راجر ابرت: منتقد فقید سینما – متن یک مصاحبه

اگر از علاقهمندان سینما باشید، احتمالا نام «راجر ابرت» را شنیدهاید یا در مجلات سینمایی خواندهاید که بارها سایر منتقدان به نقدهایش استناد کرده و در بسیاری موارد نوشتههای وی مرجعی برای تحلیلگران سینمایی به شمار میرود. حدود چهل سال از زمانی که ابرت نقد فیلم را در شیکاگو سان تایمز شروع کرده به هیچوجه گمان نمیکرد برای چنین مدت طولانییی مشغول به این کار شود. راجر ابرت 66 ساله که غالبا به عنوان بهترین منتقد فیلم شناخته میشود از سال 2002 با بیماری سرطان تیرویید و از سال 2003 با سرطان غدد بزاقی دستوپنجه نرم میکند. همچنین به خاطر تراکئوستومی (ایجاد شکافی در نای برای ممکن ساختن تنفس) وضعیت صدایش هم در حال حاضر چندان خوب نیست. راجر جزوف ابرت متولد سال 2491 است. وی از سال 1962 به صورت ثابت و پیوسته ستون نقد فیلمی در شیکاگو سان تایمز داشته و یک برنامهٔ هفتگی نقد فیلم هم دارد. نقدهای راجر ابرت در بیش از 0200 02 روزنامه در داخل و خارج آمریکا منعکس میشود. در سال 1975 وی نخستین منتقد فیلمی بود که توانست جایزهٔ پولیتزر را تصاحب کند. راجر ابرت از منتقدانی است که نوشتههای کوتاهش را هرهفته اکثر علاقهمندان سینما میخوانند. ابرت به گفتهٔ خودش اصولا فیلمها را نقد نمیکند، بلکه فقط نظر میدهد که فیلم خوب است یا بد و بر همین مبنا به کسانی که فیلم را ندیدهاند پیشنهاد میکند که آن را ببینند یا نه! یکی از دلایل شهرت ابرت این بوده که خیلی ساده و روان حرف زده و در نوشتههایش به مانند یک مخاطب معمولی به جنبههای مختلف مثبت یا منفی فیلم اشاره میکند. ابرت به فیلمهایی که از نظر وی خوب هستند ستاره میدهد اما خیلی بهندرت پیش میآید که به فیلمی ستاره بدهد. جالب اینجاست که طی سالهای اخیر این موضوع اثبات شده که وی عموما به فیلمهایی ستاره میهد. که همگان از آن فیلمها انتقاد کردهاند؛ برای مثال یکی از فیلمهایی که ابرت به آن ستاره داده، «مخمل آبی» ساختهٔ «دیوید لینچ» بوده که نسبت به کارهای دیگر لینچ اثر متوسطی محسوب میشود!
آیا میتوان برای پیدایش نقد زمانی تعیین کرد؟ نقد در حوزهٔ اندیشه همیشه وجود داشته است اما نقد به عنوان معیاری جهت سنجش کلیهٔ حوزههای فکری و عملی چیزی کاملا نو است، به این معنا که در دوران مدرن بوده که نقد از حوزهٔ محدود هنری خارج شده و تمام حوزههای اندیشه و عمل انسانی را فراگرفته است! بر همین مبنا، نقد هنری و آنچه که در اینجا مدنظر است -نقد سینمایی-در شکل مطلوبش باید بتواند نه تنها یک فیلم یا اثر سینمایی که تمامی حوزههایی که به نحوی با آن اثر مرتبط هستند را مورد بررسی قرار دهد و در این هنگام است که نقد میتواند یک نوع آفرینش هنری هم تلقی شود. بر این اساس منتقدان وظیفهٔ مهمی در سینما به عهده دارند و وظیفهشان بیش از خالقان آثار سینمایی است و طبیعی است که میتوانند با آگاهیبخشی و نقش روشنفکرانهٔ خود باعث ارتقای سطح سلایق عمومی و جهتدهی آنها شوند، اما نکتهیی که طی سالیان اخیر توسط اکثر کارشناسان سینمایی مورد تأکید قرار گرفته این بوده که نقد و نوشتار سینمایی به جایی رسیده که خودش هم نیاز به آسیبشناسی دارد و به این ترتیب منتقدان و نویسندگان سینمایی باید با خودشناسی و درک جایگاه تأثیرگذار خود به نقد چشمانداز نقد در سینما بپردازند.
به عنوان کسی که بخش عمدهیی از عمرش را صرف نوشتن یادداشتها و نقدهای سینمایی کرده، اصلیترین هدف نقدنویسی را چه میدانید؟
فکر میکنم هدف اولیه و اصلی نقدنویسی آگاه کردن مخاطبان از فیلمها بوده، یعنی در ابتدا هیچ کس قصد این را نداشته که مثلا جهت آگاهی فیلمساز از فیلمش به بررسی آن فیلم بپردازد. در حال حاضر هم اغلب منتقدان بیغرض، همین هدف را در نقدنویسی مد نظر دارند.
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
خودتان به چه منظور به این حیطه وارد شدید؟
من در ابتدای حضورم در این عرصه تنها میخواستم پارهیی از نظراتم را به گوش مخاطبان برسانم و به این حرفه به عنون یک شغل نگاه نمیکردم.
آیا هنوز هم همینطور فکر میکنید؟
بله، برای من سینما هنوز هم همان ماهیت سرگرمکنندهٔ اواسط قرن بیستم را با خود دارد البته با این تفاوت که موارد سرگرمکنندگی کمی سطحیتر از قبل شدهاند. در این میان من صرفا فیلمهایی را
به مخاطبان پیشنهاد میکنم که اندکی بیش از فیلمهای دیگر آنها را سرگرم کند!
در برخی موارد مشاهده شده که شما کاملا برخلاف نظر دیگر منتقدان به تفسیر یک فیلم میپردازید!
اساس نقد همین است، یعنی هرکس باید فقط نکاتی را که به چشمش خورده تفسیر کند. در این حیطه جایی برای کپی کاری وجود ندار و به این ترتیب شک نداشته باشید که تا زمانی که نظراتتان را خالصانه ارایه نکنید، تبدیل به یک نتقد حرفهیی نخواهید شد!
فکر میکنید دلیل اصلی رفتار آن دسته از افرادی که در نوشتن نقد بر یک فیلم همواره ابتدا منتظر اظهارنظر بزرگان عرصهٔ نقد مانده و سپس به نگارش نقد میپردازند چه میتواند باشد؟
ببینید، توجه به گفتار پیشکسوتان دو حالت میتواند داشته باشد: اول اینکه شما به این گفتهها تنها برای آگاه شدن از یک نظر خاص نگاه کرده و هیچگونه گرتهبرداری از آنها نداشته باشید، دوم اینکه شما براساس نظرات سایر منتقدان به تشریح فیلم بپردازید! حالت دوم است که به تکرار منتهی شده و نه سودی را عاید نویسندهٔ نقد میکند و نه سودی برای خوانندهٔ نقد دارد! منتقدان در بالا بردن کیفیت کار یک فیلمساز چه نقشی میتوانند داشته باشند؟
فکر میکنم تنها در اثر آشنایی با دیدگاههای مختلف و البته اصولی است که یک کارگردان خواهد توانست کیفیت کاری خود را به مرور بالا ببرد. توجه داشته باشید که انسانهای مختلف، دیدگاههای مختلفی دارند و بارها شده که حتی بزرگترین کارگردانان هم نکاتی را فراموش کردهاند که به اعتقاد گروهی از منتقدان رعایت این نکات کاملا بدیهی بوده است!
آیا میتوانید در این باره مثالی هم ارایه کنید؟
بله. «مارتین اسکورسیزی» یکی از توانمندترین کارگردانان روزگار ماست اما همین فیلمساز در اثری مانند «مردگان» در قسمتهای میانی فیلم، پرداخت داستانی خوبی را ارایه نکرده که دلیل اصلی این امر تکیهٔ بیش از حدش بر بعد اکشن داستان است. این نکتهیی بود که در زمان اکران فیلم از سوی بسیاری از منتقدان مطرح شد و مورد تأیید خود اسکورسیزی هم قرار گرفت!
به جز بیان دیدگاه به صریحترین شکل ممکن و البته بدون تأثیرپذیری از دیگران، یک منتقد حرفهیی چه ویژگیهای دیگری باشد داشته باشد؟
منتقد باید سینما را خیلی خوب شناخته و با تمام ابزار موجود در این صنعت هم آشنایی کامل داشته باشد، چرا که در بسیاری موارد نوشتههای منتقدان به عنوان مرجعی جهت فعالیتهای تحقیقی مورد استفاده قرار میگیرند.
در یکی از کتابهای مربوط به فن نقد آمده است که: «اصلیترین ویژگی یک منتقد خوب، قدرت نگارش اوست»؛ تا چه حد با این نظر موافق هستید؟
به شدت این مسئله را تأیید میکنم. یک منقد خوب حتما یک نویسندهٔ خوب هم است اما به این نکته هم توجه کنید که خلاف این مسئله اثبات نشده، به این معنا که هرکس که قدرت نویسندگی بالایی دارد نمیتواند و نباید به عنوان یک منتقد خوب شناخته شود!
با این حساب بسیاری از یادداشتهای سینمایی که این روزها در مجلات و روزنامهای مختلف چاپ میشوند ویژگیهای یک نقد خوب را ندارند!
من فکر میکنم وسعت فیلمسازی در هالیوود سبب شده که در کنار صنعت فیلمسازی، صنعت نقدنویسی هم پدید آید، یعنی گروهی از جوانان علاقهمند به سینما توانستهاند به مطبوعات روی آورده و با ارایهٔ مطالب خود تحت عنوان نقد شهرت نصفه نیمهیی هم کسب کنند! حتی بسیاری از فارغ التحصیلان مدارس سینمایی که در سینما جایی برای عرضاندام پیدا نکردهاند هم به مطبوعات روی آوردهاند!
به نکتهٔ خوبی اشاره کردید. در سالیان اخیر، مطبوعات و به ویژه آن دسته از مطبوعاتی که رویدادهای سینمایی را به صورت کاملا تخصصی پی میگیرند به دلیل کمبود نیروی منتقد درجه یک مجبور شدهاند از گروهی از فارغ التحصیلان رشتههای سینمایی که احیانا دست به قلم خوبی هم دارند برای نوشتن یادداشتهای
سینمایی استفاده کنند، اما ای کاشها آن شرایطی را برای آموزش این گروه از جوانان هم فراهم میکردند!
به عنوان یک منتقد تراز اول، اصلیترین معضل سینمای قرن جدید را چه میبینید؟
توجه بیش از حد به گیشه، اصلیترین ضعف سینمای قرن بیست و یکم است. در واقع سینماگران به مفاهیمی که توسط فیلمهایشان بیان میشود توجه چندانی نکرده و همهچیز را در میزان فروش فیلمهایشان خلاصه کردهاند.
شاید هم همین توجه به سینما به عنوان راهکاری جهت کسب درآمد بوده که موجب شده کمتر شاهکار خارق العادهیی خلق شود!؟
ببینید، شاهکار خلق نمیشود مگر آنکه تمام عوامل درگیر کار، در نوع خود شاهکار باشند! یعنی این فیلمساز خوب است که در کنار فیلمنامهنویس خوب و بازیگران خوب خواهد توانست یک فیلم خوب بیافریند. تنها کافی است که یکی از عوامل درگیر فیلم در حد شایستهٔ خود ظاهر نشود تا با یک فیلم متوسط یا حتی ضعیف روبهرو شویم.
در بهبود این وضعیت، منتقدان چه نقشی میتوانند داشته باشند؟
همینکه یک منتقد با صداقت تمام و بدون غرض یک اثر را مورد کنکاش قرار داده و واقعیات را به درستی بنمایاند، کافی است!
البته اگر دستاندرکاران سینما هم به نظرات منتقدان توجه نشان دهند!؟
بله. متأسفانه امروزه در ساخت بعضی از فیلمها اصلا به نظرات منتقدان توجهی نشده و همانطور که گفتم درآمدزایی عامل اصلی این موضوع است!
عموما در ساخت کدام دسته از فیلمها به نظرات منتقدان توجهی نمیشود؟
فیلمهایی که تحت عنوان بازسازی آثار موفق ساخته میشود و همچنین فیلمهایی که صرفا به جلوههای ویژه تکیه کرده و حتی یک خط داستانی ساده هم ندارند!.
نقد سینما , اسفند 1387 – شماره 63