فیلم سیزده یار اوشن – نقد، تحلیل و خلاصه داستان – Ocean’s Thirteen 2007
کارگردان: استیون سودربرگ. بازیگران: جرج کلونی، براد پیت، مت دیمون، آل پاچینو، دن چیدل، اندی گارسیا، برنی مک و الن برکین. 122 دقیقه
سیزد یار اوشن. چهارمین فیلم اوشنی تاریخ سینماست. اولی تحت عنوان یازده یار اوشن در سال 1960 به کارگردانی لوئیس مایلستون و با بازیگری فرانک سیناترا و دین مارتین ساخته شد. دومی و سومی و چهارمی هم تحت عناوین یازده یار اوشن، دوازده یار اوشن و سیزده یار اوشن طی سالهای 2001، 2004 و 2007 توسط استیون سودربرگ و با بازیگری جرج کلونی، براد پیت، مت دیمون و … ساخته و عرضه شدند. و ناگفته نماند که همهٔ این چهار فیلم اوشنی اساساً مرهون و وامدار فیلم فرانسوی باب قمارباز (ژان – پییر ملویل، 1956) هستند که قصهاش دربارهٔ سرقت از یک کازینو بود.
راجر ایبرت در نقدی که بر فیلم سیزده یار اوشن نوشته، به ما یادآوری کرده که فیلمهای ژانر «سرقت بزرگ» که در گذشته دارای چه ویژگیهایی بودند. این فیلمها مبتنی بر چهار بنیاد اساسی بودند: 1- قلعهٔ نفوذ ناپذیری که میتوانست یک کازینو، یک بانک یا یک موزه باشد؛ 2- گروهی از مردان مخاطره جو که امیدوارند به این قلعه نفوذ نکند و شئی قیمتی را سرقت کنند؛ 3- ابزارهای دفاعی قلعه که هر کدام میتواند مانعی بر سر راه سارقان باشد؛ و 4- گفتگوی سارقان با هم و طرح نقشهٔ اصلی از سوی مغز متفکر گروه. تماشاگران سینما در دهههای قبل، از این امتیاز برخوردار بودند که قبل از عملی شدن نقشهٔ سرقت، از چند و چون آن باخبر شوند. اما در فیلمهای مدرن ژانر سرقت، بخش چهارم عملاً حذف شده و لذا تماشاگر اطلاع دقیقی از نقشهٔ سارقان ندارد و فقط باید شاهد اجرای نقشهای باشد که فقط و فقط خود سارقان از آن اطلاع دارند.
خب، کاملاً قابل درک است که اصل چهار صرفاً با هدف افزودن بر ضریب هیجان فیلم حذف شده است. ایرادی هم نیست، منتهی به شرطی که فیلمساز همهٔ گامها را به درستی بردارد و سبک و انرژی مناسب را به فیلم تزریق کند. اما متاسفانه نقشهٔ سرقتی که آقای اوشن و یاراناش در سیزده یار اوشن طراحی و اجرا کردهاند در بردارندهٔ پارهای موارد باور نکردنی است که باعث میشود در توانایی فیلمساز شک کنیم. اما قبل از پرداختن به این «موارد باور نکردنی» اجازه دهید خلاصهٔ داستان فیلم را مرور کنیم:
روبن تیشکاف (الیوت گولد)، یکی از یازده یار اصلی اوشن (در فیلمهای قبلی)، کازینودار محبوب و پا به سن گذاشته، قصد دارد آخرین کازینوی خود را که بزرگترین کازینوی لاس وگاس خواهد بود، افتتاح کند. اما روبن برای این کار شریک بدجنس و بدذاتی را انتخاب کرده است. این آدم شیطان صفت، ویلی بنکس (آل پاچینو) نام دارد. ویلی با توسل به حقه بازی و کلاهبرداری موفق میشود همهٔ مال و اموال و زمینهای روبن را بالا بکشد. روبن در پی این حوادث دچار سکتهٔ قلبی میشود. سپس یاران وفادار روبن، شامل دنی اوشن (جرج کلونی) و یاراناش (براد پیت، دن چیدل، برنی مک، مت دیمون و …) در کنار تختخواب وی گرد میآیند و پیمان میبندند که جلوی افتتاج کازینوی جدید (کازینوی ویلی بنکس) را بگیرند. اما نقشهای که دنی تدارک دیده نیاز به پول هنگفت و مهارتهای بیشتری دارد که از عهدهٔ وی و دوستاناش به تنهایی ساخته نیست. دنی از رقیب سابق خود، کازینودار بزرگتری بندیکت (اندی گارسیا) درخواست کمک میکند. بندیکت حاضر به ارایهٔ کمک میشود. او نیز دوست دارد زمین خوردن ویلی بنکس را ببیند …
به این ترتیب سیزده یار اوشن مشغول خرابکاری در کازینوی در شُرف افتتاح میشوند. یکی از اقدامات باور نکردنی آنها ایجاد زلزله مصنوعی در کازینو به منظور فراری دادن حضرات قماربازان است. آنها برای ایجاد این زلزله، اقدام به خرید یک ماشین حفاری به قیمت 7 میلیون دلار از طریق اینترنت (e_bay) کردهاند. بد نیست بدانید از این ماشینهای عظیم در حفر «یورو تونل» (تونل مابین انگلستان و فرانسه که از زیر دریای مانش میگذرد) استفاده شده بود. وزن هر ماشین حفاری 600 تن است و ابعاد آن غول آساست و فقط یازده نمونه از آن در جهان وجود دارد. اگر فیلم تلویزیونی مستند ساخته شدن یورو تونل را دیده باشید احتمالاً از دیدن این ماشین حفاری عظیم دستخوش تعجب شدهاید. حالا چطور و چگونه دنی اوشن و رفقای هفت خط وی توانستهاند این ماشین غول آسا را بخرند و آن را به آمریکا منتقل کنند (آن هم مخفیانه) و مشغول حفاری در زیر کازینوی ویلی بنکس شوند، نکتهای است که به قول معروف هیچ رقم در کتب تماشاگر آگاه فرو نمیرود. حالا هر چقدر هم به ما یادآوری کنند که موقع تماشای چنین فیلمهایی باید حس باورپذیری خود را معلق کنید، باز دست خود آدم نیست. باور کنید معلق کردن این «حس» لاکردار کار چندان راحتی نیست.
سیزده یار اوشن هیچ کاری با پرداخت کاراکترها و حتی روابط متقابل آنها با یکدیگر ندارد. ظاهراً هدف این بوده که همهٔ توجه تماشاگر معطوف داستان و پیچیدگیهای آن شود. سودربرگ هر عیبی که داشته باشد، قصه گوی خوبی است. او به ویژه حواساش جمع بوده که تماشاگر با اندکی فاصله صحنههای فیلم را دنبال کند. نقشهٔ خرابکاری و سرقت سیزده یار اوشن به آرامی و آهستگی باز میشود؛ همچون لایههای باز شوندهٔ یک پیاز (به قول جیمز براردینلی). سودربرگ موفق میشود توجه و علاقهٔ تماشاگر را تا پایان فیلم حفظ کند. با وجودی که صحنههای اکشن خیلی زیاد نیستند اما گام و ضرباهنگ همواره تند و پر شتاب است. طنز نیز حضور پررنگی در فیلم دارد.
اما یکی از مهمترین ویژگیهای این فیلم – مثل برادران بزرگترش – حضور لشکر ستارگاناش است. در سیزده یار اوشن همهٔ ستارگان قسمتهای قبلی حضور دارند جز جولیا رابرتز و کاترین زیتاجونز (بازیگران زن قسمتهای قبلی). در عوض آل پاچینوی افسانهای به جمع ستارگان فیلم اضافه شده است. حضور پاچینو تماشایی و نفس گیر است چرا که به هر حال پاچینوست. پاچینو مثل تقریباً تمامی فیلمهایش، در سیزده یار اوشن نیز یک سخنرانی کوچولوی تمام عیار ارایه میکند تا امضای همیشگیاش را بر پای این فیلم نیز بگذارد.
سیزده یار اوشن، به خاطر انبوه ستارگان ریز و درشت هم که شده، ارزش تماشا کردن را دارد. فیلم با وجود کم و کاستیهایش سرگرم کننده است و خیلی به شعور تماشاگر توهین نمیکند (البته به جز قضیهٔ ماشین حفاری!) گفتهاند چهارده یار اوشن در کار نخواهد بود اما تا مادامی که اوشنها بفروشند، این شمارش اعداد هم تا بی نهایت ادامه خواهد یافت. در هالیوود شمارش اعداد تابعی است از شمارش اسکناسهای گیشه!