استاد سعید نفیسی، زندگینامه، دستاوردهای فرهنگی و متن یک مصاحبه

سعید نفیسی فرزند مـیرزا عـلی اکـبر خان ناظم الاطبا در 1274 ش.در تهران دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران به پایان رسـاند و برای ادامه تحصیلات عازم سوییس شد. وی تحصیلات عالی خود را در دانشگاه پاریس به پایـان برد.

در 1297 به ایران بـازگشت و بـه عضویت اداره فلاحت درآمد. در 1313 به دانشگاه وارد شد و در 1315 به کسب تصدیق استادی برای تدریس تاریخ ایران بعد از اسلام نایل آمد. در سال 1324 از تدریس در دانشگاه کناره گرفت ولی در 1335 تدریس مجدد وی در دانشگاه مطرح شد و در 1337 لایحه خـاص برای بازگشت استاد برای تدریس در دانشکده ادبیات از تصویب دو مجلس گذشت.

سعید نفیسی در 22 آبان 1345 درگذشت.

سعید نفیسی زبانشناس، پژوهشگر ادبیات فارسی، تاریخ‌نگار، نویسنده، مترجم و شاعر ایرانی بود که جزو نسل اول اساتید دانشکده حقوق و دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بود.

دکتر عیسی صدیق دربارهٔ او گفته است: «خصلت ممدوح او پشتکار و فعالیت بی‌حد و حصر بود، در حضر و سفر همواره بـه مـطالعه و تدریس یا تألیف و انتشار کتاب می‌پرداخت، خصلت بارز او عشق به جمع‌آوری کتاب بود…»

سعید نفیسی علاوه بر زنده کرده میراث فرهنگی ایران در شیوه و شیوایی ترجمه یک سرمشق نمونه بـوده اسـت.


‌ کتـابشناسی آثار سعید نفیسی

الف- آثار ادبی

1- آتشهای نهفته (یا حسابها درنیامد). 1330‌

2- آخرین یادگار نـادرشاه (نـمایشنامه). 1306. (چـاپهای دیگر هم دارد)

3- ستارگان سیاه (مجموعه داستان).1317. (چاپ دیگر هم دارد)

4- فرنگیس. 1310. (چاپهای دیگر هم دارد)

5- گلچینی از دیوان سـعید نفیسی، 1333. (کتابفروشی طهوری)

6- ماه نخشب (مجموعه داستان). 1328. (چند چاپ دیگر دارد)

7- نیمه راه بهشت (داسـتان). 1332. (چند چاپ دارد)

ب- ادبیات اروپایی

8- آدام مـتیسکیه‌ویچ (تـرجمه). 1334.

9- آرزوهای بر باد رفته. اثر بالزاک (ترجمه) 1337.

10- ادیسه. اثر همر (ترجمه). 1337.

11- افسانه‌های گریلف. 1323.

12- ایلیاد. اثر همر (ترجمه). 1334. (چاپ دوم نیز دارد)

13- به یاد ماکسیم گورکی. 1315.

14- پل ورویرژینی. اثر برناردن دوسن پیر. 1335. (تـرجمه)

15- پوشکین. 1325.

16- تاریخ ادبیات روسی، جلد اول. 1344.

17- زندگی و کار و هنر ماکسیم گورکی (با چند داستان). 1336.

18- عشق چگونه زایل شد و چند داستان دیگر. اثر لئون تالستوی. 1331.

19- نایب چاپارخانه. اثر پوشکین. 1326.

20- نمونه‌ای از آثار پوشکین. 1315.

21- یادبود گریلف. 1323.

ج- متون فـارسی

22- پنـدنامه انوشیروان از بدایعی بلخی. 1312.

23- تاریخ گیتی گشا. تألیف میرزا محمدصادق موسوی. با دو ذیل

تألیف عبدالکریم شریف و آقا محمدرضا شیرازی. 1317.

24- تاریخ مسعودی (معروف به تاریخ بیهقی) 3 جلد. 1319‌-1332‌.

25‌- دستورالوزراء. تألیف خواندمیر. 1337.

26‌- دو تقریر از خواجه امـام عـمر خیام. مندرج در مجله شرق. 1309.

27- دیوان ازرقی هروی. 1336.

28‌- دیوان انوری. 1337.

29- دیوان اوحدی مراغی. 1340.

30- دیوان قصاید و غزلیات معین‌الدین جنید شیرازی. 1320.

31- دیوان رشید وطواط. 1339.

32- دیوان قصاید و غزلیات عطار نیشابوری. 1319. (دو چاپ بـعد هـم دارد)

33- دیوان قصاید و غزلیات نظامی. 1338.

34- دیوان عمعق بخارایی. 1339.

35- دیوان قاسم انوار. 1337. (چند بار چاپ شده است)

36- دیوان مقطعات و رباعیات ابن یمین. 1318‌.

37‌- دیوان لامعی گرگانی. 1319.

38- دیوان هلالی جغتایی. 1337.

39- رباعیات بابا افضل کاشانی. 1311.

40- رباعیات حکیم عمر خیام، 1306. (چـاپ 1316)

41- رسـاله روحـی انارجانی. مندرج در فرهنگ ایران زمین. 1333.

42- رسـاله صـاحبیه. مـندرج در فرهنگ ایران زمین. 1332‌.

43‌- رساله فریدون بن احمد سپهسالار در احوال جلال‌الدین مولوی. 1325.

44‌- رساله مجدیه. نوشته مجدالملک سینکی. 1321.

45- زینـ‌الاخبار. تـألیف ابـوسعید عبدالحی گردیزی (شامل تاریخ ساسانیان تا پایان دوره صفاری). 1333.

46- سـامنامه خـواجوی کرمانی. جلد اول. 1316.

47- سخنان منظوم ابوسعید. 1334.

48- سیرالعباد الی‌المعاد. اثر سنایی غزنوی. 1316.

49- شاهنامه. جلدهای 7 و 8 و 9 و 10. چاپ 1310‌.

50‌- شاهنامه. جلد اول. چاپ خاور. 1310.

51- فتوت‌نامه نـاصری. مـندرج در فـرهنگ ایران زمین. 1339‌.

52- کلیات عراقی. 1335.

53- گشایش و رهایش. تألیف ناصرخسرو، بمبئی، 1328. (چاپ دوم دارد).

54‌- گـلستان سعدی شیرازی. 1340.

55- لباب‌الالباب. 1335.

56- مقامات عبدالخالق غجدوانی و عارف ریوگری. مندرج در فرهنگ ایران زمین. 1335.

57- منتخب قابوسنامه. وزارت فرهنگ. 1320.

58- مواهب الهی (در تاریخ آل مـظفر)، تـألیف مـعین‌الدین یزدی. جلد اول. 1326.

59- نصحیت‌نامه (قابوسنامه). 1312. (چاپ دیگر هم دارد)

د- تـحقیق در ادبیات فارسی و ایران

60- آثار گمشده ابوالفضل بیهقی. 1315‌.

61- ابن‌سینا در اروپا. 1333.

62- احوال و منتخب اشعار خواجوی کرمانی. 1307‌.

63‌- احوال و اشعار رودکی. سه جـلد. 1309-1319‌ (چـاپ دومـ در یک جلد و با تغییرات).

64- احوال و اشعار فارسی شیخ بهایی. 1316.

65- تاریخ نظم و نثر ایران در زبـان فـارسی. 1334‌. (دو جـلد).

66- جستجو در احوال و اشعار فریدالدین عطار. 1321‌.

67‌- در پیرامون احوال و اشعار حافظ. 1321‌.

68‌- در مکتب استاد (مباحث دستوری و امـلایی). 1334.

69- روزگـار ابـن‌سینا. 1331.

70‌- زندگی و کار و اندیشه و روزگار پورسینا. 1332.

71‌- سخنان سعدی درباره خودش. 1316‌.

72- سرچشمه تصوف. 1345.

73‌- سرگذشت ابن‌سینا به قـلم خـود او. 1332.

74- شاهکارهای نثر معاصر فارسی. (دو جلد). 1330‌-1332. (چاپ دوم دارد).

75‌- مجدالدین همگر شیرازی. 1314.

76‌- نـظامی در اروپا. 1314.

77- (ترجمه جشن‌نامه ابن‌سینا).

Le livre du Millénaire d’ Avicenne. 1953‌.

هـ- تاریخ ایران

78- بابک خرم دین، دلاور آذربایجان. 1333‌. (چاپ دوم دارد).

79- بحرین، حقوق 1700 سـاله ایران. 1333.

80- تـاریخ اجتماعی ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض امویان. 1342‌.

81‌- تاریخ اجتماعی دوران پیش از تاریخ و آغاز تاریخ 1342‌.

82‌- پیشرفتهای ایران در دوره پهـلوی. 1318.

83- تـاریخ بـیمارستانهای ایران. 1329.

84- تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر. 1335‌-1334‌. (دو جلد)

85- تاریخ اجتماعی قرون معاصر. 1334‌.

86‌- تاریخ تمدن ایران ساسانی. 1331-1344. (متن جـلد اول بـا ضمیمه آن)

87- تاریخ شهریاری رضاشاه پهلوی. 1344.

88- خاندان سعدالدین حمویه. مندرج در «کنجکاویهای علمی و ادبـی». 1326.

89- خـاندان طـاهریان. 1335.

90- در پیرامون تاریخ بیهقی. 1342. (دو جلد).

91- درفش ایران و شیر و خورشید. 1328.

92- شیخ زاهد گـیلانی. رشـت. 1307.

93- مـدرسه نظامیه بغداد. 1313‌.

94- مسیحیت در ایران. 1343.

95- یزدگرد سوم. 1312.

و – لغت

96- فرهنگ فارسی جیبی. 1343.

97- فرهنگ فرانسه فـارسی. 1309-1310. (دو جـلد).

98- فرهنگ نفیسی (فرنودسار). تألیف علی‌اکبر ناظم‌الاطباء. 1318-1339. (5 جلد)

99- فرهنگنامه پارسی. 1319. (جلد اول).

ز- کتابشناسی

100- فهرست کتابخانه مجلس شورای مـلی. 1344. (جـلد ششم).

101- فهرست آثار اروپایی درباره ابن‌سینا

Bibliographie des principaux travaucx‌ europ‌éenne sur Avicenne. 1953.

خ- ترجمه تـاریخ

102- ابـن خلدون و تیمور لنگ. تألیف والترفیشل. ترجمه بـا هـمکاری نـوشین نفیسی. 1339‌.

103‌- تاریخ ترکیه. تألیف لاموش. 1316‌.

ط- آثار دیگـر

104- پیشـرفتهای فرهنگی در اتحاد جماهیر شوروی. 1323.

105- سازمان آموزش عمومی در اتحاد جماهیر شوروی. 1323.

106- سرانجام آلمان (تـرجمه) 1326.

107- صـنعت تخم نوغان ایران. تألیف ف. لافن و هــ. ل. رابـینو (ترجمه) 1298.

108- مـعالجه تـازه بـرای حفظ دندانهای طبیعی و دهان. تألیف گـریگوریان.

109- هـفتاد سال زندگی، پنجاه سال خدمت به دانش (زندگی عبدالعظیم قریب). 1326.

110- هدیه دوسـتانه. 1304‌.

ی- مـجلات

111‌- امید (روزنامه). هفت شماره. 1302.

112- پیام نو (مـجله ماهانه). دوازده شماره. 1309-1310.

113- شرق (مجله) سـال اول دوازده شـماره. 1313.

114‌- مجله فلاحت و تجارت. 1297-1299. (سه سال).

یا- مقالات

مقالات نفیسی بسیار متعدد و متفرق و در زمینه‌های مـتنوع اسـت و از سال 1290 در جراید و مجلات ایران دیده شده اسـت.

یب- آثـار چـاپ نشده

در این بـاب مـراجعه شود به مقاله «کتـابخانه سـعید نفیسی و نسخه‌های خطی او» مندرج در «یادنامه سعید نفیسی» چاپ دانشکده ادبیات و علوم انسانی در دانشگاه تـهران (تـهران، 1351). در این مقاله یکصد و شصت اثر به خـط او که چـاپ نشده مـورد مـعرفی قـرار گرفته است.


گفتگو با سعید نفیسی

آنچه می‌خوانید از نوادر گفتگوهایی است که زنده‌یاد سعید نفیسی انجام داده است. ای‌بسا تنها مصاحبه با ایشان باشد. گفتگو با سعید نفیسی توسط خبرنگار رادیو تبریز انجام شده و در تاریخ 25/8/1341 از همان رادیو پخش شده است و متن گفتگویی رادیو در نشریه کتابخانه ملی تبریز (شماره یازدهم آذر 1345) به مناسبت درگذشت سعید نفیسی منتشر شده که عیناً به همراه مقدمه آن نشریه با هم می‌خوانیم.

شنوندگان عزیز بی‌نهایت خوشوقتم میهمان عالی‌قدری را به شما معرفی می‌کنم. ایشان استاد سعید نفیسی یکی از چهره‌های درخشان ادبیات فارسی هستند. استاد قبل از آغاز مصاحبه از اینکه دعوت اداره انتشارات و رادیو را برای شرکت در این برنامه قبول فرمودید از طرف شنوندگان رادیو از جنابعالی صمیمانه تشکر می‌کنم.

بسیار متشکرم و مخصوصاً خیلی خوشحال شدم از اینکه رادیو تبریز وسیله‌ای فراهم آورد که من در اینجا حاضر بشوم و با یک عده از دوستانی که شاید در این سفر چون کوتاه خواهد بود، سعادت ملاقاتشان دست نخواهد داد، یعنی از زیارتشان محروم خواهم بود، گفتگو بکنم. چون متأسفانه این سفرهایی که من به آذربایجان کردم همیشه در یک مواقعی بوده است که گرفتاریهایی در تهران داشتم و بایستی زودتر به تهران برگردم و این سفر مخصوصاً مقید بودم که یک قدری بیشتر در تبریر باشم و با دوستانی که از سابق در این شهر دارم دوستانه ملاقات بکنم و حال بهانه بسیار خوبی بدست آمد و وسیله بسیار خوبی شد که در ضمن هم با دیگران قدری نزدیک بشوم.

جناب استاد خواهش می‌کنم از مشاهدات خودتان در این مسافرت که به تبریز تشریف آوردید اطلاعاتی به شنوندگان عزیز ما بدهید.

بلی سفر آخری که به آذربایجان کرده بودم چهار سال پیش از این بود و در این سفر می‌دیدم که نسبت به گذشته خیلی اصلاحاتی شده و ترقیاتی حاصل گردیده مخصوصاً چون در این سفرکه از راه جلفا به آذربایجان شوروی رفتم دیدم این جلفایی که سابق دیده بودم همان حال نیست و خیلی بناهای مجللی در اینجا صورت گرفته و اصلاحات اساسی به‌عمل آمده و همینطور در راه که از جلفا به تبریز می‌آمدم دیدم ترقیاتی حاصل گردیده و در خود شهر هم خیلی قسمتهایی که در این دو روزه رفتم و آمدم می‌بینم که تغییرات مهمی حاصل شده و امیدوار هستم که بزودی سفر دیگر بیایم و باز ترقیات دیگری را به‌چشم خودم ببینم.

جناب استاد راجع به ادبیات فارسی نظر جنابعالی چیست؟

متأسفانه در تهران یک عده هستند که نمی‌دانم به چه‌دلیل عقیده‌شان بر این است که ادبیات در ایران تنزل کرده در صورتی که بعقیده من کاملاً ترقی کرده و مخصوصاً جنبه‌ای که من خیلی به آن توجه دارم نثر فارسی است. الان نثری که به‌زبان فارسی نوشته می‌شود بهترین نثری است که در تمام این‌مدت نوشته شده و ترقیات خیلی زیاد کرده و مردم در چیز نوشتن خیلی خوش‌سلیقه شده‌اند. در تمام کلمات مراعات احوال قواعد زبان فارسی را می‌کنند و من خیلی امیدوار هستم به آینده زبان فارسی، مخصوصاً چیزی که من همیشه در تهران توجه می‌کنم این است که طبقه زنها حالا کم‌کم دارند در ادبیات مقام رفیع پیدا می‌کنند، مثلاً من گاهگاهی در هفتگی‌ها می‌بینم اشعاری که از زنهای جوان چاپ می‌شود در اینجا خیلی مطالب تازه می‌آید و احساسات خاصی در این اشعار هست و این مورد امتحان دیگری است که زبان فارسی خیلی در این پنج سال اخیر ترقی کرده است. سابقاً یادم می‌آید کتابی که در تهران چاپ می‌شد این تعداد کتاب اقلاً چهاروپنج سال در دکان کتابفروشی می‌ماند و حالا کتابهایی که چاپ می‌شود هزارتاش سه‌ماهه به‌فروش می‌رسد و در هر سال در تهران یعنی آخر سال نمایشگاهی از کتابهای سال دایر است، هر سال ما می‌بینیم که 600 کتاب در آن سال در زبان فارسی چاپ شده و تقریباً ماهی 50 کتاب تازه به زبان فارسی منتشر می‌شود، اینها همه ترقیات ادبیات فارسی را نشان می‌دهد که چقدر توجه مردم نسبت به ادبیات زیاد شده مخصوصاً در میان کتابها که خواننده زیاد دارد کتابهای شعر است که بعضی از دیوان‌های شعر هر سال یک دفعه چاپ می‌شود یا شعرهایی که تا حال اسمشان برده نمی‌شد و کتابهایشان چاپ نمی‌شد تدریجاً انتشار پیدا می‌کند و این اسباب امیدواری است که مخصوصاً من در این سفرهایی که به آذربایجان کردم دانشکده ادبیات تبریز را واقعاً یکی از مؤسسات مهم و بسیار لازم برای ادبیات فارسی می‌دانم. برای اینکه من می‌بینم جوانهای آذربایجانی با چه شوقی ادبیات فارسی را استقبال می‌کنند و گاه‌گاهی شعرای تبریز شاهکارهایی از خودشان منتشر می‌کنند که اینها همه اسباب امیدواری است و امیدوار هستم که روزبه‌روز دانشکده ادبیات در تبریز توسعه پیدا بکند و بر عده دانشجویان اضافه بشود. برای اینکه دنیای امروز خیلی به ادبیاتش بیشتر از ادبیات سابق احتیاج دارد. سابق ادبیات فقط یک چیزی بود که یک طبقه محدودی از آن استفاده می‌کردند حالا با پیدا شدن رمان و داستان و تئاتر و رادیو و تلویزیون دیگر ادبیات از احتیاجات روزانه مردم شده و می‌بایستی ادبیات فارسی این ترقی را بکند. واقعاً من از آن کسانی هستم که به‌هیچ‌وجه معتقد نیستم که ادبیات در ایران تنزل کرده بلکه برعکس معتقدم که ترقی کرده و یقین دارم که بزودی ترقی شایانی نیز خواهد کرد و مکرر در ایران، در تهران، گفته‌ام که ادبیات هنر ملّی ایران است و از تمام هنرهای زیبا منزلت ادبیات ایرانی بیشتر است و ایرانی‌ها از قدیم‌الایام به ادبیات توجه داشتند و یکی از مهمترین مراکز ادبیات فارسی قطعاً دانشکده ادبیات خواهد بود.

جنابعالی بین شعرای متقدم به کدام‌یک علاقمندید و آثارشان را باب طبع خودتان یافته‌اید؟

والله این شعرای منتقدم، اینها را حقیقتش بخواهید من می‌توانم به داروخانه‌ای تشبیه بکنم که برای هر مرض داویی هست. مثلاً در حالات مختلف انسان هر وقتی که در زندگی یک قدری ناملایماتی پیش می‌آید دیوان‌حافظ را که بخواند تمام آن تأثرات از بین رفته و مثل این می‌ماند که یک دوایی ضد تأثر و ضد ناراحتی حافظ به انسان تلقیح می‌کند. اما از یک طرف دیگر انسان احتیاج دارد به اینکه احساسات تندی به خودش تلقین بکند شاهنامه فردوسی بهترین دواهاست برای این‌کار، یا وقتی‌که انسان می‌خواهد یک لطایفی که در فکر ایرانی است این لطایف را دو مرتبه بشنود دیوان صائب بهترین دواست بر این کار. و به‌همین جهت من معتقد هستم که شعر در زبان‌فارسی همیشه خدمت خیلی مهمی کرده به مردم مملکت و در واقع دشواری و در مواقعی که مردم پریشانی فکری داشتند این شعرا خیلی خدمت کرده‌اند و این‌که در بوستان ادب گلی ایرانی باقی‌مانده و دست‌نخورده و در تمام نقاط همین‌طور سرجاش ایستاده در اثر وجود شعر است و حالا اینجا یک نکته‌ای پیش آمده و آن این است که درباره شعرای آذربایجان من می‌خواستم جوانهای آذربایجانی را دعوت بکنم به اینکه کار اساسی بکنند. معمولاً تا بحال پرداختی فقط به یک چند نفر شاعری که اسمشان زیاد رفته کرده می‌شده از شعرای آذربایجان، ولی آنچه من تحقیق کرده‌ام می‌بینم عده شعرای آذربایجان خیلی بیشتر از آن عده‌ای است که در کتابها و تذکره‌ها شرح ‌ حالشان و  اشعارشان هست و به‌نظر من بسیار مفید است که جوانهای آذربایجانی بگردند توی کتابها و توی مجموعه‌هایی که در این طرف و آن طرف است و این شعرایی که تا به‌حال گمنام بوده‌اند اینها را معرفی بکنند. مخصوصاً مثلاً بعضی کتابها من دیده‌ام که یک عده زیادی در حدود 10 و 15 تا زن در آذربایجان به‌زبان فارسی 600 سال 700‌ سال پیش از این شعر گفته‌اند و اینها در تذکره‌ها هیچ قسمتشان نیست و این کارهایی است که جوانان آذربایجانی بیشتر می‌توانند خدمت بزرگی به‌زبان فارسی بکنند.

بنظر شما عشق در ادبیات فارسی چه نقشی دارد؟

والله عشق مدار ادبیات است در هر زبان. اصلاً مثل اینکه شعر پیدا شده برای اظهار عشق، وقتی که در شعری عشق نباشد مثل غذائی است که نمکی که باید داشته باشد ندارد و اصلاً به‌عقیده من هر فردی از افراد بشر عاشق است و اشخاصی هستند که خودشان نمی‌دانند عاشقند ولی عاشق هستند. این عشق طبیعی بشر است یعنی آن آرزوها و امیدها است که انسان برای بهبود فکر خودش و برای پرورش احساسات خودش لازم دارد یعنی عشق چیز زیادی نیست و اگر این عشق را ما از ادبیات بیاوریم بیرون ادبیات چیز خیلی خشک دل‌آزاری خواهد شد و بزرگان شعرای ما اتفاقاً کسانی هستند که عشق را به آن مرحله عالی بشری رسانیده‌اند و اینکه ایرانی‌ها از قدیم معتقد بودند که یک وحدت وجود هست، یعنی تمام موجودات از یک سرچشمه آب می‌خورند و همه‌شان از یک‌جا نشو و نما کرده‌اند و این عشقی که در تصوف ایران است این را پر و بال داده و بجایی رسانده‌اند حتی عاشق نبودن را یک نقص برای وجود اشخاص دانسته‌اند و سعدی بیشتر از همه اتفاقاً این فکر را در اشعار خودش آورده که کسی که عاشق نیست انسان نیست و کسی که عاشق نیست حیوان است. صریحاً می‌گوید: «تو خود چه آدمی‌ای کز عشق بی‌خبری» تا اینجا این شعرای ما توجه داشتند نسبت به این مسئله.

جناب استاد تقاضا می‌کنم راجع به آثار خودتان اطلاعاتی به شنوندگان عزیز ما بدهید و از اشعار خودتان یکی را قرائت بفرمائید.

والله متأسفانه من از بس به آثار قدما علاقه دارم شعر خودم هیچ‌وقت یادم نمی‌آید و هر وقت هر آن کتابچه‌ای که اشعارم در آن نوشته‌شده در جیبم نباشد به‌کلی عاطل و باطل هستم و در این سفر متأسفانه هیچ همراه خود نیاورده‌ام و اشعاری که من دارم چون همیشه سعی کرده‌ام که مضامین تازه‌ای بیاورم که دیگران نیاورده‌اند و این فکر هم در هر شاعری هست و حالا جسته و گریخته مثلاً یکی چند تا شعر یادم بیفتد برای شما و برای شنوندگان عزیز بخوانم مثلاً فرض کنید در یک غزلی من گفته‌ام:

شدم گر عاشق رویت عجب نیست که چون اجداد خود آتش‌پرستم

که اینجا من روی معشوق را به آتش تشبیه کرده‌ام و دلدادگی را همان خضوع و خشوع آتش‌پرستها در مقابل آتش گرفته‌ام و یا مثلاً در یک غزلی گفته‌ام:

بر فلک سیر کنم با پر اندیشه خویش گر چه در دست تو چون مرکب بی‌بال و پرم

این فکر امروزی است انسان که به آسمان رفته و با هواپیما چون مرکب بی‌بال‌وپرم همچون مضمونی را پیدا بکند و بطوری‌که گفتم چیزی همراه ندارم ولی شایق بودم که اشعاری می‌خواندم برای شنوندگان و یک نمونه از شعر من در دستشان باشد ولی حالا کارهای دیگری در دست دارم و بیشتر مشغول هستم به تهیه کتابهایی در تاریخ اجتماعی ایران چون می‌بینم که مورخین ما به‌تاریخ زندگی مردم مملکت و توده‌های مملکت توجه نداشته‌اند، مثلاً ما هیچ کتابی نداریم که ببینیم در زمان صفویه خوراک مردم چه بوده و چه لباسی می‌پوشیدند، عقاید و افکارشان چطور بوده و چطور خانه می‌ساختند و چطور با هم معاشرت می‌کردند و اینها در تاریخ خیلی مسائل مهمی است چون زندگی بشر دنبال زندگی گذشتگان است و وقتی که تاریخ اجتماعی نباشد انسان از گذشته هیچ خبر نخواهد داشت برای اینکه فرض کنیم در کتاب تاریخ انسان برمی‌خورد به فلان جنگی که فلان پادشاه کرده این‌همه جنگها مثلاً همین که در هر جنگی یک‌عده کشته شده‌اند، یک‌عده ناحیه‌ای را تصرف کرده‌اند، این درست. آن زندگی گذشته را به‌ما معرفی نمی‌کند ولی وقتی که وارد تاریخ اجتماعی بشویم و مثلاً نشان بدهیم که در دوره سلاجقه افکار مردهای ایران چه بوده، مردم آیا دلخوشی داشتند از زندگی و یا دلخوشی نداشتند، آن وقت طرز زندگیشان چه‌بوده، روابط مردم با هم چطور بوده، اینهاست که در نظر من اهمیت دارد و به همین‌جهت حالا من بیشتر وقت خودم را صرف تهیه کتابهایی می‌کنم درباره این موضوع بخصوص. مثلاً حالا در این میانه من کتابی زیر چاپ دارم که در آنجا تمدن آریایی‌های قدیم را پیش از تاریخ، در زمانهای ماقبل تاریخ مورد بحث قرار داده‌ام. حتی عقیده من این است که حکومت در ایران خیلی زودتر از آنچه که ما تصور می‌کنیم تشکیل شده. در این کتاب من ثابت کرده‌ام. حالا معمولاً کتابهای تاریخ از سلطنت مادها شروع می‌شود که 800 سال پیش از میلاد است و من با یک دلائلی ثابت می‌کنم که هزارودویست سال پیش از این حکومت در ایران تشکیل‌شده است. منتهی حکومتهایی که تشکیل‌شده پیش از سلطنت مادها، اینها در این دوره‌ای تشکیل شده که حتی کتابت وجود داشته و اسنادی از آن باقی نمانده برای این کار. من آمدم این داستانهای ملی را که در شاهنامه هست، اینها را کاملاً با دقت مطالعه کردم و برخوردم به اینکه این داستانها چندان بی‌اساس نیست و یادگار یک دوره‌هایی است که حکومتهایی یا بزرگ یا کوچک در ایران تشکیل‌شده و بعضی از اینها مدتهای مدید سلطنت کرده‌اند مثلاً فرض کنید در این داستانها جمشید 600 سال سلطنت کرده من عقیده‌ام این است که این جمشید یک نفر نیست این اسم یک خانواده و یک سلسله است از فرمانروایان که پشت در پشت مدت 600 سال سلطنت و یا حکومت کرده‌اند. یا مثلاً کیقباد 120 سال فرمانروائی داشته، عقیده‌ام این است که یک خانواده‌ایست که 120 سال پی‌درپی فرمانروایی داشته. این نتیجه‌ایست که از مطالعات دقیق در این داستانها گرفته‌ام و این کتاب زیر چاپ است و امیدوارم یک و دو ماه دیگر تمام بشود و ما بیشتر پی‌ببریم به عظمت تاریخ ایران و قناعت نکنیم به آنچه که الان از روی اسناد خارجی در میان ما رواج پیدا کرده است و اینها را ما یگانه سند می‌دانیم، این است که حالا من مشغول این کار هستم.

نظر سرکار درمورد شعرای اخیر چیست؟

الان در مملکت ما کسانی که اظهار عقیده می‌کنند درباره شعر، اینها به سه دسته تقسیم شده‌اند. یک دسته کهنه‌پرست به‌عقیده من معتقد هستند که بایستی شعر تقلید از قدما باشد و معمولشان هم این است که دور هم جمع می‌شوند یک غزل حافظ و یک غزل سعدی را مطرح می‌کنند و همه خودشان را مقید می‌کنند که به همان قافیه و وزن غزلی بسازند. من این کار را خیلی بیهوده می‌دانم برای اینکه من عقیده‌ام این است که در این وزن و قافیه آنچه که ممکن بوده سعدی و حافظ و یا دیگران گفته‌اند و چیزی نگفته باقی‌نگذاشته‌اند و یک عده دیگر که درست در نقطه مقابل اینها هستند علاقه دارند شعر فارسی را به‌قول خودشان برسانند به شعر اروپایی یعنی وزن و قافیه را از میان بردارند و شعر نو و آزاد بگویند. این آقایان متأسفانه این عقیده را که اظهار می‌کنند در نتیجه یک نقصی است که در وجود اطلاعاتشان هست چون اینها بعضی مثلاً فرض کنید که زبان انگلیسی یاد گرفته‌اند و بعضی زبان فرانسه یاد گرفته‌اند و بعضی‌ها مثلا آلمانی و اینها چون این زبان را به‌اندازه خوب یاد نگرفته‌اند که بتوانند از لطایف آن زبان بهره‌مند شوند، تصور می‌کنند که شعر فرانسه یا شعر انگلیسی و یا شعر آلمانی آهنگ ندارد در صورتی که آهنگ دارد. این آهنگ را خود فرانسوی‌ها و خود انگلیسی‌ها و خود آلمانی‌ها درک می‌کنند، اما کسی که آهنگ اینها را درست نمی‌داند این آهنگ را درک نمی‌کند پس این عقیده که اینها می‌گویند شعر آهنگ ندارد، کاملاً غلط است. این ناشی از بی‌اطلاعی آنها است. آن وقت لازمه شعر دو چیز است یکی وزن و یکی قافیه، اگر وزن نباشد و قافیه نباشد شعر نیست و اصلاً شعر برای این گفته می‌شود که مردم بتوانند حفظ بکنند و در یاد خودشان نگه دارند و اگر در شعر وزن و قافیه نباشد کسی حفظ نمی‌کند و بیاد کسی نمی‌ماند و اصلاً این غرض شاعر به‌کلی از بین می‌رود. با این عقیده مخالفین نیز موافق نیستم، من عقیده‌ام این است که اگر راه بینابینی هست آن است ‌ که با همین وزن و قافیه‌هایی که بزرگان ما شعر گفته‌اند هزاران مطلب جدید و فکر نو را می‌شود بیان کرد و هیچ انسان احتیاج ندارد وزن و قافیه شعر را از بین ببرد. منتهی البته می‌شود تصرفاتی کرد، مثلاً فرض کنید که سابق غزلی ساخته می‌شد که تمام سطرهای آخر یک وزن و یک قافیه دقیق داشت حالا ممکن است یک غزل ساخت که چهارتا شعر اولش یک وزن داشته باشد و چهارتای دیگرش یک وزن داشته باشد و به اصطلاح مربع باشد و یا فرض کنید از همین اوزان شعر می‌شود شعر منثور و مصرعهای بلند و کوتاه گفت و یک مصرع بلند و یک مصرع کوتاهتر و نظایر همین کارها می‌شود کرد و هیچ مانع نیست با این اوزان و قوافی انسان بتواند مطالب خودش را، افکار جدیدش را بگوید. چون من مقید هستم که این افکار جدید هم در شعر بیاید. مردم تصور می‌کنند شعرای گذشته ما همه از یک سرچشمه آب خورده‌اند و همه دنبال هم رفته‌اند. در صورتی که اینطور نیست اگر درست دقت بکنیم شعرای بزرگ هر کدام یک سبک بخصوصی برای خود دارند که سبک هیچ کدامشان تقلید از سبک دیگری نیست. مثلاً سعدی و حافظ که بزرگترین غزلسرایان زبان فارسی هستند فکر سعدی یک فکر دیگر است و فکر حافظ یک فکر دیگر. فکر سعدی فکر عصر خودش است و فکر حافظ فکر عصر خودش و حتماً اگر حافظ این روزها بود در ایران باز شعر روی و حالت دیگر پیدا می‌کرد و افکار امروزی را می‌آورد. و این اهمیت فوق‌العاده دارد که ما در اشعار خودمان افکار امروزی را بیاوریم. مثلاً فرض کنید سابق وقتی شعرا سفر می‌کردند با کاروان سفر می‌کردند و سوار شتر می‌شدند اما امروز شعرا، آنهایی که یک‌قدری دستشان بیشتر باز است با هواپیما سفر می‌کنند، آنها که کمتر قدرت مالی دارند با اتوبوس سفر می‌کنند و حالا هیچ شاعری در دنیای ایران وجود ندارد که با شتر قصد سفر کند و از این قبیل اصطلاحات باید در شعر آورد. البته من با بعضی از شعرایی که علاقه دارند در اشعارشان کلمات خارجی بیاورند مثلاً فرانسه یا انگلیسی بیاورند مخالفم. برای اینکه زبان شعر در هر مملکتی یک زبان مملکتی است و این کلماتی که در سر زبانها است و از زبانهای اروپایی گرفته‌ایم، جای اینها در شعر نیست و اشخاصی که می‌خواهند خودنمایی بکنند در شعر نشان بدهند ما فلان زبان خارجی را هم می‌دانیم، اینها هم به‌عقیده من به خطا می‌روند و بهتر این است که به‌همان زبان شعر فصیح فارسی قناعت بکنیم.

جناب استاد بنده یقین دارم که بیانات فاضلانه جنابعالی مورد استفاده عموم شنوندگان ما قرار خواهد گرفت و بار دیگر از اظهار لطفی که نسبت به این برنامه فرمودید از جنابعالی تشکر می‌کنم.

بسیار متشکرم.

منبع: شماره 82 و 83 بخارا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا