فیلم نویسندگانِ آزادیخواه – نقد، تحلیل و خلاصه داستان – Freedom Writers 2007
نویسنده و کارگردان: ریچارد لاگرونس، بازیگران: هیلاری سوانک، پاتریک دمپسی، اسکات گلن، ایپریل لی هرناندز، ایملدا استانتون. 123 دقیقه.
نویسندگان آزادیخواه شاید در نگاه اول یک فیلم کلیشهای در ژانر «معلمین سختکوش» به نظر بیاید اما چند ویژگی دارد که موجب تمایز آن از دیگر فیلمهای ژانر شده است. سازنده فیلم، بهترین و مناسبترین عناصر سینمایی کتاب خاطرات روزنهٔ نویسندگان آزادیخواه را (که توسط دانشآموزان دبیرستانی در لس آنجلس نوشته شده و در سال 1999 منتشر شد) انتخاب کرده و چند عنصر تازه را به آن اضافه کرده است. لاگرونس فیلم خود را با انرژی و اعتماد به نفس فراوان ساخته است. اما از همهٔ اینها مهمتر بازی عالی هیلاری سوانک است. این بازی آنچنان خوب و مقتدرانه است که کلیشهای بودن نقش را فرموش میکنیم. بازیگرانی که نقشهای دانشآموزان را بازی کردهاند نیز فوق العادهاند. آنها هم به قدری خوب بازی کردهاند که تیپیکال بودن نقشهایشان را از یاد میبریم. از بین این گروه بازی ایپریل لی هرناندز از نوع دیگری است. هرناندز بی شک پدیدهٔ بازیگری نویسندگان آزادیخواه است.
هیلاری سوانک در فیلم نویسندگان آزادیخواه در قالب معلم جوان سی و دو سالهای به اسم ارین گروول ظاهر میشود. زمان وقوع قصه اندکی بعد از شورشهای نژادی لس آنجلس در سال 1992 است. فضای مدرسهای که ارین برای تدریس پا به آن گذاشته متشنج و متأثر از تنشهای جاری در خیابانهای شهر لس آنجلس است. آرین برای تدریس وارد کلاسی میشود که عملاً به چند گروه نژادی (شامل سیاهان، آمریکای لاتینیها، کامبوجیها و سفیدها) تقسیم شده است. رابطهٔ میان بچهها تنش آمیز است. اولیای مدرسه علاقهٔ چندانی به حل این مشکل نشان نمیدهند. اما ارین معلم آرمانخواهی است. او قصد دارد به بچهها درس مدارا و شکیبایی بدهد و برای آنها روشن کند که تنفر نژادی زاییدهٔ ناآگاهی و بی دانشی است.
ارین معتقد است که تنها با بالا بردن سطح سواد و دانش افراد میتوان نفرت نژادی را ریشه کن کرد. ارین در روزهای اول تدریس موفق به جلب اعتماد دانشآموزان نمیشود. پدر (اسکات گلن) و شوهر (پاتریک دمپسی) ارین نیز کمک چندانی به وی نمیکنند. اما ارین سماجت به خرج میدهد. او یکی از روزها سر کلاس قضیهٔ نسل کشی یهودیان به دست هیتلر را مطرح میکند. بچهها نسبت به این موضوع توجه نشان میدهند. ارین تصمیم میگیرد بحث را ادامه دهد. او نسل کشی یهودیان را با خشونتهای نژادی در خیابانهای لسآنجلس مقایسه میکند. بچهها به موضوع توجه بیشتری نشان میدهند. ارین سپس چند نسخه از کتاب معروف خاطرات آن فرانک را بین بچهها توزیع میکند. این کتاب در بردارندهٔ خاطرات یک دختر نوجوان یهودی است که در نوجوانی به جرم یهودی بودن توسط رژیم هیتلر کشته شد. ارین سپس از بچهها میخواهد که نامههایی به میپ گیزه (پت کارول) که به مخفی کردن آن فرانک کمک کرده بود، بنویسند. در ادامه، ارین از میپ کیزهٔ کهنسال دعوت میکند که به سر کلاس بیاید و با بچهها دیدار کند…
این حادثه که در دقیقهٔ 90 فیلم رخ میدهد، اوج احساسی قصه و درام است. این جا زمان مناسبی است برای پایان دادن به فیلم، اما فیلمساز نیم ساعت دیگر ادامه میدهد. هر چند که در این نیم ساعت پایانی اوج احساسی دیگری وجود دارد، اما این اوج احساسی، اندکی تصنعی به نظر میرسد. به قول جیمز براردینلی: «تا دقیقهٔ نود این احساس را داری که یک فیلم اصیل و موثق را دیدهای اما وقتی به دقیقهٔ 120 میرسی، احساس میکنی که یک فیلم هالیوودی را دیدهای.»
نویسندگان آزادیخواه درام نسبتاً قدرتمندی است که قصهٔ خود را به روانی و صلابت بیان میکند. ذات فیلم و پیامی که میدهد نیز شریف و انسانی است. فیلم به تماشاگر خود پیام میدهد که سرنوشت انسان را در دست خود اوست. فیلم منادی امید و خوش بینی است اما پیام محوریاش دربارهٔ مدارا و تساهل است. جهان امروز در آتش عدم تساهل میسوزد و فیلمهایی مثل نویسندگان آزادیخواه در تلاشاند تا با دمیدن بر شیپور آگاهی جلوی گسترش ای آتش مهیب را بگیرند.