شد، بعد بیتفاوت، سپس لحظهای حالت دفاعی به خود گرفت و بعد شروع به غرزدن کرد. پس از آن اطلاعاتی که توسط الکترودها و حسگرها جمع آوری شده است به حساب آورده میشود. به گونهای که کدگذاران میدانند. مثلا وقتی زن با شوهر ضربان قلبشان بالا میرود با درجه حرارت بدنشان تغییر میکند یا روی صندلیشان وول میخورند چه معنایی دارد. همهی این اطلاعات در یک توازن پیچیده کنار هم قرار میگیرند.
«گاتمن» براساس این محاسبات نتایج درخشانی گرفته است. مثلا اگر یک ساعت از مکالمات زن و شوهری را تحلیل کند میتواند تا حد %۹۵ به درستی پیش بینی کند که آیا این دو تا پانزده سال دیگر با هم زندگی میکنند یا نه. و اگر فقط پانزده دقیقه نوار را ببیند صحت پیش بینی او تا حد %۹۰ میشود. اخیرا پروفسوری به نام «سی بیل کارر» (۳۵) که با«گاتمن» کار میکرد و بعضی از نوارهای ویدئو را بررسی میکرد، طرحی برای یک مطالعهی جدید ریخت. او کشف کرد اگر آنان فقط ۳ دقیقه به نوار مکالمهی زوجی نگاه کنند با یک محاسبه نسبتا دقیق و تحسین برانگیز میتوانند پیش بینی کنند چه کسانی طلاق میگیرند و یا چه کسانی در آیندهی دورتر طلاق خواهند گرفت.
حقیقت ازدواج میتواند در کوتاهترین زمانی که حتی به تصور ما هم نمیگنجد، درک و شناخته شود.
«جان گاتمن» مردی میانسال است با چشمهایی مانند جغد. موهایش نقرهای است و ریشهایش را با دقت و ظرافت آراسته است. قد کوتاهی دارد و بسیار جذاب و خوشایند است. وقتی دربارهی چیزی که او را به هیجان آورده، صحبت میکند که تقریبا همیشه همین طور است. چشمانش میدرخشند و گشادتر میشوند. به هنگام جنگ ویتنام، معترضی با وجدان و پیگیر بود و هنوز بقایایی از هیپی گری دههی شصت در او باقی است. گاهی روی موهای بافتهاش کلاهی شبیه کلاه مائو بر سر میگذارد. تحصیلات او در زمینهی روانشناسی است اما در (MIT(ریاضیات ۳۶ هم خوانده است، «دقت و جدیت ریاضیات مثل هر چیز دیگر در او به خوبی مشهود است. زمانی که او را دیدم به تازگی کتاب بلندپروازانهی خود را منتشر کرده بود. کتابی حجیم با پانصد صفحه مطلب به نام «ریاضیات طلاق». او سعی کرد مطالب خود را به من بفهماند، چیزهایی مینوشت. اعدادی را معادل اعداد دیگر قرار میداد ناگهان روی دستمال کاغذی خطوطی رسم میکرد و معادلهی دیگری مینوشت سپس توضیح میداد و این قدر این کار را تکرار کرد که سرم به دوران افتاد.
شاید فکر کنید«گاتمن» موجودی عجیب و غیر عادی است که افکار و تصمیمهایش از ناخودآگاهش بیرون میجهد. در روش او چیزی غریزی وجود ندارد. او نمیخواهد با یک نظر داوری کند. جلوی کامپیوتر مینشیند و با دقت و موشکافی ثانیه به ثانیهی نوارهای ویدئو را تحلیل میکند. کار او نمونهای کلاسیک از هشیاری سنجیده و عمیق است. اما گاتمن به نوبه خود میتواند خیلی چیزها در مورد بخش مهم و بسیار دقیق شناخت سریع که به «برش نازک» معروف است به ما یاد بدهد. منظور از «برش نازک» تواناییی ناخودآگاه ما در یافتن و فهمیدن الگوهای موقعیتها و اعمال و رفتارهایی است که مبتنی بر تجربیات بسیار محدود و جزیی است. زمانی که «اولین هریسون» به کوروس نگاه کرد و بیاختیار گفت: من بسیار متأسفم که این را میشنوم، از«برش نازک» استفاده کرد. همین طور قماربازان «آیووا» زمانی که نسبت به دستهی ورقهای قرمز بعد از ورق دهم دچار واکنشهای استرس میشدند.
برش نازک بخشی از آن چیزی است که باعث میشود ناخودآگاه چنین درخشان عمل کند. اما باید بدانیم که تشخیص سریع مشکل آفرین نیز هست. احتمال دارد وضعیت دشوار و غیرقابل پیش بینی ای به وجود آورد. چگونه میتوان برای داوری ی درست و دقیق در مدت زمان کوتاه اطلاعات ضروری را به دست آورد؟ جواب این است که زمانی که ناخودآگاه ما درگیر«برش نازک» میشود کاری که ما خود به خود و بیاختیار انجام میدهیم سرعت بخشیدن به تفسیر ناخودآگاهمان از واقعه و موضوع است. این همان کاری است که «گاتمن» با معادلات و کامپیوتر انجام میدهد. آیا میشود واقعا در یک نشست وضعیت ازدواجی را مشخص کرد؟ بله میشود. همان طور که موقعیتهای پیچیده دیگری را میشود شناخت. «گاتمن» به ما میگوید چگونه این کار را انجام دهیم.