رهبران دارای هوش هیجانی از این ۹ قانون مخفی برای پیروزی در بحث‌ها استفاده می‌کنند

در اینجا می‌خواهیم درباره هوش هیجانی و برنده شدن در بحث‌ها و مناظره‌ها صحبت کنیم. شاید برایتان سوال شده باشد که برخی از مدیران موفق دنیا چگونه همیشه در مباحثه‌ها پیروز و موفق می‌شوند. ما در این مطلب، می‌خواهیم درباره ۹ سلاح یا قانون مخفی هوش هیجانی صحبت کنیم که معمولا این رهبران موفق در بحث‌های خود به کار می‌گیرند.

ابتدا باید درباره سه عبارت کلیدی به تعریف‌های مشخصی برسیم تا نیمی از راه را رفته باشیم.

ابتدا «پیروزی»:

  • برای اهداف ما، یک مباحثه برنده به مباحثه‌ای گفته می‌شود که شما در موقعیتی قرار بگیرید که به احتمال زیاد به اهداف نهایی خود نسبت به قبل از شروع بحث دست پیدا کرده‌اید.
  • اغلب اوقات به این معنا نیست که طرف مقابل را متقاعد کردید که شما درست می‌گویید و او اشتباه می‌کند. هر چند وقت یک بار این اتفاق می‌افتد؟
  • در حقیقت، وقتی درباره برنده شدن در یک بحث صحبت می‌کنیم؛ «برنده شدن» یا «پیروزی» را به عنوان یک فعل در نظر نگیرید و آن را به عنوان یک صفت تصور کنید که باعث شادی بیشتر شما می‌شود.

بعد «هوش هیجانی»:

  • هوش هیجانی در اینجا، عملی آگاهانه است که چگونه احساسات بر ارتباطات و تلاش‌های سازمانی شما تاثیر می‌گذارند. همراه با تفکر درباره اینکه چگونه استفاده از احساسات (هم برای شما و هم برای دیگران) باعث روشن‌تر و قابل ارتباط‌تر شدن نظرات و متقاعدکننده‌تر می‌شوند.
  • معمولا هوش هیجانی افراد را وادار می‌کند با دیگران رفتار زیباتری داشته باشند و با آن‌ها همدلی کنند. این‌ها مزایای مثبت جانبی هستند و تعریف یا هدف اصلی نیستند.

در نهایت «مباحثه»:

  • بحث‌ها در اینجا، ارتباطاتی هستند که برای پیشبرد یک درک مشترک، حل اختلاف یا دستیابی به اهداف طراحی می‌شوند. آن‌ها بیشتر شبیه به مذاکره هستند تا مناظره و جنگیدن لفظی!
  • زمینه‌های تجاری یک بحث می‌تواند بی‌نهایت باشد: اختلاف با رقیب، درخواستی از یک رگولاتوری دولتی، گفت‌وگوی دشواری با کارمند و …
  • هر مذاکره یک مباحثه نیست؛ اما هر بحثی تا حدودی مذاکره محسوب می‌شود.

اگر به دنبال مشاوره درباره چگونگی برخورد با چالش‌های کاری با استفاده از هوش هیجانی هستید؛ می‌خواهید در مباحثه‌های عاطفی و خانواده‌گی بهتر عمل کنید و سریع‌تر بحث کنید یا دوست دارید روابط اجتماعی و تجاری بهتری داشته باشد؛ دلیلی است بر اینکه برای این روابط ارزش بیشتری قائل هستید و می‌خواهید عملکرد بهتری داشته باشید.

اما این قوانین در زمینه‌های کاری و تجاری هم قابل اجرا هستند و همانند یک رازهای پنهان در دست افراد موفق و رهبران باهوش دنیا برای برنده شدن در بحث‌ها قرار می‌گیرند.

در ادامه به ۹ قانون مخفی که معمولا درمان‌گرها و مشاوران زناشویی به همسران برای نحوه مشاجره با همسر یا مشاوران تجاری به مدیران برای پیروزی در مباحث حقوقی و مدیریت تعارض پیشنهاد می‌کنند؛ اشاره می‌کنیم:

قانون ۱: پیش از شروع یک بحث، تصمیم بگیرید چگونه می‌خواهید به پایان برسد

امیدواریم که تا پایان این مقاله را مطالعه کنید ولی قانون ۱ اهمیت ویژه‌ای دارد و در باره روش بحث کردن نیست؛ بلکه به پیش از ورود به مباحثه مربوط است.

به طور خلاصه، این قانون می‌گوید وقتی صحبت از بحث کردن می‌شود؛ پیش از ورود به بحث باید بدانید می‌خواهید در انتهای آن چه نتیجه‌ای بگیرید؟

به خاطر داشته باشید که ممکن است به یک نتیجه بلندمدت مطلوب برسید (من می‌خواهم این کارمند موفق شود و در ادامه به پیشرفت کسب‌وکار من کمک کند و شاد باشد) یا دنبال یک نتیجه دلخواه کوتاه مدت برسید (من می‌خواهم بفهمم چرا این کارمند اخیرا انتظارات ما را برآورده نمی‌کند).

در بسیاری از موارد، مردم مانند دیگر بخش‌های زندگی در اینجا هم شکست می‌خورند؛ زیرا اصلا درباره اینکه دنبال چه چیزی از این بحث هستند؛ عمیقا فکر نکردند و زمان اختصاص ندادند.

قانون ۲: فکر می‌کنید چگونه می‌توانید این بحث را برای طرف مقابل خوب به پایان برسانید

هر بحثی دو طرف دارد: شما و طرف مقابل‌تان!

طرف مقابل شما باید قانون شماره ۱ را تمرین کند. گاهی اوقات این کار را انجام می‌دهند و گاهی اوقات آن را زیر پا می‌گذارند و غافل هستند ولی شما می‌توانید شرایط بحث را طوری خوب پیش ببرید که کار را برای آن‌ها آسان کنید. فکر کنید چگونه می‌توانید به خواسته خود برسید ولی در عین حال به طرف مقابل هم اجازه بدهید به بخشی از خواسته‌های خود برسد.

حداقل، می‌توانید سعی کنید به آن‌ها بفهمانید که شما شنونده خوبی هستید و می‌توانند به راحتی نظرات خود را بیان کنند. جان هارل، روان‌شناس بالینی که به مدت ۴۰ سال در UCLA و دانشگاه اورگان جنوبی تدریس کرده است؛ می‌گوید بسیاری از مردم فقط برای شنیده شدن با هم دعوا می‌کنند. آن‌ها می‌جنگند تا دیده شوند و حرف‌شان را بزنند. شما می‌توانید از این واقعیت چیزهای زیادی به دست بیاورید.

قانون ۳: شرایط را کنترل کنید

سه شرایط اساسی وجود دارد که باید در یک بحث کنترل کنید یا حداقل از آن‌ها آگاه باشید: زمان، مکان و نحوه بحث کردن خودتان!

چه زمانی صحبت می‌کنید؟ چگونه صحبت می‌کنید؟ آیا در جایی ثابت هستید یا یکی از شما در حال حرکت و سفر و رفتن به مکان دیگری است؟ آیا مباحثه شما ایمیلی است یا تماس تصویری؟ آیا فقط دو طرف خودتان هستید یا اینکه افراد دیگری نیز به صحبت‌های شما گوش می‌کنند؟

همه این سوالات اصطلاحا «مذاکره قبل از مذاکره» هستند و باید مورد توجه قرار بگیرند. زمان در این سه مورد، اهمیت بسیار بیشتری دارد و شما باید زمانی برای پایان بحث تنظیم کنید تا بتوانند در زمانی که بحث داغ شده و دارد به تنش می‌گراید یا رسما مشاجره می‌شود؛ بتوانید آن را پایان و شرایط را تغییر دهید.

قانون ۴: کنترل احساسات

البته که باید احساسات خود را کنترل کنید ولی این به معنای بی‌احساس بودن در یک بحث نیست. بلکه باید بدانید چه احساساتی دارید و چگونه این احساسات بر آنچه که می‌گویید و انجام می‌دهید؛ چه بهتر یا بدتر؛ تاثیرگذار هستند. همین‌طور، باید مراقب احساسات طرف مقابل هم باشید.

اینجا است که باید به یاد داشته باشید هدف شما این نیست که تا جایی که ممکن است؛ در بحث راحت و ریلکس باشید. گاهی اوقات هم اضطراب یا هیجان در مقابل طرف مقابل می‌تواند یک راه‌حل خوب برای برنده شدن باشد.

دکتر گیلیان اوشی براون، روان درمان‌گر متخصص در آسیب‌های ارتباطی پیچیده می‌گوید هنگامی شما از نظر شناختی بیش از حد برانگیخته می‌شوید و ضربان قلب تندی دارید و افکار تند و سریعی به ذهن‌تان می‌رسد؛ اطرافیان شما می‌توانند این موضوع را درک کنند. شما بهتر است در بحث‌ها، آرام و روشن‌فکر باشید که برای آغاز هرگونه ارتباطی موثر است.

قانون ۵: از صحبت‌های کوتاه اجتناب نکنید

شاید صحبت‌های کوتاه و مختصری در یک بحث داشته باشید ولی همین صحبت‌ها مهم هستند. این یک فرصت اولیه برای یافتن زمینه‌های مشترک است.

شاید در حال بحث با فروشنده‌ای هستید که انتظارات شما را برآورده نکرده و ازش ناامید هستید یا شاید با کارمندی صحبت می‌کنید که در ذهن شما قرار نیست همکاری درازمدتی داشته باشد.

ممکن است این گفت‌وگوها پرحاشیه باشند؛ بنابراین بهتر است با یک موضوع ساده مانند «من می‌دانم که همه‌چیز سخت بوده است و می‌خواهم قدردانی کنم که برای صحبت کردن درباره آن وقت گذاشتید و امیدوارم به توافق برسیم» شروع کنید. هرگز با یک سوال، حتی به ظاهر بی‌اهمیت مانند «اوضاع چطور است؟» شروع نکنید.

درباره یک موضوع حاشیه‌ای صحبت را آغاز نکنید یا اینکه سوالی نپرسید که جوابش برایتان اهمیت ندارد. سعی کنید با لحنی نرم و آرام و سخنانی کوتاه، بحث را به سوی یک رویکرد مثبت پیش ببرید.

قانون ۶: در زمان واقعی تنظیم مناسبی (نه واکنش) داشته باشید

نکته مهمی که اینجا برای دستیابی به اهداف مورد نظر خود باید در نظر داشته باشیم این است که بین تنظیم و پاسخ مناسب با واکنش تفاوت وجود دارد.

بیایید از یک مثال استفاده کنیم. تصور کنید هدف نهایی شما این است که به یک کامند کمک کنید تا در محل کار موثرتر عمل کند و تصور می‌کنید مشکل او از نداشتن انعطاف‌پذیری کافی است.

اما در حین بحث و گفت‌وگو با او، به شما می‌گوید که مشکل اصلی این است که به او به اندازه کافی بازخورد و جهت‌گیری کاری داده نمی‌شود.

شما می‌توانید یک واکنش احساسی داشته باشید و بگویید: «من رئیس بسیار خوبی هستم و راهنمایی‌ها و بازخوردهای بسیار روشن و موثر ارائه می‌دهم!»

یا می‌توانید یک پاسخ و حرکت به شیوه‌ای کمتر احساسی تنظیم کنید: «خوب شاید اگر ما بررسی‌های هفتگی مانند این جلسه را داشته باشیم تا مطمئن شویم همه‌چیز در مسیر درست و مورد انتظار پیش می‌رود؛ به بهبود کار کمک کند.»

هر دو مورد مشابه هم هستند ولی به نظر شما کدام‌یک می‌تواند روی کارمند موثرتر باشد؟

قانون ۷: گوش کنید و طوری نگاه کنید که به نظر برسد گوش می‌کنید

گوش کردن سخت‌تر از آن چیزی است که مردم فکر می‌کنند. گوش کردن با سکوت کردن یا تایید کردن حرف‌های طرف مقابل تفاوت دارد. گوش کردن واقعا یک ارتباط است.

ادراک مهم است. حتی اگر فردی چندوظیفه‌ای حرفه‌ای هستید؛ به این فکر کنید که در یک بحث، ۵ بار گوشی تلفن خود را چک کنید یا اینکه منشی شما دو بار وسط صحبت‌ها، بیاید و ازتان چیزی بپرسد.

برخی اوقات حواس‌پرتی خوب است. تصور کنید تلفنی و پشت فرمان خودرو در جاده، یک کارمند تماس می‌گیرد و درخواست فوری صحبت پیرامون یک موضوع را دارد. اینجا، بهتر است تمرکز خود را بیشتر روی رانندگی و جاده بگذارید ولی اگر در یک بحث جدی و برنامه‌ریزی شده در دفتر کارتان، حواس‌پرتی نشان بدهید؛ نشان‌دهنده عدم اهمیت داشتن بحث برای شما است.

قانون ۸: در صورت نیاز به وقفه، حتما این کار استراتژیک را انجام دهید

شما رئیس هستید و بحث از مسیر اصلی خود خارج شده است یا بحث برای شما واقعا قابل تحمل نیست و ادامه آن می‌تواند عواقب مخرب و منفی بیشتری داشته باشد. در این صورت، کاملا حق با شما است و اصلا یک استراتژیک مناسب است که بجث را متوقف کنید و یک وقت استراحت بدهید یا به زمان دیگری موکول کنید.

حتی می‌توانید با جملات و کلمات مناسبی، دوباره بحث را در مسیر درستی قرار دهید و به اصطلاح بحث را عوض کنید. مثلا این‌طور: «من و شما حرف‌های زیادی درباره احساسات‌مان داریم ولی هر دو دنبال یک راه‌حل هستیم و بهتر است بیاییم درباره این راه‌حل‌ها صحبت کنیم.»

قانون ۹: به دنبال درک باشید

اگر دنبال اذیت دیگران نباشید؛ باید سعی کنید در یک بحث، خود را جای آن‌ها بگذارید و آن‌ها را درک کنید.

درک کردن یک رفتار کلیدی برای رسیدن به هدف مورد نظر در بحث‌ها است. سوالاتی را مطرح کنید یا برخی صحبت‌های خود را برای طرف مقابل تکرار کنید و از او توضیحات بیشتری بخواهید تا همین‌طور شانس شما برای رسیدن به هدف و یک نقطه مشترک افزایش پیدا کند. مثلا، بپرسید از کجا آمده‌اند؛ چه مسیر یا مشکلاتی را پشت سر گذاشتند؛ چه اهدافی داشتند و نظایر این‌ها

اگر نتوانید بفهمید اولویت‌های طرف مقابل چیست؛ متقاعد کردن او دشوار می‌شود یا شما باید بفهمید که از کجا آمده و چه مسیری طی کرده است تا او بتواند استدلال‌های قانع‌کننده‌ای برای شما بیاورد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا