فیلم خواننده اُپرا – نقد، بررسی و خلاصه داستان – Diva (1981)
کارگردان : ژان ژاک بنی
فیلمنامهنویس : ژان وان هام و بنی، برمبنای رمانی نوشته دلا کورتا.
فیلمبردار : فیلیپ روسهلو.
آهنگساز(موسیقی متن) : ولادیمیر کوسما.
هنرپیشگان : فردریک آندری، ویلهلمنیا ویگینس فرناندز، رولان برتن، ریشار بورینژه، ژرار دارمون، شانتال دروآز، توی آن لو، ژاک فابری، دومینیک پینون، آنی رومان و پاتریک فلوئرشایم.
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۳ دقیقه.
پاریس. «سینتیا هاکینز» (فرناندز)، خواننده سیاهپوست و آمریکائی اُپرا، اجازه ضبط صدایش را به کسی نمیدهد. «ژول» (آندری)، یکی از طرفداران او، مخفیانه صدایش را ضبط میکند، بیخبر از اینکه دو مرد تایوانی شاهد ماجرا هستند. او همچنین نمیداند که دختری بهنام «نادیا کالونسکی» (دروآز) پیش ازز اینکه به دست دو تبهکار، «اسپیک» (دارمون) و «لو کوره» (پینون)، کشته شود، نواری را پنهانی نزد او گذاشته است.
«ژول» با دختری ویتنامی بهنام «آلبا» (لو) دوست میشود. «آلبا» نوار صدای «سینتیا» را برای دوستش، «پائولا» (رومان) و «مورتیه» (فلوئرشایم)، متوجه میشوند که «نادیا» به خاطر نواری که در آن از رئیس گروهی خلافکار موسوم به «ربط کارائیبی» نام برده، کشته شده است. «ساپورتا» (که خود رئیس باند تبهکاری «ربط کارائیبی» است) به «اسپیک» و «لو کوره» دستور میدهد تا نوار را پیش از «پائولا» و «مورتیه» پیدا کنند. تایوانیها سعی میکنند به خاطر نوار، «سینتیا» را وادار به امضای قراردادی برای ضبط صدایش کنند. «ژول» در آپارتمان «آلبا» به اشتباه نوار «نادیا» را برمیدارد. «لو کوره» سر میرسد و او را مجروح میکند ولی «گورودیش» نجاتش میدهد و ترتیب قرار ملاقاتی را با «ساپورتا» میگذارد.
«گورودیش»، «ساپورتا» را مجبور به پرداخت مقدار زیادی طلا به ازای نوار «نادیا» میکند. «لو کوره» و «اسپیک» قصد جان آنان را میکنند ولی «پائولا»، «لو کوره» را میکشد و «اسپیک» را مجروح میکند. «ساپورتا» با کشتن «اسپیک» سعی میکند ماجرا را به نفع خود تمام کند ولی خود کشته میشود. در اینجا «ژول» نوار را به «سینتیا» برمیگرداند و او که برای نخستین بار صدای خود را شنیده، به «ژول» ابراز محبت میکند.
نخستین فیلم بنی، ملودرامی است با تکنیک قوی که گاه همین قوت سبب میشود تماشاگر بیش از خط داستانی به فنآوری بیندیشد؛ اما بیشک کار، اثری است موفق که توانسته مخلوطی از نوار، ملودرام و یک فیلم هیچکاکی را عرضه کند. صحنه تعقیب و گریز موتورسواری در مترو، بهترین نمونه از تلفیق سینمای کلاسیک و سینمای اکشن آغاز دهه 1980 است.